در دعای مخصوص روزهای ماه شعبان که به امام سجاد(ع) منسوب است، درباره پیامبر(ص) و اهل بیت او آمده است: «هر کس از آنان پیشی گیرد از دین خارج می شود و هر کس از آنان عقب ماند هلاک گردد و هر کس با آنان همراه شود، به حق پیوندد»(نهج العباده، ص386).
از این فراز دعا بر می آید که دینداری معیار و ملاکی دارد و این گونه نیست که اعمال دینی بدون سنجه و حساب و کتاب باشد و فرقی نکند که انسان چه عملی را مقدم و چه عملی را موخر کند؛ بر چه عملی تاکید بیشتر و بر چه عملی تاکید کم تر کند، چه عملی را در متن زندگی قرار دهد و چه عملی را به حاشیه براند و...اعمال و عقاید دینی هر یک جایگاهی خاص دارند و باید در جای خود قرار گیرند. از این دعای منسوب به امام سجاد(ع) بر می آید که وحی و متون مقدس دین معیار و ملاک تعیین جایگاه اعمال دینی هستند و کسی که افراط کند و در عمل یا اعتقادی از این متون جلوتر رود از چارچوبه دین خارج می شود و هر کس در عمل یا اعتقادی راه تفریط پیش گیرد و از آنان عقب تر حرکت کند هلاک گردد. دینداری واقعی و درست این است که انسان در دینداری خود همراه و هماهنگ با این متون گردد و آنها را ملاک و معیار قرار دهد.
امام علی(ع) می فرماید: «لا تری الجاهل الا مفرطا او مفرِّطا»(نهج البلاغه، حکمت 70) همیشه جاهل یا افراط گر یا تفریط کننده است. جاهل در آیات و روایات در مقابل عالم و دانشمند نیست، بلکه در مقابل حکیم و خردمند است و معنای آن سفیه و بی خرد است و عمل جاهلانه عمل نابخردانه است. امام علی(ع) در این روایت می فرماید که انسان های سفیه و بی خرد هیچگاه در حالت اعتدال نیستند و یا به افراط و یا به تفریط می گرایند.
امام علی(ع) در سخنی دیگر ماموریت انبیاء و پیام آوران الهی را دعوت مردم به اعتدال و راه میانه می خواند(نهج البلاغه، خ222). آن حضرت مشی و منش خود را معتدل و میانه می داند که دیگران باید خود را با آن تطبیق دهند. می فرماید: «ما جایگاه میانه و حد وسط هستیم، عقب افتادگان باید به ما ملحق شوند و تندروان غلو کننده باید به سوی ما بازگردند»(نهج البلاغه، حکت109).
خداوند تعالی در قرآن مجید می فرماید: «اینها حدود خداست، از آنها تجاوز نکنید و هر کس از حدود خدا فراتر رود، آنان همان ستمکارانند»(بقره/229).
دین و دینداری مرزهایی دارد که انسان مومن و دیندار واقعی مواظب است که از این مرزها تجاوز نکند. اما به فرموده امام علی(ع) این انسان سفیه و نادان است که مقید به مرز نیست و یا کوتاهی می کند و به آن نمی رسد و یا زیاده روی می کند و از آن عبور می کند.
دیندار و مومن خردمند و حکیم کسی است که خطوط مرزی را در نظر می گیرد و تسلیم خدا شدن را در این می بیند که خودخواهی را کاملا زیر پا بگذارد و با تمام وجود تسلیم خواست حق تعالی باشد. اما سفیه و نادان خواسته و یا ناخواسته خودخواهی می کند و به مرزها توجه نمی کند و افراط و تفریط می کند و با این عمل به خود و دین لطمه می زند. سفاهت و بی خردی او از این جهت است که به نام دین که لب و گوهر آن تسلیم حق بودن است از مرز حق عبور می کند و خود را مقید به آن نمی سازد و به نام دینداری به دین لطمه می زند و به نام پی جویی سعادت، خود را به هلاکت می افکند.
افراط و تفریط در امر دین آن است که امری از امور دین را بیشتر یا کمتر از آن مقداری که متن دین و منابع قطعی آن اهمیت داده اند بزرگ کند و بیشتر یا کمتر از آن مقداری که دین معین کرده به آن بپردازد. برای مثال در دین اسلام اعتقادات و اعمال جایگاه خود را دارند. و در میان اعمال یک بخش، عبادیات دین است که در واقع به حق الله می پردازد و بخش دیگر احکام اجتماعی دین است که به حقوق مردم توجه دارد و نیز بخش دیگر اخلاقیات است. هر یک از این بخش ها در دین جایگاه خاص خود را دارد. برای مثال در متون اسلامی اخلاق به اندازه ای اهمیت دارد که پیامبر اسلام(ص) می فرماید من فقط و فقط برای اکمال آن مبعوث شده ام(بحار الانوار، ج71، ص420) و بنابراین اخلاق باید بر هر عمل دیگری مقدم شود و بیشتر و بیشتر مورد توجه قرار گیرد. همچنین در متون دینی آمده است که حق مردم بسیار مهم تر از حق خدا و مقدم بر آن است(غرر الحکم، ح4780) و در احکام دین واجبات و مستحباتی وجود دارد و هر یک جایگاه خود را دارند به گونه ای که امام علی(ع) می فرماید: «کارهای مستحب اگر به واجبات لطمه زند باعث نزدیکی به خدا نمی شود»(نهج ابلاغه، حکمت39) و می فرماید: «هنگامی که مستحبات به واجبات زیان رساند آنها را ترک کنید»(همان، حکمت279).
از همه احکام و دستورات الهی اصل عدالت است که هیچگاه نباید ترک شود و بر هر اصل و حکم دیگری مقدم است(مائده/8؛ تحف العقول، ص88).
پس احکام و دستورات دین هر یک جایگاه خاص خود را دارند و یکی جای دیگری را نمی گیرد و بین آنها سلسله مراتب برقرار است.
افراط و تفریط آن است که به یکی از این احکام و دستورات بیش از مقداری که دین بیان کرده توجه شود و مهم تر گردد. زیبایی و جمال دین و نیز کارایی آن به آن است که هر چیزی سر جای خود قرار گیرد و به هر چیزی به اندازه ای معین بها داده شود. اما اگر یکی از این امور، که در جای خود ارزشمند و مفید است، جایی بیش از اندازه معین شده را در دینداری فرد یا جامعه اشغال کند، دین این فرد یا جامعه حالتی کاریکاتوری و مضحک به خود می گیرد و نه تنها زیبایی و جاذبه، بلکه کارآیی خود را نیز از دست داده، تباه می گردد.
گریه بر امام حسین(ع) به معنای همراهی با حق پرستان و نشانه حق پرستی است و می تواند به دیانت عمق بخشد. اما این تنها گریه و غم نیست که این نقش و کارکرد را دارد شادی نیز به جای خود همین نقش و کارکرد را دارد. ما باید به هنگام و در یادبود شکست ها و ناکامی های حق پرستی و حق پرستان غمگین باشیم و به هنگام پیروزی ها و کامیابی های آن شادمان باشیم. هیچ یک از این دو جای دیگری را نمی گیرد و هر دو باید به حد اعتدال وجود داشته باشد. اما اینکه تمام دینداری به گریه و غم تبدیل شود نه برای روح و روان جامعه مفید و سودمند است و نه دین در دید ناظران زیبا وجذاب است.
همچنین عزاداری برای امام حسین با اینکه ارزشمند است اما نه تنها جای حقوق مردم و اخلاق را نمی گیرد، بلکه حتی جای عبادیات مانند نماز و روزه را نمی گیرد و اگر در جامعه ای عزاداری برای ائمه اطهار چنان مهم و بزرگ شود که جای دیگر اعمال و دستورات دین را بگیرد قطعا انحرافی عمیق و بزرگ در دین رخ داده است.
رعایت ظاهر دینی در جای خود اهمیت دارد، اما نه اینکه بیشترین اهمیت را داشته باشد. کسی که کم ترین اطلاع را از متون دینی اسلام داشته باشد به وضوح تمام در می یابد که اخلاق و عدالت و حقوق اساسی مردم بسیار مهم تر و اساسی تر از این ظواهر دینی هستند. حال اگر جامعه ای تمام هم و غمش همین ظواهر دینی باشد و بیشترین اهمیت را به آن بدهد، و در حالی که کم ترین توجه را به آن امور اصلی نمی کند، رعایت این امور را مورد توجه بیش از حد قرار دهد و در پی آن باشد که به هر قیمتی که شده و با خشونتی غیر متعارف این امور را به مرحله اجرا در آورد، قطعا به افراطی وحشتناک گراییده است.
پس اعتدال و میانه روی در دینداری فرد و جامعه آن است که به هر عملی و دستوری به اندازه نیاز و به میزان ارزش آن و مطابق جایگاهی که دین برای آن تعیین کرده بها داده شود. افراط و تفریط در یکی از جنبه های دین باعث زشتی و بی جاذبگی آن می شود، و هم پیروان خود آن دین، بویژه جوانان، ممکن است از دین رانده شوند و هم در چشم جهانیان آن دین وجاهت خود را از دست می دهد.
نکته دیگر اینکه تاریخ ادیان نشان می دهد که در پی هر افراطی دوره ای از تفریط آمده است. در یک دوره بیش از حد بر ظواهر شریعت تاکید شده و در دوره بعد شعار طریقت داده شده و شریعت به طور کلی کنار گذاشته شده است. در این دوره است که هر پرچمی که بلند می شود و هر صدایی که به عرفان و معنویت دعوت می کند عده ای به گرد آن جمع می شوند. در یک دوره بر طبل جنگ و خشونت و غیرت دینی بیش از حد زده می شود و در دوره ای دیگر سستی و بی غیرتی حاکم می شود و...
افراط در امور باعث می شود که عده ای راه تفریط در پیش گیرند. توجه بیش از حد و با شکلی نا خوشایند به ظواهر شریعت باعث می شود که عده ای از ظاهر شریعت دست بردارند. البته همان طور که امام علی(ع) می فرماید هر دو طرف ماجرا جاهل و سفیه هستند. هم آن کس که افراط می کند و هم کسی که به خاطر افراط او تفریط می کند. اینگونه نیست که افراط گروهی، گروه دیگر را مجاز گرداند که راه تفریط در پیش گیرند و اگر گروهی به ظواهر دین بیش از حد بها می دهند و به صورتی ناخوشایند در اجرای آن تلاش می کنند، دیگران آن را زیر پا گذارند یا به لجبازی کشیده شوند و تفریط در امر دین را راهی برای مبارزه با افراطیون قرار دهند.
به هر حال باید توجه داشته باشیم که افراط در امری از امور دین دو لطمه مهم و غیر قابل جبران به دین وارد می کند. یکی اینکه به دین چهره ای کاریکاتوری و مضحک می دهد و جذابیت و کارآیی آن را می گیرد و دیگر اینکه باعث پیدایش زمینه تفریط می شود و افراد ضعیف را به سمت تفریط سوق می دهد. دینداری واقعی و خردمندانه و حکیمانه آن است که به حدود و مرزهای الهی توجه شود و هر چیزی سر جای خود قرار گیرد و به هر چیزی به همان اندازه که دین گفته بها داده شود. دین و دینداری ای که به افراط و تفریط گراییده است دینی آفت زده است و نه تنها فرد و جامعه را اصلاح نمی کند بلکه باعث تباهی و هلاکت آنان می گردد.
امام علی(ع) می فرماید: «لا تری الجاهل الا مفرطا او مفرِّطا»(نهج البلاغه، حکمت 70) همیشه جاهل یا افراط گر یا تفریط کننده است. جاهل در آیات و روایات در مقابل عالم و دانشمند نیست، بلکه در مقابل حکیم و خردمند است و معنای آن سفیه و بی خرد است و عمل جاهلانه عمل نابخردانه است. امام علی(ع) در این روایت می فرماید که انسان های سفیه و بی خرد هیچگاه در حالت اعتدال نیستند و یا به افراط و یا به تفریط می گرایند.
امام علی(ع) در سخنی دیگر ماموریت انبیاء و پیام آوران الهی را دعوت مردم به اعتدال و راه میانه می خواند(نهج البلاغه، خ222). آن حضرت مشی و منش خود را معتدل و میانه می داند که دیگران باید خود را با آن تطبیق دهند. می فرماید: «ما جایگاه میانه و حد وسط هستیم، عقب افتادگان باید به ما ملحق شوند و تندروان غلو کننده باید به سوی ما بازگردند»(نهج البلاغه، حکت109).
خداوند تعالی در قرآن مجید می فرماید: «اینها حدود خداست، از آنها تجاوز نکنید و هر کس از حدود خدا فراتر رود، آنان همان ستمکارانند»(بقره/229).
دین و دینداری مرزهایی دارد که انسان مومن و دیندار واقعی مواظب است که از این مرزها تجاوز نکند. اما به فرموده امام علی(ع) این انسان سفیه و نادان است که مقید به مرز نیست و یا کوتاهی می کند و به آن نمی رسد و یا زیاده روی می کند و از آن عبور می کند.
دیندار و مومن خردمند و حکیم کسی است که خطوط مرزی را در نظر می گیرد و تسلیم خدا شدن را در این می بیند که خودخواهی را کاملا زیر پا بگذارد و با تمام وجود تسلیم خواست حق تعالی باشد. اما سفیه و نادان خواسته و یا ناخواسته خودخواهی می کند و به مرزها توجه نمی کند و افراط و تفریط می کند و با این عمل به خود و دین لطمه می زند. سفاهت و بی خردی او از این جهت است که به نام دین که لب و گوهر آن تسلیم حق بودن است از مرز حق عبور می کند و خود را مقید به آن نمی سازد و به نام دینداری به دین لطمه می زند و به نام پی جویی سعادت، خود را به هلاکت می افکند.
افراط و تفریط در امر دین آن است که امری از امور دین را بیشتر یا کمتر از آن مقداری که متن دین و منابع قطعی آن اهمیت داده اند بزرگ کند و بیشتر یا کمتر از آن مقداری که دین معین کرده به آن بپردازد. برای مثال در دین اسلام اعتقادات و اعمال جایگاه خود را دارند. و در میان اعمال یک بخش، عبادیات دین است که در واقع به حق الله می پردازد و بخش دیگر احکام اجتماعی دین است که به حقوق مردم توجه دارد و نیز بخش دیگر اخلاقیات است. هر یک از این بخش ها در دین جایگاه خاص خود را دارد. برای مثال در متون اسلامی اخلاق به اندازه ای اهمیت دارد که پیامبر اسلام(ص) می فرماید من فقط و فقط برای اکمال آن مبعوث شده ام(بحار الانوار، ج71، ص420) و بنابراین اخلاق باید بر هر عمل دیگری مقدم شود و بیشتر و بیشتر مورد توجه قرار گیرد. همچنین در متون دینی آمده است که حق مردم بسیار مهم تر از حق خدا و مقدم بر آن است(غرر الحکم، ح4780) و در احکام دین واجبات و مستحباتی وجود دارد و هر یک جایگاه خود را دارند به گونه ای که امام علی(ع) می فرماید: «کارهای مستحب اگر به واجبات لطمه زند باعث نزدیکی به خدا نمی شود»(نهج ابلاغه، حکمت39) و می فرماید: «هنگامی که مستحبات به واجبات زیان رساند آنها را ترک کنید»(همان، حکمت279).
از همه احکام و دستورات الهی اصل عدالت است که هیچگاه نباید ترک شود و بر هر اصل و حکم دیگری مقدم است(مائده/8؛ تحف العقول، ص88).
پس احکام و دستورات دین هر یک جایگاه خاص خود را دارند و یکی جای دیگری را نمی گیرد و بین آنها سلسله مراتب برقرار است.
افراط و تفریط آن است که به یکی از این احکام و دستورات بیش از مقداری که دین بیان کرده توجه شود و مهم تر گردد. زیبایی و جمال دین و نیز کارایی آن به آن است که هر چیزی سر جای خود قرار گیرد و به هر چیزی به اندازه ای معین بها داده شود. اما اگر یکی از این امور، که در جای خود ارزشمند و مفید است، جایی بیش از اندازه معین شده را در دینداری فرد یا جامعه اشغال کند، دین این فرد یا جامعه حالتی کاریکاتوری و مضحک به خود می گیرد و نه تنها زیبایی و جاذبه، بلکه کارآیی خود را نیز از دست داده، تباه می گردد.
گریه بر امام حسین(ع) به معنای همراهی با حق پرستان و نشانه حق پرستی است و می تواند به دیانت عمق بخشد. اما این تنها گریه و غم نیست که این نقش و کارکرد را دارد شادی نیز به جای خود همین نقش و کارکرد را دارد. ما باید به هنگام و در یادبود شکست ها و ناکامی های حق پرستی و حق پرستان غمگین باشیم و به هنگام پیروزی ها و کامیابی های آن شادمان باشیم. هیچ یک از این دو جای دیگری را نمی گیرد و هر دو باید به حد اعتدال وجود داشته باشد. اما اینکه تمام دینداری به گریه و غم تبدیل شود نه برای روح و روان جامعه مفید و سودمند است و نه دین در دید ناظران زیبا وجذاب است.
همچنین عزاداری برای امام حسین با اینکه ارزشمند است اما نه تنها جای حقوق مردم و اخلاق را نمی گیرد، بلکه حتی جای عبادیات مانند نماز و روزه را نمی گیرد و اگر در جامعه ای عزاداری برای ائمه اطهار چنان مهم و بزرگ شود که جای دیگر اعمال و دستورات دین را بگیرد قطعا انحرافی عمیق و بزرگ در دین رخ داده است.
رعایت ظاهر دینی در جای خود اهمیت دارد، اما نه اینکه بیشترین اهمیت را داشته باشد. کسی که کم ترین اطلاع را از متون دینی اسلام داشته باشد به وضوح تمام در می یابد که اخلاق و عدالت و حقوق اساسی مردم بسیار مهم تر و اساسی تر از این ظواهر دینی هستند. حال اگر جامعه ای تمام هم و غمش همین ظواهر دینی باشد و بیشترین اهمیت را به آن بدهد، و در حالی که کم ترین توجه را به آن امور اصلی نمی کند، رعایت این امور را مورد توجه بیش از حد قرار دهد و در پی آن باشد که به هر قیمتی که شده و با خشونتی غیر متعارف این امور را به مرحله اجرا در آورد، قطعا به افراطی وحشتناک گراییده است.
پس اعتدال و میانه روی در دینداری فرد و جامعه آن است که به هر عملی و دستوری به اندازه نیاز و به میزان ارزش آن و مطابق جایگاهی که دین برای آن تعیین کرده بها داده شود. افراط و تفریط در یکی از جنبه های دین باعث زشتی و بی جاذبگی آن می شود، و هم پیروان خود آن دین، بویژه جوانان، ممکن است از دین رانده شوند و هم در چشم جهانیان آن دین وجاهت خود را از دست می دهد.
نکته دیگر اینکه تاریخ ادیان نشان می دهد که در پی هر افراطی دوره ای از تفریط آمده است. در یک دوره بیش از حد بر ظواهر شریعت تاکید شده و در دوره بعد شعار طریقت داده شده و شریعت به طور کلی کنار گذاشته شده است. در این دوره است که هر پرچمی که بلند می شود و هر صدایی که به عرفان و معنویت دعوت می کند عده ای به گرد آن جمع می شوند. در یک دوره بر طبل جنگ و خشونت و غیرت دینی بیش از حد زده می شود و در دوره ای دیگر سستی و بی غیرتی حاکم می شود و...
افراط در امور باعث می شود که عده ای راه تفریط در پیش گیرند. توجه بیش از حد و با شکلی نا خوشایند به ظواهر شریعت باعث می شود که عده ای از ظاهر شریعت دست بردارند. البته همان طور که امام علی(ع) می فرماید هر دو طرف ماجرا جاهل و سفیه هستند. هم آن کس که افراط می کند و هم کسی که به خاطر افراط او تفریط می کند. اینگونه نیست که افراط گروهی، گروه دیگر را مجاز گرداند که راه تفریط در پیش گیرند و اگر گروهی به ظواهر دین بیش از حد بها می دهند و به صورتی ناخوشایند در اجرای آن تلاش می کنند، دیگران آن را زیر پا گذارند یا به لجبازی کشیده شوند و تفریط در امر دین را راهی برای مبارزه با افراطیون قرار دهند.
به هر حال باید توجه داشته باشیم که افراط در امری از امور دین دو لطمه مهم و غیر قابل جبران به دین وارد می کند. یکی اینکه به دین چهره ای کاریکاتوری و مضحک می دهد و جذابیت و کارآیی آن را می گیرد و دیگر اینکه باعث پیدایش زمینه تفریط می شود و افراد ضعیف را به سمت تفریط سوق می دهد. دینداری واقعی و خردمندانه و حکیمانه آن است که به حدود و مرزهای الهی توجه شود و هر چیزی سر جای خود قرار گیرد و به هر چیزی به همان اندازه که دین گفته بها داده شود. دین و دینداری ای که به افراط و تفریط گراییده است دینی آفت زده است و نه تنها فرد و جامعه را اصلاح نمی کند بلکه باعث تباهی و هلاکت آنان می گردد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر