۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

جامعه خداپسند نقاد است نه مداح

واژه نقد به معنای بررسی و ارزیابی نقاط قوت و ضعف است و مدح به معنای ستایش انسان هاست، که البته گاهی بیان صفات و ویژگی های  نیکویی است که در فرد موجود است و گاهی بیان ویژگی هایی است که در او نیست. به هر حال برخورد نقادانه درست نقطه مقابل برخورد مداحانه است و روابط بین افراد ممکن است یکی از این دو گونه باشد و رابطه بین مردم عادی و حاکمان ممکن است نقادانه و یا مداحانه باشد. این رابطه معمولا در حکومت ها و نظام های دموکراتیک نقادانه و در نظام ها و حکومت های استبدادی و غیر دموکراتیک مداحانه است.
اما سوال این است که در جامعه ای که خود را دینی و اسلامی می داند کدام یک از این دو باید جریان داشته باشد و ترویج شود؟ بین مردم و حاکمان باید مداحی حاکم باشد یا نقادی؟ متون دینی در این باره چه می گویند؟
متون اسلامی در این باره چنان با وضوح و تاکید سخن می گویند که خود این امر می تواند به عنوان معیاری برای سنجش اسلامی بودن یک جامعه و نظام به حساب آید. در روایات بسیار زیادی به صورت های مختلف مداحی به شدت هر چه تمام تر محکوم شده است:
پیامبر خدا می فرماید: «ازمدح و ستایش بپرهیزید، که آن سربریدن است» (کنز العمال، ح8331) و می فرماید: «اگر انسانی با کاردی تیز و بران به انسانی حمله کند برای او بهتراست تا اینکه رو به رو او را بستاید» (المحجة البیضاء، ج5، ص284) و می فرماید: «وقتی از برادرتان چیزی می خواهید، گفتارخود را با ستایش او آغاز نکنید و بر پشتش بار گران مگذارید» (نهج الفصاحه، ص501).
پیامبر خدا(ص) درباره برخورد با کسی که مداحی می کند جمله ای عجیب دارد که شدت ناشایست بودن و پلید بودن این عمل را نشان می دهد: «به صورت مداحان و ستایشگران خاک بپاشید» (همان، ص502؛ سنن ابن ماجه، 3742).
مردی در حضور پیامبر(ص) از مردی مدح و ستایش کرد؛ آن حضرت فرمود: این حرف ها را به گوشش نرسان که او را هلاک می کنی. اگر اینها را از تو بشنود رستگار نمی شود (کنز العمال، ح8339).
این احادیث درباره قبح و زشتی عمل مدح و ستایش بود؛ اما مدح شونده و کسی که خود را در معرض مدح و ثنا قرار می دهد یا شیفته آن است خود داستانی دیگر دارد. قرآن مجید درباره کسانی که مدح و ستایش را دوست دارند، سخنی سخت و عجیب دارد: «البته گمان مبر کسانی که بدانچه کرده اند شادمانی می کنند و دوست دارند به آنچه نکرده اند مورد ستایش قرار گیرند، برای آنان نجاتی از عذاب است، بلکه برای آنان عذابی دردناک خواهد بود» (ال عمران/188).
پیامبر خدا(ص) درباره شیفتگی نسبت به مدح شدن و تاثیر آن بر فرد و اجتماع می فرماید: «دوست داشتن مدح و ثنای مبالغه آمیز انسان را کور و کر می سازد و خانه ها را از اهلش خالی می سازد.
آری! حاکمی که مدح و ستایش را دوست دارد، مداحان و ستایشگران دنیا پرست گرد او جمع میشوند و به ستایشش می پردازند و این مدح و ستایش ها باعث می شود که حقایق را درک نکند و آنها را وارونه بفهمد. و در این زمان است که فاجعه ای عظیم برای ملت و مملکت به وقوع خواهد پیوست چرا که سیاست ها و تصمیم ها و سخنان، خلاف واقعیت و مصلحت خواهد بود. به همین جهت پیامبر(ص) درباره مداحی حاکمان به صورتی ویژه سخن می گوید:
«هر کس حکمران ستمگری را مدح گوید و از سر چشمداشت به او، خود را در برابرش خفیف و خوار گرداند، همسفر او به سوی آتش باشد» (امالی الصدوق، ص347). و می فرماید: «هرگاه بدکار ستوده شود، عرش بلرزد و پرودرگار به خشم آید» (تحف العقول، ص46).
این در واقع همان سفارشی است که امام علی(ع) به مالک اشتر می کند و او را از خطر مدح و ستایش برای حکومت آگاه می کند: «به اهل پارسایی و راستی بپیوند و آنان را چنان تربیت کن که در ستایش تو اغراق نکنند و با ستودن کار بیهوده ای که نکرده ای دلشادت نسازند؛ زیرا که ستایش زیاد، خودپسندی آرد و به سرکشی و تکبر کشاند» (نهج البلاغه، نامه 53).
آن حضرت همچنین به همه مردم سفارش می کند که از مداحان دوری کنند: «کسی که تو را به آنچه نداری بستاید، اگر عاقل باشی، این کار در واقع نکوهش توست» (غررالحکم، ح9042) و می فرماید: «از کسی که تو را بی جهت مدح و ستایش می کند، پرهیز کن؛ زیرا زود باشد که بی جهت نیز (توسط او) بی حرمت و بی آبرو شوی»(تنبیه الخواطر، ج2، ص17).
مطابق این حدیث همان کسی که اکنون مدح و ستایش می کند فردا آبرو می برد و دلیل این امر این است که مدح و ستایش برای دنیا و دنیا پرستی است و کسی تا قدرت دارد مداحی می شود و چون موقعیتش از دست برود یا متزلزل شود به کار دیگری که باز نفع دنیوی اش را در پی دارد می پردازد.
امام علی(ع) وقتی در راس حکومت بود در مقابل مدح و ستایش عکس العمل نشان می داد و به گونه ای عمل می کرد که بر همگان آشکار شود که این عمل خوشایند او نیست. وقتی عده ای به ستایش او پرداختند، فرمود: «خدایا، تو مرا بهتر از خودم می شناسی و من خودم را بهتر از آنان می شناسم. خدایا، ما را بهتر از آن چیزی قرار ده که آنان گمان می کنند و آنچه را هم که درباره ما نمی دانند بر ما ببخشای» (نهج البلاغه، حکمت 100).
آن حضرت با صراحت تمام نفرت خود را نسبت به مدح و ستایش اعلام می کند: «خوش ندارم حتی در ذهن شما بگذرد که من ستایش اغراق آمیز و شنیدن مدح و ثنا را دوست دارم. و من –بحمد الله- چنین نیستم. و اگر (به فرض) دوست می داشتم که مرا مدح و ثنا گویند، این میل را به خاطر خضوع در برابر خداوند سبحان ،که به عظمت و کبریایی زیبنده تر است، رها می کردم. ممکن است مردم مدح و ستایش را پس از تحمل رنج و مشقت (در کاری) شیرین بیابند. لیکن شما مرا مدح و ثنا نگویید؛ زیرا (اینکه مرا می بینید که خود را به رنج و سختی می افکنم برای این است که) می خواهم خود را از مسئولیت حقوقی که از جانب خدا و شما بر گردنم است خارج سازم، حقوقی که هنوز از ادای آنها فراغت نیافته ام و واجبات و وظایفی که باید به جا آورم...» (نهج البلاغه، خطبه 216).
از این سخنان بر می آید که حاکمی که دغدغه اش اجرای وظایف و ادای حقوق است هرگز نباید در پی مداحی مداحان باشد، بلکه باید از آن نفرت داشته باشد. آن حضرت در همین سخن با صراحت به این نکته اشاره می کند که مدح و ثنای بیجا مانع اجرای وظایف اوست و او به نقادی و گفتن اشکالات به شدت نیازمند است. پس مردم را تکلیف می کند که به جای مداحی اشکالات او را بیان کنند:
«با من به صورت تصنعی و منافقانه برخورد نکنید و هرگز گمان نکنید که شنیدن سخن حق بر من سخت است و یا اینکه خواهان تکریم و تعظیم هستم، زیرا کسی که شنیدن سخن حقی که به او گفته می شود یا عدالتی که به او عرضه می شود برایش سخت و مشکل باشد، عمل به آن برایش مشکل تر است. پس، از گفتن سخن حق و مشاوره دادن در راه عدالت به من خودداری نکنید، زیرا من خودم برتر و بالاتر از این نیستم که خطا نکنم» (همان).
امام صادق(ع) از امام علی(ع) نقل می کند که: خداوند عوام و توده مردم را به خاطر گناهانی که خواص در خفاء و بدون اطلاع آنان انجام داده اند عذاب نمی کند، اما اگر خواص آشکارا مرتکب گناه شوند و توده مردم در برابر آن عکس العمل نشان ندهند هر دو گروه مستوجب عذاب الهی هستند (وسائل الشیعه، کتاب الامر بالمعروف...، باب 4 از ابواب الامر و النهی، حدیث 1).
آری! این جامعه خداپسند و اسلامی است. جامعه ای که در آن از چاپلوسی و برخورد های منافقانه و ریا و سالوس و مداحی و ستایشگری خبری نیست و در مقابل مردم آزادانه و به راحتی نقاط قوت و ضعف حاکمان و زمامداران و مسئولان و مدیران را ارزیابی می کنند و بی تکلف با آنان سخن می گویند و عیب ها و کاستی ها را گوشزد می کنند. چنین جامعه ای بیمار نیست چرا که در آن همه افراد دست به دست هم داده اند تا ضعف ها و کاستی ها و عیب ها را بشناسند و آنها را برطرف نمایند. در چنین جامعه ای حاکمان گمراه نمی شوند و به خواب غفلت فرو نمی روند و مداحی ها و چاپلوسی ها مانع بصیرت و روشن بینی آنان نمی شود.
آنچه گفته شد در رابطه با توده های مردم بود. آنان حق دارند که حاکمان را آزادانه نقد کنند و ایراد های آنان را بیان کنند و آنان تکلیف دارند که از مداحی و ستایشگری و چاپلوسی پرهیز کنند و حقیقت را بگویند. اما اگر در جامعه ای نهادی برای نظارت بر حاکمان تعیین شده باشد وظیفه آن نهاد صرفا نقادی نیست و بسیار بالاتر و مهم تر است. این نهاد در اعمال حکومت شریک است و خود نیز باید پاسخگو باشد. نهادی که مردم وظیفه نظارت بر بالاترین مقام حکومت یا مقام های پایین تر را به او سپرده اند قدرتی بیشتر و مهم تر از نقد و گوشزد کردن اشتباهات و کاستی ها را دارد و مردم حتی قدرت عزل را به آنان داده اند. چنین نهاد هایی اگر به جای نظارت جدی به مداحی و ستایشگری بپردازند خطایی نابخشودنی انجام داده اند و در واقع در امانت ملت و عهد و پیمانی که با ملت بسته اند خیانت کرده اند.
وقتی تکلیف عموم مردم آن است که با شخصیتی مثل علی(ع) برخورد نقادانه داشته باشند، تکلیف نهادهایی که از مردم نمایندگی دارند تا بر اعمال و رفتار انسان هایی نظارت کنند که همه قدرت خود را از مردم گرفته اند، آشکار است. برخورد آنان نه تنها نباید مداحانه باشد بلکه باید نقادانه و بلکه بالاتر از آن، یعنی آمرانه، باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر