بیست و هشتم صفر سالروز رحلت شخصیتی است که در
جامعه خود به راستگویی و امانتداری و وفای به عهد زبانزد بوده است. حضرت محمد
مصطفی(ص) در کنار این صفات و ویژگی های مهم اخلاقی، پیامبر و فرستاده خداوند نیز
بود؛ اما اگر نام های صادق، امین و وفاکننده به عهد را با نام ها و عنوان های رسول
و نبی مقایسه کنیم قطعا باید سه نام اول را مهم تر به حساب آوریم. در حضرت محمد
ابن عبد الله(ص) این سه ویژگی مهم اخلاقی وجود داشته است که او را شایسته رسالت
گردانیده است. چون این شخصیت این ویژگی های اخلاقی را داشت خداوند او را برای
ماموریت خود برگزید و اگر در یکی از این ویژگی ها اندکی کاستی داشت قطعا برگزیده
نمی شد.
در مبحث رابطه دین و اخلاق کسانی که قائل به
تقدم اخلاق نسبت به دین هستند، که آشکارا حق همین است، ادله و شواهد متعددی ارائه
می کنند. آیا خدا به عملی که خوب است دستور می دهد یا عملی را که خدا به آن دستور
می دهد خوب است؟ اگر کسی دومی را بپذیرد با مشکلات بسیار جدی روبرو می شود. اگر
خدا هر کاری انجام دهد یا دستور به آن دهد خوب و پسندیده است پس ممکن است نیکوکاری
و صالحی را به دوزخ و فاسد و ستمکاری را به بهشت ببرد. اصلا ممکن است کسی را به
کاری مجبور سازد و او را مجازات کند. ممکن است خداوند انسان ها را با پیامبران خود
گمراه سازد و ... اگر اینگونه باشد دینداری بی معنا خواهد شد.
اگر انسان ارزش های اخلاقی را قبل از شناخت خدا
نشناخته باشد چگونه می تواند خدا را صادق، عادل و ... به حساب آورد و بنابراین
خداشناسی متوقف می شود. شناخت خدا که مقدمه دینداری است مبتنی بر شناخت ارزش های اخلاقی
است و بنابراین اخلاق مقدم بر دین است.
اما شاهد دیگری که می توان برای تقدم اخلاق بر
دین آورد این است که پیامبر قبل از رسالت متخلق به اخلاق نیکو است و به همین جهت
به رسالت برگزیده می شود. در واقع این پرسش می تواند مطرح شود که آیا پیامبر چون
پیامبر است به اخلاق دستور می دهد یا اینکه چون متخلق بوده به پیامبری برگزیده شده
است؟ روشن است که پیامبر از حیث نبوت خود به اخلاق دستور می دهد کما اینکه پیامبر
اسلام هدف رسالت خود را اتمام مکارم اخلاق معرفی می کند (کنزالعمال، حدیث 52175) و
بنابراین هدف اصلی دین ایجاد جامعه ای اخلاقی است. اما با این حال صورت اول پرسش
نیز درست است، یعنی پیامبر چون متخلق بوده است به این ماموریت بر انگیخته شده است.
حتی اگر خدا هم شخصیتی بی اخلاق را بر می انگیخت مردم به او اعتماد نمی کردند و
گرد او جمع نمی شدند و نمی توانست ماموریت الهی را به انجام رساند. بنابراین اخلاق
مقدم بر رسالت و در نتیجه به این معنا نیز مقدم بر دین است.
به سه صفت اساسی اخلاقی که در ابتدا مورد اشاره
قرار گرفت باز می گردیم. این سه صفت از یک سو مهم ترین ویژگی های اخلاقی پیامبر(ص)
قبل از بعثت بوده است، و از سوی دیگر پس از رسالت بیش از هر چیز دیگر بر آنها
تاکید شده است. آن حضرت در سخنی جالب نشان می دهد که در دین هیچ چیز مهم تر از این
سه ویژگی و این سه عمل نیست. آن حضرت می فرماید: «ثلاث من کنَّ فیه فهو منافق و ان
صام و صلّی و حجّ و اعتمر و قال: «انی مسلم». من اذا حدث کَذَبَ و اذا وعد اخلف و
اذا ائتُمِن خان؛ سه ویژگی در هر کس باشد منافق است، هرچند روزه بدارد و نماز
بخواند و حج و عمره بگزارد و بگوید: «من مسلمانم». آن که چون سخن می گوید، دروغ
گوید و چون وعده می دهد، وفا نکند و چون امانت می گیرد خیانت کند» (نهج الفصاحة،
ص61). و البته آن حضرت در حدیثی دیگر نشانه های منافق را بر می شمارد: منافق سه
نشانه دارد، سخن که می گوید دروغ می گوید و وعده که می دهد، وفا نمی کند و امینش
که بشمارند، خیانت می کند (همان، ص59). پس اگر دین و ایمان در گرو این سه صفت و
عمل است باید این امور را از ذاتیات دین و مهم ترین هدف دین به حساب آورد.
این سه ویژگی و عمل در آیات قرآنی و احادیث نبوی
با دین و ایمان به گونه ای جدا ناشدنی گره خورده است. قرآن مجید در یک جا می
فرماید که مومنان کسانی هستند که امانت ها را پاس می دارند و به پیمان خود وفادارند
(مومنون/8) و می فرماید بهشت از آنِ صادقان است (مائده/119). و پیامبر(ص) می
فرماید: کسی که امانتدار نباشد ایمان ندارد (بحار الانوار، ج72، ص198) و می فرماید
نجات و رستگاری در راستی است کما اینکه هلاکت در دروغگویی است؛ و می فرماید کسی که
پیمان شکن باشد دین ندارد (گزیده میزان الحکمه، ص5).
بنابراین سه ویژگی و عمل اخلاقی صداقت،
امانتداری و وفای به عهد و پیمان از مهمترین تعالیم پیامبر(ص) و از اساسی ترین اصول
اخلاقی اسلامی است به گونه ای که اصل دین و ایمان به آن بستگی دارد. اما نکته این
است که محمد ابن عبد الله(ص) از این جهت به رسالت مبعوث گشته است که دارای این
صفات و ویژگی ها بوده است. آن حضرت قبل از رسالت نزد قریش به محمد امین معروف بوده
و از این جهت خدیجه، که زنی ثروتمند و تاجر بود، اموال خود را برای تجارت به او
سپرد که به صداقت و امانتداری معروف بود (السیرة النبویه لابن هشام، ج1، ص210).
حضرت محمد(ص) در سن بیست سالگی، یعنی بیست سال
قبل از مبعث، در یک معاهده مقدس شرکت کرد و پس از رسالت اذعان می کرد که هنوز به آن
پیمان متعهد است. فردی غریب وارد مکه شد و عاص ابن وائل مالی را از او خرید اما
مبلغی که قرار شده بود بپردازد نپرداخت. مرد غریب نزد کعبه آمد و ماجرا را برای
قریش بیان کرد. عده ای از جوانان قریش، که محمد ابن عبدالله(ص) در میان آنان بود،
در خانه عبد الله بن جدعان گرد آمده، هم پیمان شدند که به قدر توان خود به یاری
مظلومان و ستمدیدگان بپردازند و حقوق آنان را استیفا کنند. آنان نزد عاص ابن وائل
رفته متاع مرد غریب را گرفته، به او باز گرداندند. آن حضرت بعد از رسالت می فرماید
که در خانه عبدالله ابن جدعان در پیمانی شرکت کردم که اگر اکنون نیز مرا به آن
پیمان بخوانند اجابت می کنم و به آن وفادارم. و نیز می فرماید: من حاضر نیستم آن
پیمان را بشکنم، اگر چه در مقابل آن گرانبهاترین نعمتها را در اختیار من بگذارند
(سیره حلبی، ج1، ص155-157 به نقل از فروغ ابدیت، ج1، ص152).
پس محمد ابن عبد الله(ص) از این جهت پیامبر خدا
گردید که قبل از آن گوش جان به ندای پیامبر باطن خود سپرده بود و به این علت
جبرئیل بدو نازل شد که با تمام وجود تسلیم فرمان فرشته درون گشته بود و به این سبب
ظرف وحی الهی گردید که پیام عقل و فطرت خویش را پیش تر دریافته بود و در پی آن
روان شده بود. این عقل و فطرت و پیامبر باطن بود که قبل از جبرئیل به او این پیام
را رسانیده بود که باید متخلق به اخلاق نیکو باشد و باید حقوق خالق و مخلوق را پاس
بدارد. به این جهت باید بگوییم که اخلاق هم علت و سبب دین است و هم هدف و مقصود
آن؛ هم سرچشمه دین است و هم نتیجه آن.
به این جهت است که باید میزان اخلاقی بودن یک
جامعه یا نظام و حکومت و ... را معیار اسلامی و دینی بودن آن قرار دارد. یک جامعه
به صرف اینکه برخی از ظواهر عبادی را رعایت می کند دینی نیست. جامعه ای دینی و
اسلامی است که به اخلاق بیش از هر امر دیگری توجه می کند. جامعه ای و نظامی که در
آن صداقت و راستی کم رنگ است و به راحتی در آن دروغ گفته می شود و جامعه ای که در
آن امانتداری و وفای به عهد و پیمان جایی ندارد هرگز نمی تواند و نباید خود را با
خدا و دین و پیامبر مرتبط بداند. فریب و خدعه و حیله و دروغ و پیمان شکنی و خیانت
در امانت و تضییع حقوق انسانها و ظلم و ستم به انسان های صالح بی گناه هیچ سنخیتی با
دین ندارد و جامعه ای که در آن این امور رواج دارد هرچند ظواهر امور عبادی را
رعایت کند، با روح دین بیگانه است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر