امام سجاد(ع) در دوره و عصری خفقان آلود زندگی می کرد که در آن هیچ گونه فعالیت سیاسی و فکری ممکن نبود. با این حال آن امام همام از طریقه های مختلف با ظلم و ستم مبارزه می کرد. یکی از محورهای مبارزه آن حضرت برخورد با عالمانی بود که در خدمت حکومت ظلم بودند و با ابزار دین ظلم و ستم حاکمان را توجیه می کردند و توده های مردم را با ارائه چهره ای منحرف و منحط از دین رام می ساختند. نمونه ای از این عالمان فردی بود به نام محمد ابن مسلم زُهری که در علم دین و فقه در آن زمان مشهور بود. از مالک ابن انس نقل است که: «در مدینه جز یک محدث و فقیه ندیدم او ابن شهاب زُهری بود»(محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج2، ص388).
به هر حال این عالم و فقیه متبحر به خدمت دربار بنی امیه در می آید و سال ها خدمت می کند و به پست و مقام و مال و منال می رسد. البته در این باره اختلاف است که آیا این آقای زُهری در ابتدا در دربار بنی امیه بوده و در آخر عمر توبه کرده و شاگرد امام سجاد(ع) گردیده یا برعکس(سفینة البحار، ج1، ص573). اما به هر حال در زمانی که زُهری در دربار بنی امیه به خدمتگزاری مشغول است امام سجاد(ع) نامه ای به او می نویسد و اعمال ناپسند او را گوشزد می کند. آن حضرت در این نامه نکات بسیار مهمی را بیان می کند که مطالعه آن برای همیشه سودمند و مفید است، چرا که نقش عالمان دنیاپرست را در ظلم و ستم های حاکمان جور روشن می سازد. در این نامه آمده است:
« خدا، ما و تو را از فتنه ها نگاه دارد و تو را از (گرفتارى به) آتش (دوزخ) حفظ كند، تو در حالتى قرار گرفته اى كه هر كس اين حالت تو را بشناسد، شايسته است به حال تو ترحم كند. نعمتهاى گوناگون خدا بر تو سنگينى كرده است: خداوند بدن تو را سالم، و عمرت را طولانى كرده است و چون خداوند تو را حامل علوم قرآن و فقيه و آشنا به احكام دين و عارف به سنت پيامبر قرار داده حجت او بر تو تمام گشته است.... خداوند در برابر اين نعمتها شكر آنها را بر تو واجب كرده و تو را به اين وسيله آزمايش كرده است آنجا كه فرموده:
«اگر شكرگزارى كرديد، حتما نعمت شما را افزون مى سازم و اگر ناسپاسى كرديد، بى شك عذاب من سخت است»(ابراهیم/7).
ببين، فردا كه در پيشگاه خدا ايستادى و خداوند از تو پرسيد كه شكر نعمتهاى او را چگونه گزاردى، و در برابر حجتهاى او چگونه به وظايف خود عمل كردى، وضع تو چگونه خواهد بود؟ گمان نكن كه خداوند عذر تو را خواهد پذيرفت و از تقصيرت در خواهد گذشت، هرگز! خداوند در كتاب خود از علما پيمان گرفته است كه حقايق را براى مردم بيان كنند، آنجا كه فرموده است: «آن (كتاب آسمانى) را براى مردم بيان كنيد و كتمان نكنيد»(ال عمران/187). بدان، كمترين چيزى كه كتمان كردى و سبكترين چيزى كه بر دوش گرفتى، اين است كه وحشت ستمگر را به آرامش تبديل كردى و چون به او نزديك شدى و هر بار تو را دعوت كرد اجابت نمودى، راه گمراهى را براى او هموار ساختى. چقدر مى ترسم كه در اثر گناهانت فردا جايگاهت با خيانتكاران يكى باشد و به خاطر آنچه به ازاى همكارى با ستمگران به چنگ آورده اى، بازخواست شوى.
چيزهايى را كه حق تو نبود، وقتى به تو دادند، گرفتى، و به شخصى نزديك شدى كه حق هیچکس را ادا نکرده است و هنگامى كه او تو را به خود نزديك كرد، هيچ باطلى را بر طرف نكردى و كسى را كه دشمن خدا است، به دوستى برگزيدى. آيا چنين نبود كه وقتى او تو را دعوت كرد و مقرب خود ساخت، (حاكمان) از تو محورى ساختند كه سنگ آسياب مظلمه هايشان برگرد آن مى چرخد و تو را پلى قرار دادند كه از روى آن به سوى كارهاى خلافشان عبور مى كنند و نردبانى ساختند كه از آن به بام گمراهى و ضلالتشان بالا مى روند؟
تو (مردم را) به سوى گمراهى آنان دعوت مى كنى و راه آنان را طى مى كنى. آنان به وسيله تو، در(دل) علما ايجاد شك كردند و به وسيله تو دلهاى جاهلان را به سوى خود جذب نمودند. (تو آنقدر با وجهه دينى خود به آنان خدمت كردى كه) نزديكترين وزرا و نيرومندترين يارانشان، به قدرى كه تو فساد آنها را در چشم مردم صلاح جلوه دادى، نتوانسته اند به آنان كمك كنند و به اندازه تو باعث رفت و آمد و ارتباط خواص و عوام با آنان گردند.
آنچه (به عنوان حقوق و مقررى و جواهر و...) به تو داده اند، در مقابل آنچه (در توجيه اعمال خلافشان) از تو گرفته اند، چقدر ناچيز و كم ارزش است؟! چقدر اندك است آن چه (از دنيا) براى تو آباد كرده اند، اينك ببين چقدر (آخرت تو را) خراب كرده اند؟! بنگر چه مى كنى و مراقب خويشتن باش و بدان كه ديگرى مواظب تو نخواهد بود، نفس خود را همچون يك شخص مسئول، مورد محاسبه قرار بده.
بنگر كه شكر خدا را، كه در خردسالى و بزرگى با نعمتهاى خود تو را روزى داده، چگونه به جاى آوردى؟ چقدر مى ترسم كه مشمول اين سخن خدا باشى كه فرموده است:
«بعد از آنان، فرزندانى جانشين آنها شدند كه وارث كتاب (آسمانى تورات) گشتند (اما با اين حال) متاع اين دنياى پست را مى گيرند (و بر حكم و فرمان خدا ترجيح مى دهند) و مى گويند: (اگر ما گنهكار باشيم) بزودى (از طرف پروردگار) بخشيده خواهيم شد»(اعراف/169).
تو در سراى جاويد نيستى، بلكه در جهانى هستى كه اعلام كوچ كرده است، مگرانسان پس از همسالان و همگنان خود چقدر در اين دنيا مى ماند؟! خوشا به حال كسى كه در دنيا (از گناهان خويش) بيمناك باشد، و بدا به حال كسى كه مى ميرد و گناهانش بعد از وى مى ماند.
هشيار و بيدارباش كه بدين وسيله به تو اعلام خطر شد،(و در جهت اصلاح خويش) گام پيش بنه كه (فعلا) به تو مهلت داده شده است. تو با نادان طرف نيستى، و آن كس (خدا) كه حساب اعمال تو را نگه مى دارد، هرگز (از لغزشهايت) غافل نمى شود. آماده سفر باش كه سفر دورى در پيش دارى، گناهانت را درمان كن كه دلت سخت بيمار شده است.
گمان نكن كه من مى خواستم تو را سرزنش و ملامت و نكوهش كنم، نه، خواستم خداوند اشتباهات گذشته تو را جبران كند و دين از دست رفته ات را به تو باز گرداند، و در اين كار، سخن خدا را ياد كردم كه فرمود: «تذكر بده زيرا تذكر براى مومنان سودمند است»(ذاریات/55).
ياد همسالان وهمگنان خويش را كه در گذشته اند و تو تنها مانده اى، از خاطر برده اى، بنگر آيا آن گونه كه تو گرفتار (و آلوده) شدى آنان گرفتار شدند؟ آيا آنچنان كه تو سقوط كردى، سقوط كردند؟ آيا تو امر نيكى را ياد كردى كه آنان آن را ناديده گرفتند؟ آيا چيزى را تو دانستى كه آنان ندانستند؟ نه، چنين نيست، بلكه در اثر موقعيتى كه پيدا كردى، در چشم عوام منزلت و احترام يافتى و وضع تو آنان را به زحمت افكند زيرا از رأى تو پيروى مى كنند و به دستور تو عمل مى نمايند، هر چه را تو حلال بشمارى حلال، و آن چه را حرام بشمارى، حرام مى شمارند. البته تو چنين صلاحيت و اختيارى (در حلال و حرام) ندارى، ولى آنچه آنان را بر تو چيره ساخته، طمع بستن آنان به آن چه تو دارى، از دست رفتن علمايشان، چيرگى نادانى بر تو و آنان، و رياست طلبى تو و آنان بوده است.
آيا نمى بينى كه چقدر در نادانى و غرور فرو رفته اى، و مردم چقدر در گرفتارى و فتنه به سر مى برند؟! تو آنان را گرفتار كردى و مردم با ديدن وضع و موقعيت تو، دستاوردهاى خود را ناديده گرفته شيفته مقام و منصب تو شدند، و دلهايشان مشتاق است كه به رتبه علمى تو نايل گردند، يا به مقام و منصب تو برسند، و بدين ترتيب در اثر رفتار و حركت تو، در دريايى (از گمراهى) سقوط كردند كه عمق آن ناپيداست و به گرفتارى اى دچار شدند كه ابعاد آن نامعلوم است، خدا به داد ما و تو برسد كه او فرياد رس (درماندگان) است.
اينك از تمام منصبها و سمتهاى خويش كناره گيرى كن تا به پاكان و صالحان پيشين بپيوندى؛ آنان كه اينك در كفنهاى پوسيده در آغوش خاك خفته اند، شكمهايشان به پشتهايشان چسبيده است، بين آنها و خدا هيچ حجاب و حايلى نيست، دنيا آنان را فريب نمى دهد و آنان شيفته دنيا نمى گردند (به ديدار خدا) دل بستند و آن گاه به (ميعاد) معبود فرا خوانده شدند و چندى نگذشت كه (به اسلاف خود) پيوستند. در صورتى كه دنيا تو را در اين سن پيرى وبا اين مقام علمى و در اين دم مرگ اين گونه گمراه و شيفته سازد، پس، از جوانان كم سن و سال، نادان، سست رأى، و اشتباهكار چه انتظارى مى توان داشت؟ «انا لله و انا اليه راجعون» به چه كسى بايد پناه برد و از چه كسى بايد چاره درماندگى را خواست؟ از مصيبت خود، و آن چه در تو مشاهده مى كنيم، به خدا شكوه مى كنيم و در اين مصيبتى كه توسط تو بر ما وارد شده انتظار اجر و پاداش از پيشگاه او داريم.
بنگر كه چگونه سپاس خدا را كه در خردى و بزرگى، به تو روزى داده به جاى آوردى؟ و چگونه در پيشگاه خدا كه تو را در پرتو دينش در ميان مردم آبرو بخشيده، تعظيم مى كنى؟ و چگونه حرمت كسوت الهى را كه تو را در آن كسوت بين مردم پوشيده داشته حفظ مى كنى؟ و ميزان نزديكى يا دورى تو، نسبت به خدا كه به تو دستور داده است به او نزديك و تسليم فرمانش باشى، تا چه حد است؟
تو را چه شده است كه از خواب غفلت بيدار نمى شوى و از لغزش هايت توبه نمى كنى؟ و مى گويى:«به خدا سوگند هيچ وقت حركتى براى خدا نكرده ام كه در آن دين خدا را زنده كرده يا باطلى را از ميان برده باشم»؟!
آيا اين است شكر نعمت پروردگار كه تو را حامل علوم دين قرار داده است؟! چقدر مى ترسم كه مصداق اين سخن خدا در قرآن باشى كه فرمود: «نماز را ضايع كردند و پيروى از شهوت نمودند و بزودى (كيفر) گمراهى خود را خواهند ديد»(مریم/59).
خداوند تو را حامل (علوم) قرآن قرار داد و علم دين را نزد تو به وديعت سپرد ولى تو آن را ضايع گردانيدى، خدا را سپاس مى گزاريم كه ما را از گمراهى تو حفظ كرد، والسلام»(تحف العقول، ص274-277، ترجمه از "سیره پیشوایان"، ص289-294 با اندکی تصرف در ترجمه).
به هر حال این عالم و فقیه متبحر به خدمت دربار بنی امیه در می آید و سال ها خدمت می کند و به پست و مقام و مال و منال می رسد. البته در این باره اختلاف است که آیا این آقای زُهری در ابتدا در دربار بنی امیه بوده و در آخر عمر توبه کرده و شاگرد امام سجاد(ع) گردیده یا برعکس(سفینة البحار، ج1، ص573). اما به هر حال در زمانی که زُهری در دربار بنی امیه به خدمتگزاری مشغول است امام سجاد(ع) نامه ای به او می نویسد و اعمال ناپسند او را گوشزد می کند. آن حضرت در این نامه نکات بسیار مهمی را بیان می کند که مطالعه آن برای همیشه سودمند و مفید است، چرا که نقش عالمان دنیاپرست را در ظلم و ستم های حاکمان جور روشن می سازد. در این نامه آمده است:
« خدا، ما و تو را از فتنه ها نگاه دارد و تو را از (گرفتارى به) آتش (دوزخ) حفظ كند، تو در حالتى قرار گرفته اى كه هر كس اين حالت تو را بشناسد، شايسته است به حال تو ترحم كند. نعمتهاى گوناگون خدا بر تو سنگينى كرده است: خداوند بدن تو را سالم، و عمرت را طولانى كرده است و چون خداوند تو را حامل علوم قرآن و فقيه و آشنا به احكام دين و عارف به سنت پيامبر قرار داده حجت او بر تو تمام گشته است.... خداوند در برابر اين نعمتها شكر آنها را بر تو واجب كرده و تو را به اين وسيله آزمايش كرده است آنجا كه فرموده:
«اگر شكرگزارى كرديد، حتما نعمت شما را افزون مى سازم و اگر ناسپاسى كرديد، بى شك عذاب من سخت است»(ابراهیم/7).
ببين، فردا كه در پيشگاه خدا ايستادى و خداوند از تو پرسيد كه شكر نعمتهاى او را چگونه گزاردى، و در برابر حجتهاى او چگونه به وظايف خود عمل كردى، وضع تو چگونه خواهد بود؟ گمان نكن كه خداوند عذر تو را خواهد پذيرفت و از تقصيرت در خواهد گذشت، هرگز! خداوند در كتاب خود از علما پيمان گرفته است كه حقايق را براى مردم بيان كنند، آنجا كه فرموده است: «آن (كتاب آسمانى) را براى مردم بيان كنيد و كتمان نكنيد»(ال عمران/187). بدان، كمترين چيزى كه كتمان كردى و سبكترين چيزى كه بر دوش گرفتى، اين است كه وحشت ستمگر را به آرامش تبديل كردى و چون به او نزديك شدى و هر بار تو را دعوت كرد اجابت نمودى، راه گمراهى را براى او هموار ساختى. چقدر مى ترسم كه در اثر گناهانت فردا جايگاهت با خيانتكاران يكى باشد و به خاطر آنچه به ازاى همكارى با ستمگران به چنگ آورده اى، بازخواست شوى.
چيزهايى را كه حق تو نبود، وقتى به تو دادند، گرفتى، و به شخصى نزديك شدى كه حق هیچکس را ادا نکرده است و هنگامى كه او تو را به خود نزديك كرد، هيچ باطلى را بر طرف نكردى و كسى را كه دشمن خدا است، به دوستى برگزيدى. آيا چنين نبود كه وقتى او تو را دعوت كرد و مقرب خود ساخت، (حاكمان) از تو محورى ساختند كه سنگ آسياب مظلمه هايشان برگرد آن مى چرخد و تو را پلى قرار دادند كه از روى آن به سوى كارهاى خلافشان عبور مى كنند و نردبانى ساختند كه از آن به بام گمراهى و ضلالتشان بالا مى روند؟
تو (مردم را) به سوى گمراهى آنان دعوت مى كنى و راه آنان را طى مى كنى. آنان به وسيله تو، در(دل) علما ايجاد شك كردند و به وسيله تو دلهاى جاهلان را به سوى خود جذب نمودند. (تو آنقدر با وجهه دينى خود به آنان خدمت كردى كه) نزديكترين وزرا و نيرومندترين يارانشان، به قدرى كه تو فساد آنها را در چشم مردم صلاح جلوه دادى، نتوانسته اند به آنان كمك كنند و به اندازه تو باعث رفت و آمد و ارتباط خواص و عوام با آنان گردند.
آنچه (به عنوان حقوق و مقررى و جواهر و...) به تو داده اند، در مقابل آنچه (در توجيه اعمال خلافشان) از تو گرفته اند، چقدر ناچيز و كم ارزش است؟! چقدر اندك است آن چه (از دنيا) براى تو آباد كرده اند، اينك ببين چقدر (آخرت تو را) خراب كرده اند؟! بنگر چه مى كنى و مراقب خويشتن باش و بدان كه ديگرى مواظب تو نخواهد بود، نفس خود را همچون يك شخص مسئول، مورد محاسبه قرار بده.
بنگر كه شكر خدا را، كه در خردسالى و بزرگى با نعمتهاى خود تو را روزى داده، چگونه به جاى آوردى؟ چقدر مى ترسم كه مشمول اين سخن خدا باشى كه فرموده است:
«بعد از آنان، فرزندانى جانشين آنها شدند كه وارث كتاب (آسمانى تورات) گشتند (اما با اين حال) متاع اين دنياى پست را مى گيرند (و بر حكم و فرمان خدا ترجيح مى دهند) و مى گويند: (اگر ما گنهكار باشيم) بزودى (از طرف پروردگار) بخشيده خواهيم شد»(اعراف/169).
تو در سراى جاويد نيستى، بلكه در جهانى هستى كه اعلام كوچ كرده است، مگرانسان پس از همسالان و همگنان خود چقدر در اين دنيا مى ماند؟! خوشا به حال كسى كه در دنيا (از گناهان خويش) بيمناك باشد، و بدا به حال كسى كه مى ميرد و گناهانش بعد از وى مى ماند.
هشيار و بيدارباش كه بدين وسيله به تو اعلام خطر شد،(و در جهت اصلاح خويش) گام پيش بنه كه (فعلا) به تو مهلت داده شده است. تو با نادان طرف نيستى، و آن كس (خدا) كه حساب اعمال تو را نگه مى دارد، هرگز (از لغزشهايت) غافل نمى شود. آماده سفر باش كه سفر دورى در پيش دارى، گناهانت را درمان كن كه دلت سخت بيمار شده است.
گمان نكن كه من مى خواستم تو را سرزنش و ملامت و نكوهش كنم، نه، خواستم خداوند اشتباهات گذشته تو را جبران كند و دين از دست رفته ات را به تو باز گرداند، و در اين كار، سخن خدا را ياد كردم كه فرمود: «تذكر بده زيرا تذكر براى مومنان سودمند است»(ذاریات/55).
ياد همسالان وهمگنان خويش را كه در گذشته اند و تو تنها مانده اى، از خاطر برده اى، بنگر آيا آن گونه كه تو گرفتار (و آلوده) شدى آنان گرفتار شدند؟ آيا آنچنان كه تو سقوط كردى، سقوط كردند؟ آيا تو امر نيكى را ياد كردى كه آنان آن را ناديده گرفتند؟ آيا چيزى را تو دانستى كه آنان ندانستند؟ نه، چنين نيست، بلكه در اثر موقعيتى كه پيدا كردى، در چشم عوام منزلت و احترام يافتى و وضع تو آنان را به زحمت افكند زيرا از رأى تو پيروى مى كنند و به دستور تو عمل مى نمايند، هر چه را تو حلال بشمارى حلال، و آن چه را حرام بشمارى، حرام مى شمارند. البته تو چنين صلاحيت و اختيارى (در حلال و حرام) ندارى، ولى آنچه آنان را بر تو چيره ساخته، طمع بستن آنان به آن چه تو دارى، از دست رفتن علمايشان، چيرگى نادانى بر تو و آنان، و رياست طلبى تو و آنان بوده است.
آيا نمى بينى كه چقدر در نادانى و غرور فرو رفته اى، و مردم چقدر در گرفتارى و فتنه به سر مى برند؟! تو آنان را گرفتار كردى و مردم با ديدن وضع و موقعيت تو، دستاوردهاى خود را ناديده گرفته شيفته مقام و منصب تو شدند، و دلهايشان مشتاق است كه به رتبه علمى تو نايل گردند، يا به مقام و منصب تو برسند، و بدين ترتيب در اثر رفتار و حركت تو، در دريايى (از گمراهى) سقوط كردند كه عمق آن ناپيداست و به گرفتارى اى دچار شدند كه ابعاد آن نامعلوم است، خدا به داد ما و تو برسد كه او فرياد رس (درماندگان) است.
اينك از تمام منصبها و سمتهاى خويش كناره گيرى كن تا به پاكان و صالحان پيشين بپيوندى؛ آنان كه اينك در كفنهاى پوسيده در آغوش خاك خفته اند، شكمهايشان به پشتهايشان چسبيده است، بين آنها و خدا هيچ حجاب و حايلى نيست، دنيا آنان را فريب نمى دهد و آنان شيفته دنيا نمى گردند (به ديدار خدا) دل بستند و آن گاه به (ميعاد) معبود فرا خوانده شدند و چندى نگذشت كه (به اسلاف خود) پيوستند. در صورتى كه دنيا تو را در اين سن پيرى وبا اين مقام علمى و در اين دم مرگ اين گونه گمراه و شيفته سازد، پس، از جوانان كم سن و سال، نادان، سست رأى، و اشتباهكار چه انتظارى مى توان داشت؟ «انا لله و انا اليه راجعون» به چه كسى بايد پناه برد و از چه كسى بايد چاره درماندگى را خواست؟ از مصيبت خود، و آن چه در تو مشاهده مى كنيم، به خدا شكوه مى كنيم و در اين مصيبتى كه توسط تو بر ما وارد شده انتظار اجر و پاداش از پيشگاه او داريم.
بنگر كه چگونه سپاس خدا را كه در خردى و بزرگى، به تو روزى داده به جاى آوردى؟ و چگونه در پيشگاه خدا كه تو را در پرتو دينش در ميان مردم آبرو بخشيده، تعظيم مى كنى؟ و چگونه حرمت كسوت الهى را كه تو را در آن كسوت بين مردم پوشيده داشته حفظ مى كنى؟ و ميزان نزديكى يا دورى تو، نسبت به خدا كه به تو دستور داده است به او نزديك و تسليم فرمانش باشى، تا چه حد است؟
تو را چه شده است كه از خواب غفلت بيدار نمى شوى و از لغزش هايت توبه نمى كنى؟ و مى گويى:«به خدا سوگند هيچ وقت حركتى براى خدا نكرده ام كه در آن دين خدا را زنده كرده يا باطلى را از ميان برده باشم»؟!
آيا اين است شكر نعمت پروردگار كه تو را حامل علوم دين قرار داده است؟! چقدر مى ترسم كه مصداق اين سخن خدا در قرآن باشى كه فرمود: «نماز را ضايع كردند و پيروى از شهوت نمودند و بزودى (كيفر) گمراهى خود را خواهند ديد»(مریم/59).
خداوند تو را حامل (علوم) قرآن قرار داد و علم دين را نزد تو به وديعت سپرد ولى تو آن را ضايع گردانيدى، خدا را سپاس مى گزاريم كه ما را از گمراهى تو حفظ كرد، والسلام»(تحف العقول، ص274-277، ترجمه از "سیره پیشوایان"، ص289-294 با اندکی تصرف در ترجمه).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر