۱۳۹۱ خرداد ۱۹, جمعه

اخلاق و آبادانی دین و دنیا

امام کاظم(ع) در وصیتی  به هشام ابن حکم می فرماید: «یا هشام!علیک بالرّفق، فان الرفق یمن و الخرق شومٌ؛ ان الرفقَ و البرَّ و حسنَ الخلق یعمر الدیار و یزید فی الرزق؛ ای هشام! بر تو باد که اهل نرمش و مدارا باشی. چرا که نرمش مبارک و میمون، و تندی شوم است. همانا نرمش و نیکویی و خوش اخلاقی شهرها را آباد و روزی را زیاد می کند».
ومی فرماید: «الغضب مفتاح الشر. و اکمل المومنین ایمانا احسنهم خلقاً؛ خشم کلید هر بدی است و ایمان کسی کامل تر است که اخلاقش نیکوتر باشد» (تحف العقول، وصیت امام کاظم(ع) به هشام ابن حکم).
از دو سفارش فوق به روشنی و وضوح تمام جایگاه اخلاق در دینداری مشخص می شود. از یک سو کمال ایمان با اخلاق است و از سوی دیگر آبادانی دنیای انسان و نیز شهرها با اخلاق مرتبط شده است. اینکه اساسی ترین و مهم ترین تعلیم دین مبین اسلام اخلاق است بر کمتر کسی پوشیده است. قرآن مجید تنها از اخلاق پیامبر(ص) تعریف و تمجید می کند (قلم/4) و نه از عبادات یا مجاهدت ها و یا حتی باورهای او. و این پیامبر هدف رسالت خود را اعتلای مکارم اخلاق معرفی می کند (کیمیای سعادت، ج2، ص3؛ بحارالانوار، ج71، ص420) و در روایات متعددی نجات و رستگاری انسان را به اخلاق او گره می زند و بیان می کند که تاثیر اخلاق نیکو بر رستگاری، و اخلاق ناپسند بر شقاوت انسان بسیار بیش از همه اعمال، از عبادیات گرفته تا جهاد در راه خدا و حتی کارهای خیر، است (محجة البیضاء، ج5، ص90 و 91). پس اخلاق، ستون وسط خیمه اسلام است و باید آن را گوهری ترین و اساسی ترین بخش اسلام به حساب آورد به گونه ای که باید آن را تنها ملاک و معیار دینی و اسلامی بودن یک نظام یا نهاد یا جامعه شمرد. مطابق این سخن جامعه ای که در آن نماز و روزه و حج و زیارت و اعتکاف و جمکران و روضه و ... دیده می شود اما در آن از اخلاق خبری نیست، اسلامی نیست چرا که اصلی ترین تعلیم این دین را فرو گذاشته است.
اما همان طور که از سفارش امام کاظم(ع) بر می آید، و البته مشابه آن در متون دینی ما زیاد است، اخلاق نه تنها در نجات و سعادت نهایی انسان بیشترین تاثیر را دارد، بلکه در زندگی سالم و همراه با نیک بختی و خوشی این دنیا نقش اصلی و اساسی را ایفا می کند. این تاثیر ضرورتا ماورائی نیست، هرچند مطابق متون دینی تاثیرات ماورائی نیز در کار است. برای مثال وقتی گفته می شود بی احترامی به پدر و مادر باعث کوتاهی عمر می شود، سخن از تاثیر ماورائی است. اما ضرورت ندارد که برای تاثیر اخلاق در زندگی دنیوی انسان ارتباطات فوق طبیعی در نظر گرفته شود، بلکه می تواند برخی از این تاثیرات زمینی و قابل محاسبه دنیایی باشد.
شاید از فراز دیگری از همین وصیت امام کاظم بتوان هرگونه تاثیر را برداشت کرد: «یا هشام! من صدق لسانه زکی عمله، و من حسنت نیته زید فی رزقه، و من حسن برُّه باخوانه و اهله مُدَّ فی عمره؛ ای هشام! هر کس سخنش راست باشد عملش پاک است و هر کس نیتش نیک است روزی اش فزون شود و هر کس با همگنان و خاندانش خوش رفتار و نیکو کردار باشد عمرش دراز گردد».
در سه مورد فوق هر چند دو مورد دوم و سوم بیشتر ماورائی می نمایند، اما مورد اول می تواند زمینی و طبیعی باشد. واقعا در همین دنیا راستگویی باعث پاکی عمل می گردد و دروغگویی باعث می شود که اعمال انسان زشت و نادرست شود. انسان راستگو از آنجا که خود را موظف به راستگویی می داند تلاش می کند که اعمالش درست و صحیح باشد، اما دروغگو اگر اعمالش نادرست هم باشد باکی ندارد، چرا که به دروغ پناه می برد. البته امام کاظم در فرازی دیگر پناه بردن به دروغ را سفاهت و بی خردی می شمارد: «یا هشام! انّ العاقل لا یکذب و ان کان فیه هواه؛ خردمند دروغ نمی گوید گرچه مطابق میل و خواست او باشد».
در جامعه بی اخلاق اعتماد و آرامش و سعی و تلاش نیست و همه در پی آنند که امور خود را با دروغ و خدعه و فریب و نفاق پیش ببرند. در چنین جامعه ای فرد مجبور است به رشوه و فساد روی آورد. فرد مجبور است ظاهرش را متفاوت از باطنش نشان دهد. در چنین جامعه ای هیچ کس به دیگری اعتماد ندارد و هیچ کس خود را متعهد به قانون نمی داند. در جامعه ای که در آن مسئولان  و حاکمان به راحتی دروغ بگویند و برای رسیدن به اهداف خود و از میدان به در کردن رقیبان از ابزارهای غیر اخلاقی استفاده کنند، هرگز نباید انتظار داشت که آحاد ملت به وظایف اخلاقی و قانونی و انسانی خود عمل کنند.
آری! سخن امام کاظم(ع) این است که بدون اخلاق نه دینی وجود دارد و نه دنیایی؛ نه از ارزش های والای انسانی خبری است و نه از شهرها و مملکت آباد و پر رونق؛ نه از معنویت و آرامش روانی خبری است و نه از رفاه و آسایش و توسعه دنیوی.
مطابق سخن امام کاظم و دیگر متون دینی، با اخلاق است که دین و دنیا آباد می شود و با بی اخلاقی و بد اخلاقی است که از دین و دنیا چیزی باقی نمی ماند و هر دو ویران می شوند. به همین جهت عالمان دین، که خود را پاسدار مرزهای دین می شمارند، وظیفه دارند به اخلاق جامعه بیش از امور دیگر بها دهند. آنان که وظیفه دارند در مقابل بدعت ها و انحرافات سکوت نکنند و فریاد بزنند و سخن بگویند، باید وقتی می بینند در جامعه ای به نام دین و به نام پیامبر و قرآن و ائمه اطهار بی اخلاقی می شود و زشت ترین اعمال توجیه می شود سکوت نکنند و حساسیت نشان دهند. میزان حساسیت عالمان دین نسبت به امور مختلف باید با جایگاهی که این امور در دین دارند نسبت مستقیم داشته باشد و اگر اخلاق جایگاه بالاتری در دین نسبت به عبادیات و ظواهر دینی و شعائر دارد باید عالمان به همین نسبت از خود حساسیت نشان دهند. اگر در جامعه ای و نظامی دروغ و خدعه و فریب و حیله و تهمت و افترا و فحاشی و بردن آبروی مومنان و ... به اموری عادی تبدیل شده باشد و عالمانی که خود را پرچمدار دین می دانند در رابطه با این امور سکوت کنند و البته در رابطه با امور کم اهمیت تر فریاد بزنند خود این عالمان از مسیر حق و دین منحرف گشته اند.
از فرازی از وصیت امام کاظم(ع) که در ابتدای این نوشتار نقل شد بر می آید که نرمش و مدارا مهم ترین بخش اخلاق است و تندی و خشونت و خشم و غضب بدترین نوع بی اخلاقی است. پیش تر بیان شد که خداوند در قرآن مجید از اخلاق پیامبر، در میان ابعاد دیگر رفتار او، تعریف و تمجید می کند؛ اما آنچه را که خداوند در میان اخلاقیات پیامبر بیشتر می پسندد و آن را بزرگترین نعمت الهی و عامل اصلی موفقیت آن حضرت می شمارد، نرمش و مدارای اوست (آل عمران/159). پیامبر خدا (ص) می فرماید: «پروردگارم، همانگونه که مرا به انجام واجبات فرمان داده، به مدارا کردن با مردم نیز فرمان داده است» و می فرماید: «مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمی و مهربانی کردن با آنان نصف زندگی است» (کافی، ج2، ص117) و می فرماید: «خداوند نرم و مهربان است و نرمی را در هر کاری دوست دارد» (کنزالعمال، ح5370) و می فرماید: «خردمندترین مردم با مداراترین آنان با مردم است»(امالی الصدوق، ص28). امام علی(ع) می فرماید: «سلامت دین و دنیا، در مدارا کردن با مردم است» و می فرماید: «میوه خرد، مدارا کردن با مردم است»و می فرماید: «نرمی کلید کامیابی است» (غرررالحکم، ح5610 و 4629 و 294).
پس مهم ترین خواست دین رعایت اخلاق است و مهم ترین بخش اخلاق نرمش و مداراست. مهمترین انحراف در دین و بزرگترین ظلم به دین آن است که چهره آن را خشن و بی رحم نشان دهیم. عالمان دین هرگز نباید به آسانی از حربه تکفیر و ارتداد و مانند آن استفاده کنند. جوانی به خاطر ناپختگی یا فریب خوردگی یا ... به خود اجازه می دهد که فضای آلوده و غیر اخلاقی جامعه را بهانه کرده به ساحت مقدس امامی بزرگوار جسارت کند. عمل این فرد هرگز قابل دفاع نیست، اما آیا وظیفه و نقش عالم دین این است که در گوشه ای بنشیند و در مقابل همه بی اخلاقی ها و ناهنجاری هایی که به نام دین صورت می گیرد سکوت کند و به راحتی و بدون دقت درباره جوانی که خطا کرده به آسانی حکم به ارتداد و تکفیر دهد؟! آیا فضایی که کسی خلافی را انجام می دهد در کیفر جرم و نوع آن موثر نیست؟! آیا هر نوع بی ادبی و جسارتی کفر و ارتداد است؟! آیا بی ادبی و جسارت همان سب و فحش و توهین است؟! آیا نباید در رابطه با آبرو و خون دیگران احتیاط کرد؟! آیا فتوای نسنجیده به کفر و ارتداد و مهدورالدم بودن افراد باعث نمی شود که نسنجیده کسانی دست به اقدامی بزنند و خود را به مهلکه بیندازند؟! آیا با فتواهای اینگونه چهره دین نزد جهانیان خشن و بی منطق معرفی نمی شود؟! و ...
به هر حال جسارت به ساحت قدسی امام محکوم است، اما باید همه عواملی را که باعث این امر شده اند سنجید. اگر ناهنجاری ها و بی اخلاقی های جامعه در این هتک حرمت تاثیر داشته و عالمان در مبارزه با بی اخلاقی ها کوتاهی کرده باشند خود را نیز باید سرزنش کنند.
هرگز در پی این نیستم که عمل ناشایست بی ادبی به امام(ع) را توجیه کنم، و در نوشتار بعدی قدری به این نکته خواهم پرداخت، اما سخن این است که عالمان دین باید نرمش و مدارا را در سرلوحه برنامه و عمل خویش قرار دهند و به راحتی حکم به تکفیر و ارتداد ندهند و چهره دین را خشن نشان ندهند، که خسارت این امور چه بسا کم تر از جسارت یک جوان خام نباشد. هرگز زیبنده عالمان دین نیست که مردم شاهد این باشند که آنان در مقابل زیر پا گذاشته شدن اخلاق و حقوق انسانها، که مهم ترین بخش دین است، حساسیت چندانی نداشته باشند، اما در رابطه با امور دیگر به راحتی حکم به تکفیر و ارتداد و اعدام و ... بدهند. با مروری گذرا بر متون دینی به آسانی و به روشنی به دست می آید که در رابطه با اخلاق و حقوق انسان ها باید بیشترین حساسیت را نشان داد، اما در دادن حکم به تکفیر و ارتداد و اعدام باید نهایت احتیاط را به خرج داد و به اندک بهانه ای از آن پرهیز کرد و نه اینکه به اندک بهانه ای چنین احکامی صادر کرد.

۳ نظر:

  1. سلام علیکم
    البته برخی آیات به عبادات و مجاهدتهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم اشاره دارند :
    ۱. سوره مبارکه طاها :طه ﴿۱﴾مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى ﴿۲﴾
    ۲. سوره مبارکه مزمل : إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۲۰﴾

    پاسخحذف
  2. بسم الله الرحمن الرحيم
    سلام
    والله اگه آخوندهاي ما اينقدر سطحي نگري ديني داشته باشند و متني اينقدر ضعيف بنويسند و به دليل عدم احاطه بر احاديث و آيات رسما هرچه خواستند رو به اسلام نسبت بدهند ديگه واي به حال غير!
    حاج آقا خدائيش شما خودتون يه بار متنتون رو بخونين و كنار بقيه آيات و روايات بزارين اگه همچنان حرف خودتون رو تاييد كردين توصيه ميكنم لباس پيامبر رو در بيارين برين دنبال يه كار ديگه كه براي آخرت شما بهتر و براي دنياي شما هم پسنديده تر است اما اگر به ضعف ادله و كلام و برداشتهاي ضعيف و آبكي خودتون پي بردين سعي در تصحيح اون برداريد. متن شما براي مني كه مثل شما حوزه نرفتم اونقدر خنده دار و ضعيف بود كه باعث شد شك كنم آيا واقعا در حوزه تدريس اسلام ميشود يا خير؟
    والسلام علی من اتبع الهدی

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام
      لطفآ روشن تر و با ذکر مورد انتقاد علمی خود را بیان نمایید تا قابل استفاده باشد
      با تشکر

      حذف