زیبایی ارزشمند است چرا که حقیقت زیباست.
آراستگی و هماهنگی و نظم باعث زیبایی می شود و چشم و عقل و دل را نوازش می دهد و
انسان را سرمست و عاشق می گرداند. حقیقت از این جهت زیباترین است که این امور را
در خود به صورت کامل دارد. از رسول خدا(ص) نقل است که خداوند تعالی زیباست و
زیبایی را دوست دارد (کنز العمال، ح17166) و می فرماید: «ان الله تعالی جمیلٌ یحب
الجمال، سخیٌ یحب السخاء، نظیفٌ یحب النظافه؛ خدای تعالی زیباست و زیبایی را دوست
دارد، بخشنده است و بخشندگی را دوست دارد، پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد»
(همان، ح17167). آن حضرت رابطه زیبایی را با حقیقت اینگونه بیان می فرماید:
«الجمال صواب القول بالحق؛ زیبایی مطابق حق سخن گفتن است» (همان، 6853). پس زیبایی
و حقیقت، رابطه تنگاتنگی با هم دارند.
البته این زیبایی گاهی در ظاهر است و گاهی در
درون و گاهی با چشم سر مشاهده می شود و گاهی با عقل و چشم دل. هرچند زیبایی ظاهری
مهم و ارزشمند است اما همه زیبایی همین نیست بلکه زیبایی مهم تر و بالاتر آن
زیبایی است که درونی باشد. امام صادق(ع) می فرماید: «لباس زیبا بپوش؛ زیرا خداوند
زیباست و زیبایی را دوست دارد، اما باید از حلال باشد» (وسائل الشیعه، ج3، ص340).
اما پیامبر خدا(ص) می فرماید «هیچ زیبایی ای زیباتر از خرد نیست» (نهج السعاده، ج1
، ص51). و امام عسکری(ع) می فرماید: «نکویی صورت زیبایی ظاهر است و نکویی خرد
زیبایی درون» (اعلام الدین، 313) و البته زیبایی ظاهر در صورتی کامل و
ارزشمند است که با زیبایی درون هماهنگ باشند. هرچند امام علی(ع) می فرماید:
«زیبایی رخسار مومن از حسن عنایت خداست به او» (غررالحکم، ح4848) اما این زیبایی
رخسار باید نشان دهنده زیبایی درون باشد، چنان که رسول خدا(ص) می فرماید: «بهترین
چیزی که به انسان مومن داده شده خوی نیکوست و بدترین چیزی که به انسان داده شده دل
بد در چهره زیباست» (کنز العمال، ح5170).
ما توان زیبایی آفرینی را هنر، و هر آنکس را که
به گونه ای توان زیبایی آفرینی داشته باشد هنرمند می خوانیم. این هنر و هنرمندی از
این جهت ارزشمند است که زیبایی می آفریند. این زیبایی و زیبایی آفرینی گاهی با
زبان است و گاهی با دست و گاهی با اعضای دیگر بدن یا ترکیبی از اعضا. و همین باعث
گوناگونی هنر می شود اما وجه مشترک همه آنها همان زیبایی آفرینی است. پیامبر
خدا(ص) می فرماید: «زیبایی در زبان است» (تحف العقول، ص37) و می فرماید: «زیبایی
انسان در فصاحت زبان اوست» (هشام صالحی، نهج الفصاحه، ص332).
گاهی این هنر در حنجره و دستگاه صوتی. پیامبر
خدا می فرماید: «برای هر چیز زیبایی ای است و زیبایی قرآن صوت خوش است» (الکافی،
ج2، ص615) و می فرماید: «قرآن را با صدای خوش خود زینت بخشید» (بحار الانوار، ج92،
ص190).
گاهی این زیبایی آفرینی در نظم سخن و شعر است.
پیامبر خدا(ص) می فرماید: «برخی از بیان ها افسون گر و برخی از شعرها حکمت است» (کنز العمال، ح8007)
آن حضرت در سخنی ارزش شعر را اینگونه بیان می کند: «همانا مومن با شمشیر و زبان
خود جهاد می کند؛ سوگند به آنکه جانم در دست اوست، سخنان شاعران چون تیری است که
به دشمن می زنند» (نور الثقلین، ج4، ص70). احادیث متعددی در این باره وارد شده است
که شعری که برای بیان حق و حقیقت باشد بسیار ارزشمند است (معانی الاخبار، ص385؛
عیون اخبار الرضا، ج1، ص7). البته همین سخن منظم ممکن است در خدمت حقیقت نباشد و
هرچند ظاهری زیبا دارد اما زیبایی نیافریند. پیامبر خدا(ص) می فرماید: «شعر به
منزله سخن است؛ شعر نیک سخن نیک است و شعر بد، سخن بد است» (السنن الکبری، ج10،
ص239). پس اگر در برخی از آیات یا روایات از شعر و شاعری به بدی یاد شده مقصود آن شعر
و شاعری است که در خدمت باطل و با هدف باطل باشد. چنین شعری زیبایی نمی آفریند
بلکه زشتی می آفریند و به همین جهت مذموم است.
نمونه دیگر، آفرینش زیبایی به وسیله دست و نوشتن
است. پیامبر خدا(ص) می فرماید: «الخط الحسن یزید الحق وَضَحاً؛ خط خوش، حقیقت را بیش
تر آشکار می کند» ( نهج الفصاحه، پیشین، ص231). امام علی(ع) می فرماید: «خط، زبان
دست است» (غرر الحکم، ح706) آن حضرت خطاب به کاتب خود، عبید الله ابن ابی رافع، می
فرماید: در دوات خود لیقه بگذار و نوک قلمت را دراز بتراش و میان خط ها فاصله
بگذار و حرف ها را نزدیک هم بنویس؛ زیرا این کار باعث زیبایی خط می شود (نهج
البلاغه، حکمت 315). و می فرماید: «نوک قلمت را بشکاف و پرّه آن را ستبر گردان و
آن را از راست برش بزن تا خطت زیبا گردد» (غررالحکم، ح2465).
مطابق این سخنان گرانبها زیبایی ارزشمند است و
البته ارزش آن ذاتی است یعنی ابزاری نیست. اینگونه نیست که زیبایی به خاطر چیز
دیگری ارزشمند باشد. اما هنر ارزشش ذاتی نیست بلکه به خاطر زیبایی ای است که می
آفریند. پس آنچه زیبایی می آفریند به اندازه زیبایی آفرینی اش ارزشمند است. و
البته هنر و طریقه های آفرینش زیبایی در زمان ها و مکان های مختلف متفاوت است و
اگر در روایات به برخی از آنها اشاره شده به این جهت بوده که در آن زمان و مکان
راهها و روش های دیگری معمول نبوده است. راهها و روش هایی که در مکان ها و زمان
های مختلف توسط انسان ها ابداع می شود همه به اندازه ای که زیبایی می آفرینند
ارزشمند هستند.
از مجموع روایاتی که نقل شد دو نکته مهم و کلیدی
برداشت می شود. نخست اینکه همان طور که زیبایی یا در ظاهر است و یا در باطن و دومی
مهم تر و ارزشمند تر است و اولی در صورتی ارزشمند است که با دومی هماهنگ باشد،
همین طور عمل و فعالیتی که زیبایی می آفریند نیز ممکن است از یک جهت زیبایی
بیافریند اما از جهت دیگر زشتی. عمل و فعالیت در صورتی هنر است که در مجموع معدل
زیبایی آفرینی اش به صورت مشخص و محسوسی بچربد. اگر اینگونه نباشد و زشتی آفرینی
اش بچربد، در واقع هنر نیست چرا که در مجموع زشتی می آفریند.
نکته دیگر اینکه عمل و فعل در صورتی هنر است که
در خدمت حقیقت و در راستای آن باشد. در واقع حقیقت زیباست و هر آنچه واقعا زیباست
حق است و این دو از هم جدایی ناپذیرند. هر آنچه زیباست حق است و هر آنچه زشت است
باطل است. حق همه اش زیباست و باطل همه اش زشت است.
و این خطای فاحشی است که کسانی که همه بی هنری
اشان در این است که باطل را زیبا نشان دهند یا حق را زشت نشان دهند، هنرمند خوانده
شوند. اینان در واقع زشتی می آفرینند و هرگز سزاوار عنوان هنرمند نیستند، هرچند
تبحری در ایجاد زیبایی یا نظمی ظاهری داشته باشند.
در طول تاریخ افراد زیادی بوده اند که تبحری در
ایجاد نظم و زیبایی ظاهری داشته ند، اما مهارت خود را در خدمت ظلم ظالمان قرار
داده اند و از آن برای توجیه ظلم ها و ستم ها و حق کشی های آنان استفاده کرده اند.
چه بسیار کسانی که برای کاسه لیسی سلاطین و جباران مهارت خود را در منظم کردن الفاظ
به کار گرفته، مداحی پیشه کرده اند. آیا کسی که مهارتش مدح ستمگر است در واقع هرگز
زیبایی می آفریند؟ همه عمل و کردار او آفرینش زشتی و پلشتی است. او را هرگز هنرمند
نخوانید چرا که این ظلم فاحش به هنر و زیبایی است. بهترین و بالاترین زیبایی آزادی
و آزادگی است و کسی که برای پستی و مقامی و مالی و منالی و تقربی و توجهی برای
خوشامد کسانی که همنشینی اشان به اندازه تاریکی شب یلدا ناخوشایند است، به هر عملی
دست می زنند و از هر حربه ای استفاده می کنند و از هر وسیله ای بهره می جویند آیا
سزاوار است که هنرمند خوانده شوند؟ چنین کسی انسانیت خود را فروخته و خود را برده
این و آن ساخته و قلاده فولادین غلامی و نوکری ظالمان و ستمگران را به گردن آویخته
است. اینان هیچ بهره ای از هنر ندارند و بی هنرانی هستند که زشتی و پلشتی می
آفرینند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر