زمستان 1357 بود و من جوانی 19 ساله بودم و در شهرستان اردستان سال آخر دبیرستان را می گذراندم. مانند دیگر جوانان آن زمان جریان انقلاب و راهپیمایی های مردم را دنبال می کردم، اما از آنجا که محیط کوچک بود در راهپیمایی بزرگی شرکت نکرده بودم. به ایام محرم نزدیک شدیم و زمزمه هایی به گوش رسید که در روز های تاسوعا و عاشورا مردم در تهران حکومت نظامی را نادیده می گیرند و به تظاهرات و راهپیمایی می پردازند. تصمیم گرفتم به تهران بروم و در راهپیمایی شرکت کنم و این تا آن زمان مهم ترین تصمیم زندگی ام بود. روز هشتم محرم با تعدادی از جوانان فامیل و دوست به سمت تهران حرکت کردیم و با اینکه در بین راه از رفتن اتوبوس به تهران ممانعت می کردند، به سختی خود را به تهران رسانیدیم.
شور و دلهره ای عجیب همه را فرا گرفته بود. همه از همدیگر می پرسیدند که چه خواهد شد؟ ناگهان خبری از سوی حکومت پخش شد: «به احترام تاسوعا و عاشورا حکومت نظامی در این دو روز لغو شده است». آیا حکومت شاه هم برای شعائر دینی حرمتی قائل است؟ پاسخی که می شنیدیم این بود که اولا این عمل حکومت یک ریاکاری و فریب است. و ثانیا حکومت مجبور بوده است که به این امر تن دهد چرا که از شور و از جان گذشتگی مردم ترسیده است. و ثالثا به فرض که حکومت حرمتی برای شعائر دینی قائل باشد، این ظاهر دین است، و البته باید حرمت ظاهر دین حفظ شود؛ اما مهم باطن دین است. باطن دین عمل به دستورها و احکام دین است. باطن دین این است که حاکم با مردم خود رو راست باشد و به آنان بها دهد و به آنان تکیه کند و نه به اجانب و بیگانگان و...
به هر حال علت هر چه بود، حرمت تاسوعا و عاشورا رعایت شد و ما در روز تاسوعا در یک راهپیمایی عظیم، که مهمترین حادثه برای من تا آن روز بود، شرکت کردم. در نقطه ای تجمع کردیم که راهپیمایی را آغاز کنیم. گویا آن محل درب منزل مرحوم فلسفی بود. شعاری که به ما گفته شد، و در واقع این اولین شعاری بود که من در یک راهپیمایی مهم می دادم، این بود: «شعار مستضعفین، حکومت متقین».این شعار در دو روز تاسوعا و عاشورا بارها از سوی جمعیت گفته شد و در واقع این شعار اصلی آن دو روز بود. گویا بزرگان قوم با این شعار، از شعارهای تند که ممکن بود باعث تحریک حکومت شود جلوگیری می کردند. دو روز راهپیمایی با آرامش تمام برگزار شد و در آن دو روز اثری از تانک و سرباز و اسلحه نبود.
از آن شعار این را می فهمیدم که حکومت متقین حکومتی است که نه تنها ظواهر دین را رعایت می کند بلکه دغدغه اصلی او رعایت باطن دین است. حکومت متقین حکومتی است که صادقانه به دین و مملکت و ملت خدمت می کند و هیچ فریب و حیله ای در کارش نیست.
حکومت متقین حکومت آن امام همام است که به کارگزار خود تقوای الهی را گوشزد می کند و مصادیق مهمی از این تقوا را بیان می کند و در پایان می فرماید: «بزرگ ترین خیانت، خیانت به ملت است و رسوا ترین تقلب، تقلب پیشوایان است»(نهج البلاغه، نامه 26).
آن حضرت می فرماید: «هر که با دین مردم با آنان دغلکاری کند، او دشمن خدا و پیامبر اوست»(غررالحکم، ح8891). همچنین آن حضرت می فرماید: «تقوای خدا، کلید پاکی و درستی و اندوخته ای برای معاد و باعث آزادی از هر بندگی و رهایی از هر نابودی است»(نهج البلاغه، خ230).
در حکومت پارسایان حقوق مردم و توجه به رعایت آن مهمترین و اساسی ترین اصل است چرا که در متون دینی نه تنها بر رعایت این حقوق تاکید بسیار جدی شده، بلکه بر هر امر دیگری مقدم شده است. تعدی به حقوق مردم مهم ترین مصداق ظلم و ستم است.
امام علی(ع) می فرماید که حقوق مردم بر حقوق خدا مقدم است:
«خداوند تعالی حقوق مردم را بر حقوق خود مقدم داشت، پس هر که حقوق بندگان خدا را رعایت کند این کار به رعایت کردن حقوق خدا بینجامد»(غررالحکم، ح4780).
امام صادق(ع) می فرماید:
«هر که دین خدا را ارج نهد، به حقوق برادران خود نیز ارج می نهد و هر که دین خدا را خفیف شمارد به [حقوق] برادران خود اهمیتی ندهد(بحارالانوار، ح74، ص287).
همچنین آن حضرت می فرماید:
«خداوند به چیزی برتر از ادای حق مومن عبادت نشده است»(الکافی، ج2، ص170).
برگردیم به شعار ابتدایی یعنی «حکومت متقین». اگر حقوق مردم در دین اسلام مهمتر از هر چیز است، پس اصلی ترین دغدغه حکومت پارسایان باید رعایت حقوق مردم باشد و بنابراین میزان پارسایی هر حکومتی به میزان رعایت حقوق مردم بستگی دارد. حکومتی که رعایت حقوق مردم برای او اهمیتی ندارد هرگز نمی تواند خود را پارسا و متقی به حساب آورد.
در تاسوعا و عاشورای سال 57 به منِ جوان گفته شد که احترام ظاهر دین کفایت نمی کند و رعایت باطن دین مهم است. اما اکنون با گذشت بیش از سی سال منِ میانسال گاهی شاهد آن هستم که نه به ظاهر دین احترام گذاشته می شود و نه به باطن آن. در شب عاشورای 88 شاهد به هم ریخته شدن و بی حرمتی به مجلس عزای حسینی بودم آن هم در مکانی به نام حسینیه جماران و در مجلسی که متعلق به بیت امام(ره) بود و در حالی که سخنران مجلس یک از یاران امام بود، شخصیتی که با رای واقعی بیش از بیست میلیون ملت ایران به مدت هشت سال مسئولیت ریاست جمهوری را بر عهده داشت. در صبح روز بعد، یعنی عاشورای حسینی، شاهد وقایعی دردناک تر بودم و اکنون پس از گذشت یک سال باز شاهد هستم که مجلس عزای مردم در خانه شخصی آنان هم امنیت ندارد و با شکلی بسیار نامناسب از آن جلوگیری می شود و حتی با تشکیل دهندگان آن برخوردی بسیار ناشایست می شود و حتی بازداشت می شوند. البته اینها حوادثی است که با چشم خود دیده ام و آنچه شنیده ام بسیار بیشتر از اینهاست.
به منِ جوان نوزده ساله، که دانش آموز بودم، گفته شد که شعار حکومت پارسایان را بدهم چرا که حکومت پارسایان متفاوت است و ...و اکنون منِ میانسال، که در کسوت روحانیت نیز هستم، باید به جوانان چه بگویم و چگونه این اعمال را توجیه کنم؟ چه وظیفه ای سنگین بر عهده من است و چه مسئولیتی خطیر بر دوشم. خدا یاری و کمک دهد و به راه درست و صحیح هدایت فرماید!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر