«همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان یکدیگر بودید، پس میان دل های شما الفت ایجاد کرد، تا به لطف او برادران شدید؛ و بر لب پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید»(ال عمران/103).
آیه فوق به وضوح تمام به دگرگونی بنیادینی اشاره می کند که با آمدن پیامبر اسلام(ص) و با تعالیمی که او آورد و مشی و منشی که از خود نشان داد در روح و جان انسان ها به وجود آمد؛ انسان هایی که نفرت و دشمنی بر سراسر زندگی اشان سایه افکنده بود و جنگ و خون ریزی به یک عادت متعارف تبدیل شده بود. معجزه پیامبر(ص) این بود که جمعیت و ملتی را که در میان آنان نفرت و خشونت حرف اول را می زد به ملتی تبدیل کرد که دوستی و برادری در میانشان حکمفرما بود به گونه ای که ایثار و از خود گذشتگی به شیوه و روشی رایج و عادی تبدیل شده بود.
پیامبر اسلام می فرماید:
«بهترین کار پس از ایمان به خدا دوستی با مردم است»(نهج الفصاحه، ص281).
و می فرماید:
«مهم ترین و آشکار ترین فرمان عقل بعد از ایمان به خدا دوستی با مردم و نیکو کاری نسبت به بدان و خوبان است»(همان، ص283).
و می فرماید:
«جبرئیل(ع) درباره هیچ چیز به اندازه دوری کردن از دشمنی با مردم به من سفارش نکرد»(الکافی، ج2، ص302).
و می فرماید:
«من بعد از نهی شدن از بت پرستی، از چیزی به اندازه کشمکش کردن با مردم نهی نشدم»(تحفالعقول، ص42).
این نمونه هایی از سخنان پیامبر اسلام(ص) درباره دوستی با مردم و عشق ورزی نسبت به آنان بود. خداوند در آیاتی از قرآن مجید هم نمونه هایی از عشق ورزی پیامبر را به مردم نشان می دهد وهم به او در این باره دستور می دهد:
«پس به برکت رحمت الهی نسبت به آنان [مردم] نرمخو و مهربان شدی، و اگر تند خو و سختدل بودی قطعا از پیرامون تو پراکنده می شدند. پس، از [خطاهای آنان] در گذر و برایشان آمرزش بخواه و در امور حکومت با آنان مشورت کن»(ال عمران/ 159).
و این مهر و محبت نه تنها باید شامل حال مسلمانان شود بلکه شامل حال غیر مسلمانان و حتی غیر مسلمانانی که نسبت به پیامبر خیانت کرده اند، بشود:
«و تو همواره بر خیانتی از آنان [یهودیان حجاز] آگاه می شوی، مگر شمار اندک از آنان [که خیانت نمی کنند]. پس از آنان در گذر و چشم پوشی کن که خدا نیکو کاران را دوست دارد»(مائده/13).
قرآن مجید به روشنی بیان می کند که مسلمانان باید حتی با غیر مسلمانان در صورتی که با آنان از در جنگ در نیایند با اخلاق نیکو و مودت و دوستی برخورد کنند:
«خدا شما را از کسانی که در کار دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند، باز نمی دارد که با آنان نیکی کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست دارد. فقط خدا شما را از دوستی با کسانی باز می دارد که در کار دین با شما از در جنگ در آمده و شما را از خانه هایتان بیرون رانده، و در این کار با همدیگر هم پشتی کرده اند»(ممتحنه/8-9).
پس پیام پیامبر و قرآن پیام دوستی با همگان است و تنها در موارد خاصی است که این دوستی باید بریده شود و آن هم زمانی که دیگران از در جنگ با مسلمانان در آیند. البته حتی با دشمنان و کسانی که از در جنگ در آمده اند نیز باید اصول اخلاق رعایت شود:
«ای کسانی که ایمان آورده اید! برای خدا به داد بر خیزید و به عدالت شهادت دهید، و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که به عدالت رفتار نکنید. به عدالت رفتار کنید که آن به تقوا نزدیک تر است و از خدا پروا دارید، که خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است»(مائده/8).
و اینگونه بود و تعالیم و اعمال پیامبر اسلام چنین بود که باعث شد از مردم کینه جو و خشونت طلب حجاز که به اندک بهانه ای دست به شمشیر می بردند و به قتل و خون ریزی و غارت می پرداختند، مردمی همدل و دوست و مهربان نسبت به همدیگر که نسبت به همدیگر از هرگونه ایثار و از خود گذشتگی دریغ نکنند به وجود آیند.
از قرآن مجید بر می آید که در جامعه اسلامی زمان پیامبر منافقانی وجود داشته اند که علیه پیامبر توطئه و خیانت می کرده و در مقاطع حساس مشکلات جدی برای آن جامعه نوپا ایجاد می کرده اند. اما پیامبر(ص) با همین منافقان با احترام برخورد می کرده و آنان از حقوقی مانند دیگر مسلمانان برخوردار بوده اند. همچنین جامعه ای که پیامبر به وجود آورد هرگز به لحاظ درک و بینش و سطح اطلاعات و فرهنگ یکنواخت نبود. از اعراب بدوی تا شهرنشین های نسبتا متمدن در جامعه نوپای اسلامی زندگی می کردند. اینان به لحاظ عقاید و پایبندی به دین بسیار متفاوت و متنوع بودند. اما پیامبر(ص) همه آنان را مسلمان به حساب می آورد و به همه به یک چشم می نگریست.
جامعه و نظامی که ادعای پیروی از محمد(ص) را دارد باید روش و سیره و پیام این شخصیت والا را سرلوحه برنامه خود قرار دهد. شعار چنین نظام و جامعه ای باید دوستی و الفت و محبت باشد. اگر پیامبر خدا با عفو و بخشایش و نیکی نسبت به همه، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، توانست در روح و روان ملتی تحولی عظیم ایجاد کند، کسانی که مدعی پیروی او هستند نیز باید اینگونه عمل کنند. آنان باید به گونه ای عمل کنند که بین مسلمانان و غیر مسلمانان دوستی و محبت حاکم باشد، تا چه رسد بین فرقه ها و گروه های مسلمان.
به هر حال یکی از معیارهایی که می توان با آن سنجید که یک نظام چه میزان اسلامی و چه میزان از آرمان های آن فاصله گرفته این است که دیده شود چه میزان توانسته است محبت و دوستی را در جامعه ایجاد کند. اما جامعه و نظامی که برای مثال به بهانه یک مساله فقهی، که حتی در بین عالمان مورد اختلاف بوده، بین افراد جامعه جنگ کفر و اسلام راه بیاندازد و حتی در میان خانواده ها اختلافات عمیق ایجاد کند، قطعا از سنت نبوی فاصله زیادی دارد.
همچنین نظامی که تحمل مخالف را ندارد و نمی تواند انتقادات مخالفان نسبت به حاکمان را تحمل کند و مخالفت و انتقاد به افراد را معیار ایمان و کفر قرار می دهد و در منابر و محافل و خطبه ها به راحتی انسان ها به کفر و نفاق و محاربه متهم می شوند و بدین وسیله بین افراد خانواده، که باید پشت و پناه هم باشند، دشمنی و کینه ایجاد می کند، ارتباطی با سنت و سیره پیامبر اسلام ندارد و چنین جامعه و نظامی را نباید اسلامی و نبوی خواند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر