۱۳۹۱ دی ۲۱, پنجشنبه

نقش انسان در ساختن زمانه در سخني از امام رضا(ع)

شيخ صدوق از ريان ابن صلت نقل مي‌كند كه روزي امام رضا(ع) اين اشعار را براي او انشاد كرده است: 

             یعيب الناس كلهم زمانا                            و ما لزماننا عيب سوانا 

            نعيب زماننا و العيب فينا                         و لو نطق الزمان بناهجانا 

            و ان الذئب يترك لحم ذئب                       و ياكل بعضنا بعضا عينا 

            لبسنا للخداع مسوك ظبي                         فويل  للغريب  اذا   اتانا 

تمام مردم، زمانه را عيب مي‌كنند، در حاكي كه براي روزگار ما جز خود ما عيبي نيست، و تنها ما هستيم كه زمانه را بد مي‌كنيم؛ 

ما روزگار خود را عيب مي‌كنيم، در حالي كه عيب در خود ماست و اگر زمانه با ما حرف مي‌زد ما را هجو مي‌كرد؛ 

و قطعا اينگونه است كه گرگ از خوردن گوشت گرگ پرهيز مي‌كند، درحالي كه برخي از ما به صورتي آشكار برخي ديگر را مي‌خورد؛ 

براي فريب مردم لباس آهو را بر تن كرده‌ايم، پس واي بر ناشناس و غريبي كه نزد ما بيايد. (كمپاني، فضل الله، حضرت رضا(ع)، ص 233). 

يكي از تفاوت‌ها و در واقع اصلي‌ترين و مهم‌ترين تفاوت انسان با حيوان اين است كه او علاوه بر غرايز، عقل نيز دارد و اگر تمام حركات و فعاليت‌هاي حيوان بر اساس غريزه است، انسان مي‌تواند فعاليت‌هايي در پرتو عقل و خرد نيز انجام دهد. در ميان حيوانات نيز جامعه‌هايي منظم كه در آن نظم و مقررات حاكم است ديده مي‌شود. مورچه‌ها و زنبورها و موريانه‌ها جوامعي با نظامي پيچيده دارند، به گونه‌اي كه در آنها هر فرد وظايف و مسئوليت‌هايي مشخص دارد و از مرز مشخص خود عبور نمي‌كند. اما همه نظام جوامع حيواني بر اساس غريزه است و اگر براي مثال مورچه يا زنبور عسلي وظيفه خود را به خوبي انجام مي‌دهد عمل او نه براساس عقل و خرد و نه براساس گزينش و انتخاب خردمندانه، بلكه بر طبق حكم قطعي و تغيير ناپذير و تخلف‌ناپذير غريزه است. به همين جهت نظم جامعه حيواني ثابت است و در طي هزارها و ميليون‌ها سال تغيير محسوسي در آنها ديده نمي‌شود. 

غريزي بودن عمل حيوان باعث مي‌شود كه عمل او به وظيفه و رعايت مقررات و نظم توسط او، تحت عنوان اخلاق نگنجد و نه هيچ حيواني به واسطه داشتن اخلاق نيكو تحسين شود و نه هيچ حيواني به واسطه داشتن اخلاق ناشايست تقييح شود. اما وضعيت انسان در رابطه با ساختن جامعه و ايجاد نظم و مقررات در آن كاملا متفاوت است. جامعه انساني از ديرباز نظم و قانون داشته اما اين نظم و قانون هرگز يكسان و يكنواخت نبوده است. نظم جامعه انساني ممكن است كاملا عادلانه و نيكو و اخلاقي باشد و ممكن است كاملا متفاوت باشد. انسان از آنجا كه با عقل و خرد خود جامعه خود را نظم مي‌دهد و از آنجا كه موجودي مختار است و تحت حكم محتوم و تخلف ناپذير غريزه نيست، خودش مشخص مي‌كند كه جامعه او چه نظامي داشته باشد. او مي‌تواند هم نظام جامعه خود را مشخص كند و هم اينكه ضعف‌ها و كاستي‌هاي آن را اصلاح كند. او قدرت آزمون و خطا را داردو نيز مي‌تواند جوامع گذشتگان را و نيز جوامع ديگر معاصر را مورد مطالعه قرار دهد و با داوري عقل و خرد خويش بهترين و شايسته‌ترين جامعه را بسازد. 

پس جامعه انساني دست ساز خود بشر است و خوبي و بدي آن به خود او مربوط است و هيچ عاملي غير از اراده تك‌تك انسان‌ها در ساختن و آباداني و نيكويي آن، يا تخريب و ويراني و تباهي آن، نقشي ندارد. اگر جامعه‌اي نيكو و شايسته‌ كه اصول انساني و اخلاقي بر آن حاكم است وجود داشته باشد، محصول اراده و قدرت و تلاش انسان‌هاست، و اگر جامعه‌اي تباه و نكوهيده كه اصول غير انساني و غير اخلاقي بر آن حاكم است، وجود دارد، نتيجه سستي و بي‌تفاوتي و شهوت پرستي انسان‌هاست. 

هرجا فساد و تباهي و ناهنجاري در جامعه‌اي وجود دارد هيچ عاملي غير از عمل انسان‌ها يا بي‌عملي آنان در پيدايش آن نقش نداشته است. خداوند تعالي مي‌فرمايد: «ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون»؛ به سبب آنچه دست‌هاي مردم فراهم آورده، فساد در خشكي و دريا نمودار شده است، تا سزاي بعضي از آنچه را كرده‌اند به آنان بچشناند، باشد كه برگردند» (روم/ 41). مطابق اين آيه همه فسادها از عمل انسان ناشي مي‌شود و اگر انسان‌ها در جامعه فاسد، رنج مي‌كشند نتيجه عمل آنان است و در واقع كاشته خود را درو مي‌كنند. 

انسان از نعمت عقل برخوردار است و به واسطه همين نعمت صاحب تشخيص است و وظيفه دارد كه براي ساختن و اصلاح جامعه خود و كل جامعه انساني حساس باشد و همه تلاش خود را براي بهتر شدن وضع همنوعان به كارگيرد. او نبايد در مقابل ظلم و ستمي كه به همنوعان مي‌رود بي‌تفاوت باشد و نه تنها نبايد فساد كند و نه تنها نبايد به ايجاد فساد و تباهي كمك كند، بلكه بايدهمت خود را به برطرف شدن همه فسادها و ظلم‌ها و تباهي‌ها در جامعه انساني بگمارد و با تمام وجود براي اصلاح بكوشد. 

امام رضا(ع) در اين شعر مي‌فرمايد كه چرا مردم عموما از زمانه عيب مي‌گيرند مگر زمانه محصول دست انسان‌ها نيست. اگر زمانه بد است به واسطه اين است كه انسان‌ها بد هستند. پس هر عيبي است به انسان‌ها وارد است. ما انسان‌ها هستيم كه به همديگر ظلم و ستم مي‌كنيم و حقوق همديگر را رعايت نمي‌كنيم و اخلاق را زير پا مي‌گذاريم و امور خود را با فريب و دغل و حيله و تقلب به پيش مي‌بريم. اگر مي‌خواهيم جامعه و زمانه‌اي نيكو داشته باشيم بايد خود را اصلاح كنيم و خود به اصلاح زمانه و جامعه كمر همت ببنديم. همه فساد و تباهي جامعه و زمانه به خاطر فساد و تباهي ما و ترك وظايف توسط ما و بي‌تفاوتي و سستي ماست و هيچ چيز ديگري در آن دخيل نيست. 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر