در هفته نامه «پرتو سخن»، نشریه ای حوزوی که تحت اشراف یکی از مدرسان معروف حوزه علمیه اداره می شود، این عنوان به چشمم خورد: «چه کسی برای خوشایند دشمن فتوا می داد؟!» (12/8/1389). در بخشی از این نوشتار آمده است: «اقدام شایسته جامعه محترم مدرسین حوزه علمیه قم در اعلام عدم کفایت مرجعیت «شیخ یوسف صانعی» بنابر این که ادله فقهی وی خارج از ضوابط اصولی و فتوای نامبرده معارض با اصول و فروع اسلام ناب محمدی است مانع بدعتگذاری های بیشتر وی شده و بدنه حوزه و فقاهت را از نفوذ جاهلان عالم نما پاک نگه داشت».
بحثی که می خواهم به آن بپردازم نه تایید مرجعیت کسی است و نه رد آن و نه حتی دفاع از کسی. البته از آنجا که شاگردی حضرت آیت الله صانعی را کرده ام و نیز از آنجا که حضرت امام(ره) اجتهاد ایشان را تایید کرده و نیز از آنجا که عده بسیاری از کسانی که در این نظام پست های حساسی داشته و دارند تایید اجتهادشان توسط ایشان صورت گرفته، ادب حکم می کند که اینجانب ایشان را «حضرت آیت الله صانعی» بنامم و نه تعبیراتی که نویسنده فوق به کار برده و در آن نشریه معمول و متعارف است. به هر حال سخن اینجانب درباره موضوعی است که در چند ماهه اخیر در نشریاتی مانند نشریه فوق مطرح شده است. در این نشریات آمده است که جامعه محترم مدرسین مرجعیت فردی مانند آیت الله صانعی را ابطال اعلام کرده و ادبیات این نوشته ها به گونه ای است که گویا جامعه مدرسین نهادی رسمی برای اعلام یا ابطال مرجعیت افراد است به گونه ای که گویا حرف اول و آخر در این مساله از آن این تشکل است که اگر کسی خلاف رای این تشکل حرف بزند جرمی مرتکب شده است. علاوه بر این گاهی شنیده می شود مجوز چاپ رساله توضیح المسائل به این تشکل سپرده شده است. لازم است در این رابطه به چند نکته اشاره کنیم:
1-جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تشکلی است که قبل از انقلاب و با هدف فرهنگی و حوزوی و یا سیاسی، شکل گرفته است. بنیان گذاران این تشکل برخی از عالمان برجسته حوزه علمیه قم بوده اند و البته در طول تاریخ خود، و به ویژه بعد از انقلاب، این تشکل از هر جهت دچار تحولاتی شده است. تعداد زیادی از عالمان و بنیان گذاران اولیه یا از دنیا رفته اند و یا عملا در جلسات این تشکل شرکت نمی کنند و جای آنان را افرادی گرفته اند که اکثریت آنان برای مردم ناشناخته اند. به هر حال جامعه محترم مدرسین در شکل کنونی اش تشکلی است که در جلسات آن تعدادی از روحانیان که به لحاظ فکر دینی و سیاسی به هم نزدیکند شرکت می کنند. اما باید توجه داشت که این تشکل نه مساوی حوزه علمیه قم است و نه مساوی مدرسان حوزه.
جا دارد در اینجا سخنی از حضرت امام(ره) را در رابطه با این تشکل نقل کنم. مرحوم آیت الله احمدی میانجی که از اعضای جامعه مدرسین بودند در مدرسه ای در حوزه علمیه قم درس اخلاق می دانند و اینجانب هم که در آن مدرسه بودم پای درس ایشان حاضر می شدم. گاهی در پایان درس از ایشان درباره وضعیت مملکت و امور جاری می پرسیدیم. زمانی اعضای جامعه مدرسین با امام(ره) ملاقات کرده بودند و ما در این رابطه از ایشان سوال کردیم. ایشان گفتند وقتی ما خود را به امام معرفی کردیم و گفتیم ما اعضای جامعه مدرسین هستیم امام فرمودند: «شما همه مدرسین حوزه علمیه نیستید». به امام عرض کردیم که نه ما همه مدرسین حوزه هستیم و نه همه ما مدرسیم. ما یک تشکل هستیم که نام ما جامعه مدرسین است. یکی دو سال بعد بار دیگر اعضای جامعه مدرسین با امام(ره) ملاقات کرده بودند. وقتی از مرحوم آیت الله احمدی میانجی در این رابطه پرسیدیم ایشان سخنی شبیه سخن قبلی را در ضمن مطالب دیگر از امام نقل کردند. ایشان گفتند وقتی ما خود را معرفی کردیم امام فرمودند: «اگر شما جامعه مدرسین هستید پس چرا فلانی (یکی از مدرسان حوزه که ایشان نام بردند) در میان شما نیست» ما برای امام توضیح دادیم که ما همه مدرسان حوزه نیستیم. نام تشکل ما جامعه مدرسین است.
به هر حال در زمان امام(ره) افراد معروف و شناخته شده و تعداد قابل توجهی از مدرسان برجسته در این تشکل عضو بوده اند ولی اکنون وضعیت فرق کرده است. و اگر تاییدی از ناحیه حضرت امام(ره) صورت گرفته قطعا ناظر به افرادی بوده که در آن زمان در این تشکل حضور داشته اند.
2-مراجع تقلید در رساله های علمیه خود راههایی را برای شناخت مرجع تقلید بیان کرده اند. در کتابی به نام «توضیح المسائل مراجع» که مطابق فتوای سیزده تن از مراجع تقلید معاصر است آمده است:
«مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت: اول، آنکه خود انسان یقین کند، مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم، آنکه دو نفر عالم عادل که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آنکه دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند(برخی می گویند شهادت یک نفر که مورد وثوق باشد کافی است). سوم، آنکه عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند. البته در رابطه با این راه سوم برخی می گویند از هر راه عقلایی که ثابت شود کافی است مثل اینکه عده ای بگویند. برخی می گویند از هر راهی که اطمینان حاصل شود کافی است. برخی می گویند باید مجتهد یا اعلم بودن فرد بین اهل فن شیوع داشته باشد».
همان طور که از فقره فوق پیداست، هیچ نهاد یا تشکل خاصی وجود ندارد که مسئولیت اعلام مرجعیت یا اعلمیت یا شرایط دیگر مرجعیت را داشته باشد یا سخن او برای همگان حجت باشد. همه سخن این است که خود فرد باید به اطمینان برسد. حتی جایی که دو نفر شهادت می دهند خبره و عادل بودن این دو شاهد باید برای خود فرد ثابت شود.
3-جامعه محترم مدرسین، به عنوان یک تشکل حق دارد که مرجعیت هر کسی را یا عدم شرایط کسی را برای مرجعیت اعلام کند. اما این اعلام هرگز به معنای این نیست که این تشکل مرجع و نهاد ویژه این کار است لذا هر فرد یا تشکل یا گروه دیگر می تواند برخلاف نظر این تشکل نظر دهد و حتی نظر این تشکل هیچ ترجیحی نسبت به تشکل ها و افراد دیگر ندارد. ممکن است این تشکل مرجعیت کسی یا کسانی را اعلام کند یا به آن شهادت دهد و تشکل ها و افراد دیگر به عکس آن شهادت دهند یا این تشکل عدم مرجعیت کسی را اعلام کند و دیگران مرجعیت او را. این به مردم و تک تک افراد مربوط است که به سخن چه کسی و شهادت چه کسی اعتماد کنند.
یادآوری می کنم که چند سال پیش پس از رحلت آخرین مرجع نسل قبلی دو تشکل مرجعیت افرادی را اعلام کردند. جامعه روحانیت مبارز تهران مرجعیت سه نفر و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مرجعیت هفت نفر را اعلام کردند. معنای این سخن این است که در نظر جامعه روحانیت چهار نفر از کسانی که توسط جامعه مدرسین اعلام شدند، شرایط را نداشته اند. این امر هیچ اشکالی ندارد چرا که هیچ یک از این دو تشکل نهادی رسمی برای اعلام این امر نیستند و صرفا نظر کارشناسی خود را اعلام می کنند. البته ممکن است این اعلام نظر ها روی مصالح و تشخیص سیاسی هم باشد که این را هم شاید بتوان گفت از حقوق یک حزب است.
از این گذشته هنگامی که جامعه مدرسین مرجعیت هفت نفر را اعلام کرد نام عالمان بزرگی مانند حضرات آیات عظام منتظری(ره)، سیستانی، موسوی اردبیلی، صافی گلپایگانی و... در این فهرست نبود اما افراد دیگری این آقایان را به عنوان مرجع یا اعلم معرفی کردند و عده زیادی از مردم به ایشان مراجعه کردند. پس جامعه محترم مدرسین مانند سایر تشکلها صرفا حق دارد نظر خود را اعلام کند و این اعلام نه به معنای قطعی بودن مرجعیت کسانی است که اعلام می شوند ونه به معنای عدم مرجعیت قطعی دیگران.
اما نکته دیگر مساله انتشار رساله های عملیه است. انتشار رساله همیشه آزاد بوده و باید اینگونه باشد. این مساله هیچ ارتباطی با جامعه مدرسین یا هیچ تشکل دیگری ندارد. اینکه گفته شود مجوز انتشار رساله توسط جامعه محترم مدرسین یا هر تشکل دیگر صادر و توسط دولت اجرا شود نتیجه اش دولتی شدن مرجعیت است. چاپ رساله آزاد بوده و باید آزاد باشد. اینکه مردم به چه کسی مراجعه کنند و چه کسی را فقیه و مجتهد و مرجع بدانند به خود آنان مربوط است و هیچ تشکل یا نهادی حق دخالت در آن را ندارد. به هر حال اینکه جامعه محترم مدرسین یا هر تشکلی دیگر نهادی رسمی برای اعلام مرجعیت یا عدم مرجعیت یا نهادی برای صدور مجوز برای انتشار رساله علمیه اعلام شود بدعتی آشکار و وحشتناک است.
گفتگوی امام با معاویه در ضمن نامه ای :
پاسخحذفآن حضرت در جواب نامهاى كه معاويه برايش فرستاد، فرمود:
... در نامهات گفته بودى ملاحظه خود و دينت و امّت محمّد را بكن، و از سركشى و پراكندگى اين امّت بپرهيز كه تو را وارد فتنهاى كنند. و من فتنهاى را عظيمتر از ولايت تو بر اينان نمىدانم، و هيچ نظرى را براى خود و فرزندانم و امّت جدّم افضل از جهاد تو نمىدانم، كه اگر آن را انجام دهم فقط قصدم قربت به خداوند است، و اگر آن را ترك گفتهام از خداوند بجهت اين گناه استغفار مىكنم و توفيق هدايت در كارى كه دارم.
احتجاج-ترجمه جعفرى، ج2، ص: 87-91؛ همچنینالامامه و السیاسه، ج1، ص204-202 (ترجمه ص202-201)؛ انساب الاشراف،ج3،ص153 پاورقی؛ اخبار الطوال ص224