با توجه به سه ساحت بدن، عقل و قلب در وجود انسان، سه مرتبه و درجه از تسلیم را می توان در نظر گرفت: تسلیم بدن، تسلیم عقل و تسلیم قلب. با زور و تهدید بدن انسان ها را می توان تسلیم کرد، اما عقل و قلب آنان را نمی توان. با استدلال و برهان، یا برهان نما و مغالطه، عقل انسانها را می توان تسلیم کرد اما دل و قلب آنان را نمی توان. تسلیم قلب و دل به معنای تسلیم همه وجود آدمی است که همان حقیقت ایمان است(مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص315-316).
کسانی که در پی حکومت بر مردم بوده اند روشن است که تسلیم و پیروی مردم را نیاز داشته اند. اما نکته قابل توجه در اینجا این است که اینان با توجه به هدفی که در سر داشته اند به مراتبی از تسلیم مردم محتاج بوده اند و همین می تواند معیاری برای تشخیص حکومت حق از باطل باشد. حکومت باطل حکومت را برای حکومت می خواهد و در پی اقتدار دنیوی خویشتن است. برای او تسلیم بدن مردم کافی است و به همین جهت برای تسلیم بدن ها به زور و داغ و درفش و زندان و شکنجه و اعدام و یا به زر و وعده پست و مقام روی می آورد. این نوع حکومت یزیدی است. اما گاهی همین حکومت ها مصلحت و ماندگاری و راحتی خود را در این می بینند که به گونه ای عقول انسان ها را نیز تسلیم سازند. اینان از استدلال و برهان نما نیز استفاده می کنند. فرق معاویه و یزید همین است و به همین جهت در حکومت معاویه نیرنگ های عمرو بن عاص نقش بالاتری دارد و در حکومت یزید شمشیر عبید الله و عمر سعد.هر چند به هر حال هر دو از ترکیبی از زور و زر و تزویر استفاده می کنند.
اما حاکم حق هدفی بالاتر و برتر دارد. از آنجا که او حکومت را برای حکومت نمی خواهد و حکومت برای او تنها ابزاری است برای احقاق حق، پس او در پی تسلیم قلوب انسان هاست.روش تسلیم کردن قلوب انسان ها متفاوت است. دل انسان ها را با زر و زور و تزویر نمی توان تسلیم کرد. حکومت نبوی و علوی در پی این است که درون انسان ها را منقلب سازد تا جامعه ای ایمانی و حق پرست به وجود آورد، جامعه ای که آرمانش پاکی و عدالت باشد. به همین جهت پیامبر(ص) و علی(ع) در پی فتح دل های انسان ها هستند و با زر و زور و تزویر کاری ندارند.
اما چگونه می توان دل و قلب انسان ها را فتح کرد؟ امام دهم حضرت هادی(ع) در سخنانی گوشه هایی از این امر را آشکار می سازد. آن حضرت در دو سخن شریف دو عامل اصلی تسلیم دل ها را بیان می فرماید. آن حضرت در این دو سخن به دو نوع رابطه اشاره می کند که در تسلیم و اطاعت مردم تعیین کننده است، یکی رابطه با خدا و دیگری رابطه با مردم. درباره رابطه اول می فرماید:
«من اتقی الله یُتّقی و من اطاع الله یُِطاع» کسی که از خدا پروا داشته باشد از او پروا دارند و کسی که از خدا اطاعت کند از او اطاعت کنند(تحف العقول، ص375). پس مردم اطاعت و پیروی خود را نسبت به کسی روا می دارند که او را مرد خدا بدانند و تقوا و پرهیزگاری را در اعمال و کردار او بیابند و هواپرستی و قدرت پرستی را در او نبینند.
آن حضرت رابطه دوم یا رابطه با مردم را اینگونه بیان می فرماید:
«من جمع لک وُدَه و رأیه فاجمع له طاعتک» هر کس دوستی واندیشه اش را در اختیار تو گذاشت تو نیز اطاعت و فرمانبری خود را در اختیار او بگذار(همان، ص358؛ بحار الانوار، ج78، ص365).
پس از کسی باید اطاعت کرد که خالصانه به مردم عشق بورزد و مردم را با جان و دل دوست داشته باشد. و نیز باید از کسی اطاعت کرد که صادقانه فکر و اندیشه خود را در اختیار مردم می گذارد. کسی که مردم را فریب می دهد در واقع اندیشه خود را پنهان می کند و خلاف آن را به مردم می گوید.
کسی که به مردم عشق می ورزد با آنان متواضعانه برخورد می کند و به صورتی ساده و بی پیرایه نزد آنان حاضر می شود. حضرت عیسی(ع) در پی تسخیر دل هاست که متواضعانه سوار بر الاغی می شود و در میان جمع حاضر می شود.هم چنین وقتی محمد مصطفی(ص) و علی مرتضی(ع) که با فقرا روی خاک می نشینند و با آنان خاضعانه نشست و برخاست می کنند نتیجه اش تسخیر دل ها است. شکوه و جلال ظاهر ممکن است بدن ها را بترساند و تسلیم کند، اما دل ها را می گریزاند. امام هادی(ع) می فرماید:«من رضی عن نفسه کثر الساخطون علیه» کسی که خود پسند باشد ناراضیان او و کسانی که از او خشمگین هستند، زیاد خواهند شد(بحار الانوار، ج69، ص316).همچنین حکومت بر دل ها را با خشونت نمی توان به دست آورد، چرا که دل در صورتی تسلیم می شود که در آن عشق و محبت ایجاد شود و خشونت محبت را از بین می برد. امام هادی(ع) می فرماید:«ستیزه کردن دوستی دیرین را از بین می برد و پیوند استوار را از هم می گسلد»(گزیده میزان الحکمه، ص708).
آری، حکومت بر قلب ها با خشونت و بی رحمی سنخیتی ندارد بلکه با عشق و محبت و نرمش ممکن می شود. خداوند تعالی به زیبایی به این نکته اشاره می کند که چرا پیامبر بر قلوب مردم حکومت می کند:
«فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفظوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر» پس به برکت رحمت الهی با آنان نرم خو و مهربان شدی، و اگر تندخو و سخت دل بودی قطعا از پیرامون تو پراکنده می شدند. پس از آنان در گذر و برایشان آمرزش بخواه، و در کارها با آنان مشورت کن(ال عمران، 159).
نرمش و مهربانی همراه با دلسوزی و احترام به مردم باعث شده است که مردم نسبت به پیامبر عشق بورزند و پروانه وار گرد او بچرخند. و چه دورند از روش و سیره پیامبر و ائمه کسانی که کلید موفقیت یک حکومت را خشونت و بی رحمی می دانند و چه آزار دهنده است وقتی که در ظهر جمعه، که وقت عبادت و یاد خداست، انسان از زبان کسی که خود را امام جمعه می داند توصیه به بی رحمی می شنود. امام جمعه می گوید با مخالفان بی رحمانه برخورد کنید. نگرانی آقای امام جمعه این است که چرا به زندانیان سیاسی مرخصی داده شده است. توصیه امام جمعه این است که نکند فردی را که متهم است و از خارج قرار است به کشور باز گردد در فرودگاه دستگیر نکنند؛ البته قاعدتا نگرانی آقای امام جمعه این است که نکند تبعیضی در کار باشد؛ چرا که همه مخالفان یا متهمان در همان فرودگاه دستگیر می شوند. آری، این عدالت مورد توصیه امام جمعه عادل است و این همان نماز جمعه ای است که خداوند فرموده است:«ای کسانی که ایمان آورده اید، چون برای نماز جمعه ندا در داده شد به سوی یاد خدا شتابید»(جمعه،9). نماز جمعه یاد خداست و با یاد خدا دلها آرام می گیرد! این همان نماز جمعه است که در آن امام جمعه خود و مردم را به تقوای الهی توصیه می کند!
امام جمعه از مرخصی و عفو زندانیان نگران است و پیامبر خدا می فرماید:«چون به امارت رسیدید، زیر دستان را ببخشایید(نهج الفصاحه،ص51). وامام علی(ع) خطاب به مالک اشتر می فرماید:«گاه از آنان [مردم] لغزش و خطا سر میزند، ناراحتی هایی به آنان عارض می گردد، به دست آنان عمدا یا سهوا کارهایی انجام می شود(در این موارد) از عفو و گذشت خود آن مقدار به آنان عطا کن که دوست داری خداوند از عفوش به تو عنایت کند...و از عفو و رحمت او بی نیاز نیستی. هرگز از عفو و بخششی که نموده ای پشیمان مباش. و هیچ گاه از کیفری که نموده ای به خود مبال»(نهج البلاغه، نامه43).
امام جمعه توصیه به بی رحمی می کند و پیامبر خدا می فرماید:«حاکمی که به زیر دستان رحم نمی کند خداوند بهشت را بر او حرام می کند»(نهج الفصاحه،ص51) و امام علی(ع) خطاب به مالک اشتر می فرماید:«دل خود را آکنده از مهر و محبت و لطف نسبت به مردم گردان و مبادا برای آنان چون جانور درنده ای باشی که خوردنشان را غنیمت می دانی؛ زیرا که مردم دو دسته اند، یا برادر دینی تو هستند و یا هم نوع تو»(نهج الفصاحه، نامه 53)
چقدر سخنان امام جمعه ما با سخنان پیامبر(ص) و علی(ع) منطبق است! چقدر خطبه های او تقوا و پرهیزگاری ایجاد می کند! چقدر نماز جمعه او به یاد خدا می اندازد و آرامش ایجاد می کند! چقدر گفتار او مردم را به دین و اسلام دعوت می کند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر