۱۳۹۱ مرداد ۲۷, جمعه

حکومت پارسایان(29) اداره کشور با تدبیر و سیاست

اداره یک کشور و یک ملت علاوه بر علم و دانش و علاوه بر نیت پاک و درست به امر دیگری نیاز دارد که سیاست و تدبیر خوانده می شود. این سیاست و تدبیر با دانش و علم سیاست متفاوت است و ممکن است کسی بالاترین درجه تحصیل در این رشته را داشته باشد، اما مدبر نباشد و در واقع سیاست دانی به عنوان یک رشته تحصیلی غیر از سیاست مداری است. تدبیر و سیاست بیش از اینکه یک علم باشد یک روحیه و خلق است که در هنگام عمل به کار می آید. به هر حال اداره یک کشور به صورتی درست انجام نمی گیرد مگر اینکه دولتمردان آن مدیر و مدبر و سیاستمدار باشند.
امام علی(ع) می فرماید: «سوء تدبیر، موجب ویرانی است» و میفرماید: «حسن تدبیر و پرهیز از حیف و میل، از حسن سیاست است» و می فرماید: « آفت زمامداران، ناتوانی در سیاست است» و می فرماید: «حسن سیاست، موجب پایندگی ریاست است» و می فرماید: «حسن سیاست، مایه استواری مردم است» و می فرماید: «سبب زوال حکومت ها سوء تدبیر بوده است» و می فرماید: «اندک همرا ه با تدبیر پایدارتر از زیاد همراه با تبذیر است» و میفرماید: «علت نابودی، تدبیر نامناسب و بد است» و می فرماید: «پایداری زندگی مطلوب به اندازه گیری صحیح است و ملاک پایداری تدبیر نیکو است» (غرر الحکم، ح5571 و 4831 و 3931 و 4820 و 4818 و 8096 و 8079 و 8088 و 8084).
سیاست و تدبیر به معنای تصمیم درست و به جا و مناسب در هر لحظه و برنامه ریزی دقیق برای اداره کشور است. بدون برنامه ریزی و سیاستگزاری درست و تصمیم های لحظه ای و بدون فکر تنها سرمایه ها و امکانات نابود می شود. اینکه دولتی آمار بدهد که در یک جلسه سه ساعته چند صد طرح به تصویب رسیده، که برای هر مصوبه یکی دو دقیقه بیشتر وقت نبوده، حاکی از کار آمدی یک دولت نیست. حتی اگر گفته شود قبل از آن جلسه هر یک از طرح ها کارشناسی شده و تنها در آن جلسه تصویب نهایی شده، باز توجیه مناسبی نیست و حتی قرائت یک طرح و فکر درباره آن بیش از این مقدار وقت و تامل می خواهد.
وقتی این افتخار دولتی می شود که آمار مصوبات جلساتش را بالا ببرد و به رقم دهها و صدها برساند، باید منتظر این بود که حتی اگر این دولت یک بودجه افسانه ای در دست داشته باشد، همه را بر باد دهد و فقر و بدبختی و بیکاری و ... را برای ملت خود به ارمغان آورد. پیامبر خدا(ص) می فرماید: «آرامش از صفات خداست و شتابزدگی از صفات شیطان» (المحاسن، ج1، ص340) و امام علی(ع) می فرماید: «با شتابزدگی لغزش ها زیاد می شود» (غرر الحکم، ح9470) و امام صادق(ع) می فرماید: «آرامش و درنگ، سلامت از خطا و لغزش را در پی دارد و شتابزدگی پشیمانی را» (الخصال، ج2، ص142).
امام علی(ع) در فرازی از عهدنامه مالک اشتر مصادیقی از سیاست و تدبیر را بیان می فرماید:
«ای مالک ... مبادا در کاری که وقت آن فرا نرسیده شتاب کنی، یا در کاری که وقت آن رسیده سستی ورزی و یا در چیزی که هنوز روشن نیست لجاجت و اصرار ورزی و یا در امری که واضح و آشکار است کوتاهی کنی! هر چیزی را سر جای خود قرار بده و هر کاری را در زمان مناسب آن به انجام برسان ... باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت و تندی زبانت را در اختیار خود بگیر و کنترل کن و با پرهیز از شتابزدگی و با فروخوردن خشم، خود را آرامش ده تا خشم فرو نشیند و اختیار نفس در دست تو قرار گیرد. و تو بر نفس مسلط نخواهی شد مگر اینکه بسیار به یاد قیامت و بازگشت به سوی خدا باشی» (نهج البلاغه، نامه 53، ش148 و 150-151).
حکومت و دولتی موفق و کارآمد نیست که تعداد مصوبات جلساتش یا تعداد مسافرت های داخلی و خارجی اش زیاد باشد. دولتی موفق نیست که مدعی شود چند ساعت در شبانه روز می دود و رئیس آن در امور جزئی دخالت می کند و ... اینها همان شتاب و عجله ای است که با درنگ و تامل و تفکر ناسازگار است. کارهای مهم مملکت بیش از اینکه به دویدن و شتابزدگی نیاز داشته باشند، به تامل و تفکر و کارشناسی نیاز دارند تا سرمایه های کشور به هدر نرود. قدرت و توانایی بیش از اینکه با به کارگیری دست و بازو و زبان و ... حاصل آید با به کارگیری عقل و خرد به دست می آید. امام علی(ع) می فرماید: «بهترین توانگری، خردورزی است» (نهج البلاغه، حکمت 38) و می فرماید: «قدرت و کارایی دلیل و برهان، بسیار بیشتر از قدرت و کارایی زور است» (غرر الحکم، ح7869).
حکومت و دولتی موفق و کارآمد است که اهل برنامه و کارشناسی باشد. چنین دولتی هر کاری را به موقع خود و پس از تامل و تدبر کافی انجام می دهد. حکومتی که پیش از تامل و مطالعه درباره حوادث موضع گیری می کند و هنوز ساعتی از حادثه ای نگذشته که درباره آن اظهار نظر، و به صورتی دقیق عوامل آن را معرفی می کند، تدبیر ندارد و کارهایش را از روی سیاست پیش نمی برد. دولتی که با شتاب و عجله هر بحران یا مشکلی را به دولت های خارجی یا منتقدان و مخالفان داخلی نسبت می دهد و حاضر نیست بپذیرد که ممکن است در جایی سیاست او خطا و غلط بوده، چنین دولتی به فرموده امام علی(ع) باد غرور دارد و اگر بخواهد مملکت را درست اداره کند و سیاست درستی در پیش بگیرد باید ابتدا فکری به حال باد غرور و کبر و نخوت خود کند.
حکومتی که حاکمان آن به اندک چیزی چنان خشمگین می شوند که کنترل خود را از دست می دهند و الفاظی را در رابطه به منتقدان و مخالفان خود و نیز زمامداران و دولت های کشورهای خارجی به کار می برند، که نه تنها در عرف دیپلماتیک معمول نیست، بلکه از عرف مردم معمولی پایین تر است، چگونه می توانند برای یک کشور در دنیای امروز سیاستگزاری کنند؟ کسی که هیچ کنترلی بر زبان خود ندارد و از الفاظی برای منتقدان خود استفاده می کند که عرف جامعه آن را بدترین توهین حساب می کند، چنین انسانی بر خود مسلط نیست و نه تنها از اخلاق دینی و انسانی بهره ندارد، بلکه از عدالت بی بهره است، چگونه صلاحیت تدبیر و اداره جامعه را دارد؟
به هر حال امام علی(ع) می فرماید امور با فکر و اندیشه و با پرهیز از شتاب و عجله و با تسلط بر خویشتن انجام می شود. تسلط بر خویشتن می طلبد که به امور پرهیزگارانه و پارسایانه نظر شود و نه اینکه به مخالف هر چه خواستی بگویی و از موافق، حتی اگر جرم و خیانت او اثبات شده باشد، دفاع کنی. امام(ع) فرمود چیزی را که روشن نیست درباره آن لب فرو بند و چیزی را که روشن است درباره آن اقدام کن. اما گویا برخی از حکومت ها و نظام ها درست عکس این را عمل می کنند و نسبت دادن اموری را که هرگز روشن نیست و بلکه خلاف آن روشن است، به مخالفان و منتقدان جایز و روا می دانند و از سوی دیگر پیگیری و سخن گفتن درباره خیانت های آشکار و روشن موافقان و طرفداران خود را جرم به حساب می آوردند.
از سخن امام(ع) بر می آید که حکومت و نظام باید برای همه چیز برنامه داشته باشد و مشکلات مردم در یک نظام کارآمد به صورتی خودکار انجام پذیرد. اما پرسش مهمی که اینجا مطرح می شود این است که دولتی که افتخارش این است که روزانه بیش از سی هزار نامه از مشکلات مردم دریافت می کند چه اندازه کارآمد است؟ آیا چنین دولتی را نباید به طور کامل ناتوان و ناکارآمد به حساب آورد. به گفته مسئول یک دولت روزانه بیش از سی هزار نفر از انجام مشکلات خود در چارچوب رایج اداری کشور مایوس می شوند و به دولت نامه می نویسند. آیا این یک فاجعه است یا یک افتخار؟!

۱۳۹۱ مرداد ۲۶, پنجشنبه

حکومت پارسایان(28) خدمتگزاری صادقانه و مخلصانه

خدمت به خلق خدا عنوانی اخلاقی است که در متون اسلامی، و نیز متون دیگر ادیان، بر آن تاکید زیادی شده است. این عنوان در واقع دارای چنان بار ارزشی است که همه مکاتب، اعم از دینی و غیر دینی، به آن اهمیت می دهند و حتی کسانی که در واقع قصد بهره کشی از مردم را دارند، از این عنوان سوء استفاده می کنند. حتی مستبدترین و زورگوترین حکومت ها و حکومت هایی که هیچ هدف انسانی و مقدسی را دنبال نمی کرده اند، و در پی اهداف شیطانی بوده اند، در شعار و سخن، خود را خدمتگزار ملت معرفی می کرده اند. اینجاست که شناسائی و تمیز حاکمان و صاحب منصبانی که واقعا در پی خدمت به خلق اند، از کسانی که از این عنوان استفاده ابزاری می کنند کار آسانی نیست. از آنجا که نفس آدمی بسیار پیچیده است و از لایه ها و سطوح مختلفی تشکیل گردیده، گاهی امر بر خود فرد مشتبه می شود و در حالی که واقعا در پی نفسانیات است گمان می کند برای اهداف نیکو و مقدس تلاش می کند.
امام علی(ع) در فرازی از عهدنامه مالک اشتر به نکاتی اشاره می کند که بی ارتباط با این موضوع نیست و در واقع برخی از ویژگی های حاکم خدمتگزار را بیان می کند:
«ای مالک ... بپرهیز از خودپسندی و تکیه بر چیزهایی که تو را به خودپسندی می کشاند، و دوستی ستایش و تمجید مردم از تو، چرا که این امور بهترین فرصت برای شیطان است تا نیکی نیکوکاران را تباه سازد. بپرهیز از اینکه خدمت خود را بر مردم منت گذاری، یا آنچه را انجام داده ای بزرگ بشماری، یا مردم را وعده ای داده، سپس خلف وعده نمایی! منت نهادن، پاداش نیکوکاری را از بین می برد و زیاد و بزرگ شمردن کارهای خود باعث خاموشی نور حق در دل می گردد و عمل نکردن به وعده خشم خدا و مردم را بر انگیزد. خدای متعال می فرماید: نزد خداوند بسیار ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید» [صف/3] (نهج البلاغه، نامه 53، ش145-147).
آنچه را امام(ع) در این فراز کوتاه بیان فرموده می توان به چند بخش تقسیم کرد:
1-خودپسندی و غرور؛ کبر و خودپسندی از رذائل اخلاقی بسیار ناپسندی هستند که همگان آنها را مذموم می شمارند و در متون دینی بحث های زیادی درباره منشأ آنها، زیان های آنها و راههای مبارزه با آنها آمده است. امام علی(ع) در این سفارش به دو نکته اشاره می فرماید، یکی پرهیز از خودپسندی و دیگری پرهیز از آن چیزهایی که باعث غرور و خودپسندی انسان می شود.
کبر و خودپسندی زیان های زیادی برای شخصیت فردی و اجتماعی انسان دارد. امام علی(ع) می فرماید: «میوه خودپسندی، دشمنی و کینه توزی است» (غرر الحکم، ح4606) و می فرماید: «هیچ تنهایی وحشت انگیز تر از خود پسندی نیست» (نهج البلاغه، حکمت 113) و می فرماید: «خود پسندی، مانع پیشرفت و کمال است» (همان، حکمت 167) و می فرماید: «خودپسندی، دشمن درست اندیشی و آفت خردهاست» (تحف العقول، کوتاه سخنان امام علی«ع») و می فرماید: «خودپسندی، خرد را تباه می کند» (غرر الحکم، ح726).
معلوم است که انسان خودپسند و مغرور خود را بی نیاز از دیگران و برتر از آنان می داند واز یک سو با دیگران مشورت نمی کند و تصمیمات نادرست می گیرد و از سوی دیگر مردم از او گریزان می شوند و به او کمک نمی کنند. پس حاکم یا صاحب منصبی که خودپسند و مغرور باشد از نعمت خردورزی و بهره مندی از خرد دیگران محروم است.
امام علی(ع) درباره متکبر می فرماید: «شخص متکبر، از دوست بی بهره است» (غرر الحکم، ح7464) و می فرماید: «هر کس بر مردم بزرگی فروشد خوار شود» ( بحار الانوار، ج77، ص235) و می فرماید: «کسی که تکبر داشته باشد، عالم نمی شود» (غرر الحکم، ح10586). و امام باقر(ع) می فرماید: «هیچ مقداری از تکبر به دل آدمی راه نیابد، مگر اینکه به همان اندازه، کم باشد یا زیاد، از خردش کاسته شود» (بحار الانوار، ح78، ص176).
از احادیث فوق آشکار می گردد که چرا کبر و غرور و خودپسندی حاکم مانع خدمتگزاری او می گردد. کبر و خودپسندی بزرگترین مانع تصمیم درست است چرا که آن با خردمندی جمع نمی گردد.
امام(ع) به مالک توصیه می کند که از کارهایی که باعث غرور و خودپسندی می شود خودداری کند. حاکم باید تمام حرکات و سکناتش و نیز همه مراوداتش متواضعانه باشد تا کبر و غرور در دل او راه نیابد. اگر شنیده می شود که پیامبر خدا(ص) با یاران خود چنان می نشست که کسی که وارد می شد نمی توانست آن حضرت را بشناسد، این سنت و سیره برای مبارزه با کبر و غرور بوده است. حاکمی که مجالس عمومی تشکیل دهد و بار عام و خاص دهد و خود در مکانی رفیع بنشیند و دیگران در پایین و روی زمین جلوی او زانو بزنند و ... زمینه کبر و غرور خود را فراهم آورده است. حاکمی که به شهری وارد شود و مردم را به دنبال خود بدواند زمینه کبر و غرور خود را فراهم آورده است. پیامبر خدا(ص) به طرف قبرستان بقیع رهسپار شد. اصحاب حضرت در پی او به راه افتادند. پیامبر ایستاد و به آنان دستور داد جلو بروند و آنگاه خود در پی آنان حرکت کرد. علت را پرسیدند و آن حضرت فرمود: «من صدای کفش های شما را شنیدم و ترسیدم چیزی از تکبر به وجودم راه یابد» (کنز العمال، ح8878). امام علی(ع) به کسی که پیاده دنبال او حرکت کرده بود، فرمود بازگرد که این کار تو باعث غرور حاکم و خواری تو می شود (نهج البلاغه، حکمت 322).
2-دوستی مدح و ستایش؛ یکی دیگر از اموری که حاکم را از خدمتگزاری باز می دارد دوستی مدح و ستایش است. چنین حاکمی خیر و صلاح واقعی مردم و مملکت را در نظر نمی گیرد، بلکه اعمالی را انجام می دهد که در چشم مردم خوش آید یا خوش نمایانده شود. خدمتگزار کسی است که تنها بر اساس مصلحت مردم و کشور حرکت می کند، هرچند در کوتاه مدت مدح نشود یا حتی سرزنش شود. به هر حال پیامبر خدا می فرماید: «دوست داشتن مدح و ثنای مبالغه آمیز بینش و بصیرت دینی را از بین می برد و خانه ها را از اهلش خالی می سازد» (تنبیه الخواطر، ج2، ص122). امام علی(ع) می فرماید: «هر کس از مدح و ثنای نادان درباره خود خوشحال شود، فرزانه نیست» (تحف العقول، ص208).
3-منت گذاشتن بر مردم؛ حاکم اگر خدمتی برای مردم انجام می دهد در حد وظیفه است و کسی که وظیفه خود را انجام داده در حد عدالت عمل کرده و در واقع احسان نکرده است که سخن از منت به میان آید. حاکمی که بر مردم خود منت می گذارد در واقع جایگاه خود و مردم را درست نشناخته و توجه ندارد که این مردم هستند که صاحب همه چیز هستند. حاکمی که به مردم خدمت می کند در واقع حق مردم را می دهد و کسی که حق خود را می گیرد معنا ندارد که بر او منت گذاشته شود. هر چند منت گذاری همه جا، حتی جایی که کسی به دیگران احسان  کرده، ناشایست است. پیامبر خدا(ص) می فرماید: «یکی از کسانی که خداوند در روز قیامت از او هیچ چیز را نمی پذیرد کسی است که منت می گذارد» و می فرماید: «آفت بخشش منت گذاری است» و می فرماید: «کسی که بر مردمان منت می گذارد میان او و دوزخ پرده ای نیست» (هشام صالحی، نهج الفصاحه، ص522).
4-بزرگ شمردن خدمات؛ حاکم نباید آنچه را که انجام داده است مهم و بزرگ شمارد و درباره آنها مبالغه کند. روی آوردن به تبلیغ و در بوق کردن کارهایی که انجام گرفته شایسته حکومت پارسا نیست. در واقع مبالغه و بزرگ کردن کارها و خدمات انجام گرفته نوعی فریب و حیله است. پیامبر خدا می فرماید: «انسان خردمند خوبی اندک دیگران را زیاد می بیند و خوبی های بسیار خود را اندک می شمارد» (مستدرک الوسائل، ج1، ص132).
به هر حال حاکمی که خود را خدمتگزارمردم می داند، به دادن آمارهای غلط روی نمی آورد و دغدغه او این نیست که با تغییر ملاک ها آمار اشتغال را بالا ببرد و آمار تورم را پایین بیاورد و ... چنین حکومتی خدمتگزار نیست بلکه شیاد و حیله گر و فریبکار است.
5-خلف وعده؛ حاکمی که خود را خدمتگزار می داند وعده ای که تحقق آن در توانش نیست یا قصد انجام آن را ندارد، نمی دهد. کسی که وعده هایی عجیب و غریب می دهد که همگان می دانند که انجام آنها ممکن نیست، قصد خدمتگزاری ندارد، بلکه تنها به فکر قدرت خویش است. او می خواهد با این وعده ها رای و نظر مردم را جلب کند. البته برخی از صاحب منصبان حیله گر وعده هایی را می دهند و می دانند که امکان تحقق ندارد ولی می خواهند به مردم بگویند که من می خواستم چنین کنم و دیگران مانع شدند و ... به هر حال خدمتگزاری صادقانه و خالصانه با حیله و فریب و دغل نمی سازد.
پیامبر خدا(ص) می فرماید:«وعده دَین است، وای بر کسی که وعده دهد و خلف وعده کند، وای بر کسی که خلف وعده کند، وای بر کسی که خلف وعده کند» (کنز العمال، 6865). امام علی(ع) می فرماید: «هرگز وعده ای نده که نسبت به انجام آن از خود مطمئن نیستی» (غرر الحکم، ح10297).

۱۳۹۱ مرداد ۲۵, چهارشنبه

روز قدس را گرامی میداریم، چون از ستم بیزاریم

آخرین جمعه ماه مبارک رمضان توسط رهبر فقید انقلاب حضرت امام خمینی(ره) به عنوان روز قدس نامگذاری شده است  تا حق پرستان و عدالت دوستان و ستم ستیزان عالم در این روز نفرت و بیزاری خود را نسبت به ظلم ها و ستم ها و تضییع حق هایی که نسبت به ملت مظلوم فلسطین رفته و نیز همدردی خود را نسبت به این ملت مظلوم اعلام کنند. هیچ کس با هیچ بهانه ای حق نداشته است که ملتی را که از قرن ها پیش و از زمان های دور در این سرزمین می زیسته و برای آبادانی آن تلاش کرده، از سرزمین خود بیرون کند و یا حق شهروندی او را سلب کند. نژاد پرستی به هر شکل و صورت که باشد ناپسند و ممنوع است و هر برداشتی از هر متنی ک از نژادپرستی و تبعیض نژادی سر در آورد، محکوم است.
آقای دکتر اسرائیل شاهاک، که استاد دانشگاه عبرانی بیت المقدس و رئیس جامعه حقوق بشر اسرائیل بوده، در دو کتاب خود به نامهای «تاریخ یهود-مذهب یهود» و «نژادپرستی دولت اسرائیل» موارد بسیار زیادی از تبعیض و نژاد پرستی و تضییع حقوق مسلمانان را نقل و به آنها اعتراض کرده است. این نویسنده موارد متعددی از قوانین تبعیض آمیز را در کشور اسرائیل نقل می کند. ایشان می گوید: «در قوانین دولت اسرائیل حکم قتل یک یهودی با حکم قتل یک غیر یهودی متفاوت است. اگر کسی یک یهودی را به قتل برساند گناه بزرگی را انجام داده، باید مجازات شود. اما اگر یک یهودی به طور مستقیم یک غیر یهودی را بکشد تنها نزد خدا گناهکار است و مجازات دنیوی ندارد، اما اگر غیر مستقیم او را بکشد حتی گناهی هم مرتکب نشده است. نجات جان یک یهودی از مهم ترین وظایف شرعی است، اما نجات جان یک غیریهودی ممنوع است. با اینکه ارتکاب زنا در یهودیت حرام است اما حتی مجازات تجاوز به عنف یک مرد یهودی به یک زن غیر یهودی حکم زنا را ندارد و مجازاتی ندارد و حتی در بسیاری از موارد آن زن باید مجازات شود. هدیه دادن به غیر یهودی جایز نیست. فریب دادن یک یهودی در معامله ممنوع است اما فریب یک غیر یهودی مانعی ندارد. کلاهبرداری از فرد یهودی ممنوع است اما این اصطلاح در رابطه با غیر یهودی کاربرد ندارد و ...» (تاریخ یهود-مذهب یهود، ص190-224).
اینها سخنان یک استاد دانشگاه یهودی است که صهیونیسم را انحراف از یهودیت می داند و نژاد پرستی و تبعیض نژادی حکومت اسرائیل را تحریف یهودیت می شمارد. ما نیز مانند دکتر اسرائیل شاهاک حساب یهودیت را از صهیونیسم و نژادپرستی و حساب یهودیان را از حکومت اسرائیل جدا می کنیم و با اینکه یهودیت را یکی از ادیان جهانی و قابل احترام می دانیم ظلم و ستم ها و حق کشی ها و تبعیض های دولت اسرائیل را محکوم می کنیم و نفرت و انزجار خود را از هرگونه ظلم و ستم و تضییع حق، که توسط این حکومت و نظام انجام می شود اعلام می نماییم. روز قدس فرصتی است برای ابراز انزجار از اعمال و رفتار رژیمی غاصب و متجاوز که به قوانین بین المللی و حقوق انسانی پایبند نیست.
اما به یک نکته مهم باید توجه داشته باشیم که ما با نام «اسرائیل» ضدیت و دشمنی نداریم. نام اسرائیل، همان طور که از قرآن مجید و تورات بر می آید، برگرفته از نام یک پیامبر بزرگ الهی، یعنی حضرت یعقوب(ع) است. همچنین نفرت و انزجار ما از دینی به نام یهودیت نیست و کم نیستند یهودیانی که امروزه در جهان با ظلم ها و ستم های دولت اسرائیل و صهیونیست ها مخالفند. ما با ظلم و ستم مخالفیم و برای ما فرقی نمی کند که این ظلم و ستم به چه نامی صورت گیرد.
خط مقدم ما و مرز مقاومت ما حقوق انسان هاست. ما با حکومت اسرائیل و هیچ حکومت دیگری به خاطر نام یا دین یا مکتب  یا امثال آن مخالف نیستیم، بلکه با تضییع حقوق انسان ها مخالفیم و فرقی نمی کند که این ظلم و ستم و تضییع حق به نام یهودیت صورت گیرد یا به نام اسلام یا به نام هر دین دیگری؛ به نام علی(ع) صورت گیرد یا به نام معاویه یا یزید. حتی شخصیتی مانند علی(ع) را نه به خاطر نامش و نه به خاطر حسب و نسبش، بلکه به خاطر اعمال عدالت محورانه اش و توجهش به حقوق انسان ها تکریم می کنیم. این احترام و تکریم را برای پسر دیگر ابی طالب یعنی عقیل و برای دیگر دامادهای پیامبر قائل نیستیم. از همان شجره و ریشه ای که محمد(ص) و علی(ع) به وجود آمده اند، ابو لهب و هارون و متوکل و ... به وجود آمده است. تمام تفاوت در این اس که یکی داد و عدل را اساس زندگی خود قرار داده و دیگری ظلم و ستم را و یکی دغدغه اولش رعایت حقوق انسان ها بوده و دیگری برای انسان ها حقی قائل نبوده است. پس علی(ع) نه ازاین حیث محترم است که از قریش و از نسل ابراهیم(ع) است و نه از این حیث که پسرعموی پیامبر است و نه از این حیث که داماد اوست و نه از این حیث که همسر زهرا(س) است. بلکه تنها و تنها از این حیث که عادل است و خط قرمزش حقوق انسان هاست.
داوری ما درباره نظام ها و حکومت ها با همین معیار و خط کش است. این چیزی است که علی(ع) از همه انسان ها می خواهد. آن حضرت می خواهد که انسان ها را تنها و تنها با اعمالشان بسنجند. آن حضرت به کسی که در این باره شک دارد که حق با علی(ع) یا معاویه است و می گوید وارد لشکر تو نمی شوم و از دور حرکت می کنم که ببینم کدامیک از شما دو نفر ظالم و ستمگر است و آنگاه در لشگر دیگری وارد می شوم، می فرماید: احسنت، تفقه در دین و علم به سیره پیامبر(ص) همین است و کسی که به این راضی نباشد ستمگر و خائن است (ناظم زاده قمی، اصحاب امام علی، ج2، ص823).
به هر حال هم دین و هم فطرت انسانی اقتضا می کند که عدالت و ستمگری را تنها معیار ارزیابی اشخاص و نظام ها و حکومت ها قرار دهیم. اگر چنین کنیم و این معیار را در نظر بگیریم باید بین دو نفر که یکی ظاهری مذهبی دارد و نه تنها واجبات عبادی را انجام میدهد، بلکه به مستحباتی مانند نماز شب مقید است، اما حقوق انسان ها را باور ندارد و به آن پایبند نیست، و دیگری که ظاهری مذهبی ندارد و به عبادیات نیز مقید نیست و حتی حرامی مانند شرب خمر را مرتکب می شود، اما به حقوق انسان ها باور دارد و آن را رعایت می کند، دومی را برگزینیم و به او جایگاهی برتر و بالاتر بدهیم و .. متون دینی ما به روشنی این امر را نشان می دهد.
به هر حال ما با آمریکا یا اسرائیل یا هیچ کشور دیگری مخالفت نداریم، بلکه ما با ظلم و ستم و تضییع حقوق انسان ها مخالف هستیم. با نظام اسرائیل از این جهت که غاصب است و از این جهت که ظلم و ستم می کند مخالفیم و با هر حکومت و نظام دیگری که این اعمال را انجام دهد، هر نام و عنوانی داشته باشد، مخالفیم. حتی ممکن است از جهتی همین نظام غاصب را برتر از یک حاکمی که خود را مسلمان می خواند بدانیم. برای مثال وقتی میبینیم همین نظام به شهروندان خود اجازه میدهد که برای محکوم کردن جنگ افروزی های دولت خود راهپیمایی کنند، از این جهت از نظامی که به هیچ یک از مخالفان خود اجازه هیچ تجمعی را نمی دهد، برتری دارد. وقتی می شنویم که در این نظام غاصب اسرائیل یک زندانی که متهم به قتل یک اسرائیلی است در زندان اجازه یافته که به تحصیل خود ادامه دهد و به مدارج علمی دست یابد، از این جهت این نظام را برتر از نظامی می دانیم که چه بسا شعار اسلام را بدهد اما دانشجویان مخالف یا منتقد را به بهانه های مختلف از تحصیل منع کند. همچنین وقتی میبینیم دکتر اسرائیل شاهاک چندین کتاب بر ضد حکومت اسرائیل می نویسد و با صراحت تمام ظلم و ستم ها و حق کشی های این حکومت را محکوم می کند، اما این امر باعث نمی شود که کرسی درس خود را از دست بدهد، از این جهت این نظام برتر و بالاتر از نظامی است که چه بسا خود را اسلامی می خواند، اما به اندک بهانه ای اساتید برجسته را از کار برکنار می کند و در دانشگاه هیچ جایی برای مخالفان و منتقدان باقی نمی گذارد.
بنابراین آنچه ناپسند و مذموم است ظلم و ستم است. صرف مبارزه با اسرائیل موضوعیت ندارد، بلکه مبارزه با ستم موضوعیت دارد. ما نباید از یک حاکمی که اسما مسلمان است، اما خود و پدرش حقوق ملت خود را تضییع کرده اند و دستشان به خون دهها هزار نفر از ملت خود آلوده است، به بهانه اینکه در خط مقدم مبارزه با اسرائیل بوده دفاع کنیم. کسی که ظلم و ستم می کند خود بدتر از اسرائیل است. کسی که یک راهپیمایی آرام و نرم را چنان سرکوب می کند که مردم چاره ای جز قیام مسلحانه نمی بینند، شایسته دفاع نیست.
به هر حال در روز قدس ما اسرائیل را از این جهت که غاصب و ظالم و ستمگر است محکوم می کنیم ولی یادمان باشد که ما ستمگری را محکوم می کنیم. ما هر نظامی را به اندازه ای که به حقوق انسان ها احترام می گذارد و آن را رعایت می کند احترام می گذاریم و تکریم می کنیم و به هر اندازه که حقوقی برای انسان ها قائل نیست و آن را تضییع می کند از او نفرت داریم و نفرت و انزجار خود را چه در روز قدس و چه در روزهای دیگر اعلام می کنیم.
نگاشته مرتبط: روز قدس و سرزمین مقدس

غم مضاعف، در همدردی با عزیزان بلا دیده

پیامبر خدا(ص) می فرماید: «مومنان در دوستی، عطوفت و مهرورزی نسبت به هم همچون یک پیکرند که هرگاه عضوی از آن به درد آید، دیگر اعضا را بی خوابی و تب فراگیرد» (مسند ابن حنبل، ج6، ص379؛ به نقل از گزیده میزان الحکمه، ص86) و امام صادق(ع) می فرماید: «مومن برادر مومن است، همچون یک پیکر که هرگاه عضوی از آن به درد آید، دیگر اعضا آن درد را حس می کنند؛ ارواح آنها از یک روح است» (کافی، ج2، ص166) و می فرماید: از کسی که اهل همدردی نباشد دوری کنید (خصال، ص47) و امام علی(ع) می فرماید: «بهترین احسان، همدردی با برادران است» (غررالحکم، 3023).
امام علی(ع) درباره وظیفه خود به عنوان حاکم در همدردی و مشارکت با آنان در سختی ها و بلایا در نامه ای به یکی از فرمانداران خود می نویسد:
«آیا به این قناعت کنم که به من امیرمومنان بگویند و در سختی های روزگار با آنان همدرد نگردم یا در سختی زندگی پیشگام آنان نباشم؟! من آفریده نشده ام که خوردن طعام های لذیذ، مانند چهارپای پرواری که غمی جز علف ندارد، مرا به خود مشغول سازد» (نهج البلاغه، نامه 45).
و همین مضمون را حکیم شیراز سعدی بزرگ چنین به نظم در می آورد:
          بنــی آدم اعضای یــک پیـکرند       که در آفرینش ز یک گوهرند
         چو عضوی به درد آورد روزگار       دگـر عضوها را نمـاند قرار
          تو کـز محنت دیگران بی غمـی        نشاید که نامـت نـهند آدمی
                            (گلستان، باب اول در سیرت پادشاهان، حکایت دهم)
 پس دین و انسانیت حکم میکند که درد دیگران ما را به درد آورد و اگر چنین نباشیم به فرموده امام علی(ع) شایسته نام انسان نیستیم. این روزها از غمی جانکاه رنج میبریم و دیدن چهره های مصیت زده هموطنان و آوارگی و جراحات جسمی و روحی ایشان خواب و خوراک را از انسان می گیرد و دل را پریشان و نالان میسازد. آنچه اندکی مرهم بر این زخم می گذارد این است که شاهد همدردی وسیع هموطنان و کمک های همه جانبه آنان هستیم. گویا این حادثه و مصیبت کل ملت را از جا کنده است و همه را چنان غمگین ساخته که موج بسیار گسترده ای از همدلی و مهربانی را به وجود آورده، موجی که حس غرور و افتخار انسان را تحریک می کند. موجی که صد چندان بیش از قهرمانی در المپیک شور و شعف ایجاد می کند و نشان میدهد که این افتخار آفرینی ملت را با هیچ مدالی نمی توان ارج نهاد.
 اما این سکه روی دیگری هم دارد. وقتی انسان عملکرد برخی از مسئولان را می بیند اندوه انسان مضاعف می شود و نمک بر زخم پاشیده می شود و چون تیری بر دل می نشیند. از اعمال و کردارشان بر می آید که گویا این حادثه آنان را غمگین نساخته و پرداختن به آن اولویت چندانی برایشان نداشته است.
بیش از یک شبانه روز از حادثه دلخراش در چند شهر کشور گذشته و من اخبار آن را از طریق اینترنت دنبال می کنم. خبرها حاکی از این است که بیش از دویست نفر از هموطنان جان به جان آفرین تسلیم کرده و تعداد بسیار زیادی مجروح و مصدوم گشته اند. تعداد بسیار زیادی روستا ویران شده است. تصاویر ویرانی ها بسیار تکان دهنده است به گونه ای که انسان در آمار تلفات تردید می کند. سرگرم این اخبار و تصاویر هستم که نکته ای نظرم را جلب می کند. هیچ یک از مقامات نظام واکنشی نشان نداده اند و یا من ندیده ام. قدری ماجرا را دنبال می کنم و باز چیزی دستگیرم نمی شود. عجیب است. من همین روزها شاهد این بودم که هر قهرمانی که در المپیک مدال می آورد فورا یک پیام تبریک از سوی مقام اول اجرایی کشور صادر می شد. به ذهن می آمد که گویا مقامات کار دیگری ندارند و پای تلویزیون نشسته مسابقات را دنبال می کنند. با خود می گفتم اگر مقامات آمریکا و چین بخواهند به این صورت پیام بدهند برنامه یک کانال تلویزیون را پر می کند. به هر حال به نظرم این کار افراطی  و نا مناسب می رسید. مقامات ما که در سال های اخیر گویا تمام صحنه های ورزشی را شخصا شاهد بوده ند و گاهی در دادن پیام از همدیگر سبقت می گرفته اند چنان شتاب می کرده اند که گاهی پیام ها به لحاظ ادبی و محتوایی ناپخته به نظر می رسید. پرسشی که به ذهنم آمد و تا حدی آزار دهنده بود این بود که آیا این حادثه به اندازه یک مدال ورزشی اهمیت نداشت که مقامات به موقع پیام تسلیتی بدهند و با مردم ابراز همدردی کنند. اگر این حادثه در کشوری دیگر رخ داده بود تاکنون مقامات ما به رهبران و ملت آن کشور تسلیت گفته بودند.
این افکار ذهنم را مشغول کرده که وارد حال منزل شده با ماجرای دیگری روبرو می شوم که گویی پتکی بر سر کوبیده شده است. تلویزیون جمهوری اسلامی در حال پخش یک فیلم طنز است. بسیار شگفت آور است که روزی که باید  عزای عمومی باشد تلویزیون برنامه ای پخش می کند که هیچ مناسبتی با آن ندارد.
ساعتی می گذرد و از صفحه تلویزیون تصویر مسئول اول بهداشت کشور را می بینم که در صحنه زلزله حاضر شده است. او به خبرنگار میگوید: «کسی دیگر زیر آوار نمانده و همه بیرون آورده شده اند. تنهامشکل اجساد است که اگر دفن نشوند مشکلاتی به بار می آورد». تعجب من از سخنان این مقام محترم برانگیخته می شود. چطور ایشان در این زمان کم با توجه به اینکه دهها روستای کوچک و بزرگ با خاک یکسان شده، اطمینان حاصل کرده که کسی زیر آوار نیست؟! با علم عادی چنین اطمینانی حاصل نمی شود مگر اینکه انسان به علوم غریبه ای مانند رمل و اسطرلاب و سحر و جادو مجهز باشد. چطور در حالی که گفته میشود با برخی از روستاهای دورافتاده ارتباطی نیست ایشان با اطمینان می گوید کسی زیر آوار نیست. تعجب دیگر اینکه ایشان تنها مشکل را دفن اجساد می داند و صدها روستای ویران شده که اهالی آن آواره گشته اند هیچ مشکلی ندارند. این نیز به علوم غریبه نیاز دارد. به هر حال فردای آن روز به یقینم افزوده شد که علوم غریبه برای اداره کشور کارایی ندارد چرا که اعلام شد عده ای دیگر زنده از زیر خاک بیرون آورده شده اند و آمار کشته هایی که از زیر خاک بیرون آورده شده اند بسیار بالا رفت و نیازها و مشکلاتی غیر از دفن اجساد، مانند دستشویی و حمام صحرایی اعلام شد و ...
به هر حال غم عزیزان مصیبت دیده آزاردهنده است و امور دیگر نمک بر این زخم میپاشد. اینکه چرا رسانه ملی در شبانه روز اول خبر درستی از ماجرا نمی دهد و اینکه مقامات مملکت برای این حادثه مهم یک پیام خشک و خالی نمی دهند و اینکه مسئولین تلاش می کنند حادثه را جزئی و حل شده تلقی کنند و ... غم انسان را مضاعف می گرداند. چه مسئله مهمی در بین بوده که باعث شده بر این حادثه غمبار سرپوش گذاشته شود و توجه ها به سوی آن جلب نشود؟ ما از آن نا آگاهیم. اما متون دینی ما و اخلاق و انسانیت ما می گویند که باید با این مصیبت به گونه ای دیگر برخورد می شد. باید در کشور عزای ملی اعلام می شد و بدین سان همگان در این غم بزرگ با هموطنان شریک می شدند. این کاری است که باید دولتمردان می کردند و نکردند، هرچند ملت وظیفه دینی و انسانی خود را به خوبی انجام داد.

حکومت پارسایان(27) خون ناحق حکومت را سرنگون می کند

امام علی(ع) در فرازی از عهدنامه مالک اشتر به این نکته توجه می دهد که حاکم باید در قتل و خونریزی نهایت احتیاط را به کار بندد، چرا که ریختن خون ناحق مساوی با جنگ با خداست و پیامدهای وحشتناکی برای شخص حاکم و نظام حکومتی در پی دارد. آن حضرت می فرماید:
«ای مالک ... از خونریزی بپرهیز، و از خون ناحق پروا کن، زیرا هیچ چیز مانند خون ناحق انتقام الهی را نزدیک نمی سازد و مجازات او را بزرگ نمی نماید و نابودی نعمت ها را سرعت نمی بخشد و سقوط و زوال حکومت را نزدیک نمی گرداند. روز قیامت خداوند قبل از هر چیز به خونی که به ناحق ریخته شده رسیدگی خواهد کرد. پس با ریختن خون محترم، حکومت خود را تقویت مکن، زیرا خون ناحق، پایه های حکومت را سست و تباه می گرداند و بنیاد آن را برکنده آن را به دیگری منتقل می سازد. و تو، نه در من، و نه در پیشگاه خداوند، عذری در کشتن عمدی مردم نخواهی داشت، چرا که کیفر آن قصاص است و از آن گریزی نیست» (نهج البلاغه، نامه 53، ش141-143).
امام(ع) در این فقره به این نکته اشاره می کند که قتل انسان بی گناه چه آثاری دارد و نه تنها باعث تقویت حکومت نمی شود، بلکه نابودی آن را در پی دارد. حاکمی که گمان می کند با کشتن یا ضرب و شتم و یا فشار و شکنجه می تواند منتقدان و مخالفان را از سر راه بر دارد و یا تسلیم و رام سازد و با ایجاد وحشت در جامعه، توده های مردم را سربراه کند، سخت در اشتباه است و سنت الهی این بوده که با خون ناحق و ظلم و ستم هیچ حکومتی تقویت نشود بلکه از پایه و ریشه بپوسد تا فرو بریزد.
به هر حال قتل و ریختن خون ناحق از گناهانی است که، چه در سرعت انتقام الهی و چه در شدت آن و چه در وزر عظیم آن در روز قیامت، هیچ گناهی با آن قابل قیاس نیست. قرآن مجید پس از نقل ماجرای دو پسر حضرت آدم(ع) و قتل یکی توسط دیگری، می فرماید: «بدین سبب بر بنی اسرائیل حکم کردیم که هر کس کسی را بدون حق قصاص یا بی آنکه در روی زمین فساد و تبهکاری کند، بکشد، چنان است که همه مردم را کشته و هر کس کسی را زنده کند، چنان است که تمام مردم را زندگی بخشیده است» (مائده/32). قرآن مجید در آیات متعددی به صورت های مختلف بر این امر تاکید می ورزد (برای نمونه، ر.ک. نساء/29 و 92 و 93؛ مائده.28؛ انعام/140 و 151؛ کهف/74؛ فرقان/58؛ تکویر/9).
پیامبر خدا(ص) می فرماید: «سرکش ترین مردم کسی است که بی گناهی را که قصد کشتن او را ندارد، بکشد یا غیر زننده خود را بزند» (امالی الصدوق، ص28). البته از این سخن بر نمی آید که همه جا کشتن کسی که قصد کشتن دارد یا زدن زننده مجاز است، چرا که سخن از سرکش ترین مردم است. آن حضرت می فرماید: «اگر همه دنیا نابود شود، نزد خدا اهمیتش کمتر از خونی است که به ناحق ریخته شود» (الترغیب و الترهیب، ج3، ص293؛ به نقل از گزیده میزان الحکمه، ص630). و می فرماید: «روز قیامت نخستین چیزی که درباره آن در میان مردم داوری می شود، خون است» (کنز العمال، ح39887) و می فرماید: «هر کس با نیم کلمه حرف، در کشتن مومنی کمک کند، روز قیامت خدا را دیدار کند در حالی که بر پیشانی اش نوشته شده است: محروم از رحمت خدا» (کنز العمال، ح39895).
بنابراین بزرگ ترین و مهم ترین ستم و ظلمی که ممکن است یک حاکم انجام دهد و بزرگ ترین خطایی که به نابودی او منتهی می شود، قتل عمد و ریختن خون ناحق است.
اما امام علی(ع) درباره قتل غیر عمد که احیانا توسط حاکم و حکومت انجام می شود نیز توصیه ای دارد:
«ای مالک ... اگر گرفتار قتل خطا شدی و تازیانه یا شمشیر و یا دستت در مجازات کردن کسی افراط کرد – زیرا ممکن است زدن یک مشت قوی و بالاتر سبب قتل شود- مبادا که کبر و نخوت حکومت تو موجب شود که حق صاحبان خود را به آنان نپردازی» (نهج البلاغه، نامه53، ش144).
پس حاکم موظف است که حتی اگر قتل غیر عمدی در حکومت او و توسط مجریان قانون رخ داد، حقوق صاحبان خون را به طور کامل به آنان بپردازد. این درباره قتل خطا و غیر عمد است، تا چه رسد به قتل عمد. امام(ع) می فرماید حاکم باید حقوق آنان را بپردازد و اگر چنین نکند دچار کبر و غرور شده است. اما باید از امام(ع) پرسید که اگر حاکمانی خود را دینی و اسلامی بخوانند و نه تنها عاملان قتل عمدی را به مجازات نرسانند، و نه تنها حقوق صاحبان خون را نپردازند، بلکه از دادن جنازه به نزدیکان او خودداری کنند یا از تشییع جنازه و مراسم عزاداری جلوگیری کنند، چه حکمی دارد؟
نکته دیگری که امام(ع) در همین عهدنامه به آن اشاره می کند این است که حاکم وظیفه دارد که درباره ظلم و ستمی که مردم گمان می کنند حکومت مرتکب آن شده، به صورتی شفاف با مردم سخن بگوید و مخفی کاری نکند و در صورت لزوم از مردم عذرخواهی کند:
«ای مالک ... هرگاه مردم گمان به ستمکاری تو برند، آشکارا عذر خویش را بر آنان عرضه کن و با بیان عذر خویش بدگمانی آنان را از خود بگردان، که با این کار خود را به عدالت پرورده ای، و بر مردم مهر ورزیده ای ، و با عذری که می آوری به خواسته ات که همان قرار دادن مردم در مسیر حق است، خواهی رسید» (نهج البلاغه، نامه 53، ش130-131).
از این سخن امام بر می آید که سخن شفاف حکومت در موردی که اتهام ظلم و ستم وجود دارد واجب و ضروری است و اگر حاکم این کار را انجام ندهد یا جلوی آن را بگیرد عادل نیست. همچنین حاکم موظف است که هر کوتاهی یا افراط و تفریطی صورت گرفته با مردم در میان بگذارد و همه کسانی را که مقصر هستند مجازات کند. بیان عذر پیش مردم به این معناست که کوتاهی ها بیان شود و تلاش شود که از تکرار آن جلوگیری شود، نه اینکه تخلفات و ظلم و ستم ها از مردم مخفی نگاه داشته شود.
امام می فرماید که تنها هدف حکومت دینی باید این باشد که مردم را در مسیر حق قرار دهد و این در صورتی محقق می شود که حاکم خطاهای خود را بپذیرد و از مردم عذر خواهی کند.
به هر حال مطابق سخن امام(ع) و نیز دیگر روایات و آیات قرآنی مهم ترین جرمی و خطایی که ممکن است یک حکومت انجام دهد ریختن خون، آن هم خون بیگناهان است. اما حکومتی و حاکمی که کشته شدن بی گناهان را یک مساله فرعی تلقی می کند که نباید زیاد مورد توجه قرار گیرد و باعث فراموشی مسائل اصلی شود، از حق و عدل بسیار دور است.
آنچه بیان شد در رابطه با قتل به عنوان مهم ترین ظلم و ستم بود، اما این بدین معنا نیست که ظلم و ستم های پایین تر بی اهمیت هستند. اینگونه نیست که آزردن زندانیان و بی احترامی به آنان جرم کمی باشد. امام علی(ع) می فرماید: «غذا دادن به اسیر و خوشرفتاری با وی حقی است واجب، هرچند قرار است که حکم اعدام او فردا اجرا شود» (وسائل الشیعه، ج11، ص69). و آزردن مومنان چنان قبیح است که قرآن مجید می فرماید: «آنان که مردان و زنان مومن را بی هیچ گناهی که کرده باشند می آزارند تهمت و گناه آشکاری را به دوش می کشند» (احزاب/55) و پیامبر خدا(ص) می فرماید: «هر کس مومنی را بیازارد، بی گمان مرا آزار داده است» و می فرماید: «هر کس به مومنی نگاهی کند که با آن او را بترساند، خداوند در روزی که سایه ای جز سایه او نیست، وی را بترساند» و می فرماید: «هر کس مومنی را اندوهناک سازد و سپس دنیا را به او بدهد، این کار سبب بخشودگی گناهش نشود و در برابر آن پاداشی نبیند» (بحار الانوار، ج67، ص72 و ج75، ص150) و امام صادق(ع) می فرماید: «خداوند بزرگ فرموده است که هر کس بنده مومن مرا بیازارد، با من اعلان جنگ داده است» (کافی، ج2، ص350).

۱۳۹۱ مرداد ۲۳, دوشنبه

حکومت پارسایان (26) پایبندی به عهد و پیمان

یکی از اموری که در قرآن مجید و روایات اسلامی به صورتی عجیب مورد تاکید قرار گرفته، پایبندی به عهد و پیمان است، به گونه ای که پیامبر خدا(ص) می فرماید: «کسی که پیمان شکن باشد دین ندارد» (نوادر راوندی، ص5؛ به نقل از گزیده میزان الحکمه، ص567) و امام علی(ع) می فرماید: «پایبندی به عهد و پیمان از ایمان است» (غررالحکم، ح3379) و می فرماید: «به خدا یقین ندارد، کسی که عهد و پیمان خود را رعایت نکند» (غرر الحکم، ح3379 و 9577).
خداوند تعالی در آیات متعددی به صورت های مختلف بر پایبندی به عهد و پیمان تاکید کرده است. در آیه ای از قرآن مجید وفای به عهد و پیمان در کنار ایمان به خدا و روز قیامت از مصادیق مهم نیکی شمرده شده است (بقره/177). در آیه ای دیگر رعایت عهد و پیمان از مقومات مومن بودن و از ویژگی های خاص مومنان شمرده شده است (مومنون/8). در آیات متعدد دیگری به صورت های مختلف بر این امر تاکید شده است (ر.ک. مریم/54؛ صف/2و23؛ معارج/32؛ نحل/91).
امام علی در فرازی از عهدنامه مالک اشتر به صورتی خاص بر این موضوع تاکید می کند، به گونه ای که گویا اصل نخست در سیاست داخلی و خارجی نظام اسلامی باید پایبندی به عهد و پیمان باشد:
«ای مالک ... اگر پیمانی بین تو و دشمن منعقد گردید، یا در پناه خود او را امان دادی، به عهد خویش وفادار باش و بر آنچه بر عهده گرفتی امانتدار باش، و جان خود را سپر پیمان خود گردان، زیرا هیچ یک از واجبات الهی همانند وفای به عهد نیست، که همه مردم جهان با تمام اختلافاتی که در افکار و تمایلات دارند، در آن اتفاق نظر داشته باشند.  تا آنجا که مشرکین زمان جاهلیت به عهد و پیمانی که با مسلمانان داشتند وفادار بودند، زیرا که آینده ناگوار پیمان شکنی را آزمودند. پس هرگز پیمان شکن مباش و در عهد خود خیانت مکن، و دشمن را فریب مده، زیرا کسی جز نادان بدکار بر خدا گستاخی روا نمی دارد. خداوند عهد و پیمانی که با نام او شکل می گیرد با رحمت خود مایه آسایش بندگان، و پناهگاه امنی برای پناه آورندگان قرار داده است، تا همگان به حریم امن آن روی بیاورند. پس فساد، خیانت و فریب در عهد و پیمان راه ندارد. مبادا قراردادی را امضا کنی که در آن برای دغلکاری و فریب راهی وجود دارد، و پس از محکم کاری و دقت در قراردادنامه، دست از بهانه جویی بردار؛ مبادا مشکلات پیمانی که بر عهده ات قرار گرفته، و خدا آن را بر گردنت نهاده، تو را به پیمان شکنی وادارد؛ زیرا شکیبایی تو در مشکلات پیمان ها که امید پیروزی در آینده را به همراه دارد، بهتر از پیمان شکنی است که از کیفر آن می ترسی، و در دنیا و آخرت نمی توانی پاسخ گوی پیمان شکنی باشی» (نهج البلاغه، نامه 53، ش 134-140).
در این سفارش امام(ع) نکات مهمی است که شایسته دقت است:
1-پایبندی به عهد و پیمان به لحاظ دینی و اسلامی آنقدر اهمیت دارد که فرد مومن باید تا پای جان به عهد و پیمان خود وفادار باشد. وفای به عهد یکی از تکالیف الهی است که در هیچ شرایطی و به هیچ بهانه و عذری نباید ترک شود.
2- وفای به عهد نه تنها تکلیفی دینی است، بلکه تکلیفی عقلایی است که همه عقلای عالم به این نتیجه رسیده اند که پیمان شکنی نتایج ناگواری دارد. بدون اصل پایبندی به عهد و پیمان هیچ قومی و کشوری نمی تواند با دیگری رابطه برقرار کند و همین امر باعث جنگ و خونریزی های زیادی می شود. پس پایبندی به عهد و پیمان اگر چه درمتون دینی مورد تاکید قرار گرفته، ولی این دستورات در واقع ارشاد به حکم عقل و عقلا است. وقتی حتی مشرکان جاهلیت بر پایبندی به عهد و پیمان تاکید می کرده اند، پس باید گفت همه عقلای عالم به حکم عقلشان به این اصل پایبند بوده اند، هر چند همه ادیان نیز بر آن تاکید کرده اند.
3-عهد و پیمان را باید شفاف و با عباراتی روشن بست که نتواند مورد سوء استفاده قرار گیرد. با این حال یک مسلمان حق ندارد به بهانه اینکه عباراتی دو پهلو است آن را نقض کند. حتی اگر یک عهد و پیمان هزینه بسیار سنگینی برای مسلمانان داشته باشد، باز نقض آن جایز نیست.
4-این لزوم پایبندی به عهد و پیمان برای حکومت اعم از پیمان با دیگر کشورها و ملل و نیز پیمان با پیروان دیگر ادیان و یا افراد است. اینکه امام(ع) از اینکه در کشور اسلامی و توسط لشکریان متجاوز معاویه حق یک زن کتابی تضییع شد، آنگونه اظهار ناراحتی می کند و می فرماید اگر مسلمانی از ناراحتی بمیرد کار نادرستی انجام نداده (نهج البلاغه، خ27)، در این راستا قابل فهم است. در واقع حکومت اسلامی و جامعه مسلمانان امنیت اقلیت های اهل ذمه و طرف معاهده را تعهد کرده است. به همین جهت پیامبر اسلام(ص) می فرماید: «بدانید که هر کس به معاهدی (از اهل ذمه) ستم کند، یا حقش را کم بدهد، در روز قیامت من طرف مخاصمه و مدعی او هستم» (کنزالعمال، ح10924).
5-امام(ع) در این سفارش از پایبندی به عهد و پیمان با دشمنان سخن می گوید. اگر باید با دشمن به عهد و پیمان پایبند بود پس به طریق اولی باید به پیمان هایی که با دولت و ملت هایی بسته می شود که دشمن به حساب نمی آیند، پایبند بود. البته از همین سخنان و دیگر متون دینی این عمومیت استفاده می شود. به هر حال نظام اسلامی باید با هر کشوری که پیمان می بندد به عهد و پیمان خود کاملا پایبند باشد. همچنین وقتی نظام اسلامی به معاهدات بین المللی می پیوندد و آن را امضا می کند موظف است به طور کامل به آنها عمل کند و اینگونه نیست که مجاز باشد که معاهدات را به شکل صوری امضا کند ولی در عمل به آن پایبند نباشد.
همچنین وقتی کشوری با کشور دیگری رابطه برقرار کرده و سفیر رد و بدل می کند، باید به قواعد این امر پایبند باشد و برای مثال تمام تعهدات فی ما بین را رعایت کند و آنچه را که در قواعد بین المللی در این رابطه معین شده است زیر پا نگذارد. دیپلمات های یک کشور شرعا باید در کشور میزبان تمام قواعد و ضوابط بین المللی را رعایت کنند و نیز باید قوانین کشور میزبان را رعایت کنند.
همچنین یک نظام حکومتی که خود را دینی می داند موظف است که به همه تعهداتی که با ملت به صورت عمومی یا با افراد خاصی می بندد پایبند باشد و اینگونه نیست که مجاز باشد هر قرار داد و معاهده ای را یک طرفه نقض نماید.
امام علی(ع) می فرماید: «همانا پیمان ها قلاده هایی است که تا روز قیامت بر گردن است، هرکه آنها را رعایت کند خدواند به او احسان نماید و هر کس آنها را بشکند خداوند از یاری او فروگذار کند و هر کس پیمان ها را سبک بشمارد، همین پیمانها از او نزد آن کس که بر پیمان ها تاکید کرده و از خلق خواسته است که آنها را پاس دارند، شکایت برند» (غرر الحکم، ح3650). و امام باقر(ع) می فرماید: «یکی از چیزهایی که خداوند به هیچ کس اجازه مخالفت نداده، رعایت پیمان نسبت به نیکوکار و بدکار است» (کافی، ج2، ص162).