۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

امام باقر ( ع ) ، در تقابل با اسلام اموی

محمد تقی فاضل میبدی

محمد بن علی بن حسین (ع) ملقب به باقر در سوم صفر سال 56 یا 57 هجری قمری در شهر مبارک مدینه از مادری که دخت امام حسن مجتبی بود ، زاده شد و در سال 114 در سن 57 سالگی در همان شهر چشم از جهان فرو بست . در این مدَت ، چهار سال با جدَش امام حسین و 35 سال با پدر بزرگوارش امام سجاد و 18 سال بعد از این دو امام همام ، بسر برد . در زمان حیات وی چندین خلیفه اموی ولایت مسلمین را بدست گرفته و آن حضرت ، بر اساس نقل بعضی مورخین ، بدست ابراهیم بن ولید بن یزید بن عبدالملک والی مدینه مسموم گشت.ازنوع قتلهای مشکوکی که درتاریخ خلافت مسلمین زیاد اتفاق افتاده است. 
مهمترین نکته ای که در سیره امام برجسته می نماید، نشو و نمای فرهنگ اصیل اسلامی و تأسیس مکتب جعفری از طریق تدریس و تربیت و محاجه و گفتگو با صاحبان خرد و اندیشه های گوناگون است . بر پایه نقل مورخین از زمان معاویه به بعد سخن حق همان کلام خلیفه بود و حاکم وقت خود را محور حق میدانست . و همگان را به تسلیم در برابر گفتار خود و یا مبلغان دربار فرا می خواند . در برابر این تک صدایی و یا استبداد فکری ، امامان شیعی بویژه از دوران امام سجاد ، امام باقر و امام صادق (ع) که به ظاهر در انزوای سیاسی بودند ، یک نهضت فرهنگی یا بازگشت به اسلام نبوی را در جهان اسلام پدید آوردند که بن مایه آن تبادل فکری و گفتگوی آزاد یا جدال به احسن بود . ملاک و محور حقیقت به جای شخص حاکم و صاحب اقتدار ، قرآن ، سخن پیامبر و عقل بود ، و حقیقت با عقلانیَت عجین گشت. در دوران هزار ماهه خلافت امویان ، روایات زیادی به نام پیامبر (ص) ساختند تا بر اساس آن پایه های قدرت را تحکیم بخشند، دراین راستا فرهنگ اصیل اسلام را با گفته های دروغین مبلغان حکومت آلوده ساختند . پالودگی این مکتب کار چندان آسانی به نظر نمیرسید و آسیب هایی که بر دامن دین نشسته بود ، زدودن آن کار هر کسی نبود . امام باقر با تربیت شاگردانی چند از قبیل : محمد بن مسلم ، زرارة بن اعین ، ابو بصیر ، برید بن معاویه و کسان دیگر در فکر پالایش و پراکندگی اسلامی برآمدند که نزدیک نیم قرن رنگ جاهلیت به خود گرفته ، ابزار حاکمان گشته ، و حق جویان و حقیقت گویان را ، به نام دین خداوند ، سرکوب می ساختند . در کنار دستگاه فرهنگی حاکمان غاصب ، برخی به عنوان شیعیان غالی ، که خطر آنان کم از روحانیان دستگاه خلافت نبود ، به ترویج و تبلیغ اسلامی پرداختند که در ستیز با عقل قرار داشت . امامان را در حدَ قدرت الوهیت و مافوق بشر می ستودند و عده ای برای این که ائمه را از چشم مردم بیاندازند با افکار غلو آمیز همراهی میکردند . مردی از انصار درباره ی غالیان از امام باقر(ع) پرسید ؛ حضرت فرمود : " مردمی که درباره ی ما چیزهایی را میگویند و اوصافی را به ما نسبت میدهند که خود درباره ی خویش نمی گوییم و نسبت نمیدهیم ، آنان (غالیان) از ما نیستند و ما هم از ایشان نیستیم . " سپس فرمود : " فریب نخورید . فریب نخورید . " (بحار النوار ، ج 70 ، ص 101) 
زمانی که مغیرة بن سعید به امام پیشنهاد داد که عراق را در اختیار شما قرار میدهم به شرطی که برای مردم بگویی که من (امام) علم غیب دارم ، امام به شدَت با او مخالفت نمودند . چرا که به پای سیاست دروغ گفتن و بر خلاف قرآن سخن گفتن و علم غیبی که در اختیار خداوند است به دیگری نسبت دادن از شیوه های اسطوره سازی خلفای اموی و مروانی است تا امامان را از چشم مردم بیندازند . این گونه افکار غلو آمیز در فرهنگ اصیل اسلامی جایی ندارد . باید گفت ایجاد انحراف های فکری کاری بود که برای بقای حکومت و قدرت تدارک دیده می شد . چنانچه ارباب حکومت مصلحت میدیدند ، جابجایی حلال و حرام ، ارزش و ضد ارزش، از شیوه های رایج آنان بود . این گونه نگاه به قدرت داشتن راهی بود که معاویة بن ابی سفیان پایه ریزی کرد . این که در زمان حضرت علی (ع) برخی پیدا شدند و در مورد حضرت غلو نمودند و صفاتی را بر امام هموار ساختند که قرآن کریم حتی از پیامبران دور داشته بود ، و حضرت به شدت با آنان برخورد می کرد، پشت این ماجرا سیاستهای معاویه وجود داشت تا امام را از چشم مردم بیاندازد . با اندوه باید گفت هنوز این گونه روایات غلوگونه از کتب تاریخی و روایی ما مورد نقد و بررسی قرار نگرفته است ، به گونه ای که در این روزگار نیز در تریبونهای عمومی از زبان برخی این گونه اخبار بازگفته میشود . 
امام باقر در زمانی قرار گرفته که نظر مردم نسبت به امامت یک نظر غیر واقعی و انحرافی است ، برخی با اقبال به حکومت و قدرت، به خاندان نبوت پشت کرده و عده ای امامان را به یک اسطوره تبدیل کرده اند . و در کنار این جریانات سیاسی فرقه های کلامی مانند مرجئه ، خوارج ، جبریه و قدریه پیدا شدند که هر کدام با تأویل آیه های قرآن عقیده خود را بر مردم تحمیل می کردند . "عقیده مرجئه درباب امام این بود که پس از انتخاب شخصی به اجماع این مقام باید هر چه را او می گوید و امر می کند اطاعت کرد و فرمان او را واجب شمارد و عصمت او را از خطا لازم نمیدانستند و این عقیده کاملا به منفعت معاویه و جانشینان او بود و به همین علت مرجئه را فرقه حکومتی بنی امیه میدانند ... مرجئه اسباب تقویت کار بنی امیه شده اند و تا این خاندان روی کار بودند این فرقه نیز اعتباری داشتند" (خاندان نوبختی / ص 32). 
امام باقر درتعارض با این تفکر یادآور کلامی شدند که پیامبر فرمود : " ما در برابر کفار بر سر تنزیل قرآن می جنگیدیم و در آینده باید بر سر تأویل آن جنگید ." همان جنگی که حضرت علی با خوارج داشت . امام باقر (ع) اگر در زمان حیات خود در انزوای سیاسی قرار دارد ، اما در جبهه فرهنگی اسلام و در برابر اسلام برخاسته از دربار اموی به گونه ای ایستاد که او را باقر یعنی شکافنده علوم لقب داده اند . منظور از شکافنده علوم در این جا همان دانش راستین دین است که بنیان کلام و فقه شیعی را پایه گذاری می کند . مراد از کلام و فقه شیعی یعنی کلام و فقهی که در تقابل دستگاه فرهنگی ملایان درباری شام است که در توجیه کارهای حکومت شکل گرفته بود . شگفت این که روایاتی که از امام باقر صادر شده ، نوعاً سند آن به پیامبر (ص) ختم میشود . یعنی احیا کردن سنت پیامبر که بیش از نیم قرن بدست حکومتگران سفیانی و مروانی تحریف شده است . لهذا امام باقر یک سویه سخن نمی گفت و در این راه طرح گفتگو با مخالفان فکری خود را درانداخت . 
سیستم تبلیغاتی حکومت ، جامعه را تک صدایی و حق گفتن را در انحصار یک طرف قرار داده بود . و ملاک و محور حق شخص حاکم بود . یعنی به جای این که فرد ، حق محور باشد ، حق ، فرد محور گشته بود . در شیوه فرهنگی امام باقر یکی از راه های کشف حقیقت ، گفتگوی طرفین بود به گونه ای که شاگردان امام (ع) با مخالفین خود به گفتگو می نشستند . یکی از ملایان دربار شام که در مدینه می زیست و با حضرت مخالف بود ولی با ایشان زیاد رفت و آمد داشت ، علت رفت و آمد خود را اخلاق خوب و روش نیکوی امام (ع) می دانست و به ایشان می گفت : " شما را مردی فصیح میبینم . مطلب را روشن بیان میکنی ، همه آداب را رعایت می نمایی و الفاظ نیکو بر زبانت جاری است به همین دلیل با شما رفت و آمد می کنم و در مجلستان حاضر می شوم" . ابن حجر هیثمی از متعصبان اهل سنت درباره ی امام باقر (ع) می نویسد : 
" لقب باقر برای ابوجعفر برگرفته از شکافتن زمین و بیرون آوردن گنجهای پنهان است . بدین جهت که او از گنج های پنهان معارف و حقایق احکام آن قدر آشکار ساخت که بر کسی پوشیده نبود . از این جهت او را شکافنده علوم میدانند . " 
به نظر میرسد اگر افکار و معارفی که از امام سجاد به بعد به ویژه در دوران امامان باقر و صادق (ع) در بخش فقه و کلام مطرح شد ، مورد توجه قرار میگرفت ، این اختلافات زیاد که دامن مسلمین را گرفته است و این همه تحریفاتی که به دست حکومتهای به اصطلاح اسلامی صورت گرفته کمتر یا نابود می شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر