15
خرداد هزار و سیصد و چهل و دو بدون تردید نقطه عطف مهمی در تاریخ نهضت استبداد
ستیزانه و دموکراسی خواهانه مردم ایران بود. شاید بتوان این حادثه را به معنایی
سرآغاز مبارزه ای تلقی کرد که به پیروزی ملت ایران در بهمن هزار و سیصد و پنجاه و
هفت منتهی شد. بی تردید امام خمینی(ره) در پیدایش و تداوم و پیروزی این نهضت نقش
بسیار برجسته ای داشته، به گونه ای که حتما باید او را معمار و مهندس بنایی که
ایجاد شد دانست. او پس از پیروزی ملت ایران در سال پنجاه هفت به مدت ده سال رهبری
حکومتی را که نتیجه پیروزی ملت بود، بر عهده داشت تا اینکه در چهارده خرداد شصت و
هشت دار فانی را وداع گفت.
شکی نیست که هم اندیشه ها و هم عملکردهای همه
انسان ها قابل نقد و بررسی است و می تواند و باید مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد و
امام خمینی از این امر مستثنا نیست. هیچ کس نمی تواند و حق ندارد مدعی شود که همه
اندیشه ها و اعمال شخصی مانند امام خمینی به صورت پیشینی و قبل از ارزیابی و بررسی،
همه درست و صحیح است. ممکن است همین اکنون پرسش های جدی در رابطه با اندیشه ها و
سخنان و اعمال ایشان در ذهن ها وجود داشته باشد. اما در ارزیابی اندیشه و سخن و
عمل هر کس نسبت به دو نکته نباید غفلت ورزید: یکی اینکه برای درک درست سخن و یا
عمل باید فضای آن را در نظر گرفت. برای مثال سخنی را که یک رهبر در زمان جنگ و در
حال اضطرار بیان کرده نباید مطلق انگاشت و چنین بیان کرد که ایشان اجازه داده است
که در همه زمان ها اینگونه رفتار شود. باید توجه داشت که دوره رهبری امام خمینی به
طور کامل در زمان پریشانی و نابسامانی پس از انقلاب و یا در دوره جنگ بوده و
بنابراین ایشان تنها در وضعیت فوق العاده و اضطراری رهبری کرده است. اگر کسی
بخواهد در وضعیت عادی به سنت و سیره این شخصیت متمسک شود حتما باید دلیل روشنی
بیاورد که سخن و عمل او مطلق بوده و به خاطر وضعیت فوق العاده نبوده است. هر سخن و
عملی را باید دید که در چه فضا و تحت چه شرایطی انجام شده است و در ظرف خاص آن
فهمید.
نکته دوم اینکه به اندیشه ها و سیره عملی هر کس
باید به صورت جامع و کامل نگاه کرده وگرنه به مغالطه جزئی نگری دچار شده ایم.
اینکه گوشه ای از سخن یک فرد بریده شود و برجسته گردد و به صدر و ذیل آن توجه نشود
در واقع نوعی تحریف است. از این مهمتر اینکه هر فردی که صاحب اثر یا آثاری است، در
بیان او محکم و متشابه هایی وجود دارد. حتی کتابی مثل قرآن مجید به فرموده خود
قرآن، برخی از سخنانش محکم و واضح است و برخی احیانا پیچیده و غیر واضح است. باید
سخنان متشابه هر کس را با توجه به محکماتش معنا و تفسیر کرد. امام خمینی(ره) در
زمانی نزدیک به سی سال در ظرف ها و وضعیت های مختلف سخنانی را بیان کرده یا مطالبی
را نوشته است. ممکن است برخی از این سخنان امروزه واضح و آشکار نباشد یا به ظاهر
با برخی از قسمت های دیگر ناسازگار آید. در چنین وضعیتی حتما باید متشابهات را به
محکمات ارجاع داد و چسبیدن به متشابهات و رها کردن محکمات قطعا گمراهی است.
حال سخن این است که آیا این بنایی که این معمار
و مهندس رهبری کرده تا ملت با صرف هزینه بسیار سنگین آن را بنا کنند، دارای زیر
ساخت ها و پایه های محکم و درستی است که بتوان در صورت نیاز روبناها را تغییر داد
و آن را متناسب با نیاز زمان اصلاح کرد؟ البته حتما باید توجه داشت که وقتی کسی
ساختمانی را می سازد ممکن است به مرور زمان نیازهای جدیدی پیدا شود. ممکن است در
یک زمان به سالن بزرگ احتیاج باشد و در زمانی دیگر به اتاق خواب های زیاد. اگر
پایه ها و زیر بنا محکم و درست باشد می توان نقشه داخلی ساختمان را عوض کرد تا
پاسخ نیاز زمان را بدهد. اما اگر پایه ها و زیر ساخت ها سست و نادرست باشند باید
ساختمان را ویران کرد و بنایی جدید ساخت.
البته باید به این نکته توجه کرد که کسی که می
گوید ساختمان نیاز به اصلاح دارد و باید پایه ها و زیر ساخت ها را مدام بررسی کرد
که اگر از ابتدا خطایی رخ داده یا بعدا در اثر مرور زمان یا اعمال ما سستی یا
کاستی ای در آن به وجود آمده باشد، اصلاح و مرمت شود، مخالف با اصل بنا یا معمار و
مهندس آن نیست؛ بلکه در واقع بیش از دیگران به آن علاقه دارد و از آنجا که حفظ اصل
بنا برایش مهم است به اصلاحات آن اهمیت می دهد. کسی که می گوید باید همیشه نظامی
را که مردم به رهبری امام خمینی تاسیس کرده، زیر نظر داشت و زیر ساخت ها و رو
بناهای آن را مطالعه کرده، کاستی های احتمالی آن را برطرف کرد، بیش از کسی به این
نظام علاقه مند است که می گوید ضرورتا باید شکل اولیه و یا شکلی را که به مرور
زمان پیدا کرده است، حفظ کرد. فرزندی که می گوید باید پدر پیر و بیمار را به
بیمارستان برد و از او عکس برداری و یا آزمایش کرد و در صورت ضرورت جراحی کرد، به
هیچ وجه دشمن پدر نیست. دشمن واقعی پدر فرزندی است که مانع عکس برداری و آزمایش و
جراحی و مداوای پدر می گردد. پس اصلاح طلب دوست واقعی نظام است.
اما اگر اصلاح طلب از طرف گروهی به براندازی و
دشمنی با نظام و ... متهم می شود، گروههای دیگری او را متهم به این می کنند که می
خواهد بنا و ساختمانی را اصلاح کند که بنیان و پایه هایش پوسیده و سست است. آنان
می گویند چنین بنایی را نمی توان اصلاح کرد و بلکه باید آن را ویران کرده بنایی نو
به جای آن ساخت. اما آیا واقعا پایه های نظامی که ملت ایران به رهبری امام خمینی
بنا کرد، سست و ضعیف است؟
به نظر می رسد این سخنی بس نا صواب است. اساس و
پایه این نظام، که همیشه امام خمینی(ره) بر آن تاکید کرده است، رای و خواست ملت
است. اگر مروری بر سخنان ایشان از ابتدا و از قبل از سال 42 داشته باشیم در می
یابیم که سخن اساسی او که در همه جا تکرار شده، استبداد ستیزی و دموکراسی خواهی
بوده است. سخن او در سال های نخست جنبه منفی و سلبی داشت. همه سخنان ایشان به شاه
یا نخست وزیران یا دیگران این بود که دست از خودکامگی و رودررویی با ملت بر دارند
و به خواست آنان توجه کنند. او به شاه می گفت کاری نکن که وقتی می روی مردم از
رفتن تو خوشحال شوند (صحیفه نور، ج1، ص55) به هویدا می گفت: «شماها می دانید اگر
ملت سرنوشت خود را در دست بگیرد وضع شماها این نحو نیست و باید تا آخر کنار بروید
و اگر ده روز آزادی به گویندگان و نویسندگان بدهید، جرایم شما بر ملا خواهد شد؛
قدرت آزادی دادن ندارید (الخائن خائف). سلب آزادی مطبوعات و دیکته کردن سازمان به
اصطلاح امنیت سند عقب افتادگی است»(صحیفه نور، ج1، ص133).
ایشان در مخالفت با کاپیتولاسیون می گوید: «سایر
ممالک خیال می کنند که ملت ایران است، این ملت ایران است که اینقدر خودش را پست
کرده است، نمی دانند این دولت ایران است، این مجلس ایران است، این مجلس است که هیچ
ارتباطی به ملت ندارد، این مجلس سرنیزه است» (همان، ص103).
اما چون زمان پیش رفت سخن ایشان جنبه اثباتی نیز
پیدا کرد. اگر در ابتدا ایشان با استبداد و خودکامگی و اینکه تنها یک نفر تصمیم
بگیرد و ملت در تصمیم گیری ها نقشی نداشته باشند، مبارزه می کرد، هر چه زمان به
پیروزی انقلاب نزدیک تر شده، جنبه اثباتی سخن ایشان بیشتر شده و بر دموکراسی و رای
و نظر مردم تاکید شده است. پیشتر در نوشتاری تحت عنوان: «من به کدام جمهوری رای دادم؟» سخنان ایشان درباره دموکراسی و نقش مردم در حکومت و نظامی که او می خواست
ایجاد کند، بیان شد. ایشان در آن سخنان تاکید می کردند که تنها نظامی قانونی است
که بر رای و نظر ملت متکی باشد. ایشان تا پایان عمر به صورت واضح و آشکار بیان می
کردند که در همه جا میزان و معیار رای ملت است. ایشان هر جا می خواست از روحانیت
در مقابل دستگاه شاه دفاع کند می گفت مردم روحانیت را دوست دارند و حتی وقتی می
خواست بگوید نظام پیشنهادی من اسلامی است، باز بر این تاکید می کرد که مردم اسلام
را می خواهند.
پس باید بگوییم سنگ زیر بنای نظامی که ایشان
بنیان گذاری کرد، دموکراسی و رای ملت است. جمهوریت این نظام اساسی ترین رکن این
نظام است. هر سخنی و رای و تفسیری که با جمهوریت نظام نسازد خطا و انحراف است. هر
شخصی که رای و نظر مردم را نداشته باشد باید از مقام خود کنار برود. حتی باید توجه
داشته باشیم که روزی که مردم به جمهوری اسلامی رای دادند، سخن از قانون اساسی
نبود. پس حتی قانون اساسی می تواند تغییر کند و جمهوری اسلامی سر جایش باشد. حتی
اصل مهمی مثل ولایت فقیه می تواند تغییرات اساسی کند، کما اینکه در قانون اساسی
اول برای مثال می توانست شورایی باشد و در قانون دوم تغییر کرد. پس می توان بر
پایه جمهوریت نظام با خواست و اراده ملت هر چیزی را تغییر داد. این بنیان و اساس
بسیار محکم و ارزشمند است. تمام این سی و چند سال را می توان بررسی کرد و هر جا هر
تصمیمی گرفته شده باشد و هر عملی انجام شده باشد که با این بنیان و اساس ناسازگار
باشد، انحراف تلقی می شود.
پس باید گفت امام خمینی(ره) سال ها با استبداد
مبارزه کرد و نظامی را بنا نهاد که قرار بود اساس و بنایش بر دموکراسی و رای واقعی
ملت متکی باشد. حتی سخن و عمل خود ایشان را باید با اساس سنجید و بررسی کرد. اصل و
اساس درست و صحیح است و البته حتما در روبناها و حتی قانون اساسی می توان و باید
متناسب با زمان اصلاحات صورت گیرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر