۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

امام سجاد(ع) در برابر جامعه جاهل

محمد تقی فاضل میبدی 

امام علی بن الحسین ( ع ) ملقب به سجاد در سال 38 هجری در شهر منور مدینه چشم به جهان گشود . در سال 98 در همان شهر به دست حاکمان به اصطلاح اسلامی - زمان ولید بن عبد الملک - با مسمومیت چشم از جهان فرو بست . این امام همام حدود 57 سال در این جهان زیست . فجایع و ظلمهایی که امویان ، چه از تیره سفیانی و چه از تیره مروانی ، به نام دین بر مردم روا داشتند از نزدیک نظاره گر بود . از فاجعه سوزناک کربلا تا واقعه حرَه و نسل کشی یزید در مدینه و کشتارهای بیرحمانه حجاج عامل مروانیان در مکه و عراق و کوفه ، همه به عنوان دفاع ازدین خدا و خلیفه پیامبر صورت پذیرفت و کثیری از مردم به چنین حکومتهایی تن داده بودند و خاندان راستین پیامبر که در معدن علم و بیت وحی تربیت یافته بودند ، یکی پس از دیگری مقتول و یا مسموم میشدند . پیش از امام سجاد (ع ) پدر بزرگوارش امام حسین ( ع ) ، عموی بزرگوارش امام حسن ( ع ) و جدَش امام علی (ع ) به دست متولیان دین و خلافت از سر راه قدرت برداشته میشدند . در اینجا ستم حاکمان برای بقای قدرت از یک سو ، بی تفاوتی بیشتر مردم یا تن دادن آنان به حاکمیت جور و جنایت و یا سکوت آنان از سوی دیگر ، بر شدت شرارت شقاوت می افزود. در این چند سالی که-82سال- حکومت بدست سفیانیان و مروانیان دست به دست میشد پایه های اخلاقی و حقوقی از میان مردم فرو میریخت . شمشیر و زندان و سرکوبی جای منطق ، موعظه و جدال احسن و هر گونه نقد و انتقاد گرفته بود . یا باید تسلیم خلیفه میبود یا در انتظار مرگ و زندان مینشست . 
از زمان معاویه که راه انتقاد از سلطان سد شد و کسی جرأت چون و چرا کردن در برابر برنامه های حاکم وقت نداشت و مردم سعی میکردند سخنی بگویند که بکام ولایت شامات خوش نشیند ، تا روزگار عبدالملک و ولید بن عبدالمالک ، این روش همچنان ادامه داشت ، بلکه اختناق و سرکوبی غلاظ و شداد بیشتری گرفت ؛ به روایت مرحوم شهیدی : " عبدالمالک نخستین کسی است که واعظان را از اندرز گفتن منع کرد . رسم چنان بود که واعظ خطبه خود را با جمله " اتقَ الله " آغاز میکرد . جناب خلیفه بر فراز منبر نشست و سخن را به جای تقوی با تهدید آغاز کرد و به واعظان و نصیحت گران گفت ... از این پس کسی ما را به پرهیزگاری امر نمیکند جز آن که گردن او را خواهم زد ." (شهیدی ، تاریخ تحلیلی اسلام ، 226 ) 
ولید بن عبدالمالک که در پی پدر بر فراز تخت سلطنت میرود همان راه سرکوب پدر و شیوه شاهان پیشین ادامه میدهد . بنا به نقل مورخین این خلیفه مسلمین با توجه به ثروتهای سرشار زمان پدر ، به ساختمان سازی دست میبرد و معماریهای زیبایی را در جهان اسلام به جای میگذارد ؛ بناهای او یکی مسجد جامعه امویان در دمشق است و دیگر کاخها یا تأسیساتی که به استحکام و مجلل ساختن کار حکومت باز میگردد . ولی نهاد حکومت همچنان بر ظواهر دینی است . و در زمان این خلیفه مروانی شخصی به نام حجاج بن یوسف ثقفی مأمور سرکوب مخالفان میشود . در کنار کشتارهای بیرحمانه این عامل سرکوبگر، یکی از سیاست های زشتی که به دست این دژخیم دنبال مشود تحقیر ایرانیان به عنوان موالی است . و هر کس هویت غیرعرب دارد برای شناسایی بر دست او داغ مینهند. 
معروف است که هنگام مرگ حجاج ، پنجاه هزار مرد و سی هزار زن در زندان او بودند . در ریختن خون و گرفتن مال به قدری افراط کرد که خلیفه از شام نامه ای بدو نگاشت و او را ملامت کرد . (مروج الذهب / ج 2/ ص 136 ) 
امام سجاد ( ع ) در دوران چنین حاکمانی ، بعد از فاجعه کربلا عمر خود را سپری کرد . در این زمان که باید عصر فجایع امویان نامید ، بنیان های اخلاقی از هم گسسته و حقوق حقه آدمیان از میان رفته و مردم غالباٌ ، ناآگاه به حقیقت دینند . آگاهان و عالمان ، به امر خلیفه ، یا به تیغ حجاج سپرده میشوند و یا در مخوفترین زندان ها در انتظار مرگند . علی بن الحسین ( ع ) در تلاش است بنیانهای اخلاقی و حقوقی را به این جامعه به ظاهر دینی و نا آگاه بازگرداند . تمام ستم هایی که به دست نا اهلان بر بشر میرود ، عامل اساسی آن نا آگاهی و بی خردی مردمان است که از لحاظ فهم دینی در سطح چند شعار مانده اند . ریشه این جهالت به روزگار پیش برمیگردد.امام علی ( ع ) در میان سکوت این مردم با شمشیر یک مسلمان خارجی مسلک از پای درآمد. امام حسن در بین این مسلمانان ناآگاه با دسیسه خلیفه وقت مسموم گشت . غالب این مردمان در داستان کربلا در دام فریب ملاَیان و مبلغان معاویه و یزید در افتادند ودر خلق خیانتی بزرگ شرکت کردند. قربة الی الله فرزندان پیامبر خدا را به امر خلیفه مسلمین سربریدند ویا به اسارت کشیدند. در میان این مردم جایی برای براندازی حکومت ستم نمانده است.هرحرکتی و انقلابی با بدترین وجه سرکوب میشود. امام چهارم با حرکت توابین و داستان مختار همراهی نمیکند و برای آنان که آمده اند باامام بیعت کنند دست رد میدهد . تاریخ امامان شیعه از این پس یک تاریخ فرهنگی و آگاه کردن مردم به حقایق دین وحقوقشان است . از بعضی زوایای تاریخ بر می آید که امامان شیعی برخی شورشهای علویان را تأیید میکردند . ولی تلاش و اهتمام آنان احیای فرهنگ وارونه گشته اسلام است که به دست خلفای مسلمین رو به انحراف وانحطاط و بدعت رفته است . خیلی از مفاهیم دینی معانی روزگار جاهلیت به خود گرفته است. در این راستا سیمای صحیفه سجادیه و نگارش رساله حقوق امام سجاد ( ع ) بزرگترین مبارزه با جهل و جور و بدعت و دین ابزاری حاکمان است . امام ( ع ) در برابر دین فروشان و شاد خواران از راه دین میفرماید : بئس القوم قوم ختلوا الدنیا بالدین و بئس القوم قوم عملوا باعمال یطلبون بهاء الدنیا ؛ چه بد مردمی هستند مردمی که دنیا را به وسیله دین شکار کرده اند . چه بد مردمی هستند مردمی که کارهایی انجام داده و به آنها دنیا را جسته اند .(تاریخ یعقوبی،ج2) امام نه تنها در برابر جامعه ای جهل زده قرار گرفته، بلکه در برابر پاره ای فقیهان و متکلمانی است که راه توجیهات کلامی و فقهی برای حکومت گشوده اند . دسته ای پیدا شدند و گفته اند مرتکب گناه کبیره در عذاب الهی جاودان نیست ، هر چند بر مردمان ستم روا دارد . اینان کسانی هستند که در فرقه های کلامی بنام« مرجئه »معروفند متکلمانی در خدمت حکومت . امویان از این نوع تفکر کلامی بهره ها گرفتند . 
همانطور که از ساختن احادیث دروغ به نفع حاکمان و علیه منتقدان ، از همه مهمتر امام علی ( ع ) ، سودها جستند . شاعرانی در ستایش مروانیان اشعار فراوانی سرودند و تملق ها گفته اند فضائلی که در اینان نبود افزودند و رزائلی که داشتند، کاستند . پولهای فراوانی در این راه هزینه گشت . ( تاریخ ادبیات عرب / ج 2 / ص 344 ) 
امام حسین ( ع ) در بیانی حال این مردم را چنین توصیف کرده بود : 
الناس عبید الدنیا والدین لعق علی السنتهم .... مردم بنده دنیایند ، دین را تا آن جای میخواهند که زندگانی خود را بدان سامان دهند و چون آزمایش به میان آید دین داران اندک خواهند بود .درجامعه ای که مردم به حقوق خود آگاهی ندارند،ممکن است به هرگونه ستمی تن دهند.امام سجاد دررساله حقوق خود به 51حق اشاره میکند.انسان باادای این حقوق، انسان کامل میشود.دراین چند سالی که از مرگ پیامبر گذشته کسی به این جامعیت ازحقوق آدمیان سخن به میان نیاورده.درلابلای سخنان ونامه های امام علی(ع) سخن از حق و تکلیف زیاد است.ولی امام چهارم به خاطر فراغتی که دارد و ضرورتی که می بیند، تمام زوایای این مسئله را میگشاید.از حق اعضای بدن ،حقوق حیوانات،حق میان زوجین،حق معلم و متعلم و از همه مهمتر حق مردم بر حاکم و بالعکس و سایر حقوق همه را بیان میکند.روشن است اگر مردم به حقوق خود واقف شوند،ودراین راه آموزشهای لازم را ببینند،کمتر ستمی توجیه پذیراست.مهمترین اثری که از امام چهارم همگان آن رامیشناسند،صحیفه سجادیه است.این کتاب که شامل دعاهای گونه گون است،درمضامین آن تعالیمی نهفته است،که مهمترین مبارزه با کج فهمی از دین را نشان میدهد.دریغ این که شیعیان این روزگار نیز امام زین العابدین را فقط در چند روز حضورش در کربلا میشناسند و در نهایت تا شام درمجلس یزید و ایراد خطبه ای آتشین.اما گفته ها و کلماتی که از مکتب این امام همام به اسلام مقلوب آن روز و امروز جانی تازه می دهد،همچنان در لای کتاب و در تاریکخانه کتابخانه به عنوان میراث فرهنگی نهفته است. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر