از آیاتی از قرآن مجید بر می آید که اعتدال و
میانه روی ارزشی بس بزرگ و مهم است که سعادت و رستگاری انسان در آن نهفته است.
قرآن مجید در سه آیه به گونه ای خاص و ویژه از کسانی که اهل اعتدال و میانه روی
هستند تعریف و تمجید می کند و آنان را از همگان متمایز می سازد. در یک آیه آنان را
در مقابل تمام کسانی قرار می دهد که بد عمل می کنند:
«اگر آنان [اهل کتاب] به تورات و انجیل و آنچه
از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است، عمل می کردند، قطعا از بالای سرشان
[برکات آسمانی] و از زیر پاهایشان [برکات زمینی] برخوردار می شدند. از میان آنان
گروهی معتدل و میانه رو هستند، و بسیاری از ایشان بد رفتار می کنند»(مائده/66).
مطابق این آیه اهل کتاب دو دسته هستند، برخی از
آنان اعمال ناشایست انجام می دهند، که بسیارند و برخی از آنان که کمترند، معتدل و
میانه رو هستند. پس اعتدال و میانه روی مساوی با شایسته کاری است.
در آیه ای دیگر اعتدال و میانه روی در مقابل
ستمکاری بر خویشتن قرار گرفته است:
«سپس این کتاب را به آن بندگان خود که برگزیده
بودیم، به میراث دادیم؛ پس برخی از آنان بر خود ستمکارند و برخی از ایشان اهل
اعتدال و میانه روی هستند و برخی از آنان در کارهای نیک به فرمان خدا پیشگامند؛ و
این خود توفیق بزرگ است» (فاطر/32).
و باز در آیه ای دیگر اعتدال و میانه روی را
ویژگی کسانی می شمارد که از آیات الهی عبرت می گیرند و درس می آموزند: «و چون موجی
کوه آسا آنان را فرا گیرد، خدا را بخوانند و اعتقاد را برای او خالص گردانند، و
چون نجاتشان داد و به خشکی رساند برخی از آنان معتدل و میانه رو هستند، و نشانه
های ما را جز هر خائن نا سپاسگزاری انکار نمی کند» (لقمان/32).
مطابق این آیات اعتدال و میانه روی از ویژگی هر
انسان درستکار، و عبرت آموزی است که هرگز بر خود ظلم و ستم نمی کند. چنین انسانی
از بالاترین جایگاه برخوردار است و اهل سعادت و رستگاری است.
نکته مهمی که می توان از این آیات برداشت کرد
این است که بالاترین انحرافی که ممکن است در اندیشه و عمل انسان پیش آید، خروج از
حد اعتدال است. تاریخ ادیان نشان می دهد که بیشترین انحراف و تحریف از این ناحیه
رخ داده است. اگربخواهیم بعد اندیشه را در نظر بگیریم، بیشتر انحرافات و اختلافات
از این جهت به وجود آمده که بر یک ارزش تاکید بیش از حد شده است. برای نمونه در
تاریخ اسلام در مساله افعال انسان به اندازه ای اختلاف پیش آمده است که بیش از آن
ممکن نیست. گروهی به آن سو رفته اند که خالق و فاعل فعل انسان تنها خداست و انسان
هیچ نقشی در آن ندارد. گروه دیگری درست در طرف دیگر طیف قرار گرفته و گفته اند خدا
انسان را در افعال خود به حال خودش رها کرده و هیچ دخالتی در کارهای او ندارد.
فاصله بین جبر و تفویض فاصله ای است که بیش از آن ممکن نیست.
اما سخن این است که هر یک از این دو طرف طیف، که
به گمان ما به گمراهی عمیق و عظیم کشیده شده اند، به یک ارزش بیش از حد توجه کرده،
آن اندازه به سوی آن کشیده شده اند که ارزش مقابل را فراموش کرده اند. یک گروه بر
یگانگی خداوند و قدرت و خالقیت خداوند چنان تاکید کرده اند که جایی برای اختیار
انسان باقی نگذاشته اند و در نتیجه عدالت خداوند را زیر سوال برده اند و دسته
مقابل بر عدالت خداوند تاکید کرده اند و افعال انسان را از حیطه قدرت خداوند خارج
ساخته اند و قدرت و خالقیت مطلق او را زیر سوال برده اند.
بسیاری
از ناهنجاری هایی که به نام دین صورت می گرفته و می گیرد از زیاده روی در یک ارزش
ناشی می شود. در آیین بودا راهبان باید برای امرار معاش خود کاسه گدایی به دست
گرفته درب خانه های مردم قوت روزانه خود را بگیرند. این کار به نظر ما و طبق
تعالیم اسلام نادرست است، چرا که عزت نفس را از بین می برد. همین عمل برخاسته از
تاکید افراطی بر ارزشی است که در دین اسلام نیز ارزشمند است و آن مبارزه با نفس
است. اما حفظ اعتدال بین عزت نفس و مبارزه با نفس، که هر دو ارزش هستند، امری بس
مهم و در واقع مهم ترین وظیفه انسان است. در اسلام نیز در برخی از گرایش های
افراطی صوفیه که ملامتیه خوانده می شوند همین مبارزه با نفس به تحقیر شدید نفس
انجامیده است.
در آیین جَین در هند، راهبان باید برهنه مادرزاد
زندگی کنند. باز این نیز تاکید افراطی بر یک ارزش است. انسان برای رستگاری باید
خود را از همه دلبستگی ها آزاد سازد و حتی لباس باعث دلبستگی می شود. تاکید بر
آزاد سازی نفس از دلبستگی های دنیوی در این آیین به حدی است که گفته می شود
بنیانگذار آن به دیگران سلام نمی کرد و پاسخ سلام آنان را نمی داده تا به کسی
دلبسته نشود. در واقع برای جلوگیری از دلبستگی، اصول اولیه اخلاق زیر پا گذاشته شده
است.
به هر حال موارد اینگونه در تاریخ ادیان بسیار
زیاد است. گاهی در برخی از ادیان زیاده روی در یک ارزش عبادی یا شعائری باعث
کاریکاتوری شدن شکل کلی دین شده است. نمونه آن را می توان در شیعیان برخی از مناطق
جهان دید که عزاداری برای امام حسین(ع) جای همه عبادیات دین را گرفته است.
به هر حال حفظ اعتدال چنان مهم است که در اخلاق
ارسطویی اساس اخلاق شمرده شده است. برای مثال حفظ اعتدال در قوه غضبیه، شجاعت است
که اخلاقی است، اما افراط در آن تهور و تفریط در آن جُبن است که هر دو ضد ارزش
هستند.
پس رعایت اعتدال در ارزش ها در دین بسیار مهم است.
اما بیشترین نقش را در آموزش رعایت اعتدال، الگوها و اسوه های دینی ایفا می کنند.
هنر آنان این است که به همه ارزش ها به اندازه ای که بایسته و شایسته است اعتنا و
توجه می کنند. به همین جهت است که درباره شخصیتی مانند علی(ع) با تسامح گفته می
شود که او جامع اضداد است. در واقع آن حضرت ارزش های متفاوت را که به ظاهر نقطه
مقابل یکدیگرند در خود جمع کرده و در رعایت ارزش ها اعتدال ایجاد کرده است.
زهرای مرضیه، دخت گرامی رسول خدا(ص)، یک اسوه و
الگوست و او نیز هنرش در همین اعتدال و جمع همه ارزش های دینی، اخلاقی و انسانی
است. یکی از اموری که در اسلام و نوع ادیان مورد بحث بوده و مورد افراط و تفریط
های بسیار زیادی واقع شده، حفظ عفت و پاکدامنی زن است که در همه ادیان مورد تاکید
بوده و در اسلام توجهی ویژه به آن شده است. اما از سوی دیگر زن یک انسان است و
باید در اجتماع نقش ایفا کند و وظیفه حق پرستی خود را، که انسانیتش به آن بستگی
دارد، انجام دهد. او نیز وظیفه دارد به جامعه خود خدمت کند. او نیز وظیفه دارد با
بی عدالتی ها و ظلم و ستم ها و تضییع حقوق هایی که در جامعه خود می بیند مبارزه
کند. او نیز هم حق دارد و هم وظیفه دارد که دانش اندوزی کند و خود را به بالاترین
درجات برساند تا بتواند همه وظایف انسانی خود را انجام دهد.
اما بزرگ ترین آفت و انحراف این بوده که کسانی
به یکی از این دو ارزش توجه کرده و چنان بر آن تاکید کرده اند که در واقع ارزش
دیگر را نابود ساخته اند. عده ای چنان بر عفت و پاکی و پوشش زن تاکید کرده اند که او
را به کلی از جامعه دور ساخته اند. او را به کالایی تبدیل کرده اند که صرفا در
خانه خدمتگزار شوهر باشد. اینان به بهانه های مختلف اجازه نمی داده اند که زنان به
تحصیل بپردازند، چرا که لازمه آن این بوده که زنان به اجتماع وارد شوند. برخی در
این امر چنان افراط می کنند که گمان می کنند راه رعایت عفت اجتماعی این است که
زنان در همه مجامع از دانشگاه و مدرسه گرفته تا بیمارستان و پارک و اتوبوس و ...
کاملا از مردان جدا شوند و دیواری بین آنان کشیده شود.
طرف دیگر طیف کسانی هستند که بر بعد اجتماعی و
برابری زن با مرد به گونه ای تاکید می کنند که گویی باید به صورتی بی بند و بارانه
و بدون رعایت ارزش های دینی و اخلاقی زنان با مردان مراوده داشته باشند. اینان
گمان می کنند برای اینکه زن در اجتماع باشد لازمه اش این است که برای مثال پوشش
زنان و مردان نیز باید یکسان باشد و هرگونه پوشش و حجابی را مانع اجتماعی بودن زن
می انگارند.
هنر زهرای مرضیه، که او را به الگویی برای انسان
ها تبدیل کرده است، همین جمع بین ارزش ها، و از جمله دو ارزش فوق است. این بانوی
بزرگ از یک سو در عمل و سخن خود بر حفظ عفت و رعایت ارزش های دینی و اخلاقی در این
زمینه بسیار تاکید می کند. اما از سوی دیگر همین بانویی که مهم ترین ارزش برایش
حفظ عفت است، در مجامع حاضر می شود و برای دفاع از حق و حقیقت و عدالت مبارزه می
کند. او در کوچه های مدینه حرکت می کند و با مهاجران و انصار ملاقات می کند و
وظایف آنان را گوشزد می کند. او در مسجد حاضر می شود و برای مردان سخنرانی می کند
و مهم ترین وظایف انسانی و دینی آنان را بیان می کند. پس مطابق تعالیم این اسوه بی
نظیر باید بین این دو ارزش جمع کرد و زنان، هم عفت را رعایت کنند و هم وظایف اجتماعی
خود را انجام دهند. هنر زن بودن همین است.
در دین عبادت ارزشمند است، اما خدمت به مردم و
رسیدگی به درد مستمندان و بیچارگان ارزشمند تر است. زیارت خانه خدا و عتبات عالیات
ارزشمند است، اما وظایف مهم تری هم وجود دارد که اگر کسی آنها را نادیده بگیرد و
سالی چند بار به حج و زیارت رود عمل او بی ارزش می گردد. هنر آن است که انسان خدمت
به دیگران و دستگیری ازمستمندان را با عبادت جمع کند. زهرا(س) از این نظر اسوه است
که هم عابد عاشق است و هم آنچه را که خود به شدت به آن نیاز دارد به مستمندان می بخشد
و این دو ارزش را جمع می کند.
زن ممکن است به جامعه بیاید و وظایف خود را
انجام دهد، اما خانه و خانواده و فرزند و همسر را فراموش کند. هنر زهراء این بود
که در مسجد بیان رسای حق و حقیقت و عدالت بود و در خانه همسر و مادری با وفا و
مهربان. هنر زهرا(س) که او را به اسوه تبدیل کرده، این است که او همه ارزش ها را
با هم جمع کرده و هر چیزی را سر جای خود قرار داده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر