قرآن مجید هنگامی که درباره پیروان دیگر ادیان سخن می گوید منطقی خاص دارد و اینگونه نیست که درباره همه پیروان یک دین حکم واحدی کند. در منطق قرآن مجید ابتدا ملاک ها و معیارهای خوبی و بدی و درستی و نادرستی بیان می شود و سپس بر اساس این معیارها پیروان دیگر ادیان دسته بندی و درجه بندی می شوند. مطابق این منطق هرگز نباید درباره پیروان یک دین حکمی کلی داده، همه آنان را خوب یا بد خواند. در هر دینی ممکن است انسان های خوب یا بد وجود داشته باشد.
در آیه ای از قرآن تعبیری زیبا و صریح در این باره آمده است: «لیسوا سواء» یکسان و مساوی نیستند (ال عمران/113). چه کسانی یکسان مساوی نیستند و چرا منطق یکسان انگاری خطا و غلط است؟ این عبارت پس از آن آمده که در آیات قبلی برخی از اعمال اهل کتاب نقل و محکوم شده است. این آیه در واقع یک استدراک، یعنی جلوگیری از برداشت خطا، است. متن آیه چنین است: «ولی همه آنان یکسان نیستند. از میان اهل کتاب، گروهی درست کردارند که آیات الهی را در دل شب می خوانند و سر به سجده می نهند. به خدا و روز قیامت ایمان دارند و به کار پسندیده فرمان می دهند و از کارهای ناپسند باز می دارند، و در کارهای نیک شتاب می کنند و آنان از شایستگانند. و هر کار نیکی انجام دهند هرگز درباره آن ناسپاسی نبینند و خداوند پارسایان را به خوبی می شناسد» (ال عمران/113-115).
در آیه ای دیگر پس از اینکه اهل کتاب در رابطه با عمل نکردن به تورات و انجیل مواخذه می شوند، باز به دو دسته درستکار و بدکار تقسیم می شوند: «و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سوی آنان نازل شده است، عمل می کردند، قطعا از بالای سرشان [برکات آسمانی] و از زیر پایشان [برکات زمینی] برخوردار می شدند. از میان آنان گروهی اهل اعتدال و میانه روی هستند و بسیاری از آنان بد عملند» (مائده/66).
و باز درباره یهودیان و اعمال آنان سخنانی انتقاد آمیز در قرآن مجید آمده است. اما در آیه ای به این اشاره می کند که در میان آنان انسان های درستکاری نیز وجود دارند: «و از میان قوم موسی جماعتی هستند که به حق راهنمایی می کنند و به حق داوری می نمایند» (اعراف/159).
قرآن مجید هنگامی که سران و عالمان یهود و نصاری را نقد و اعمال آنان را محکوم می کند، از واژه «بسیار» استفاده می کند تا شامل درستکاران آنان نشود: «ای کسانی که ایمان آورده اید، بسیاری از دانشمندان یهود و راهبان، اموال مردم را به ناروا می خورند و آنان را از راه خدا باز می دارند...» (توبه/34).
آری! این منطق قرآن مجید است که آن را با صراحت بیان می کند. در میان هر قوم خوب و بد وجود دارد و باید افراد را با ملاک های درست سنجید. نه تنها در میان یک قوم یا پیروان یک دین، بلکه حتی در یک خانواده نباید درباره همه یکسان داوری کرده، همه را خوب یا بد به حساب آورد. خانه فرعون خانه فساد و تباهی و ظلم است، اما همسر فرعون را باید از بقیه جدا کرد. خانه نوح خانه بندگی و اطاعت از خدا و پارسایی است، اما حساب پسر نوح را باید از بقیه جدا کرد.
این منطق را باید در همه امور گسترش داد و یکسره سیاه ندید، بلکه باید مروارید درخشان را در میان مزبله دید و برایش حسابی جداگانه باز کرد. این سیره انبیای الهی بوده است. بنا بر روایات اسلامی حضرت عیسی(ع) همراه با حواریان خود بر لاشه سگی گذشتند؛ حواریان گفتند: چه بوی گندی می دهد این سگ! عیسی(ع) فرمود: عجب دندان های سفیدی دارد (تنبیه الخواطر، ج1، ص117).
این خطای بزرگی است که برای مثال کسی به خاطر ظلم و ستم های حکومت اسرائیل همه یهودیان جهان را در این ظلم و ستم ها شریک بداند. حتی نباید همه شهروندان اسرائیل را یکسان انگاشت. اگر کتاب های دکتر اسرائیل شاهاک، عضو هیات علمی دانشگاه اورشلیم، را مرور کنیم در می یابیم که این شهروند اسرائیل چه اندازه به ظلم و ستم ها و تبعیض نژادی های حاکمان کشور خود اعتراض کرده است ("تاریخ یهود، مذهب یهود"، ترجمه مجید شریف، انتشارات چاپخش، تهران، 1376؛ "نژادپرستی دولت اسرائیل"، ترجمه امن الله ترجمان، انتشارات توس، تهران، 1357). اخیرا در اخبار آمده بود که عده زیادی از روشنفکران اسرائیل موضع محمود عباس را تایید و خواهان ایجاد کشور مستقل فلسطینی و بازگشت به مرزهای 1967 شده بودند و در این رابطه بیانیه علنی داده و برای تجمع برنامه ریزی کرده بودند. آنان خواهان صلح و احترام متقابل با مسلمانان شده بودند.
اقدام محمود عباس مبنی بر درخواست به رسمیت شناخته شدن کشور مستقل فلسطینی توسط سازمان ملل متحد یک اقدام مثبت و رو به جلو در جهت احقاق حقوق پایمال شده ملت فلسطین است. البته این به معنای این نیست که این طرح همه حقوق از بین رفته آن ملت ستمدیده را در بر دارد. کما اینکه هنگامی که پیامبر به صلح حدیبیه تن داد معنای آن این نبود که همه حقوق پایمال شده مهاجران توسط مشکران مکه، را در بر داشت.
اما به هر حال اقدامی مثبت و ارزشمند است که مورد استقبال و تشویق جهانیان قرار گرفت. سخن این است که در همین یک مساله خاص ممکن است موضع یک یهودی درست و سنجیده و هم سوتر با عدالت باشد تا موضع یک فرد مسلمان. اینگونه نیست که به صورتی پیشینی گفته شود موضع همه یهودیان در این رابطه باطل و موضع همه مسلمانان یا سران حکومت های آنان به یکباره حق و درست است.
نکته مهمی که باید بدان توجه کنیم این است که یهودیت مساوی با صهیونیسم نیست. در عصر مدرن و پس از عصر روشنگری یهودیان غربی به سه دسته تقسیم شدند. لیبرال ها یا آزاد اندیشان یک دسته بودند که تحت تاثیر اندیشه های عصر روشنگری قائل به این شدند که باید از برخی از اندیشه های قدیمی دست برداشت و از یهودیت، مطابق زمان، بیانی نو ارائه داد. از جمله اعتقاداتی که این گروه از آن دست برداشت، آرمان «ارض موعود» بود. از زمانی که یهودیان در سال 70 میلادی آواره شده بودند یهودیان در این امید بودند که روزی به آن سرزمین باز گردند. اما یهودیان آزاد اندیش گفتند که هر یهودی در هر کشوری که متولد شده است همان جا وطن اوست و باید از آرمان بازگشت به سرزمین موعود دست برداشت.
درست در نقطه مقابل لیبرال ها، راست کیشان قرار داشتند که می گفتند هیچ چیزی تغییر نکرده و همه تعالیم یهودیت سنتی، از جمله آرمان ارض موعود، را باید به همان صورت حفظ کرد. گروه سوم محافظه کاران بودند که بین دو گروه قرار داشتند و تغییرات صوری و سطحی را می پذیرفتند و با تغییرات اساسی و زیربنایی مخالف بودند. آنان نیز به آرمان ارض موعود پایبند بودند. در اواخر قرن نوزدهم یک حزب سیاسی ظهور کرد که خود را «صهیونیست» خواند. صهیونیسم، که نام خود را از کلمه صهیون –نام تپه ای در سرزمین فلسطین که نماد آن سرزمین بوده است- گرفته بود، سخن و شعار اصلی اش این بود که باید برای ایجاد کشوری یهودی نشین و بازگشت به آن اقدام و فعالیت کنیم. اعضای این حزب از میان دو گرایش راست کیش و محافظه کار بودند. اما آنچه این حزب می گفت با اعتقاد سنتی درباره ارض موعود سازگاری نداشت. طبق اعتقاد سنتی همان طور که پراکندگی و آوارگی یهود مجازات الهی و به خاطر گناه قوم بود، بازگشت آنان باید پس از توبه قوم و پذیرش توبه توسط خدا باشد و در واقع خود خدا به صورتی معجزه آسا و آشکار این عمل را انجام دهد، نه اینکه قوم با زور چنین کاری را انجام دهد.
پس نه تنها لیبرال های یهودی با اندیشه ها و اعمال صهیونیست ها مخالف هستند، بلکه بسیاری از یهودیان سنتی موافق آنان نیستند. برای مثال کلیمیان ایران بارها مخالفت خود را با صهیونیسم در مجله اُفِق بینا اعلام کرده اند. بنابراین هرگز نباید همه یهودیان را صهیونیست خواند و این خطا درست مانند خطای برخی از غربیان است که اعمال و اندیشه های طالبان و القاعده را به همه مسلمانان نسبت می دهند.
به هر حال مطابق قرآن مجید یکسان انگاری خطا و محکوم است و بلکه باید در همه جا انسان های شایسته را از ناشایست و عمل شایسته را از ناشایست جدا کرده، اولی را تحسین کرده و دومی را محکوم کرد. باید آن روایت حضرت عیسی(ع) را در نظر داشت و نقاط مثبت را نیز دید. باید جنایات حکومت اسرائیل را محکوم کنیم، اما در نظر داشته باشیم که یهودیانی نیز با ما هم صدا هستند؛ و نیز باید در نظر داشته باشیم که آنگاه که برای احقاق حقوق فلسطینیان اقدام می شود چه بسا یهودیانی با این اقدام هماهنگ و هم صدا باشند و چه بسا مسلمانانی به صورت ها و اهداف مختلف با آن مخالفت ورزند. همه اینها را باید از هم تفکیک کرد. همچنین حتی وقتی جنایات و ظلم و ستم های رژیم اسرائیل را بر می شماریم و محکوم می کنیم باید این نقطه مثبت را در نظر داشته باشیم که در آن کشور یهودیان مخالف، آزادی دارند که تجمع کرده و بیانیه دهند و آقای دکتر اسرائیل شاهاک آزادی دارد که علیه حکومت اسرائیل کتاب های متعددی بنویسد و با این حال از عضویت هیات علمی عزل و بر کنار نمی شود. حکومت اسرائیل حقوق مسلمانان ساکن اسرائیل و فلسطین را پایمال کرده و می کند، اما حداقل شهروندان یهودی از آزادی برخوردارند. در برخی از کشورهای اسلامی مسلمانان همین آزادی را ندارند و جواب هر صدای مخالفی با گلوله داده می شود. آنچه در چند ماه اخیر در کشورهایی مثل سوریه و بحرین و برخی کشورهای مسلمان دیگر رخ داده، شاهد روشن این مدعاست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر