1- پیامبر خدا برای مردم سخن می گوید و به نکته ای بسیار مهم اشاره می کند. می دانید علت هلاکت اقوام و ملل چیست؟ تبعیض و نابرابری باعث هلاکت اقوام می شود، اما در امت من نباید این عمل رواج یابد. آن حضرت می فرماید: «ای مردم! همانا به هلاکت رسانید پیشینیان شما را تبعیض در رفتارشان که اگر فردی سرشناس دزدی می کرد او را مجازات نمی کردند و اگر ضعیفی دزدی می کرد او را مجازات می کردند. به خدا قسم اگر فاطمه دختر محمد دزدی کند حتما او را مجازات خواهم کرد»(صحیح مسلم، ج11، ص186، به نقل از آیت الله منتظری، اسلام دین فطرت، ص619).
2- روز عید قربان است و علی(ع) دختر دلبند خود را ملاقات می کند. اما بناگاه چهره علی متغیر می شود. آن حضرت می فرماید: این گردنبند گرانبها را از کجا آورده ای؟ دختر پاسخ می دهد: آن را از خزانه دار بیت المال، علی ابن رافع، به مدت سه روز عاریه گرفته ام تا پس از ایام عید آن را به خزانه بازگردانم. ضمنا شرط کرده ام که در صورت ناپدید شدن یا معیوب شدن آن خسارت را بپردازم. می خواستم در ایام عید خود را با آن زینت دهم.
علی(ع) خزانه دار را احضار می کند و به او می فرماید: ای پسر رافع! آیا به مسلمانان خیانت می کنی؟!
خزانه دار عرض می کند: پناه می برم به خدا از اینکه به مسلمانان خیانت کنم.
حضرت می فرماید: پس چگونه گردنبندی را که در بیت المال مسلمانان بوده بدون اجازه من و مسلمانان به دخترم دادی؟
خزانه دار عرض می کند: ای امیر مومنان! او دختر شماست و از من خواست که گردنبند را به صورت عاریه و تنها برای ایام عید بدهم و او هم ضمانت کرد که پس از سه روز صحیح و سالم بازگرداند.
امام فرمود: همین امروز باید آن را پس گرفته به جای خود بازگردانی و اگر این عمل را تکرار کنی به سختی مجازات خواهی شد. اگر دختر من این گردنبند را به صورت عاریه تضمین شده نمی گرفت، نخستین زن از خاندان بنی هاشم بود که دست او را به عنوان دزد می بریدم.
دختر رو به پدر کرده عرض می کند: ای امیر مومنان! من دختر شما و پاره تن شما هستم.چه کسی شایسته تر از من به استفاده این گردنبند است؟
حضرت فرمود: دخترم! انسان نباید به واسطه خواسته های نفس و خواهش های دل، پای از دایره حق بیرون بگذارد. آیا همه زنان مهاجر که با تو یکسانند، در این عید به مانند چنین گردنبندی خود را زینت داده اند تا تو هم خواسته باشی در ردیف آنان قرار گرفته و از ایشان کم تر نباشی؟ (بحار الانوار، ج40، ص337؛ المناقب، ابن شهرآشوب، ج2، ص108).
3- عقیل برادر علی(ع)، که از نعمت بینایی محروم است و عیال وار است، از شدت فقر رنج می برد و کودکان گرسنه اش او را بی تاب کرده است. او نزد برادر که خلیفه مسلمانان است و بیت المال در دست اوست می رود و از او می خواهد که از بیت المال به او کمک کند. علی(ع) بی اعتنایی می کند و عقیل مکرر نزد برادر می آید و درخواست خود را تکرار می کند. او از سکوت برادر برداشت می کند که او نرم شده است. پس با کودکان خود نزد علی(ع) می رود و از او کمکی از بیت المال در خواست می کند. علی به صورت کودکان خردسال برادر نگاه می کند و می بیند رنگ صورت آنان چنان تغییر کرده که گویی با نیل رنگ شده اند. عقیل اصرار می کند که برادرش تنها یک پیمانه از گندم بیت المال را به او بدهد.
علی(ع) می بیند که برادر دست بر نمی دارد. پس تکه آهنی را در آتش سرخ کرده، به دست برادر نزدیک می کند. فریاد عقیل بلند می شود که ای برادر من از تو قدری گندم خواستم تا کودکانم را سیر کنم و تو به جای آن آتش در دست من می گذاری!
علی(ع) می فرماید: ای عقیل! گریه کنندگان برایت گریه کنند! آیا تو از تکه آهنی که انسانی آن را برای بازی گرم کرده ناله و فریادت بلند می شود و مرا به آتشی دعوت می کنی که خشم خدا آن را بر افروخته است؟ تو از اندکی اذیت می نالی و من از آتش سوزان ننالم!(نهج البلاغه/خ224).
4- پس از اینکه امام علی(ع) با هجوم مردم بر او خلافت را می پذیرد به مسجد رفته و بر فراز منبر برنامه خود را که عبارت است از عدالت و برابری کامل، اعلام می کند و در پایان سخن به مردم می گوید قدری مال در بیت المال است. فردا گرد آیید تا در حضور شما آن را تقسیم کنم. فردای آن روز مردم جمع می شوند و آن حضرت آن مال را به صورت مساوی تقسیم می کند که سهم هرکس سه دینار می شود.
مردی می پرسد آیا به من و کسی که تا دیروز غلام من بوده و آزاد شده به یک اندازه می دهی؟ علی(ع) می فرماید این روش من است و برای من همه انسان ها مساوی هستند و مساوی از بیت المال سهم می برند.
عده ای که به تبعیض عادت کرده بودند مانند طلحه و زبیر و عبد الله ابن عمر و سعید ابن عاص و مروان حکم از پذیرش سهمیه سر باز می زنند و با هم نجوا می کنند و توطئه می چینند.
علی(ع) بار دیگر به مسجد می آید و خطبه می خواند و باز برابری انسان ها را گوشزد می کند و آیه قرآن را می خواند که خداوند همه را برابر آفرید و تنها برتری انسان ها نزد خدا به تقواست. پس بر این نکته پای می فشرد که توطئه ها و اعتراضات و هیچ چیز دیگری باعث نمی شود که او از عدالت و برابری دست بر دارد(شرح ابن ابی الحدید، ج2، ص271-273؛ به نقل از داستان راستان، ج2، ص271-279).
5- یکی از فرمانداران علی(ع) به بیت المال مسلمانان دست اندازی می کند و آن حضرت نامه ای به او می نویسد و او را به شدت ملامت می کند. در بخشی از این نامه آمده است: قسم به خدا اگر حسن و حسین همین کاری را می کردند که تو کردی بر آنان سخت می گرفتم و نمی توانستند از تصمیم من در امان بمانند، تا وقتی که حق را از آنها باز می ستاندم و نایج نامطلوب کارشان را جبران می کردم(نهج البلاغه، نامه41).
همان طور که ازنمونه های فوق هویداست تفاوت اساسی حکومت ها و حاکمان و نظام ها و جوامع الهی و خدایی و عدالتخواه و انسانی با حکومت ها و حاکمان خودکامه و جوامع غیر عادل مساله تبعیض و تفاوت بین انسانها است. دغدغه اصلی حاکمان و حکومت های حق ایجاد مساوات و برابری بین انسان ها و شهروندان است، برابری در بهره مندی از امکانات اجتماع و در برابر قانون. پس وظیفه حکومت عادل این است که از این دو جهت مساوات را برقرار کند. امکانات وفرصت های اجتماع در زمان ها و مکان های مختلف متفاوت است، کما اینکه تخلفات و جرم ها هم در زمان ها و مکان ها و جوامع مختلف متفاوت است. وظیفه اصلی حکومت عدل آن است که این امکانات و فرصت ها را کاملا عادلانه تقسیم کند و از آنجا که خداوند انسان ها را برابر و مساوی آفریده پس همه آنان به یک اندازه حق دارند از مواهب و نعمت ها استفاده کنند. و از سوی دیگر همه افراد در برابر قانون مساوی هستند و در صورتی که تخلفی سر بزند که مجازاتی داشته باشد تفاوتی بین افراد نیست و همه متخلفان باید طبق قانون به یک صورت مجازات شوند.
به هر حال سخن و سیره پیامبر(ص) و علی(ع) معیار و ملاک شناخت میزان دینی و اسلامی بودن حکومت هاست. در حکومت علی(ع) همه مردم در برخورداری از امکانات و استفاده از بیت المال مساوی بودند و هرگز مردم به خودی و غیر خودی تقسیم نمی شدند و اینگونه نبود که مخالفان و منتقدان حاکم و حکومت، از حقوق خود محروم شوند. در حکومت علی(ع) همه مردم در برابر قانون مساوی بودند و هر کس جرمی را مرتکب می شد مجازات می شد و از این نظر فرقی بین نزدیکان و طرفداران حکومت و مخالفان آن نبود. اینگونه نبود که یک فرد به خاطر نزدیکی به حاکم امنیت قضایی داشته باشد و دیگری به خاطر منتقد بودن با کمترین بهانه ای مجازات شود.
در حکومت علی اینگونه نبود که طرفدار حکومت آزاد باشد که هرگاه خواست در طرفداری حکومت اظهار نظر کند و هر عملی را انجام دهد اما منتقد و مخالف با صرف یک درخواست برای امکان سخن گفتن و حتی قبل از برگزاری محاکمه مجازات شود و به زندان و حبس برود.
در حکومت علی اینگونه نبود که طرفداران حکومت از همه امکانات بهره مند باشند و برای طرفداری خود مزد و پاداش بگیرند اما مخالفان و منتقدان حتی از حقوق اولیه خود محروم باشند.
به هر حال حکومتی که مدعی اسلامی بودن است باید نشان دهد که روش و شیوه پیامبر و علی را اجرا می کند و به آنها پایبند است، نه اینکه شعار اسلامی بودن را بدهد و در روش و شیوه کار شباهتی با حکومت نبوی و علوی نداشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر