امام حسن عسکری(ع) در نامه ای به یکی از عالمان
بزرگ به نام علی ابن حسین بابویه قمی سفارشات مهمی می کند. در بخشی از این نامه
آمده است:
«اما بعد: اوصیک یا شیخی و معتمدی و فقیهی
ابالحسن علی ابن الحسین القمی، وفقک الله لمرضاته، و جعل من صلبک اولاداً صالحین
برحمته، بتقوی الله، و اقام الصلاة، و ایتاء الزکاة، فانه لا تقبل الصلاة من مانع
الزکاة، و اوصیک بمغفرة الذنب، و کظم الغیظ، و صلة الرحم، و مواساة الاخوان، و
السعی فی حوائجهم فی العسر و الیسر، و الحلم عند الجهل، و التفقه فی الدین، و
التثبت فی الامور، و التعاهد للقرآن، و حسن الخلق، و الامر بالمعروف و النهی عن
المنکر...» ( الانوار البهیه، ص320).
بعد از حمد و ثنای الهی، تو را ای بزرگمرد و
مورد اعتماد و فقیه پیروان ما، ای علی ابن حسین قمی، که خدایت به آنچه رضای اوست
موفق فرماید و از نسلت به رحمت خود فرزندان شایسته ای قرار دهد، سفارش می کنم به پرهیزگاری
در پیشگاه خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات-چرا که نماز کسی که زکات نمی
پردازد پذیرفته نیست؛ و به تو سفارش می کنم که از خطای مردم درگذری، و خشم خویش
فرو بری و صله رحم کنی و برادران را تسلیت و آرامش دهی و تلاش کنی که چه در هنگام
تنگدستی و چه گشایش حوائج آنان را بر آورده سازی و در برابر بیخردی و کارهای
نسنجیده افراد بردبار باشی، و در دین ژرف نگر باشی و در کارها در پی تحقیق و یقین
باشی و با قرآن هم پیمان باشی و اخلاق نیکو پیشه سازی و امر به معروف و نهی از
منکر کنی ...
در این فراز از وصیت نامه به نکات بسیار مهمی
توجه داده شده است که همه عالمان دین باید به آنها توجه نمایند:
1-نماز مهم ترین بخش عبادی دین است و در واقع
دربردارنده یاد خداست که با آن قلب ها آرام می گیرد. عالم دین باید در راه توجه
مردم به یاد خدا و به پا داشتن نماز تلاش نماید. اما عالمان باید توجه کنند که دین
به هیچ وجه یک بعدی نیست و تنها دربردارنده رابطه درست با خدا نیست، بلکه رابطه درست
با دیگر مخلوقات را نیز شامل است. انسان نمی تواند مدعی باشد که به یاد خداست و
برای او نماز می خواند و او را عبادت می کند ولی هیچ کاری با دیگر مخلوقات ندارد و
به گرفتاریها و مشکلات آنان توجه ندارد. کسی که خدا را عبادت می کند باید خلق خدا
را عیال و افراد تحت تکفل او بداند و در راه برطرف کردن مشکلات آنان تلاش کند. اگر
در دین نماز هست، زکات هم هست و نماز بدون زکات ارزشی ندارد. عالم دین وظیفه دارد
که دین را جامع و کامل به مردم معرفی کند و تنها بعد عبادی را در نظر نگیرد و از
اخلاق و حقوق انسان ها و دیگر مخلوقات غفلت نورزد.
2-امام(ع) مواردی از زندگی اخلاقی را، که وظیفه
عالم است که هم خود به آن توجه کند و هم مردم را توجه دهد، یادآوری می کند. بخشش
خطاهای مردم و فروخوردن خشم وظیفه عالم دین است. عالم حق ندارد سختگیری کند و خطاهای
مردم را بزرگ کند وبه اندک بهانه ای در پی مجازات مردم باشد. عالم دین باید سعی
کند تا می تواند خطاها را بپوشاند و تا بهانه ای برای بخشش وجود دارد چنین کند.
اگر خشم عالم مقدس است پس باید الهی باشد و همان طور که رحمت الهی بر خشم و غضب او
پیشی دارد، خشم مقدس عالم نیز باید اینگونه باشد. این خشم هرگز نباید به کینه توزی
و انتقام گیری مبدل شود و اگر اینگونه شود به هیچ وجه برخاسته از حق پرستی نیست
بلکه در خودپرستی و هواپرستی ریشه دارد. عالم دین باید از کارهای جاهلانه و
نسنجیده مردم نسبت به او چشم پوشی کند، تا چه رسد به اینکه از یک انتقاد برافروخته
گردد و تلاش کند که انتقاد کننده را مجازات کند و زبان از کام او در آورد و ...
3-آن حضرت موارد دیگری از اخلاق اجتماعی را
یادآوری می کند. صله رحم و روابط درست فامیلی آثار بسیار مهمی برای فرد و جامعه
دارد. عالم دین باید در پی روابط سالم خانواده ها و انسان ها باشد و به آنان توصیه
کند که با وجود سلیقه ها و افکار و اعتقادات مختلف روابط دوستانه و صمیمانه با هم
داشته باشند. اینکه عالمان دین زمینه ای فراهم کنند که اعضای خانواده، پدر با
فرزند، برادر با برادر ، خواهر با خواهر، زوجین با یکدیگر و ... به بهانه مواضع
سیاسی و غیره دشمن همدیگر گردند و همدیگر را از دین خارج بدانند، انحراف بزرگ و
مهمی در دین پدید آورده اند. اختلاف سلیقه و تفاوت مواضع سیاسی را به جنگ بین
اسلام و کفر تبدیل کردن بیشترین لطمه را به دین و اخلاق جامعه وارد می کند. به هر
حال افراد جامعه باید با هم همدردی کنند و مشکلات دیگران را مشکل خود بدانند، نه
اینکه به بهانه های مختلف روابط خود را با یکدیگر قطع کنند. عالم دین در این زمینه
وظیفه سنگینی دارد. عالمان دین باید مرزهای روشن دین را برای مردم بیان کنند و
مردم را به دوستی و رابطه صمیمانه دعوت کنند. به هر حال هر شخصیتی در هر پست و
مقامی که باشد مخالفان و موافقان، و طرفداران و منتقدانی دارد. این امور هرگز
نباید باعث دشمنی بین مردم شود.
4- دو نکته مهم دیگری که امام(ع) در این وصیت به
عالمان دین تذکر می دهد یکی تفقه در دین و دیگری تثبت در امور است. عالم دین دو شأن
دارد، یکی اینکه درباره آموزه های دین نظر می دهد و آنها را برای مردم بیان می
کند. در این قسمت وظیفه عالم این است که از سطحی نگری پرهیز کند و در بیان احکام و
تعالیم دین تامل و تفکر کند. اینکه یک عالم به زمان و مکان نگاه نکند و درب حجره
را برخود ببندد و با یک روایت ظنی یا وهمی فتوا دهد و هیچ کاری نداشته باشد که این
فتوا چه پیامدی دارد و آیا اصول مسلم دین زیر سوال می رود یا نه، و دین برای این
زمان قابل اجرا است یا نه، و دین مورد تمسخر جهانیان قرار می گیرد یا نه و ... به
هر حال وظیفه عالم، ژرف نگری و تامل تام و کامل است و او وظیفه دارد که قبل از
بیان فتوا تمام جوانب و لوازم سخن خود را در نظر بگیرد تا به دین لطمه نزند و باعث
وهن آن نگردد.
شأن دیگر عالم دخالت در امور اجتماع و اظهار نظر
در این باره است. امام توصیه می فرماید که عالم نباید بدون تحقیق و علم و یقین
اظهار نظر کند. عالمانی که تحقیق نمی کنند و صرفا به حرف این و آن گوش می دهند به
ابزاری صرف در دست حاکمان و قدرتمندان تبدیل می شوند. آنان هرگونه که بخواهند به
این عالمان خبر می دهند و ذهن آنان را می سازند و از آنان در راستای اهداف خود
استفاده می کنند. عالم دین وظیفه دارد که هیچ سخنی را بدون تحقیق نپذیرد و اگر می
خواهد مرجع دین و ملجأ مردم باشد باید همه مواضعش سنجیده و محققانه باشد تا به ابزاری
در دست حاکمان تبدیل نگردد.
5-متن اصلی دین قرآن مجید است. عالم دین وظیفه
دارد که همه چیز را با آن بسنجد و هم نقلیات دیگر و هم آنچه را که به نام دین در
جامعه می گذرد با این معیار و ملاک بسنجد. آیا اگر حاکمان، عملی به نام دین انجام
می دهند اعمال آنان با قرآن مجید سازگاری دارد؟ تشخیص این امر بر عهده عالمان است.
و نیز این وظیفه عالم است که اعمال توده های مردم را با قرآن مجید بسنجد. ممکن است
عده ای از مردم در اثر بیان نادرستی که از دین شده است، گمان کنند که معنای برائت
و تبری این است که به مقدسات دیگر ادیان یا مذاهب بی احترامی کنند. این در حالی
است که قرآن مجید می فرماید: «و آنانی را که جز خدا می خوانند دشنام ندهید تا آنان
از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام دهند» (انعام/108).
مطابق این آیه هرکس می خواهد دیگران به مقدسات
او توهین نکنند خودش نباید به مقدسات دیگران توهین کند. این نکته را امام عسکری(ع)
در سخنی اینگونه بیان می کند: «کفاک ادبا لنفسک تجَنُّبِک ما تکره من غیرک» برای
تادیب خویش کافی است از آنچه از دیگران نمی پسندی اجتناب کنی (انوار البهیه،
ص161).
این یک نمونه است. عالم دین باید همه اعمالی را
که به نام دین صورت می گیرد، چه به وسیله حکومت ها و چه توده های مردم، با قرآن
مجید بسنجد و درباره آن داوری کند.
6-امام(ع) در این وصیت نامه موارد مهمی از اخلاق
را گوشزد می کند. با این حال پس از اینکه به امور مهمی از قبیل ژرف نگری در دین و
تحقیق در امور و همراهی با قرآن اشاره می کند، حسن خلق را تذکر می دهد. به هر حال
اخلاق نیکو هدف اصلی دین است، به گونه ای که پیامبر (ص) هدف رسالت خود را اتمام آن
می شمارد. عالم و فقیه باید توجه داشته باشد که اخلاق یک رکن در کنار ارکان دیگر
دین نیست، بلکه رکن اصلی دین است. اگر در جامعه ای اخلاق از جایگاه مهمی برخوردار
نیست، هرچند به ظواهر عبادات توجه می شود، این جامعه از اسلام فاصله گرفته است.
7-آخرین وصیت امام در فقره ای که نقل شد توصیه
به امر به معروف و نهی از منکر است. عالم و فقیه نباید در مقابل فسادها و ظلم و
ستم هایی که در جامعه صورت می گیرد سکوت کند. وظیفه او آن است که با صدایی رسا
فریضه امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهد. چه دورند از اسلام کسانی که خود
را عالم و فقیه می شمارند و حاضر نیستند حتی به کسانی که برای تظلم خواهی به
ملاقاتشان می روند وقت ملاقات دهند. به هر حال وظیفه عالم و فقیه بیش از سایر مردم،
توجه به فریضه امر به معروف و نهی از منکر است. وقتی حتی این سخن شایع می شود که
کسانی مورد ظلم و ستم و قتل و تجاوز و شکنجه قرار گرفته اند عالمان دین باید بیش
از دیگران پیگیر این امور باشند تا بتوانند وظیفه خود را انجام دهند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر