قرآن مجید از جهتی با متون مقدس یهودی-مسیحی تفاوت دارد و آن اینکه در آن تاریخ و سرگذشت گذشتگان هیچ گونه تقدسی ندارد. وقتی از نگاه یهودی به مجموعه عهد قدیم نظر کنیم در واقع در آن سرگذشت قومی را می بینیم که قرار بوده است بزرگ ترین و مهم ترین نقش را در برنامه خدا برای بشریت ایفا کند. بنابراین، تاریخ این قوم، خود متن دین است و تقدس دارد. همچنین اگر از نگاه مسیحی به دو مجموعه عهد قدیم و عهد جدید نگاه کنیم، عهد قدیم در بردارنده تاریخ قومی است که وظیفه زمینه سازی بزرگ ترین حادثه در برنامه خدا، یعنی ظهور منجی و کار نجاتبخشی او، را بر عهده داشته است و عهد جدید در واقع تاریخ ظهور این منجی و زندگی او و نجات بخشی او است به گونه ای که ایمان به خود این حادثه و تاریخ، نقش اصلی را در نجات فراهم می کند. بنابراین، تاریخ و حوادث تاریخی تقدس دارد و در واقع جریان اصلی تاریخ حتما باید همین گونه رخ می داد که رخ داده است. اینکه بخش عمده این دو مجموعه، یعنی عهد قدیم و عهد جدید، تاریخی است و حوادث را به ترتیب وقوع نقل کرده است از همین جهت است.
اما در قرآن مجید وضع متفاوت است. تاریخ و حوادث گذشته هیچ گونه تقدسی ندارد چرا که هیچ حادثه تاریخی در برنامه خدا برای رستگاری انسان نقش ذاتی ندارد. به همین جهت به هیچ وجه قرآن مجید شکل و صورت یک متن تاریخی را ندارد و به هیچ وجه حوادث تاریخی که در این کتاب نقل شده از نظم تاریخی برخوردار نیست. گاهی در ابتدای سوره ای به حادثه ای اشاره می شود که هزاران سال پس از حادثه ای رخ داده که در انتهای آن سوره بدان اشاره می شود. بنابراین، از آنجا که خود تاریخ برای قرآن تقدس ندارد نقل تاریخ نیز هرگز هدف نیست و اگر حادثه ای یا سرگذشتی در این کتاب نقل شده صرفا برای پند گیری و عبرت آموزی است. قرآن هم سرگذشت نیکان تاریخ را نقل کرده و هم سرگذشت اشرار را، و هدف تنها این بوده است که انسان ها درس لازم را از این حوادث بگیرند. البته قرآن مجید در آیات متعددی دستور به مطالعه در زندگی و سرنوشت پیشینیان، بویژه بدکاران و جباران، و عبرت گیری از آنها را می دهد (ال عمران/137؛ انعام/11؛ نحل/36؛ عنکبوت/20؛ روم/42).
یکی از شخصیت هایی که داستان زندگی او به صورت ویژه در قرآن مجید آمده و بر عبرت گیری از شیوه زندگی و سرنوشت او تاکید شده، فرعون است که بیش از هفتاد بار نام او ذکر شده و در چندین سوره به صورت های مختلف و از جنبه های گوناگون، زندگی و اعمال و سرنوشت او بیان شده است. داستان زندگی و سرنوشت جباران و زورگویان و دیکتاتورها در نگاه کلی یکسان است و این داستان بارها و بارها در تاریخ تکرار شده و هر انسانی با عمری معمولی چه بسا بارها شاهد آن بوده است. علاوه بر این می تواند با مطالعه تاریخ و سرگذشت پیشینیان تعداد بسیار زیادی از این داستان تکراری را مرور کند. داستان فرعون تنها یک نمونه از این داستان های تکراری است که قرآن مجید آن را برجسته کرده است. این داستان مانند دیگر داستان ها می تواند و باید آیینه عبرت دیکتاتورها باشد اما انسان ها کم تر عبرت می گیرند و دیکتاتورها بازهم کمتر.
قرآن مجید می فرماید: «ای اهل بصیرت [از سرگذشت گذشتگان] عبرت گیرید» (حشر/2) و می فرماید: «در داستان هایشان برای خردمندان عبرتی است» (یوسف/111). و پیامبر خدا(ص) می فرماید: «عبرت گیرید، که در داستان زندگی پیشینیان شما درس های عبرت است» (کنز الفوائد، ج2، ص31) و امام علی(ع) می فرماید: «در پیشامد ها و دگرگونی های دنیا، درس عبرت است» (غررالحکم، ح6453) و می فرماید: «از عذاب خدا و یورش ها و بلاها و کیفرهای او که بر سر مردمان گردنکش پیش از شما آمده است، درس گیرید» (نهج البلاغه/ خ192).
عبرت بیش از هر چیزی درس آموز است و جلوی خطا و اشتباه و سقوط انسان را می گیرد. امام علی(ع) می فرماید: «عبرت گرفتن، به راه راست می کشاند» (بحار الانوار، ج78، ص92) و می فرماید: «عبرت گرفتن مصونیت می آورد» و می فرماید: «عبرت گرفتن مداوم به بصیرت دل می انجامد و باز ایستادن از گناه و خطا به بار می آورد» و می فرماید: «هر که عبرت گرفتنش زیاد شود، کم تر بلغزد» (غررالحکم، ح879 و 5150 و 8056). اما : «چه بسیارند عبرت ها و چه اندک اند عبرت گرفتن ها» (نهج البلاغه، حکمت 297).
آری! همه دیکتاتورها و جباران باید داستان فرعون را مرور کنند و در آن تامل کنند و از آن عبرت گیرند. فرعون که بود و چگونه حکومت کرد و چه ویژگی هایی داشت و پایان کارش چگونه بود؟ و نیز مردم باید تامل و تفکر کنند تا فرعون و تفرعن را بشناسند تا فریب نخورند و به بردگی کشیده نشوند.
واژه «تفرعُن» به معنای عمل فرعونی کردن و مانند فرعون بودن است. در زبان عربی گاهی از اسم جامد، مصدر و فعل ساخته می شود. برای مثال از عمامه مصدر تعمُّم به معنای عمامه بر سر گذاشتن یا از نعلین، مصدر تنعُّل به معنای نعلین پوشیدن ساخته میشود و واژه «تفرعن» به همین صورت است و از اسم جامد فرعون ساخته می شود. فرعون شخصیتی است که در قرآن مجید نمونه بارز و آشکاری از جباران ستمگر و دیکتاتورهای زورگو است که به هیچ معنا نه خدا را به خدایی قبول دارد و نه هیچ یک از حقوق مردم را به رسمیت می شناسد و تنها خویشتن را ملاک و معیار همه چیز می داند. اگر قرآن مجید زندگی این شخصیت را به تفصیل برای پندگیری و عبرت آموزی آورده پس باید ملاک و معیار را شناخت. گاهی دیده می شود که در روزگار ما ، برخی از افراد، دیکتاتور و جبار و مستکبر خوانده می شوند و برخی دیگر که همان اعمال یا بدتر از آن را انجام می دهند درستکار و طرفدار حق و عدالت شمرده می شوند. این انحراف آشکاری از معیارهای دینی و اخلاقی و انسانی است که یک عمل در گوشه ای از دنیا محکوم شود و در گوشه ای دیگر اعمال بدتر از آن توجیه شود. معیار و ملاک نه ارتباط میان کشور هاست و نه دین و مذهب افراد و نه چیز های دیگر . کار بد همه جا و به هر نامی که صورت گیرد محکوم است. پس مناسب است که نشانه های تفرعن را بشناسیم و آنها را همه جا به عنوان معیار و ملاک در نظر گیریم:
1-فرعون، متکبر جبار و زورگو بود (غافر/35) که در زمین گردن فرازی کرد و استکبار ورزید و هرگز زیر بار حق نمی رفت (یونس/75). او خود را مالک سرزمین مصر و ملت آن می دانست و همه چیز آن سرزمین را از آن خود به حساب می آورد. (زخرف/51). در واقع دیکتاتورها خود را متفاوت با مردم می بینند و خود را مالک مُلک و ملت می دانند و به همین جهت است که برای مردم ارزشی قائل نیستند که آنان را در امور دخالت دهند. آنان خود را مساوی حق می دانند یا در عمل اینگونه رفتار می کنند و معنای عمل آنان باطل بودن غیر آنان است. به همین جهت در حکومت های فرعونی و دیکتاتوری همه چیز به شخص حاکم ختم می شود و او فصل الخطاب است و دیگران در واقع نقش و جایگاهی ندارند.
2-ویژگی دوم فرعون این است که تبعیت محض را می طلبد و هیچ گونه مخالفتی را بر نمی تابد. او می گوید مردم هر کاری می خواهند انجام دهند، حتی در محدوده زندگی شخصی مانند انتخاب دین و مذهب، حتما باید از او تبعیت کنند و نباید بدون اذن و اجازه او کاری انجام دهند. او می گوید اگر کسی به دینی غیر از دینی که من می گویم بگرود او را مجازات می کنم (اعراف/123؛ غافر/29). او سطح مردم را پایین نگه می داشت تا از او اطاعت محض کنند و به همین جهت او پیروانی داشت که نسبت به او سرسپرده بودند و به هیچ وجه در اعمال وکردار خود تامل و تفکر نمی کردند (زخرف/ 54).
3-فرعون برای جلوگیری از آگاهی مردم از آزادی بیان جلوگیری می کرد. اگر در جامعه ای آزادی بیان وجود داشته باشد سطح دانش و بینش مردم بالا می رود. در چنین جامعه ای دیکتاتوری شکل نمی گیرد و اساسا زمینه آن به وجود نمی آید. موسی و هارون تنها یک وظیفه دارند و آن اینکه به مردم آگاهی و بصیرت دهند. آنان هرگز قصد جنگ ندارند. آنان می خواهند برای فرعون و دیگران حقیقت را روشن کنند. اما فرعون هرگز مایل نیست که حقیقت برای مردم روشن شود چرا که وجود دیکتاتور ها با آگاهی مردم ناسازگار است (اعراف/ 103؛ یونس/ 74-78). موسی و هارون نه تنها وظیفه بیان حق و حقیقت را دارند بلکه باید این حقگویی آنان با نرمش باشد (طه/44). اما برای فرعون فرقی نمی کند. او با آگاهی مردم مخالف است حتی اگر این امر با زبانی نرم و مسالمت آمیز انجام شود.
4-زبان فرعون تنها خشونت است و هیچ نشانه ای از مدارا و نرمش در حکومت او دیده نمی شود. در حکومت او مخالف و منتقد یا کسی که از او اطاعت نمی کند یا باید زندانی شود (اعراف/ 111) و یا شکنجه و قطع عضو شود و یا به قتل برسد (اعراف/124؛ یونس/83) و یا اینکه خانواده اش تهدید شود (غافر/25).
5-فرعون مخالفان خود را به هر چیزی متهم می کند. موسی و هارون(ع) با ادله ای روشن و آشکار سخن خود را بیان می کنند. اما چون فرعون در میدان استدلال و برهان کم می آورد امور عجیبی را به آنان نسبت می دهد. از یک سو آنان را به سحر و جادو متهم می کند (اعراف/109؛ یونس/76؛ قصص/36) و یا آنان را دروغگو می خواند (غافر/24). و از سوی دیگر اتهاماتی مانند فتنه در مملکت و همکاری با خارجی ها را به آنان وارد می کند. قبل از سلسله فراعنه زمان حضرت موسی، سلسله ای بر مصر حکومت می کرد که هیکسوس ها [شبانان] خوانده می شدند. اینان بومی مصر نبودند و بلکه هم نژاد قوم اسرائیل بودند. در زمان حضرت موسی(ع) قوم اسرائیل متهم به همکاری با این خارجیان می شده است. در آیاتی از قرآن مجید، موسی و هارون به مردم اینگونه معرفی می شده اند که آنان می خواهند شما را از سرزمینتان اخراج کنند (اعراف/110) و باز گاهی متهم به قدرت طلبی و جاه طلبی می شده اند (یونس/78).
6-ویژگی دیگر فرعون تحقیر مخالفان و توهین به آنان است. او در این راه از هیچ توهینی کوتاهی نمی کند. او خود را با موسی(ع) مقایسه می کند و می گوید: «آیا من از این کس که بی مقدار است و نمی تواند حرف خود را بزند بهتر نیستم» (زخرف/52).
7-فرعون مردم را فریب می دهد و از مغالطه استفاده می کند. حضرت موسی (ع) مدعی پیام آوری از سوی خدایی نادیدنی است که آفریدگار جهان است. اما فرعون دست به مغالطه آشکار برای فریب مردم می زند. او به هامان، که یکی از نزدیکان اوست، دستور می دهد که برای او برجی بسازد که در آن ببیند آیا آن خدایی که موسی (ع) می گوید وجود دارد یا نه (قصص/38؛ غافر/39). همچنین آنگاه که حضرت موسی(ع) برای اثبات ادعای خود از معجزات آشکاری استفاده می کند، فرعون برای خنثی کردن تاثیر معجزات آن حضرت، ساحران را به کار می گیرد (اعراف/111-117؛ یونس/ 79-81 و ...). به هر حال فرعون از انواع فریب و حیله استفاده می کند تا حقیقت را وارونه جلوه دهد.
8-فرعون به هیچ قانون و عهد و پیمانی پایبند نیست. او هر کاری را که بخواهد انجام می دهد و در واقع اراده او و سخن او متن قانون است. او حتی وقتی پیمان می بندد و عهد می کند هرگز بدان پایبند نیست(اعراف/135).
9-بالا رفتن مقام و جایگاه افراد در نظام فرعونی بر حسب شایستگی و توانایی افراد نیست و تنها بر حسب خوش خدمتی به فرعون است. اگر کسی بتواند در راه مبارزه با مخالفان فرعون خدمتی کند از مقربان او خواهد شد (اعراف/113-114 و...). در این نظام مقربان کارشان مدح و ثنای فرعون و بدگویی از مخالفان اوست (اعراف/108-111؛ هود/97).
10-فرعون، مانند دیگر طاغوت ها و دیکتاتور ها، کمتر پند می پذیرد و کمتر عبرت می گیرد. موسی (ع) سخن می گوید و استدلال می کند و فرعون تسلیم نمی شود. آن حضرت معجزات آشکاری می آورد و حتی ساحران را شکست می دهد و باز فرعون تسلیم نمی شود. خداوند بلاهای متعدد می فرستد و نزدیک است فرعون و قومش نابود شوند ولی باز تسلیم نمی شود (اعراف/132 و...). وقتی فرعون متنبه می شود که کار از کار گذشته است و مرگ را روبروی خود می بیند. اما در آن هنگام کار تمام شده و سقوط و نابودی حتمی است: «پس فرعون همراه سپاهیانش از روی ستم و تجاوز آنان را دنبال کرد، تا وقتی که در شرف غرق شدن قرار گرفت، گفت: ایمان آوردم که هیچ معبودی جز آنکه بنی اسرائیل به او گرویده اند نیست و من از تسلیم شدگانم. [خدا می فرماید] اکنون!؟ در حالی که پیش از این نافرمانی می کردی و از تباه کاران بودی؟ پس امروز پیکر تو را از آب بیرون می افکنیم تا عبرتی باشد برای کسانی که از پی تو می آیند...»(یونس/90-92).
قلم بسیار زیبا رسا قابل فهم و همجنین بی شبهه و کاملی دارند.خداوند یار و یاورشان
پاسخحذفبا سلام
پاسخحذفکمی نظرات وبلاگتان را نشان از کم اثری آن نیست. بسیاری از مطالب شما به صورت رقیق شده در منابر استفاده می شود.
موفق و سربلند باشید.