۱۳۸۹ آذر ۱۶, سه‌شنبه

به یاد عاشورائیان و آن پیر عاشورایی

در محرم معنا و مفهوم دینداری برای شیعیان تبلور می یابد. پیام دینداری این است که بندگی حق کن و تمام قد در مقابل باطل بایست و هرگز در مقابل آن خم نشو؛ چرا که تنها و تنها باید در مقابل حق و حقیقت کرنش کنی. این پیام در کلمه «اسلام» خلاصه می شود که معنای آن تسلیم بودن در مقابل حق و حقیقت است و به هر میزان که این تسلیم پر رنگ تر و جدی تر باشد حکایت از ایمانی قوی تر دارد و البته لازمه قطعی این تسلیم محض بودن گردن کشی و سر افرازی در مقابل باطل است که هم عزت دنیوی را در پی دارد و هم نجات و رستگاری اخروی را. 
اما این تسلیم و فروتنی در مقابل حقیقت و این ایستادگی در مقابل باطل کار هر کس نیست، چرا که هزینه ای بس سنگین دارد و این هزینه سنگین را تنها انسان آزاده ای می تواند بپردازد که از همه قفس های خود ساخته بنی آدم خود را آزاد و رها کرده و آماده پرواز باشد. چنین انسانی نه با کرنش در مقابل باطل به ذلت می افتد و نه با فرار از هزینه حق پرستی رستگاری و مقام قرب معبود را از دست می دهد. شعار او که سر لوحه همه برنامه زندگی اوست این است که: 
      الموت اولی من رکوب العاری                  و العار اولی من دخول الناری 
انسان آزاده می میرد اما تن به ذلت نمی دهد. ولی حق پرستان را مقام بالاتری نیز هست که برای آن اگر لازم باشد ذلت ظاهری دنیوی را بر جاه و جلال ظاهری آن ترجیح می دهند. دلداده حقیقت نه تنها از مال و جان و فرزند و خانمان خود در راه حقیقت می گذرد، بلکه تمام آبرو و حیثیت و شخصیت خود را در این راه لگد مال می کند و این ویژگی عشق است که عاشق را به نابودی و فنا می کشاند. 
عشق به حقیقت و تسلیم بودن در مقابل آن همه دین و ایمان است چرا که: «ان الدین عند الله الاسلام» دین نزد خدا تسلیم بودن است و «من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه» هر کسی دیانتی غیر از تسلیم بودن برگزیند از او پذیرفته نیست. و به همین جهت عاشق حق و حقیقت سر و جان و هستی می دهد و همه وجود خود را در پیشگاه معشوق هدیه ای نا قابل و بی ارزش می یابد و به آسانی نثار او می کند. 
و اینگونه بود که در شب عاشورا عاشقان حقیقت آواز عاشقانه ترنم می کردند و ندای جانبازی که حاکی از عمق دلدادگی بود، سر می دادند. آوازی و ندایی که طنین آن زمان ها را در نوردیده و پس از قرن ها به وضوح تمام به گوش می رسد و جان های آماده و لایق را فرا می خواند که ای فرزند آدم این قفس ها شایسته موجودی ملکوتی مانند تو نیست و این تارهای عنکبوتی که پیرامون خود طنیده ای لایق مرغ خوش آواز و زیبای بهشتی مانند تو نیست. همتی کن و طغیان کن و قفس در هم شکن و تارها را بگسل و رها شو و پرواز کن و آواز بخوان که تو شایسته آنی. 
محرم ماه تجدید پیمان با عاشورائیان است و ماهی است که مومنان اعلام می کنند که نام ما را نیز در فهرست حق پرستان و دلدادگان حقیقت ثبت نمایید و از فهرست باطل پرستان ذلیل و اسیر خارج گردانید. آری! مومنان عزاداری و گریه و مویه می کنند و در عزای عاشورائیان قیافه غمبار و مصیبت زده به خود می گیرند ولباس مشکی پوشند تا همراهی خود را با آنان و بغض و نفرت خود را نسبت به یزید و یزیدیان باطل پرست اعلام نمایند. آنان به صورت نمادین گاهی به خود می زنند تا نشان دهند که در راه حق پرستی از دادن هیچ هزینه ای ابایی ندارند. و اینجاست که قطره ای اشک به معنای تمام دینداری است و اگر واقعی باشد و روح داشته باشد بهشت را واجب و رستگاری را حتمی می سازد. این قطره اشک به معنای این است که من حق پرستم و شیدای حقیقتم و با باطل میانه ای ندارم و بلکه از آن نفرت دارم و در یک کلمه «من مسلمانم». 
جامعه مومنان پس از یک دوره گریه و عزاداری اگر واقعی باشد، و از مسیر خود منحرف نشده باشد و معنا و مفهوم آن اعلام همراهی و هم رأیی با دلدادگان عاشورایی باشد، به جامعه ای تبدیل می شود که از مظاهر باطل یعنی دروغ و فریب و حیله و تهمت و افتراء و ظلم و ستم و نامردمی و ناجوانمردی و ... فاصله می گیرد و به جامعه ای پاک و متخلق و خدایی، که در آن راستی و عدالت اصل و اساس است، نزدیک تر می شود؛ چرا که این مرام عاشورائیان است. فریب و دروغ و حیله و ظلم و ستم و مانند اینها ابزاری باطل برای رسیدن به هدفی باطل است که عاشورائیان آزاد دینداری خود را در نفرت از آن و وظیفه خود را مبارزه با آن یافته اند. 
آری! مومنان در این ایام محرم داستان پایمردی ها و جانفشانی های در راه حق را می شنوند و همراه با اشک و ناله با عمق وجود خود عجین می سازند. آنان داستان حبیب ابن مظاهر را می شنوند که در آن شب نورانی یاران حسین و آن شب سیاه و تاریک یزیدیان و پس از اینکه می شنود و در می یابد که فردا در راه حقیقت سر می دهد، چهره اش شادمان می شود و به شوخی و مزاح و بذله گویی می پردازد و چون مورد اعتراض واقع می شود که آیا امشب زمان شوخی و بذله گویی است می گوید آری، امشب شب جشن و شادی من است وشبی بهتر از این شب در عمر خود نداشته ام. 
و آن شیر زن، دخت مولای حق طلبان و الگوی حق طلبی و خواهر آن سرور آزادگان و امام حق پرستان، پس از آنکه هزینه حق پرستی خود را تمام و کمال داده است تیر خلاص را اینگونه بر قلب باطل شلیک می کند که «هر آنچه دیدم زیبا بود و غیر از زیبایی چیزی ندیدم». 
آری! در محرم درباره قهرمانان کربلا و عاشورا می شنویم و می خوانیم. اما گاهی کسانی شانس می آورند و یکی از این قهرمانان را به چشم خود می بینند و من یکی از این انسان های خوش شانس هستم. محرم امسال اولین سالگرد رحلت انسانی است که هر چند در کربلا و عاشورا نبود، اما به معنای واقعی کلمه کربلایی و عاشورایی بود. این انسان والا مقام مرحوم آیت الله منتظری(قدس سره) بود که عمری را عاشورایی زیست و نه تنها سخن از عاشورا و کربلا گفت بلکه آن را در حرکات و سکنات خود متبلور ساخت. 
ویژگی برجسته این مرد بزرگ حق پرستی و باطل ستیزی بود که عمر خود را در این راه گذرانده، هیچ هزینه ای او را از حق گویی باز نداشت و هیچ فشاری او را به باطل پرستی وا نداشت. انواع سختی ها و نا ملایمات را به جان خرید و به سوی هر بلایی آغوش گشود تا دلدادگیش را نسبت به حق و حقیقت تمام، و نفرتش را نسبت به باطل کامل گرداند. بر همه مواهب این دنیا پشت پا زد، از ریاست و مقام و جاه و شکوه و جلال گرفته تا مال و منال و تا آسایش و رفاه. نه از عزلت و محرومیت ترسید و نه از حصر و فشار و نه از حمله غوغاییان قداره بند. او مانند بزرگ مردان عاشورایی خود را آزاد ساخت و پرواز کرد و همه زرق و برق های این دنیای فانی را بازیچه یافت و بر همه آنها خندید. حبیب ابن مظاهر در شب عاشورا شوخی و مزاح می کرد و در واقع به روی جانبازی لبخند می زد و پیر وارسته و شیدای دلباخته ما عمری را به همین طریق گذراند و از تنهایی ها و کمی همراهان نهراسید و به پست و مقام و جاه و جلال مغرور نگردید و در همه حال خودش بود. او عزیز زیست و با کوله باری از توشه، عزیز رفت. خدایش رحمت کند و ما را در راه و روش او و دیگر عاشورائیان موفق بدارد.

۱ نظر:

  1. اولش فك كردم خميني رو ميگي گفتم عموم عجب وبلاگي رو بهم معرفي كرده.آخرش ديدم نه ميشه رو بعضي از آخوندها هم حساب باز كرد.
    هرچند كه منتظري هم وقتي پايگاه اجتماعيش عوض شد اونوقت حرفاش هم تغيير كرد.اما هنوز سنتهاي گذشته رو حفظ كرده بود.مثلا با اين كه تا حدودي ايشون رو قبول دارم ولي اين كاري كه دستشو مردم بوس ميكردن اصلا نميپسنديدم هر چند كه اينها مسائل اصلي نباشد

    پاسخحذف