این روزها مسلمانان در ایام عزای سرور آزادگان در پی بزرگداشت این شخصیت بزرگ هستند و مسیحیان جهان نیز سالگرد تولد عیسی مسیح، این پیامبر بزرگ الهی، را گرامی می دارند. این دو شخصیت که به گمان پیروانشان سرنوشت و هدفی مشابه داشته اند زندگی پر از مبارزه و ستیز با ظلم و بی عدالتی را سپری کرده اند. دو سخن مشابه از این دو شخصیت نشان می دهد که آنان بیش از هر چیز پیروان خود را به مبارزه با ظلم و ستم دعوت می کرده اند.
حضرت عیسی(ع) در ضمن حدیثی طولانی می فرماید:
«...هر کس بتواند جلو ستم ستمکاری را بگیرد و چنین نکند خود نیز چون همان ستمگر است. چگونه ستمکار بترسد در صورتی که در میان شما آسوده و ایمن باشد و بازش ندارند و جلو دستش را نگیرند. پس از کجا ستمکاران کوتاه آیند و چگونه مغرور نگردند. آیا همین بس است که هر یک از شما بگوید: من خود ستم نمی کنم هر کسی می خواهد ستم کند و ستم را بنگرد و جلوگیری نکند؟ اگر اینگونه باشد با ستمکارانی که با آنان همکاری نمی کنید...شریکید(رهاورد خرد «ترجمه تحف العقول» ص527-528، با اندکی تصرف در ترجمه).
شبیه همین سخن از امام حسین(ع) نقل شده است. آن حضرت هنگامی که بالاجبار راه خود به کوفه را به سمت کربلا کج کرده خطاب به یاران خود و لشکر حر ابن یزید ریاحی می فرماید:
ای مردم! پیامبر خدا(ص) فرمود هر مسلمانی با سلطان زورگوئی مواجه گردد که حرام خدا را حلال نموده و پیمان الهی را در هم می شکند، با سنت و قانون پیامبر از در مخالفت در آمده، در میان بندگان خدا راه گناه و معصیت و عدوان و دشمنی در پیش می گیرد ولی او در مقابل چنین سلطانی با عمل و یا با گفتار اظهار مخالفت ننماید بر خداوند است که این فرد را به محل همان ستمگر داخل نماید (نجمی، سخنان امام حسین از مدینه تا شهادت، ص156).
پس بنابر سخن این دو شخصیت بزرگوار نه تنها نباید ظلم و ستم کرد و نه تنها نباید با ظالم همکاری کرد و نه تنها نباید به ظلم و ستم ستمکار راضی بود بلکه باید اقدام کرد و با سخن مخالفت خود را با ستمگری و ستمگران اعلام کرد و با عمل جلو ستم آنان را گرفت. و این هدفی است که خداوند برای آن همه انبیای خود را فرستاده است:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»(حدید، 25) ما پیامبران خود را با ادله آشکار فرستادیم و با آنان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم اقامه قسط و عدل کنند.
پس ماموریت اصلی پیامبران دعوت مردم به اقامه عدل و ستیز با ظلم و ستم است. ظلم و ستم به معنای از بین بردن حق است و هر چند انسان ممکن است بر خود نیز ستم کند و یا به تعبیر متون دینی حق خدا را ادا نکند، و این نیز ظلم است، اما آشکارترین مصداق ظلم و ستم تعدی به حقوق دیگر انسان هاست. خداوند حقوق انسان ها را بر حقوق خود مقدم داشته است. امام علی(ع) می فرماید:
«خداوند تعالی حقوق مردم را بر حقوق خود مقدم داشت، پس هر کس حقوق بندگان خدا را رعایت کند این کار به رعایت حقوق خدا بینجامد»(نهج البلاغه،خ216).
پس جایی که حاکمان یا دیگران به حقوق مردم تجاوز می کنند بر همگان و بویژه عالمان دین واجب و لازم است که مخالفت خود را اعلام نمایند و جلو تجاوز به حقوق مردم را بگیرند. هنگامی که صدای عالم و فقیه برجسته حوزه علمیه قم بلند می شود که می فرماید: «اعترافی که در زندان و در فضایی نامناسب و یا تحت فشار گرفته شده باشد ارزش و اعتباری ندارد و قاضی ای که بر اساس این اعتراف قضاوت نماید صلاحیت قضاوت را ندارد» فریاد این عالم همان دعوت عیسی و حسین(علیهما السلام) است و فریاد عدالت خواهی همه انبیاء است. وقتی این عالم می فرماید «قاضی ای که اینگونه حکم کند صلاحیت قضاوت ندارد» مقصود این است که این امر از مسلمات فقه و شریعت است وکسی که این اندازه از فقه و شریعت اسلامی آگاهی ندارد هرگز صلاحیت قضاوت ندارد. درست است که اعتراف هر فرد بر علیه خودش اعتبار دارد و نافذ است و بر علیه دیگران اعتبار ندارد، اما این در صورتی است که فرد در فضایی مناسب اعتراف کرده باشد. اساسا تعبیر «اعتراف گرفتن» که این روزها رواج یافته یک انحراف است. فرد باید خود در فضای مناسب اعتراف کند نه اینکه از او اعتراف گرفته شود.
همان طور که بیان شد مهم ترین مصداق ظلم و ستم، تجاوز به حقوق دیگران است و از جمله حقوق مردم حق تعیین سرنوشت و دخالت در امور اجتماعی خود است. هرگونه تجاوز به این حق آشکار مردم، ظلم و ستمی آشکار است. اما گاهی شاهد آن هستیم که ادبیات برخی از دست اندرکاران حکومت به گونه ای است که گویا حق حاکمیت را برای مردم قائل نیستند. آنان به گونه ای سخن می گویند که حکومت حق آنان و مال آنان است. کسی که باید نگهبان قانون و حقوق مردم باشد با ادبیاتی عجیب سخن می گوید. رئیس جمهور سابق که با رای واقعی بیش از بیست میلیون نفر دو بار به مقام ریاست جمهوری رسیده و همین نگهبان قانون صحت آرای او را تایید کرده، فضای جامعه را برای یک انتخابات سالم مناسب نمی داند و شرایطی را برای شرکت جناح خود در انتخابات اعلام می کند. آقای نگهبان قانون و حقوق مردم می گوید ما نیازی به شرکت اصلاح طلبان در انتخابات نداریم. عجیب است! مگر انتخابات برای نیاز شما برگزار می شود!؟ اگر نیاز شما را در نظر بگیریم اصلا انتخابات لازم نیست، همان طور که چند ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری دوره قبل گفتید «تکلیف را رهبری روشن کرد!».
در انتخابات سخن از نیاز شما نیست؛ سخن از حق مردم است. به فرض که سخن شما درباره انتخابات ریاست جمهوری که در سال قبل برگزار شد درست باشد و سخن دیگران که قائل به تقلب و تخلف هستند نادرست باشد. بنا بر سخن شما بیش از چهارده میلیون نفر به گونه ای دیگر رای داده اند. آیا این تعداد از مردم حق ندارند؟ آیا شما می توانید بگویید ما به یک جناح سیاسی که طرفداران زیادی دارد و مکرر به تایید خود شما اکثریت آراء را به دست آورده اند، نیازی نداریم؟ آیا سخن شما به این معنا نیست که حکومت را ملک خود می دانید و نه ملک مردم؟ آیا این تجاوز به حقوق مردم نیست؟
شگفت آور است! آقای نگهبان ما می گوید ما به حضور یک جناح سیاسی که، به تایید خود او میلیون ها طرفدار دارد، نیازی نداریم و این در حالی است که امام حسین(ع) به مردم کوفه می نویسد که من مسلم را نزد شما می فرستم تا تحقیق کند که اگر رای همه مردم، اعم از توده ها و نخبگان، با من است نزد شما آیم و حکومت را در دست گیرم (نجمی، سخنان امام حسین از مدینه تا شهادت، ص57). و علی(ع) می فرماید اگر مردم هجوم نمی آوردند و همگی از من نمی خواستند که حکومت را دست گیرم و در نتیجه تکلیف الهی من نمی شد، حکومت را نمی پذیرفتم (نهج البلاغه، خ3). آری ادبیات امام علی(ع) و امام حسین(ع) به گونه ای است که حکومت از آنِ مردم است، اما ادبیات نگهبان قانون و حقوق ما به گونه ای دیگر است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر