۱۳۹۰ مرداد ۲۲, شنبه

پیشوای جوانمردان

از امام حسن مجتبی(ع) درباره جوانمردی و مروّت پرسیده می شود و آن حضرت می فرماید: «مروت و جوانمردی حفظ دین و عزت نفس و نرمش و مداومت بر نیکی و احسان و ادا کردن حقوق و دوستی با مردم است» (تحف العقول، ص225).
آن حضرت در حدیثی دیگر می فرماید: «جوانمردی حفظ دین، و گرامی داشتن نفس و مهربان بودن و انجام درست امور و اداء حقوق می باشد» (جواد قیومی، صحیفة الحسن، ص340) و می فرماید: «جوانمردی توجه کامل به دین و اصلاح مال و اداء حقوق می باشد» (همان).
پیامبر خدا(ص) این سخن را به گونه ای اندکی متفاوت بیان می کند: «هر کس با مردم تعامل داشته باشد و بر آنان ستم نکند و با آنان سخن گوید و دروغ نگوید و به آنان وعده دهد و وفا کند از کسانی است که جوانمردی اش به کمال رسیده و دادگری اش آشکار گردیده و برادری با او واجب است و غیبتش حرام است ( نهج الفصاحه، ص165). امام علی(ع) کمال جوانمردی را به دو چیز می داند: «با نرمی و مداراست که جوانمردی به کمال می رسد»، «با صدق و راستی است که مردانگی کامل می شود» (غررالحکم، ح4201 و 4224).
اگر بخواهیم آنچه را که از احادیث فوق درباره جوانمردی برداشت می شود دسته بندی کنیم باید بگوییم:
1-انسان جوانمرد به دین خود پایبند است و به آنچه که درباره اعتقادات اظهار می دارد در مقام عمل و در همه جا گردن می نهد. او با خود و خدای خود و مردم صادق است و نه تنها از دین به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف دنیوی استفاده  نمی کند بلکه دستورات دین را اصل عملی تخلف ناپذیر زندگی و کار و مسئولیت خود قرار می دهد. او خود را فدای دین می کند نه اینکه دین را فدای نفسانیات خویش سازد. هم و غم او این است که دین را پیاده کند تا جامعه اصلاح شود و عدالت جاری گردد و امنیت برقرار شود و مردم به رفاه دنیوی و سعادت اخروی نایل گردند. اما انسان لئیم و پست انسانی است که همه چیز، از جمله دین مردم، را برای قدرت و حکومت و ریاست و ... خود می خواهد.
2- انسان جوانمرد خویشتن خویش را عزیز می دارد و خود را بزرگ تر و برتر از آن به حساب می آورد که در مقابل مظاهر پست دنیا خم شود. نه پست و مقام و قدرت و شوکت و مال و منال و ... او را به کرنش وا می دارد و نه مصیبت و بلا و از دست دادن مواهب دنیا صبرش را می ستاند و به خفتش می افکند. او عزیز و سربلند است چرا که خویش را شناخته و خود را برتر و بالاتر از آن می داند که در مقابل دنیای دنی و پست سر فرود آورد.
3- جوانمرد با مردم مدارا می کند و نرمش به خرج می دهد و از خشونت پرهیز می کند. این انسان لئیم و پست است که گمان می کند با خشونت و درشتی و ایجاد رعب و وحشت می تواند دیگران را بترساند و رام سازد تا بدین وسیله قدرتش حفظ شود و حکومتش پا برجا بماند. اما انسان های بزرگ، که خود را بزرگتر از قدرت و حکومت می دانند و حکومت را برای خدمت به مردم می خواهند، نرمش و مدارا را در سرلوحه کار و برنامه خود قرار می دهند.
4- جوانمرد بر نیکی و احسان مداومت دارد و برخوردش با مردم بر اساس دوستی است. او مردم را دوست دارد و به همین جهت مردم را بر خویش مقدم می دارد. وقتی مروت و جوانمردی کسی در حد کمال باشد از آنچه خود بدان به شدت نیاز دارد می گذرد و مردم را بر خود مقدم می دارد. او پست و مقام و همه امکانات را برای خدمت و نیکی و احسان می خواهد و چه بسا نه تنها از جان و مال که از آبروی خود نیز می گذرد.
5- جوانمرد کسی است که در مراوده اش با مردم صداقت و راستی را اصلی تخلف ناپذیر قرار می دهد. این انسان پست و لئیم است که برای حفظ قدرت و حکومت خویش دروغ می گوید و نیرنگ می زند و مردم را فریب می دهد و خدعه می کند. جوانمرد از آنجا که پست و مقام و قدرت و مال و امکانات دیگر را بسیار حقیرتر و پست تر از شأن و جایگاه انسانی می داند از هرگونه دروغ و مردم فریبی و خدعه می پرهیزد.
6- جوانمرد کسی است که نه تنها ظلم و ستم نمی کند بلکه دغدغه اصلی او حقوق مردم است. جوانمرد کسی است که می گوید حکومت برای من از یک لنگه کفش پاره پاره صد وصله کم ارزش تر است مگر اینکه بتوانم حقی را به صاحبش برسانم. پس همان طور که حقوق انسان ها بخش اصلی و مهم دین را تشکیل می دهد انسان کریم و جوانمرد نیز بالاترین دغدغه اش عدالت و حقوق بشر است. این همان هدفی است که خداوند پیامبرانش را برای آن فرستاده است (حدید/25).
اینها سخنان امام مجتبی(ع) درباره مروت و جوانمردی بود. اما آن حضرت در طول زندگی به بالاترین معنا اصول جوانمردی را رعایت کرده که اوج آن تصمیمی تاریخی است که گرفته است. آن حضرت حکومتی را که حق اوست رها می کند و به صلحی تن می دهد که به ظاهر بد نامی برای او در پی دارد به گونه ای که برخی از یاران او در جمع او را «خوار کننده مومنان» خطاب می کنند. اما آن حضرت از حکومت می گذرد و توهین و دشنام را به جان می خرد تا در برهه ای خاص بهترین تصمیم را برای مردم گرفته باشد. او در واقع مردم و کشور و دین را فدای حکومت و قدرت خویش نمی کند بلکه همه وجود خویش را فدا می کند و در واقع به بد تن می دهد تا از بدتر و فاجعه ای بزرگ پیشگیری کند.
پس از اینکه امام(ع) به صلح با معاویه تن می دهد، معاویه از آن حضرت می خواهد که در میان مردم سخن بگوید و صلح و بیعت خود را اعلام کند. امام می پذیرد و خطبه ای می خواند و پس از حمد خدا و درود بر پیامبر او می فرماید:
«ای مردم! زیرک ترین زیرکی ها تقوا و پرهیزگاری است و احمقانه ترین بی خردی فجور و گناه است ... معاویه با من در مورد حقی منازعه می کند که آن حق من است و نه او، و من مصلحت امت و پایان یافتن فتنه و آشوب را در نظر گرفتم، و شما با من بیعت کرده بودید که با هر که صلح کنم صلح و با هر که بجنگم بجنگید. من به این عقیده رسیده ام که با معاویه سازش کنم و خط جنگ بین خود و او را پایان دهم، و با او بیعت نمودم و دیدم که جلوگیری از خونریزی بهتر از ریختن آن است، و قصدم از این کار صلاح و بقای شماست» (صحیفة الحسن، ص195).
این فدا کردن زندگی و آبروی خویش برای مصلحت دین و ملت است و این اوج مروت و جوانمردی است. آن کس که شعارهای تو خالی می دهد و پرخاش گری می کند ضرورتا قهرمان و شجاع و جوانمرد نیست. شعارهایی که خود شعاردهنده هزینه اش را نمی پردازد بلکه ملت و مملکت باید هزینه سنگین آن را بپردازند. جوانمرد شجاع و غیور آن کس نیست که می گوید من آن هستم که با دشمنان اینگونه سخن گفتم و با سخن خود بر دهان آنان کوبیدم. اینچنین سخن گفتن هیچ شجاعتی نمی خواهد. شجاع و غیور و جوانمرد حاکمی است که همه جا و همه وقت مصلحت ملک و ملت را در نظر می گیرد و هر جا لازم باشد در این راه از آبرو و حیثیت خود مایه می گذارد.
آری! امام حسن مجتبی جوانمرد بود و شجاع و غیور و پرهیزگار؛ کسی که هیچ چیز را برای خود نمی خواست و قدرت و حکومت تا جایی برای او ارزش داشت که بتواند خدمتی کند و مصلحت دین و ملت در آن باشد. اما جایی که چسبیدن به این قدرت و حکومت مفسده ای بسیار بزرگ برای دین و مملکت و ملت دارد آن حضرت جوانمردانه نه تنها از قدرت و شوکت می گذرد و انزوا می گزیند، بلکه آبروی خود را نیز در طبق اخلاص می گذارد. آن امام همام را به حق باید پیشوای جوانمردان خواند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر