۱۳۹۰ شهریور ۲۵, جمعه

تکثیر جمعیت، شریعت و ظرفیت کشور(1)


 یکی از مشکلات امروز کشورهای مختلف جهان مساله جمعیت است و عجیب آن است که در برخی از کشورها رشد منفی جمعیت و کمبود نیروی کار و بالا رفتن متوسط سن مردم مشکل ساز است و در سوی دیگر در دیگر نقاط  دنیا و در برخی از کشورها  که با رشد بی رویه جمعیت روبرو هستند تراکم جمعیت به حد انفجار رسیده و مشکلات بسیار جدی به وجود آورده است. معمولا در کشورهای پیشرفته مشکل اول وجود دارد و به همین جهت در این کشورها رشد جمعیت و زاد و ولد بیشتر تبلیغ می شود، این در حالی است که در کشورهای عقب افتاده و جهان سوم امور به عکس است و رشد جمعیت مشکل ساز است و کنترل جمعیت و زاد و ولد تبلیغ و ترویج می شود.
در کشور ما در حالی که قبل از انقلاب کنترل جمعیت تبلیغ می شد و از سوی نهاد های مذهبی و روحانیون با آن مبارزه می شد با پیروزی انقلاب اسلامی به صورتی طبیعی جمعیت رو به ازدیاد گذاشت تا اینکه پس از چند سال مسئولان امر با مشکلات جدی روبرو شده به تبلیغ کنترل جمعیت و محدود کردن زاد و ولد روی آوردند. اما اخیرا زمزمه هایی با این مضمون شنیده می شود که آن سیاست خطا و ضد دینی و صهیونیستی و خلاف مصالح کشور بوده و کشور ما ظرفیت بیش از دو برابر جمعیت فعلی را دارد و...
عالمی دینی می گوید: «مخالفان در کشورهای شیعه نشین همان سیاست صهیونیست ها را در مساله زاد و ولد دنبال می کنند، به این معنا ضمن آنکه خودشان به شدت به فکر ازدیاد جمعیت هستند، اما شیعیان را به کنترل و کاهش جمعیت ترغیب می کنند» (فارس، 11/3/89).
روحانی دیگری می گوید: «اینکه دولت تصمیم دارد مساله کنترل جمعیت، که به ضرر شیعه است، را بردارد، کار خوبی است زیرا کنترل جمعیت ترکیب خانواده ها را به هم زده است » (فارس، 20/2/89).
روحانی دیگری که در نیروهای نظامی مسئولیت دارد با اشاره به ظرفیت 150 میلیونی کشور می گوید: «سیاست غلط کنترل موالید که در دولت سازندگی پایه گذاری و در دولت اصلاحات پیگیری شد متاسفانه نه تنها هزینه های سنگینی به کشور تحمیل کرد بلکه پیامد های بسیار منفی نیز به همراه داشت که یک نمونه بارز آن کاهش ورودی نیروی سرباز به نیروهای مسلح است ... برنامه دولت اصولگرای آقای احمدی نژاد در حذف سیاست کنترل موالید، اقدامی اصولی منطبق با موازین شرعی و گامی اساسی در جهت تقویت قدرت نظام جمهوری اسلامی است» (فارس،19/5/90).
مسئول اجرایی کشور می گوید: «کنترل جمعیت از اشتباهات بزرگی است که انجام شد چرا که  این مشکل غربی ها بود و از ترس اینکه جمعیت ما به کشورهایشان سرازیر شود و آنها را با مشکل روبرو کند می گویند شما باید جمعیت خود را کنترل کنید در حالی که آنها دچار فساد شده اند و نسلشان منقطع می شود» (فارس،20/8/89).
نویسنده نشریه ای که به یکی از مراکز حوزوی تعلق دارد (پرتو سخن، 2/6/90) طرح کنترل جمعیت را صهیونیستی می خواند و با اشاره به اینکه در زمان شاه این سیاست در پیش گرفته شده بود می گوید پس از انقلاب برای مدتی مردم خلاف این سیاست عمل کردند اما دولت های موسوی و هاشمی و خاتمی تحت تاثیر کشورهای خارجی سیاست کنترل جمعیت را در پیش گرفتند. نویسنده این نشریه از کند شدن رشد جمعیت اظهار تاسف می کند و می گوید امروزه مدارس ابتدایی از دو شیفته و چند شیفته به یک شیفته تبدیل شده و حدود سیصد هزار نفر از متقاضیان کنکور دانشگاه کم شده و کشور کمبود نیروی کار دارد که اگر نیروهای کار خارجی از ایران بیرون بروند کشور با معضل نیروی کار روبرو می شود.
به هر حال به نظر نویسنده این نشریه نزدیک به دولت، ایران نه تنها بیکار ندارد و از معضل بیکاری رنج نمی برد بلکه از معضل دیگری که کمبود نیروی کار است رنج می برد. ازنظر این افراد اینکه مدارس ما چند شیفته باشد و یا تعداد افراد پشت کنکوربیشتر باشد اسلامی تر و نشان دهنده قدرت کشور است و ...
این مساله از چند جهت جای بحث و بررسی دارد. آیا این یک مساله دینی است و دین در این رابطه موضع دارد؟ آیا کشور ما گنجایش جمعیت بیشتری دارد و میزان و معیار گنجایش چیست؟ آیا کنترل جمعیت یک طرح استعماری است که برای کنترل جمعیت دین یا مذهبی خاص در نظر گرفته شده است؟ در این نوشتار به موضع شریعت و دین در این باره خواهیم پرداخت و در نوشتار بعدی به مساله گنجایش و توان خانواده ها و کشور خواهیم پرداخت.
معروف است که در متون اسلامی زیادی زاد و ولد و آوردن فرزندان زیاد، مورد تاکید قرار گرفته است. اما آیا واقعا همین گونه است و اگر اینگونه است این تاکید چه شکل و صورتی دارد و آیا بی حد و حصر است و هیچ محدودیتی ندارد؟ با نگاهی به متون اسلامی چند و چون این امر آشکار می شود. نکته ای که باید در ابتدا به آن اشاره کنیم این است که هیچ کس نگفته است که آوردن ولد و فرزند چه کم و چه زیاد واجب است و سخن صرفا در استحباب است و ادعا شده است که آوردن فرزند زیاد مستحب است. حال سخن این است که آیا دلیل روشنی بر این استحباب وجود دارد؟
در قرآن مجید با اینکه در آیاتی بر اصل نکاح و ازدواج تاکید شده اما ظاهرا سخنی درباره تکثیر اولاد وجود ندارد. پس باید سراغ روایات برویم. مشهورترین کتاب روایی شیعه که بیش از هر کتابی مورد استفاده فقها قرار می گیرد و در واقع یک کتاب جامع و منبع اصلی است، کتاب وسائل الشیعه است. در این کتاب عنوان باب اول از ابواب احکام الاولاد بدین قرار است: «باب استحباب الاستیلاد و تکثیر الاولاد» از این عنوان بر می آید که در این باب دو دسته روایت وجود دارد یکی آنهایی که مستحب بودن اصل فرزند آوردن را نشان می دهد و دیگری آنهایی که مستحب بودن فرزند زیاد آوردن را بیان می کند.
تنها دو حدیث هشتم و چهاردهم از چهارده حدیث این باب را ممکن است کسی بگوید بر استحباب تکثیر اولاد دلالت می کند. در حدیث هشتم از پیامبر(ص) نقل می شود که فرمود: «فرزند زیاد بیاورید تا من فردا به زیادی شما در برابر امت ها افتخار کنم» این حدیث بر استحباب فرزند زیاد آوردن دلالت دارد، اما در سلسله سند آن «قاسم ابن یحیی» است که عموما تضعیف شده است.
در حدیث چهاردهم امام صادق(ع) از پیامبر نقل می کند که فرمود: «ازدواج کنید که من فردای قیامت بر کثرت شما در برابر امت ها افتخار می کنم تا اینکه کودک سقط شده نزد درب بهشت می ایستد و به او گفته می شود داخل شو، پس می گوید داخل نمی شوم تا پدر و مادرم داخل شوند».
درباره این حدیث دو نکته وجود دارد، یکی سندی و دیگری محتوایی؛ در این حدیث معلوم نیست که کسی که از امام صادق(ع) نقل می کند کیست آیا محمد ابن مسلم است یا دیگری چرا که در سلسله سند آمده است «عن محمد ابن مسلم او غیره»، از محمد ابن مسلم یا غیر او؛ این از نظر سند، اما از جهت محتوا باید بگوییم این حدیث با دستور به ازدواج آغاز می شود. در مجموع احادیثی با محتوای همین حدیث نقل شده که با دستور به نکاح و ازدواج آغاز می شود، در برخی از این احادیث اشاره به این شده است که مسلمانان باید ازدواج کنند و مانند مسیحیان رهبانیت در پیش نگیرند(نهج الفصاحه، ص327). درباره محتوای این احادیث این سخن پیش می آید که آیا مقصود از آنها این است که از رهبانیت و ترک ازدواج بپرهیزید که نتیجه آن به طور طبیعی ازدیاد نسل است، یا اینکه مقصود این است که بعد از ازدواج به هر میزان که می توانید فرزند بیاورید. به گمان من ظاهر این دسته همان اولی است و نه دومی. پس احادیثی که با دستور به نکاح و ازدواج یا پرهیز از رهبانیت آغاز میشود ممکن است اساسا به استحباب آوردن فرزند زیاد دلالت نداشته باشد.
دوازده حدیث دیگر این باب به هیچ وجه دلالتی بر تکثیر اولاد ندارند و به اصل فرزند داشتن و شباهت فرزند با پدر و کمک کردن فرزند به پدر و وارث داشتن و ... دلالت دارند که ربطی به تکثیر فرزند ندارد.
باب سوم از ابواب احکام الاولاد دو حدیث در این باره آورده که فقر و مشکلات نباید باعث شود که افراد از آوردن فرزند جلوگیری کنند. احدایثی اینگونه نیز اصل فرزند داشتن را می گوید و نه تکثیر آن را. همچنین دربرخی از احادیث آمده است که زن بچه آور بهتر از زن نازاست (همان، ص327-328). احادیث اینگونه نیز دلالتی بر تکثیر اولاد ندارد و اصل فرزند آوردن را بیان می کند.
پس تا اینجا چهار دسته روایت داریم که ممکن است ادعا شود که بر استحباب فرزند زیاد آوردن دلالت کند که سه دسته از آنها دلالت مستقیمی بر این مطلب ندارد. این سه دسته عبارتند از: 1)روایاتی که می گوید زن بچه آور بهتر از زن نازاست؛ 2)روایاتی که می گوید فقر نباید مانع فرزند آوردن شود؛ و 3)روایاتی که دستور به ازدواج می دهد و به دنبال آن آمده است که این امر باعث زیاد شدن امت نسبت به امت های دیگر می شود و این مطلوب است. هیچ یک از روایات این سه دسته بر این دلالت ندارد که برای مثال والدینی که ده فرزند دارند و برای آنان به لحاظ سنی و بدنی ممکن است که فرزند بیشتری بیاورند، بهتر است این کار را انجام دهند.
تنها یک دسته باقی ماند که مستقیما بر تکثیر اولاد دلالت داشت اما در کتاب وسائل الشیعه و در ابواب احکام اولاد تنها یک حدیث وجود دارد که اینگونه است یعنی حدیث هشتم که همان طور که گذشت سند این حدیث ضعیف است.
اما در مقابل سه دسته حدیث داریم که از آنها به گونه ای عکس این مطلب فهمیده می شود. در یک دسته از روایات این عبارت آمده است که: «قلة العیال احد الیسارین» کمی عیال یکی از دو اسباب گشایش و راحتی است. این حدیث به صورت های مختلف از پیامبر(ص) و امام علی(ع) و دیگر ائمه(ع) نقل شده است(بحار الانوار، ج97، ابواب النفقات، باب یک ). در دسته دوم یک روایت قرار می گیرد که در آن پیامبر(ص) دشمنانش را به داشتن فرزند زیاد نفرین کرده است(بحار الانوار، ج69، ص64،66،67؛ وسایل الشیعه، ابواب النفقات، باب 16، حدیث 3). دسته سوم روایاتی است که درباره جواز عزل وارد شده است. برخی از این روایات دلالت بر این دارند که مرد هنگام انزال منی می تواند از همسر جدا شود و در برخی آمده است که در صورتی که این کار را می تواند انجام دهد که از اول با همسر شرط کرده باشد یا همسر به این کار راضی باشد(وسایل الشیعه، ابواب مقدمات نکاح و آداب آن، باب های 75 و 76). باید توجه داشته باشیم که در زمان های گذشته تنها راه جلوگیری از بارداری همین عزل و جدا شدن بوده که مطابق این روایات یا اختیار این امر به دست مرد است و یا به دست مرد و زن هر دو. بنا براین جلوگیری از بارداری امری مباح و در اختیار والدین است.
یکی از عالمان حوزه علمیه قم در مقاله ای تحت عنوان «کنترل جمعیت و عقیم سازی» چند دسته روایاتی را که قبلا به نفع تکثیر فرزند آوردیم نقل کرده و همه را درست و دلالت کننده بر این مطلب به حساب آورده است. جالب اینکه ایشان از کنار سه دسته حدیث مخالف به راحتی گذشته و برای مثال با یک کلمه گفته اند که سند این احادیث ضعیف است. این در حالی است که از احادیثی که ایشان در موافقت با تکثیر اولاد نقل کرده تنها یک حدیث بر این مطلب دلالت دارد (وسایل الشیعه، حدیث 8 از باب اول ابواب الاحکام الاولاد) و آن هم همان طور که گذشت در سندش اشکال جدی است.
ایشان چنین نتیجه می گیرد که تکثیر فرزند ذاتا نیک و پسندیده است و تنها به واسطه عناوین ثانوی می توان از آن عدول کرد. اما به نظر می رسد چنین برداشتی دقیق نباشد. مطابق آنچه از روایات نقل شد، اولا ازدواج امری مقدس است و رهبانیت که باعث از بین رفتن نسل میشود ناپسند است؛ و ثانیا داشتن فرزند، بهتر و ارزشمند تر از بی فرزندی است؛ و ثالثا فقر نباید باعث جلوگیری از فرزند آوردن شود؛ اما با همه این احوال زیاد کردن فرزند، یعنی کسی که فرزند دارد ولی می خواهد فرزند بیشتری داشته باشد یکی از مباحات است و از روایات نمی توان دلیل روشن و معتبری برای استحباب آن یافت. داشتن فرزند به اندازه متعارف و به مقداری که والدین توانایی اداره نیکوی آنها را داشته باشند نیکوتر و پسندیده تر از بی فرزندی است، اما بیشتر از آن از اموری است که دست خود آنان است و باید امکانات خویش را بسنجند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر