سید محمد علی ایازی
یکی از اموری که با خرافات ارتباط تنگاتنگی دارد مساله غلو است. این بیماری در جوامع دینی شیوع بیشتری دارد و کسانی یا از روی جهل و تعصب دینی و یا برای سوء استفاده از دین و رونق دنیای خود به آن روی می آورند. مراد از غلو، افراط، بالابردن، و تجاوز از حد است. کسی که چیزی و یا کسی را از حد خود بالاتر ببرد، آنهم بالا بردنی که زیاد و مشخص باشد، غلو نامیده شده است. گاهی غلو برای تملق و چاپلوسی و به جهت تحکیم جایگاه و موقعیت خود نزد صاحب منصبان صورت می گیرد. این مداحان دنیا پرست یک انسان عادی را به عرش می برند و برای او کراماتی نقل می کنند که هیچ مبنا و پایه دینی ندارد و عقل سلیم آن را نمی پذیرد.
در مقابل غلو در روایات اسلامی واژه تقصیر به کار رفته است که به معنای پایین آوردن کسی یا چیزی از حد و اندازه خود است(عیون اخبار الرضا، ج1، ص304). با توجه به معنایی که در باره خرافه گفته شد، غلو را می توان به معنایی نوعی خرافه به حساب آورد چرا که سخن و اعتقادی بی دلیل و نا معقول است.
غلو در قرآن
جالب این است که قرآن کریم در باره خرافات سخن گفته اما واژه خرافات را بکار نبرده است. اما کلمه «غلو» چهار بار در قرآن استعمال شده، ولی تنها دو بار آن به معنای مصطلح، یعنی بالا بری بی حد و بی جا، آنهم در حوزه عقاید دینی و خطاب به اهل کتاب است. یکی در سوره نساء خطاب به عیسویان که در دین غلو نکنند و در باره خدا جز سخن درست مگویند و باید بدانند مسیح رسول خدا و کلمه او است که به مریم القا شده است: «يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ» (نساء/171). اى اهل كتاب، در دين خود غلوّ مكنيد، و در باره خدا جز [سخنِ] درست مگوييد. مسيح، عيسى بن مريم، فقط پيامبر خدا و كلمه اوست كه آن را به سوى مريم افكنده و روحى از جانب اوست.
و دیگری در سوره مائده که یادآور می شود در دین خود بناحق گزافه گویی نکنند، از پی هوسهای گروهی که پیش از این گمراه گشتند و بسیاری از مردم را گمراه کردند و از راه راست منحرف شدند، نروند. «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ» (مائده/77). بگو: اى اهل كتاب، در دين خود بناحق گزافهگويى نكنيد، و از پى هوسهاى گروهى كه پيش از اين گمراه گشتند و بسيارى [از مردم] را گمراه كردند و [خود] از راه راست منحرف شدند، نرويد.
محور مشترک این دو آیه، بالا بردن از حد واقعیت، گزافه گویی و سخن درست نگفتن در حوزه عقاید دینی است. بنا بر این گاهی خرافه گرایی همان گزافه گویی و سخن ناروا است.ائمه اطهار(ع) بر این نکته تاکید کرده اند که غلو یا تقصیر درباره آنان گمراهی محض است:«هَلَکَ فِیَّ رَجُلان: مُحبٌ غال و مُبغضٌ قال»(نهج البلاغه، حکمت 109). دو گروه در باره ما نابود شدند، دوستی که زیاده روی کند و دشمنی که بیهوده سخن بگوید. و نیز فرموده اند: «ایّاکم و الغلو فینا»(آمدی، غررالحکم، ج2، ص324) از غلو درباره ما پرهیز کنید.
همچنین مصداق و معنای غلو در آیات متعددی از قرآن مجید و نیز روایات اسلامی آمده و به گونه های مختلف مردود و مذموم شمرده شده است. در روایات آمده است: «اِیّاکَ والغلو فِی الدین، فإنّما هَلَکَ مَن کان قَبلکُم بالغلو فی الدین»(ابن حنبل، مسند، ج1، ص215و347). بپرهیزید از زیاده روی در دین؛ زیرا آنان که پیش از شما بودند به علت غلو در دین نابود شدند.
راستی چه چیزی موجب هلاکت در دین می شود؟ آن جایی که زیاده روی به بی منطقی، استهزاء در دین، رفتارهای افراطی، و دوری از توحید کشانده شود.
بنابراین غلو از مصادیق بارز خرافه است و مطابق روایات و آیات با حق و حقیقت سنخیتی ندارد و بدعت و باطل است.
ابعاد غلو
غلو را درجات و مراتبی است؛ درجه ای از آن الوهیت دادن به اولیا و ائمه و یا بردن آنان به درجه پیامبر است. درجه دیگری از آن زیاده روی در دین است. اینکه دین را همه کاره و حلال همه مشکلات جامعه بدانیم و برای عقل و تجربه بشری و متخصصان چیزی قائل نشویم، نوعی غلو است. بدون شک دین قلمرویی دارد و برای برطرف کردن نیازهایی ارسال شده که بدون آن محقق نمی شود. اگر جامعه ای که باید برای کارها به کارشناس و صاحب نظر مراجعه کند، یا در انجام کار به افکار عمومی توجه کند به جای آن همه این امور را از روحانیان یا متولیان دین بخواهد در واقع به گونه ای در جایگاه و مقام این افراد غلو کرده است.
گاهی غلو در برخی از مراسم و اعمال دینی صورت می گیرد. یک مراسم مستحبی که وقت و موقع خاصی دارد و باید در روزهایی خاص برگزار شود جای همه چیز را می گیرد و به عملی هرروزی تبدیل می شود. هم جای عبادات دیگر را می گیرد و هم جای اعمال روزمره را. نمونه آن زیارت عاشورا یا مراسم عزاداری است که گاهی به صورتی عجیب و ناخوشایند در جامعه ما دیده می شود. کارمند اداره در ساعتی که باید پاسخگوی ارباب رجوع باشد به خواندن زیارت عاشورا می پردازد و اطفال خردسال به زور در سرما و گرما مجبور به شرکت در چنین مراسمی می شوند که نتیجه آن دلزدگی نسبت به دین است. یا اینکه چنان مراسم عزاداری و گریه همه زندگی را می گیرد که گویا همه زندگی غم و اندوه و گریه است. روشن است که اموری اینگونه چهره دین را مخدوش و زشت می گرداند.
گاهی این غلو درباره مکان هایی است که اساسا سند و مدرک معتبری برای آنها وجود ندارد. امام زاده هایی که هر روز کشف می شوند و مردم به سوی آنها دعوت می شوند تا اعمالی را انجام دهند یا اماکنی مانند مسجد جمکران شهر قم که با اعمال غیر متعارفی که در آن صورت می گیرد اصل مهدویت و انتظار مخدوش می گرددو...
باید این نکته را تذکر دهیم که کسی با خواندن نماز و اجتماع و حتی کارهایی که در روایات معتبر آمده، در این مسجد و یا هر مسجد دیگر که خصوصیتی هم ندارد، مخالف نیست. آنچه جای شگفتی دارد، تأکید های ویژه و ذکر قصه های شگفت انگیز و خواب های غیر مستند و مبالغه بیش از اندازه و مترتب کردن آثار بر این مسجد و خلاصه غلو و رواج خرافات است.
نکته دیگر اینکه امور متعددی که درباره این مسجد صورت می گیرد مانند حرکت از راه های دور به قصد نماز و تشویق و ترویج بی اندازه و درست کردن دستگاه های عریض و طویل و برپا کردن اموری مانند: چاه عریضه، محراب ویژه، و آداب و رسوم خاص برای پرداخت نذورات، دلیل معتبر دینی ندارد.
نمونه دیگر غلو، که از همه سخیف تر و مهلک تر است، اینکه در جامعه ما دیده می شود که کرامات و معجزات بسیار عجیب و شگفت آوری به انسان های عادی نسبت داده می شود؛ کرامات و معجزاتی که حتی نسبت آنها به انبیا و اولیا مشکل است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر