۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

حسین فتنه گر نیست، اصلاح گر است!

از قرآن مجید بر می آید که انبیای الهی، که همگی در پی اصلاح جامعه از جنبه های مختلف بوده اند، به اموری عجیب متهم می شده اند. پیامبران که همگی برای اصلاح جامعه و اجرای عدالت و برابری انسان ها تلاش می کرده اند و آنان را به آزادی و به کارگیری عقل و خرد دعوت می کرده اند، به سحر وجادو، دیوانگی و جنون، دروغگویی و ... متهم می شده اند (برای نمونه ر.ک ص/4؛ غافر/24؛ الذاریات/39 و 52 و...). علت این امر روشن است. ظالمان و مفسدان که در پی بهره کشی از توده های مردم بوده اند باید چهره انبیا را نامناسب جلوه دهند چرا که نمی توانسته اند به شخصیت و اهداف این انسان ها اعتراف کنند. این امر ویژه پیامبران نبوده و همه مصلحان در طول تاریخ با این مشکل روبرو بوده اند.
حسین ابن علی(ع) جامعه خود را غرق در تباهی می بیند. آن حضرت نامه ای به اهالی بصره می نویسد و در بخشی از آن می فرماید:«من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می کنم زیرا در شرایطی قرار گرفته ایم که سنت پیامبر یکسره از بین رفته و جای آن را بدعت گرفته است(طبری، ج7، ص240، به نقل از «سخنان امام حسین از مدینه تا شهادت» ص55).
آری! امام می بیند کسانی حکومت را در دست گرفته اند که دین را بازیچه و ابزاری در دست خود می بینند و آن را به تباهی و نابودی می کشانند و مملکت را غرق در فساد و گناه کرده و مردم را به اسارت و بردگی گرفته اند. در این وضعیت است که هر مسلمان و دیندار و بلکه هر انسانی وظیفه دارد شعار اصلاح سر دهد و در پی اصلاح جامعه خویش باشد و امام حسین(ع) نیز این وظیفه سنگین را بر دوش خود احساس می کند. آن حضرت به هنگام حرکت از مدینه به سمت مکه وصیت نامه ای نوشته آن را مهر کرده به برادرش محمد حنفیه می سپارد. آن حضرت در این وصیت نامه پس از شهادت به اصول اعتقادات دین می فرماید:«...ومن نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری [از مدینه] خارج می گردم بلکه در پی اصلاح امت جدم(ص) هستم. می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و راه و روش جدم و پدرم علی ابن ابیطالب(ع) را در پیش گیرم...»(مقتل خورازمی، ج1، ص188).
آن حضرت در انتهای روایتی طولانی می فرماید:
«خداوندا! تو خود می دانی آنچه ما انجام داده ایم از سر رقابت در سلطنت و میل به افزودن کالای دنیا نبوده است بلکه از آن رو بوده که پرچم دینِ تو را افراشته ببینیم و اصلاح را در کشورت آشکار کنیم و بندگان ستم دیده ات را امانی دهیم تا به فرایض و سنت ها و احکامت عمل شود...»(رهاورد خرد «ترجمه تحف العقول» ص239).
پس شعار امام(ع) «اصلاح» است و آن حضرت خود را اصلاحگر معرفی می کند. اما یزید و یزیدیان او را فتنه گر و آشوبگر و خارجی معرفی می کنند و بدین وسیله جاهلان و نا آگاهان را به آسانی به جنگ با پسر پیامبر می آورند و محملی فراهم می کنند تا دنیا پرستانی که بر مقام و جایگاه پسر پیامبر آگاهی دارند بتوانند زشتی های کردار خویش را توجیه کنند. آنان پسر پیامبر و فرزندان و یاران او را به شهادت می رسانند و خاندان او را به اسارت می گیرند و به شکلی فجیع به این شهر و آن شهر می برند و مردم را به هلهله و شادی و جشن وا می دارند و به آنان خاندان پیامبر را فتنه گر و آشوبگر معرفی می کنند.
بازخوانی حماسه کربلا عمق فاجعه را نشان می دهد. معاویه در صلح نامه ای که با امام حسن مجتبی(ع) امضا کرده، متعهد شده است که پس از خود جانشینی تعیین نکند. اما برخلاف تعهد پسر نالایق و فاسد خود یزید را جانشین خود می گرداند و به زور از مردم برای او بیعت می گیرد. چند نفری حاضر به بیعت نشده اند که یکی از آنان حسین ابن علی(ع) است. معاویه به یزید وصیت کرده است که کاری با حسین(ع) نداشته باشد چرا که به زیان او تمام می شود. اما یزید پس از مرگ معاویه نامه ای به فرماندار مدینه می نویسد و از او می خواهد که یا از حسین(ع) بیعت بگیرد یا اینکه او را به قتل برساند. امام بناچار به سمت مکه حرکت می کند، اما متوجه می شود که یزیدیان در صددند که در خانه خدا او را به قتل برسانند. آن حضرت برای اینکه حرمت خانه خدا شکسته نشود حج خود را نا تمام گذاشته به سمت کوفه حرکت می کند. یزیدیان را ه را بر او می بندند و او را مجبور به حرکت به سمت کربلا می کنند. در کربلا امام باز نمی خواهد جنگ کند و حتی به لشکر می فرماید که اجازه دهند که برگردد و به منطقه ای دیگر برود ولی لشکر اجازه نمی دهد و آن حضرت را به شهادت می رسانند.
پس حسین(ع) تنها یک جرم دارد و آن اینکه یزید و اعمال او را تایید نمی کند و در این راه به شهادت می رسد. در واقع امام(ع) اصلاح گر است اما نه اینکه بخواهد با شمشیر اصلاح گری کند، بلکه او می خواهد عدم موافقت خود را با فساد فراگیری که به نام دین در جریان است اعلام کند. این یزید است که آن حضرت را مجبور کرده که از مدینه بیرون بیاید و به سمت مکه رود و از مکه بیرون آید و به سمت کوفه رود و در مسیر کوفه راه کج کرده به سمت کربلا رود. و سر انجام این یزید است که دست به شمشیر برده و به حسین(ع) حمله کرده و آن حضرت تنها از خود دفاع کرده است.
و ما از ورای تاریخ حادثه را می خوانیم. کسانی که سراپا غرق در فسادند پسر پیامبر را به قتل می رسانند و او را فتنه گر و آشوبگر معرفی می کنند. اما داوری انسان های حق پرست به گونه ای دیگر بوده و خواهد بود و یزید و یزیدیان را به عنوان مفسدان و فتنه گران تاریخ محکوم کرده مورد لعن و نفرین قرار می دهند و یاد حسین(ع) و یاران با وفایش را به عنوان کسانی که برای اصلاح امور و پیاده شدن حق تلاش می کرده اند زنده نگه می دارند. حق پرستان تاریخ به یزید می گویند:
ای یزید!
تو فتنه گر و آشوبگری که به عهد و پیمان و قانون پایبند نیستی و بر خلاف عهد و پیمان و با ابزاری نامشروع حکومت را در دست گرفته ای!
تو فتنه گری که به رای و نظر مردم توجه نمی کنی و با زور برای خود بیعت می گیری و آنان را مجبور به تسلیم می کنی!
تو فتنه گری که هیچ مخالفی را بر نمی تابی و هر آنکس را که مخالف خود بپنداری از دم تیغ می گذرانی و یا به زندان و تبعید می فرستی و هر صدای مخالفی را در گلو خفه می کنی!
تو فتنه گری که برای حکومت خود از هر وسیله و ابزاری استفاده می کنی و با دروغ و حیله و فریب بر مردم حکومت می کنی و حق را باطل و باطل را حق جلوه می دهی!
تو فتنه گری که اخلاق و اصول اخلاقی در حکومت تو جایی ندارد و برای رسیدن به اهداف خود به هر عملی دست می زنی!
تو فتنه گری که دین و دیانت مردم را بازیچه ای برای قدرت خویش قرار داده از کتاب خدا وسنت پیامبر او تنها به عنوان ابزار استفاده می کنی و در عمل هیچ پایبندی به آنها نداری!
حسین اصلاح گر است که می خواهد ارزش های دینی را که در کتاب خدا وسنت رسول او آمده است پیاده کند. او می خواهد امر به معروف و نهی از منکر کند و جامعه را از فساد و تباهی نجات دهد.

۱ نظر:

  1. ای اصحاب فتنه!
    شما فتنه گران و آشوبگراني که به عهد و پیمان و قانون پایبند نیستید و بر خلاف عهد و پیمان و با ابزاری نامشروع به دنبال به دست گرفتن حکومت هستيد!

    تو فتنه گری که به رای و نظر مردم توجه نمی کنی و با زور برای خود بیعت می گیری و آنان را مجبور به تسلیم می کنی!
    تو فتنه گری که هیچ مخالفی را بر نمی تابی و هر آنکس را که مخالف خود بپنداری از دم تیغ می گذرانی و یا به زندان و تبعید می فرستی و هر صدای مخالفی را در گلو خفه می کنی!

    شما فتنه گران از هر وسیله و ابزاری استفاده می کنی و با دروغ و حیله و فریب براي مردم به منبر مي رويد و حق را باطل و باطل را حق جلوه می دهید! (اما كور خوانديد، مردم از شما جلو تر هستند و حق را بهتر تشخيص مي دهند)

    شما فتنه گران که اخلاق و اصول اخلاقی برای رسیدن به اهداف خود به هر عملی دست می زنیيد!



    استاد گرامي ديد كه همه سخنان خودتان بر عليه خودتان است/

    ما فتنه گريم يا آنان كه به راي مردم و خواست مردم احترام نگذاشته و دورغ پراكني و سياه نمايي را شروع كرديد

    ما فتنه گريم يا رئيس قبيله تان نتوانست حتي تقلب را اثبات كند و به دروغ و نيرگ آوزيان شد.

    استاد گرامي، دست از اين رفتار حقارت آميز خود برداريد

    پاسخحذف