۱۳۹۰ اسفند ۵, جمعه

پیامبر(ص) رأی مردم را صرفا برای تصمیم سازی می خواست

خداوند تعالی به پیامبرش دستور می دهد که با مردم مشورت کند (ال عمران/159) اما این دستور به صورتی ویژه و در سیاقی خاص است. پیامبر(ص) قبل از آغاز جنگ احد درباره کیفیت دفاع با مسلمانان مشورت کرده و نظر اکثریت را بر نظر خویش مقدم ساخته است. اما عده ای در جنگ احد سرپیچی کرده و در انجام وظایف کوتاهی کرده اند. خداوند در آیه فوق به پیامبر می فرماید اینان را ببخش و برای آنان طلب مغفرت کن و با آنان در امور مشورت کن. پس معنای آیه این است که متخلفان جنگ احد را از حق مشورت محروم نساز و با آنان مانند همه مردم، که به رای و نظرشان توجه می کنی، برخورد کن و نظر آنان را نیز در تصمیم سازی دخالت بده. به همین جهت صاحب تفسیر المیزان می گوید که این آیه در واقع امضا و تایید روش و سیره پیامبر است، چرا که آن حضرت در امور حکومتی با مردم مشورت می کرده است (المیزان، ج4، ذیل آیه فوق). 
علاوه بر این خداوند تعالی مشورت در امور عمومی را از ویژگی های مومنان شمرده است (شوری/38) و پیامبر نیز از مومنان و رئیس آنان است. سیره و روش پیامبر این بوده که همیشه با اصحاب خود مشورت می کرده است. این امر مکرر از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده است. امام رضا(ع) با فردی مشورت می کند و از او راهنمایی می خواهد. آن فرد با تعجب می پرسد که آیا شما با فردی مانند من مشورت می کنی؟ امام(ع) می فرماید: «پیامبر اکرم(ص) همواره با اصحاب خود مشورت می کرد» (وسائل الشیعه، ج8، باب 24 از ابواب احکام العشره، ح1). و نیز راوی می گوید: من هیچ کس را ندیدم که بیش از پیامبر(ص) با یاران خویش مشورت کند (سنن بیهقی، ج9، ص218). 
در حدیثی امام رضا(ع) از پیامبر خدا چنین نقل می کند که فرمود کسی که حکومت مردم را غصب کند و بدون مشورت با آنان حکومت کند حکومت او هیچ گونه مشروعیتی ندارد و مردم وظیفه دارند با چنین حکومتی برخورد کنند (عیون اخبار الرضا، ج2 ص62). 
همچنین از پیامبر(ص) نقل شده است که: «آنگاه که فرمانروایان شما نیکان شما باشند و ثروتمندان شما سخاوتمندان و امور شما در بین شما به مشورت باشد روی زمین برای شما بهتر است از زیر آن» (تحف العقول، ص36). 
از وصایای پیامبر خدا(ص) به علی(ع) است که: «هیچ پشتیبانی قابل اعتمادتر از مشورت نیست» (وسائل الشیعه، ج8، باب 21 از ابواب احکام العشره، ح2). 
این برخی از سخنان پیامبر درباره ضرورت مشورت با مردم در حکومت و نقش مهم و سرنوشت ساز مردم در تصمیم سازی بود. مطابق این سخنان حکومتی که در آن مردم در تصمیم گیری ها نقش اصلی را نداشته باشند به هیچ وجه مشروع و قانونی نیست و مردم وظیفه دارند با چنین حکومتی مقابله کنند. 
سیره و روش حکومت داری پیامبر نشان می دهد که آن حضرت نه تنها با مردم در همه تصمیم های حکومتی مشورت می کرده، بلکه مردم حق داشته اند که با رای و نظر آن حضرت مخالفت کنند و پیامبر(ص) با اینکه نظر دیگری داشته و آن را اعلام کرده ولی مطابق رای و نظر مردم عمل می کرده است. در کتاب های سیره و تاریخ نمونه های متعددی از این امر نقل شده است. آن حضرت در جنگ بدر مکرر با یاران خود از ابتدا تا پایان جنگ مشورت کرد (کتاب مغازی واقدی، ج1، ص48) و در پایان جنگ درباره چگونگی برخورد با اسرای جنگ با مردم مشورت فرمود (مسند احمد، ج3، ص243). 
سیره ابن هشام درباره جنگ احد چنین نقل می کند که پیامبر(ص) رؤیایی دیده که آن را برای مردم اینگونه تاویل کرد که باید از شهر خارج نشویم و داخل مدینه با دشمن روبرو شویم. آن حضرت به مردم فرمود که اگر شما صلاح بدانید چنین کنیم. برخی از مردم مانند عبد الله ابن ابی رأی و نظر آن حضرت را پسندیدند، ولی عده زیادی با آن مخالفت کردند و طرفدار این بودند که در بیرون شهر با دشمن روبرو شوند. استدلال آنان این بود که اگر در داخل شهر بمانیم دشمن گمان می کند که ما ترسیده ایم و این مناسب نیست. سرانجام پیامبر(ص)، که رای و نظر مردم را دید، زره پوشید و به سوی خارج شهر حرکت کرد... (سیره ابن هشام، ج3، ص66). 
در جنگ احزاب(خندق) پیامبر(ص) درباره استراتژی جنگ با یاران خود مشورت کرد و آراء و نظریات متعددی مطرح شد تا اینکه سلمان فارسی نظریه خندق را مطرح کرد که مورد استقبال عموم اصحاب قرار گرفت. پیامبر(ص) این نظر را پذیرفت و اجرا کرد (مغازی واقدی، ج1، ص444). در اثنای همین جنگ بود که حادثه ای بسیار عجیب رخ داد. مسلمانان در محاصره دشمن قرار گرفتند و وضع بر آنان بسیار سخت شد. پیامبر(ص) برای ایجاد اختلاف در اردوی دشمن مخفیانه به دو تن از سران دشمن پیام فرستاد که اگر حاضر باشند میدان را ترک کنند ثلث خرمای مدینه را به آنان می دهد. آن دو نفر تقاضای نصف خرماها را کردند و پیامبر(ص) نپذیرفت، پس آنان به همان ثلث راضی شدند. آنان با ده نفر از یاران خود نزد پیامبر حاضر شدند تا قرارداد بنویسند. اما یکی از یاران پیامبر(ص) عرض کرد ای رسول خدا! اگر این تصمیم از آسمان و از جانب خداست به همین صورت عمل کن و اگر از جانب خدا نیست ما جز شمشیر به آنان نخواهیم داد. پیامبر(ص) با برخی دیگر از سران انصار مشورت کرد و آنان نیز همین سخن را تکرار کردند. آنان گفتند اگر این تصمیم سخن خداست می پذیریم و اگر پیشنهاد خود شماست با آن مخالفیم. پس پیامبر(ص) دستور داد تا قرارداد را پاره کنند (همان، ص477). 
سیره نویسان موارد متعددی از این نوع را در تاریخ زندگی پیامبر(ص) نقل کرده اند (ر.ک. آیت الله منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج3، ص94-102). 
از برخی از روایات بر می آید که پیامبر(ص) به مردم تعلیم می داده است که شأن حکومتی و اجرایی او از شأن پیام آوریش جداست و در دومی مصون از خطاست و با کسی مشورت نمی کند، اما در اولی او مانند دیگر مردم است. آن حضرت در حدیثی می فرماید: «انما انا بشر، اذا امرتکم بشیء من دینکم فخذوا به و اذا امرتکم بشیء من رأیی فانما انا بشر؛ همانا من یک بشرم. پس هرگاه شما را به چیزی از دینتان فرمان دادم، بدان رفتار کنید، ولی هرگاه درباره چیزی نظر خود را بیان کردم، همانا من یک بشرم» (صحیح مسلم، ج7، ص95). 
آن حضرت در حدیثی دیگر می فرماید: «انما انا بشر مثلکم و ان الظن یخطی و یصیب و لکن ما قلت لکم قال الله فلن اُکذِبَ علی الله؛ بدانید که من هم مانند شما بشرم و سخن از روی گمان گاهی مخالف واقع و گاهی مطابق آن در می آید. ولی آنچه به شما گفتم که «خدا می گوید» در آن صورت من هرگز به خدا دروغ نمی بندم» (سنن ابن ماجه، ج2، ص825، ح2471). 
از سخنان امام علی(ع) نیز همین تفکیک بر می آید. آن حضرت به مردم می گوید من در حکم خدا با کسی مشورت نمی کنم اما در مسائل مربوط به حکومت هیچ عملی را بدون مشورت با شما انجام نمی دهم (نهج البلاغه، نامه 50). آن حضرت به مردم می فرماید: «از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت آمیز خودداری مکنید زیرا من خویشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم نمی دانم و از احتمال خطا در کارهایم ایمن نیستم، مگر اینکه خداوند مرا محافظت کند» (نهج البلاغه، خ216). 
پس مطابق سخن و سیره پیامبر(ص) و علی(ع) این حق مسلم مردم است که در تصمیم های حکومتی و در اداره کشور و مملکت دخالت کنند و در واقع آنان هستند که تصمیم گیرنده اصلی هستند. آنان حق دارند که با سخنان پیامبر و امام مخالفت کنند و تصمیمی مخالف نظر آنان بگیرند. و اساسا مهم ترین معیار حقانیت یک حکومت آن است که تصمیم ها با رای و نظر مردم گرفته شود و در غیر این صورت هیچ حکومتی مشروع و قانونی نیست. پس حکومت وظیفه دارد که در تصمیم های خود برای اداره کشور نظر مردم را بگیرد و مطابق آن عمل کند. و البته مردم نیز وظیفه دارند که در امور دخالت کنند و نظر و رای خود را بدهند. بنابراین دادن رای و نظر هم حق مسلم مردم است و هم تکلیف آنان. اما باید توجه داشت که این رای و نظر تنها و تنها برای تصمیم سازی است و نه برای تایید حاکم یا اثبات اقتدار او و یا امور دیگر. پیامبر(ص) و علی(ع) تنها برای تصمیم گیری به آراء مردم مراجعه می کردند و آن را بر نظر خود مقدم می کردند و هرگز از این امر برای اثبات اقتدار خود استفاده نمی کردند. 
بنابراین تا جایی که نظامی و حکومتی رای و نظر مردم را برای تصمیم گیری می خواهد و رای و نظر مردم تاثیر گذار است و در واقع تنها رای و نظر مردم تعیین کننده است، مردم وظیفه دارند رای و نظر دهند. اما اگر اینگونه نباشد حکومت غاصب حق مردم و نامشروع است و نه تنها دادن رای و نظر وظیفه نیست، بلکه تایید ظلم و جور و در نتیجه حرام است. اگر در نظامی رای مردم صوری باشد و به گونه ای باشد که نتیجه از قبل مشخص باشد و یا حاکمان به صورتی عمل کنند که مردم به آنان در رای گیری اعتماد نداشته باشند، در این صورت از آنجا که این نظام و حکومت غاصب حقوق مسلم مردم است و شرکت در رای گیری تایید حکومت ظلم و جور است، این شرکت نه تنها واجب یا پسندیده نیست بلکه حرام مسلم است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر