عدالت اصلی است که تاریخ زندگی بشر اصلی با اهمیت و ضرورت آن به خود ندیده است. هیچ پیامبری از سوی خداوند نیامده و هیچ فردی ادعای ارتباط با ماوراء را نکرده و هیچ مصلحی در هیچ جامعه ای بر نخاسته که شعار اصلی و اولیه اش عدالت نبوده باشد. عدالت زیباترین واژه ای است که آدمی به زبان آورده، و والاترین مفهومی است که خرد انسان درک کرده و دلنشین ترین وصفی است که فطرت اشرف مخلوقات با آن عجین شده است.
عدالت اصلی در زندگی بشر است که هم همه پیامبرانِ ظاهر برای استقرار آن ارسال شده اند و هم همه انسان ها ندای پیامبر باطن را که به روشنی به سوی آن دعوت می کند، می شنوند. و به همین جهت است که همه ادیان و مکاتب جهان در گذشته و حال آن را بالاترین و مهمترین ارزش زندگی بشر شمرده اند.
و از سوی دیگر ظلم و ستم، که در مقابل عدالت قرار دارد، منفورترین واژه است که همه انبیاء و مصلحان اجتماعی آن را تقبیح کرده مبارزه با آن را سرلوحه برنامه خویشتن قرار داده اند؛ عقل و خرد آدمی قبح و زشتی آن را درک کرده و فطرت انسان ناهنجاری آن را نشان می دهد.
امام علی(ع)، که نام او یادآور عدل و داد است، عدالت را برتر و بالاتر از هر صفت و عمل قرار می دهد. آن حضرت در پاسخ به این پرسش که: «عدالت برتر است یا بخشندگی؟» می فرماید: عدالت هر چیز را در جای خودش می گذارد و بخشندگی امور را از جهتشان خارج می سازد؛ عدالت سیاستی فراگیر است اما بخشندگی عارضه ای خصوصی است. پس عدالت شریف ترین و برترین آن دو است(نهج البلاغه، حکمت437).
آن حضرت نه تنها قوام بخش زندگی مردم را عدالت می داند و می فرماید: «خداوند سبحان، عدالت را قوام بخش زندگی مردم قرار داده و مایه دوری از حق کشی ها و گناهان و وسیله آسانی و گشایش برای اسلام»(غررالحکم، ح4789)، بلکه آن را شالوده هستی می شمارد و می فرماید: «عدالت، شالوده ای است که هستی بر آن استوار است»(گزیده میزان الحکمه، ص495). آن حضرت درباره رابطه حکومت و عدالت می فرماید: «عدالت، برپا دارنده مردم و زیور حکمرانان است»(غررالحکم، ح1954) و می فرماید: «عدالت، سپر دولت هاست»(همان، ح1873) و می فرماید: «عدالت، نظام فرمانروایی است»(همان، ح774).
آن حضرت درباره رابطه عدالت با اصلاح وضع مردم می فرماید: «با عدالت است که کار مردم اصلاح می شود»(همان، ح4215) و می فرماید: «هیچ چیز مانند عدالت شهرها را آباد نکرده است»(همان، ح9543) و می فرماید: «به سبب عدالت، برکتها دو چندان می شود»(همان، ح4211).
علی(ع) سخن از عدالت به میان می آورد و آن را مهم ترین و اساسی ترین و ضروری ترین اصل می شمارد. اما تفاوت علی(ع) با دیگر مدعیان تنها در این سخنان حکیمانه نیست. کلمه عدالت به اندازه ای زیبا و دلنشین است که افراد مختلف، با اهداف دنیوی و شیطانی، شعارش را دهند و از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به قدرت یا حفظ قدرت و حکومت خویش استفاده کنند.
تفاوت اصلی علی(ع) با دیگران در این است که آن حضرت نه تنها عدالت می ورزید و از ظلم و ستم نفرت داشت، بلکه همه چیز را برای اجرای عدالت می خواست. قدرت و حکومت برای علی(ع) هیچ ارزشی نداشت، حتی به اندازه یک کفش پاره پاره صد وصله یا تکه ای از برگ درخت که در دهان ملخی می گنجد یا استخوان لیسیده خوکی در دست انسانی جذامی یا آب بینی بزی که عطسه می کند. تنها ارزش حکومت برای علی(ع) در این بود که ابزار و وسیله ای برای اجرای عدالت شود.
در طول تاریخ کم نبوده اند حاکمان و فرمانروایانی که شعار عدالت سر می داده اند و در شعار، و تنها در شعار، با ظلم و ستم مبارزه می کرده اند و آیات شکوهمند قرآن مجید را زینت بخش سخنرانی های عمومی خود قرار می داده اند. اما اینان در عمل بنیان و اساس حکومتشان بر ظلم و ستم استوار بوده است. اینان حقی برای مردم قائل نبوده و نسبت به مخالف خود، تا چه رسد به دشمن، فجیع ترین ظلم ها و ستم ها را روا می داشته اند. اینان مخالفان خود را خارج از دین و دشمن دین می شمرده اند و بدین وسیله به خود اجازه می داده اند که نسبت به آنان انواع ظلم ها و ستم ها را انجام دهند.
علی(ع) به عدالت سفارش می کرد و عدالت را اجرا می کرد و برای او مخالف و موافق و منتقد و مداح و دوست و دشمن فرقی نمی کرد. اگر علی(ع) به فرزندش می فرماید: «تو را سفارش می کنم به رعایت عدالت با دوست و دشمن»(تحف العقول، ص88) این آیه قرآن را همیشه در نظر دارد که: «ای کسانی که ایمان آورده اید! برای خدا قیام کنید و به عدل گواهی دهید و دشمنی با یک گروه باعث نشود که عدالت نورزید. عدالت ورزید که آن به تقوا نزدیک تر است»(مائده/8).
پارسایی علی او را به سوی آن می کشد که نسبت به دشمن ترین دشمنان خود دغدغه عدالت را داشته باشد. آن حضرت آنگاه که با ضربت شقی ترین انسان ها در بستر افتاده، نگران خوراک و وضعیت ضارب خویشتن است و حتی وصیت می کند که نکند پس از شهادت او کسی نسبت به ضارب او کم ترین ظلمی روا دارد و حتی اطرافیان را از این بر حذر می دارد که نسبت به جنازه قاتل او کوچک ترین بی حرمتی صورت دهند(نهج البلاغه، نامه 47).
بنابراین ذاتی ترین و اساسی ترین اصل حکومت علی(ع) عدالت است. علی(ع) حقوق انسان ها را چنان مقدس می شمارد که ایفای آن را مهم ترین و یا تنها هدف حکومت خود به حساب می آورد. پس معیار نزدیکی و مشابهت حکومت ها و نظام ها به حکومت علوی توجه و رعایت حقوق مردم است. گاهی شنیده می شود که حکومت ها و یا دولت هایی و یا حاکمان آنها شیعی یا علوی خوانده می شوند و دیگر دولت ها غیر شیعی و غیر علوی؛ باید گفت در سراسر جهان آن حکومتی به حکومت علی نزدیک تر است که بیشتر به عدالت توجه دارد و حقوق انسان ها را بیشتر رعایت می کند؛ هرچند در ظاهر عنوان شیعی یا علوی را نداشته باشد. و حکومتی که به ظاهر عنوان شیعی یا علوی را دارد و کمترین توجهی به حقوق مردم خود نمی کند و حکومت را نه برای اجرای عدالت بلکه برای خود حکومت و قدرت می خواهد هرگز علوی و شیعی نیست.
چه دردناک است که کسانی خود را به علی بچسبانند یا حکومت خود را در راستای حکومت او بشمارند که نه تنها نسبت به دشمن یا مخالف، که حتی نسبت به کسی که کم ترین انتقادی به آنان داشته باشد، هر ظلم و ستمی را روا می دارند و آنان را از همه حقوق خود محروم می سازند.
علی کسی است که به مخالفانش اجازه می دهد در مسجد و در انظار مردم هر چه می خواهند به او بگویند و حکومت او را به ناحق به هر چیزی متهم کنند. علی نه تنها سخنان آنان را تحمل می کند بلکه هرگز به یاران خود اجازه نمی دهد که جلوی سخن کسی را بگیرند. آن حضرت تحمل می کند و تحمل می کند تا آنگاه که این منحرفان دست به شمشیر می برند و جنایت می کنند. باز علی صبر می کند و نصیحت می کند تا وقتی که کارد به استخوانش می رسد و در آن زمان است که به ناچار با چشمی گریان دست به شمشیر می برد.
چه شباهتی وجود دارد بین حکومت علی(ع) که از مردم می خواهد و آنان را تکلیف می کند که او را نقد کنند و اشکالات او را بیان کنند، و حکومت هایی که ناصحان مشفق را به جرم انتقاد حتی محبوس و محصور می گردانند و نسبت به آنان بی احترامی می کنند و الفاظی ناشایست به کار می برند و به آنان هر چیزی را نسبت می دهند. علی(ع) به یاران خود اجازه نمی دهد که جلوی سخن مخالفان و منتقدان و دشمنان و حتی جلوی توهین ها و تهمت های ناروای آنان را بگیرند. آیا این ظلم فاحشی به علی(ع) نیست که حاکمانی که طرفداران خود را برای ساکت کردن صدای مخالفان و منتقدان بسیج می کنند و به آنان اجازه می دهند و آنان را تشویق می کنند که هر عملی را انجام دهند، خود را دنباله رو علی بشمارند؟
عدالت اصلی در زندگی بشر است که هم همه پیامبرانِ ظاهر برای استقرار آن ارسال شده اند و هم همه انسان ها ندای پیامبر باطن را که به روشنی به سوی آن دعوت می کند، می شنوند. و به همین جهت است که همه ادیان و مکاتب جهان در گذشته و حال آن را بالاترین و مهمترین ارزش زندگی بشر شمرده اند.
و از سوی دیگر ظلم و ستم، که در مقابل عدالت قرار دارد، منفورترین واژه است که همه انبیاء و مصلحان اجتماعی آن را تقبیح کرده مبارزه با آن را سرلوحه برنامه خویشتن قرار داده اند؛ عقل و خرد آدمی قبح و زشتی آن را درک کرده و فطرت انسان ناهنجاری آن را نشان می دهد.
امام علی(ع)، که نام او یادآور عدل و داد است، عدالت را برتر و بالاتر از هر صفت و عمل قرار می دهد. آن حضرت در پاسخ به این پرسش که: «عدالت برتر است یا بخشندگی؟» می فرماید: عدالت هر چیز را در جای خودش می گذارد و بخشندگی امور را از جهتشان خارج می سازد؛ عدالت سیاستی فراگیر است اما بخشندگی عارضه ای خصوصی است. پس عدالت شریف ترین و برترین آن دو است(نهج البلاغه، حکمت437).
آن حضرت نه تنها قوام بخش زندگی مردم را عدالت می داند و می فرماید: «خداوند سبحان، عدالت را قوام بخش زندگی مردم قرار داده و مایه دوری از حق کشی ها و گناهان و وسیله آسانی و گشایش برای اسلام»(غررالحکم، ح4789)، بلکه آن را شالوده هستی می شمارد و می فرماید: «عدالت، شالوده ای است که هستی بر آن استوار است»(گزیده میزان الحکمه، ص495). آن حضرت درباره رابطه حکومت و عدالت می فرماید: «عدالت، برپا دارنده مردم و زیور حکمرانان است»(غررالحکم، ح1954) و می فرماید: «عدالت، سپر دولت هاست»(همان، ح1873) و می فرماید: «عدالت، نظام فرمانروایی است»(همان، ح774).
آن حضرت درباره رابطه عدالت با اصلاح وضع مردم می فرماید: «با عدالت است که کار مردم اصلاح می شود»(همان، ح4215) و می فرماید: «هیچ چیز مانند عدالت شهرها را آباد نکرده است»(همان، ح9543) و می فرماید: «به سبب عدالت، برکتها دو چندان می شود»(همان، ح4211).
علی(ع) سخن از عدالت به میان می آورد و آن را مهم ترین و اساسی ترین و ضروری ترین اصل می شمارد. اما تفاوت علی(ع) با دیگر مدعیان تنها در این سخنان حکیمانه نیست. کلمه عدالت به اندازه ای زیبا و دلنشین است که افراد مختلف، با اهداف دنیوی و شیطانی، شعارش را دهند و از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به قدرت یا حفظ قدرت و حکومت خویش استفاده کنند.
تفاوت اصلی علی(ع) با دیگران در این است که آن حضرت نه تنها عدالت می ورزید و از ظلم و ستم نفرت داشت، بلکه همه چیز را برای اجرای عدالت می خواست. قدرت و حکومت برای علی(ع) هیچ ارزشی نداشت، حتی به اندازه یک کفش پاره پاره صد وصله یا تکه ای از برگ درخت که در دهان ملخی می گنجد یا استخوان لیسیده خوکی در دست انسانی جذامی یا آب بینی بزی که عطسه می کند. تنها ارزش حکومت برای علی(ع) در این بود که ابزار و وسیله ای برای اجرای عدالت شود.
در طول تاریخ کم نبوده اند حاکمان و فرمانروایانی که شعار عدالت سر می داده اند و در شعار، و تنها در شعار، با ظلم و ستم مبارزه می کرده اند و آیات شکوهمند قرآن مجید را زینت بخش سخنرانی های عمومی خود قرار می داده اند. اما اینان در عمل بنیان و اساس حکومتشان بر ظلم و ستم استوار بوده است. اینان حقی برای مردم قائل نبوده و نسبت به مخالف خود، تا چه رسد به دشمن، فجیع ترین ظلم ها و ستم ها را روا می داشته اند. اینان مخالفان خود را خارج از دین و دشمن دین می شمرده اند و بدین وسیله به خود اجازه می داده اند که نسبت به آنان انواع ظلم ها و ستم ها را انجام دهند.
علی(ع) به عدالت سفارش می کرد و عدالت را اجرا می کرد و برای او مخالف و موافق و منتقد و مداح و دوست و دشمن فرقی نمی کرد. اگر علی(ع) به فرزندش می فرماید: «تو را سفارش می کنم به رعایت عدالت با دوست و دشمن»(تحف العقول، ص88) این آیه قرآن را همیشه در نظر دارد که: «ای کسانی که ایمان آورده اید! برای خدا قیام کنید و به عدل گواهی دهید و دشمنی با یک گروه باعث نشود که عدالت نورزید. عدالت ورزید که آن به تقوا نزدیک تر است»(مائده/8).
پارسایی علی او را به سوی آن می کشد که نسبت به دشمن ترین دشمنان خود دغدغه عدالت را داشته باشد. آن حضرت آنگاه که با ضربت شقی ترین انسان ها در بستر افتاده، نگران خوراک و وضعیت ضارب خویشتن است و حتی وصیت می کند که نکند پس از شهادت او کسی نسبت به ضارب او کم ترین ظلمی روا دارد و حتی اطرافیان را از این بر حذر می دارد که نسبت به جنازه قاتل او کوچک ترین بی حرمتی صورت دهند(نهج البلاغه، نامه 47).
بنابراین ذاتی ترین و اساسی ترین اصل حکومت علی(ع) عدالت است. علی(ع) حقوق انسان ها را چنان مقدس می شمارد که ایفای آن را مهم ترین و یا تنها هدف حکومت خود به حساب می آورد. پس معیار نزدیکی و مشابهت حکومت ها و نظام ها به حکومت علوی توجه و رعایت حقوق مردم است. گاهی شنیده می شود که حکومت ها و یا دولت هایی و یا حاکمان آنها شیعی یا علوی خوانده می شوند و دیگر دولت ها غیر شیعی و غیر علوی؛ باید گفت در سراسر جهان آن حکومتی به حکومت علی نزدیک تر است که بیشتر به عدالت توجه دارد و حقوق انسان ها را بیشتر رعایت می کند؛ هرچند در ظاهر عنوان شیعی یا علوی را نداشته باشد. و حکومتی که به ظاهر عنوان شیعی یا علوی را دارد و کمترین توجهی به حقوق مردم خود نمی کند و حکومت را نه برای اجرای عدالت بلکه برای خود حکومت و قدرت می خواهد هرگز علوی و شیعی نیست.
چه دردناک است که کسانی خود را به علی بچسبانند یا حکومت خود را در راستای حکومت او بشمارند که نه تنها نسبت به دشمن یا مخالف، که حتی نسبت به کسی که کم ترین انتقادی به آنان داشته باشد، هر ظلم و ستمی را روا می دارند و آنان را از همه حقوق خود محروم می سازند.
علی کسی است که به مخالفانش اجازه می دهد در مسجد و در انظار مردم هر چه می خواهند به او بگویند و حکومت او را به ناحق به هر چیزی متهم کنند. علی نه تنها سخنان آنان را تحمل می کند بلکه هرگز به یاران خود اجازه نمی دهد که جلوی سخن کسی را بگیرند. آن حضرت تحمل می کند و تحمل می کند تا آنگاه که این منحرفان دست به شمشیر می برند و جنایت می کنند. باز علی صبر می کند و نصیحت می کند تا وقتی که کارد به استخوانش می رسد و در آن زمان است که به ناچار با چشمی گریان دست به شمشیر می برد.
چه شباهتی وجود دارد بین حکومت علی(ع) که از مردم می خواهد و آنان را تکلیف می کند که او را نقد کنند و اشکالات او را بیان کنند، و حکومت هایی که ناصحان مشفق را به جرم انتقاد حتی محبوس و محصور می گردانند و نسبت به آنان بی احترامی می کنند و الفاظی ناشایست به کار می برند و به آنان هر چیزی را نسبت می دهند. علی(ع) به یاران خود اجازه نمی دهد که جلوی سخن مخالفان و منتقدان و دشمنان و حتی جلوی توهین ها و تهمت های ناروای آنان را بگیرند. آیا این ظلم فاحشی به علی(ع) نیست که حاکمانی که طرفداران خود را برای ساکت کردن صدای مخالفان و منتقدان بسیج می کنند و به آنان اجازه می دهند و آنان را تشویق می کنند که هر عملی را انجام دهند، خود را دنباله رو علی بشمارند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر