در میدان های سخت و ناگوار است که درون انسان ها تا حدی آشکار می شود و اخلاق و روش واقعی آنان نمایان می گردد. رهبران اجتماعی در روزهای صلح و نیز ایام پیروزی می توانند خود را نگه دارند و درپشت الفاظ یا اعمالی اخلاقی و نیکو پنهان شوند، اما در روزهای شکست و سختی و آن هنگام که تا لب پرتگاه سقوط و نابودی رفته اند تغییر چهره بسیار مشکل است و در آن هنگام منش و روش و خلق و خوی واقعی آنان هویدا می گردد.
یکی از این روزهای سخت و ناگوار در دوران حیات پر برکت پیامبر گرامی اسلام(ص) روز جنگ احد بود. در آن روز مسلمانان شکست سختی را متحمل شدند و بیش از هفتاد نفر از بزرگترین یاران پیامبر، از جمله حمزه، عموی بزرگوار پیامبر، به شهادت رسیدند و خود پیامبر(ص) و علی(ع) زخم های کاری متعدد بر داشتند و حتی تا مرز شهادت پیش رفتند و عده زیادی از یاران آن حضرت مجروح و مصدوم شدند.
نکته مهم و قابل توجه این است که این شکست و این همه خسارت مهم و کمرشکن در اثر تخلفات متعددی از ناحیه برخی از افرادی بود که زیر پرچم پیامبر اسلام بودند. سخن این است که خدا و پیامبر او با این افراد متخلف و قانون شکن و نا فرمان که باعث این فجایع شده اند چه برخوردی داشته اند و چه مجازاتی برای آنان تعیین کرده اند؟
خداوند تعالی در قرآن مجید (سوره آل عمران، آیات 139-164) به برخی از این تخلفات اشاره کرده و خواست خدا در رابطه با این تخلفات و سیره پیامبر او را در این باره بیان کرده است. همچنین متون تاریخی این ماجرا را به تفصیل آورده اند. مهم ترین تخلفاتی را که باعث این فاجعه گردید می توان در چند محور زیر بیان کرد:
1-خبر به مدینه رسیده است که مشرکان با سپاهی بزرگ به سوی مدینه لشکرکشی کرده و در نزدیکی کوه احد اردو زده اند. پیامبر یاران خود را جمع کرده درباره چگونگی دفاع در مقابل این لشکر با آنان مشورت می کند. فردی به نام عبد الله اُبی نظریه قلعه داری را پیشنهاد می کند و می گوید بهتر است در شهر بمانیم و در کوچه ها جنگ تن به تن بنماییم و زنان از پشت بام ها سنگ بریزند و ... یاران مسن تر پیامبر از این نظریه استقبال می کنند. اما جوان تر ها (که البته افرادی مانند حمزه(ع) با آنان همراه بودند) با آن مخالفت کرده می گویند این امر باعث می شود که اولا با وارد شدن دشمن به شهر روحیه بگیرد و ثانیا ما باید نگران زن و فرزندان خود نیز باشیم و... پس باید به استقبال دشمن رفته، خارج از شهر با آنان روبرو شویم.
پیامبر(ص) پس از شنیدن سخنان دو طرف نظر طرف دوم را، که هرچند بیشتر طرفداران آن جوان بودند، اما طرفدار بیشتری داشت، پذیرفت و حرکت کرد. اما عبد الله ابی عده ای را تحریک کرد که پیامبر(ص) نظر جوان تر ها را قبول کرد و نظر با تجربه ها را نپذیرفت. او با این سخنان موفق شد سیصد نفر از قبیله اوس را (که حدود 30% کل لشکر پیامبر(ص) بود) از لشکر پیامبر جدا کند و با خود به مدینه بازگرداند. به هر حال پس از مشورت، پیامبر یک نظر را پذیرفته و آیا یک سرباز می تواند در زمان جنگ هم خود از میدان برگردد و هم دیگران را بازگرداند؟(فروغ ابدیت، ج2، ص449-454).
2-لشکر اسلام رو به دشمن و پشت به کوه احد اردو زد. کوه احد شکافی داشت که ممکن بود دشمن، سپاه اسلام را دور زده از پشت حمله کند. پیامبر اسلام(ص) پنجاه نفر تیرانداز ماهر را مامور نگهبانی از این دره کرد و به آنان دستور داد که در هر صورت چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم پست خود را ترک نکنید. لشکر اسلام با چند حمله لشکر کفر را تار و مار کرد. عده ای در میان سپاه اسلام نافرمانی کرده، از تعقیب دشمن دست برداشته، به جمع آوری غنائم پرداختند. در این هنگام چهل تن از پنجاه نفری که مامور نگهبانی دره کوه احد بودند پست خود را ترک کرده و به جمع آوری غنایم پرداختند و از فرمان فرمانده خود که با التماس از آنان می خواست که در پست خود بمانند و سخن پیامبر(ص) را به آنان یادآوری می کرد، سرپیچی کردند. در این هنگام دشمن که دره را خالی دید از پشت حمله کرد و نظم لشکر اسلام را به هم ریخته پیروزی لشکر اسلام را به شکست مبدل کرد(همان، ص458-467).
3- چون لشکر اسلام نظام خود را از دست داده عده زیادی میدان را ترک کرده فرار کردند و از کوه بالا رفتند و به سخن کسانی که آنان را نصیحت می کردند و از آنان می خواستند که از پیامبر(ص) دفاع کنند گوش فرا ندادند. برخی از اینان پا را از این هم فراتر گذاشته علیه پیامبر تبلیغ کرده شکست را بهانه کرده آن حضرت را به دغلبازی و فریب متهم کرده در اصل رسالت آن حضرت تشکیک کردند(آل عمران/153-155؛ فروغ ابدیت، ج2، ص467-471).
خداوند تعالی پس از اشاره به تخلفات و قاون شکنی های متعدد برخی از افراد، به چگونگی برخورد با آنان می پردازد و ابتدا سیره و روش پیامبر(ص) را نقل می کند و می ستاید و سپس در این باره توصیه هایی به آن حضرت می کند. ویژگی آن حضرت نرمش و مدارا است و نه سخت گیری. بیش ترین لطمه را در این میدان به مسلمانان فردی به نام عبد الله اُبی زده است که به نفاق معروف است. اما هیچ تاریخی نقل نکرده است که پیامبر(ص) برخوردی با این فرد کرده یا حتی او را از حقوقش محروم کرده باشد. پیامبر(ص) حتی با چنین افرادی مدارا می کرده و با او مانند دیگر مسلمانان برخورد می کرده است. به هر حال قرآن مجید این اخلاق پیامبر را می ستاید و پس از اینکه نافرمانی های جنگ احد را نقل می کند، می فرماید: «پس به برکت رحمت الهی نرم خو و مهربان شدی و اگر تند خو و سخت دل بودی قطعا از پیرامون تو پراکنده می شدند»(آل عمران/159). پس پیامبر متخلفان را مجازات نکرده و حتی آنان را طرد نکرده و بلکه آنان را جذب کرده است.
خداوند در ادامه سه توصیه بسیار مهم در این باره به پیامبر می کند:
1- «فاعف عنهم» از آنان در گذر. البته در آیات قبلی آمده است که خداوند آنان را عفو کرده است(آل عمران/155). پس اصل اساسی در حکومت نبوی و الهی عفو و گذشت است و نه مجازات و سخت گیری. در چنین حکومت هایی نه تنها نسبت به متهمی که جرمش در دادگاهی ثابت نشده، مجازات و سخت گیری اعمال نمی شود، بلکه حتی نسبت به کسانی که در میدان جنگ و در سخت ترین حالت تخلف کرده و جرم مرتکب شده اند و جرمشان ثابت و قطعی است، مجازاتی در کار نیست و عفو و بخشایش و رحمت جریان دارد.
2- «و استغفر لهم» برای آنان از خدا طلب بخشایش کن. در قسمت قبل خداوند از پیامبر درخواست کرد که متخلفان را ببخشاید و در این قسمت از او می خواهد که از خدا برای آنان طلب بخشایش کند. معلوم است که خدا برای بخشایش کسی نیاز به واسطه شدن کسی ندارد . پس ممکن است مقصود این باشد که این متخلفان حتی در ذهن پیامبر(ص) نباید با دیگران فرق گذاشته شوند.
3- «و شاورهم فی الامر» و در امور حکومتی با آنان مشورت کن. سنت و سیره پیامبر مشورت در امور حکومتی بود کما اینکه، همان طور که در ابتدای این نوشتار بیان شد، آن حضرت قبل از تصمیم گیری در همین جنگ احد با همه یاران خود مشورت کرد و نظر آنان را گرفت. پس این توصیه در اینجا به معنای این است که با متخلفان در جنگ باز هم مشورت کن. آنان حتی نباید از این حق خود، یعنی حق شرکت در امور اجتماعی و دخالت در آن، محروم شوند، تا چه رسد به حقوق دیگر مانند سهم بیت المال یا شغل و دیگر حقوق اولیه یک انسان.
آری! حکومت اسلامی پیامبر خدا اینگونه بود. در این حکومت حتی متخلفان و مجرمان مصونیت داشتند و این گونه نبود که مجرمان مورد ظلم و ستم و ضرب و شتم قرار گیرند، تا چه رسد به منتقدان و مخالفان.
در حکومت پیامبر(ص) متخلفان عفو می شدند و رحمت واسعه شامل حالشان می شد و اینگونه نبود که مجازات های سنگینی برای آنان تعیین شود، تا چه رسد به دلسوزان منتقدی که جرمشان خیرخواهی و نصیحت است. رسول خدا(ص) کسانی را که در پی براندازی بودند و توطئه می کردند، می بخشید و مجازات نمی کرد. اگر حکومت پیامبر(ص) اسلامی است آیا حکومت هایی را که مصلحان خیرخواه و نصیحت کنندگان دلسوز را برانداز و توطئه گرمعرفی می کنند و بدون محاکمه زندانی و حصر می کنند و یا با محاکمه های صوری و فرمایشی و فله ای و دسته جمعی و خارج از ضوابط شرعی و عرفی به زندان های طولانی مدت و مجازات های سنگین دیگر محکوم می کنند می توان اسلامی خواند؟
در حکومت پیامبر(ص) مجرمان و توطئه گران از حقوق اولیه خود محروم نمی شدند و اینگونه نبود که اینان از داشتن شغل یا حق تحصیل و دیگر امور محروم باشند، تا چه رسد به کسانی که جرمشان بیان حق است و برای اجرای قانون تلاش می کنند.
در حکومت پیامبر(ص) حتی مجرمان و توطئه گران در سرنوشت خود و جامعه دخالت می کردند و مورد مشورت واقع می شدند. و اینگونه نبود که خود پیامبر به تنهایی تصمیم بگیرد و دیگران را از دخالت در امور محروم کند تا چه رسد به اینکه زیردستان او و نظامیان همه کاره باشند و برای مردم تعیین تکلیف کنند و برای شخصیت های محبوب مردم شرط و شروط تعیین کنند.
آری حکومت پیامبر(ص) اینگونه بود و به همین معنا اسلامی بود و معیار اسلامی بودن هر نظامی همین امور است.
یکی از این روزهای سخت و ناگوار در دوران حیات پر برکت پیامبر گرامی اسلام(ص) روز جنگ احد بود. در آن روز مسلمانان شکست سختی را متحمل شدند و بیش از هفتاد نفر از بزرگترین یاران پیامبر، از جمله حمزه، عموی بزرگوار پیامبر، به شهادت رسیدند و خود پیامبر(ص) و علی(ع) زخم های کاری متعدد بر داشتند و حتی تا مرز شهادت پیش رفتند و عده زیادی از یاران آن حضرت مجروح و مصدوم شدند.
نکته مهم و قابل توجه این است که این شکست و این همه خسارت مهم و کمرشکن در اثر تخلفات متعددی از ناحیه برخی از افرادی بود که زیر پرچم پیامبر اسلام بودند. سخن این است که خدا و پیامبر او با این افراد متخلف و قانون شکن و نا فرمان که باعث این فجایع شده اند چه برخوردی داشته اند و چه مجازاتی برای آنان تعیین کرده اند؟
خداوند تعالی در قرآن مجید (سوره آل عمران، آیات 139-164) به برخی از این تخلفات اشاره کرده و خواست خدا در رابطه با این تخلفات و سیره پیامبر او را در این باره بیان کرده است. همچنین متون تاریخی این ماجرا را به تفصیل آورده اند. مهم ترین تخلفاتی را که باعث این فاجعه گردید می توان در چند محور زیر بیان کرد:
1-خبر به مدینه رسیده است که مشرکان با سپاهی بزرگ به سوی مدینه لشکرکشی کرده و در نزدیکی کوه احد اردو زده اند. پیامبر یاران خود را جمع کرده درباره چگونگی دفاع در مقابل این لشکر با آنان مشورت می کند. فردی به نام عبد الله اُبی نظریه قلعه داری را پیشنهاد می کند و می گوید بهتر است در شهر بمانیم و در کوچه ها جنگ تن به تن بنماییم و زنان از پشت بام ها سنگ بریزند و ... یاران مسن تر پیامبر از این نظریه استقبال می کنند. اما جوان تر ها (که البته افرادی مانند حمزه(ع) با آنان همراه بودند) با آن مخالفت کرده می گویند این امر باعث می شود که اولا با وارد شدن دشمن به شهر روحیه بگیرد و ثانیا ما باید نگران زن و فرزندان خود نیز باشیم و... پس باید به استقبال دشمن رفته، خارج از شهر با آنان روبرو شویم.
پیامبر(ص) پس از شنیدن سخنان دو طرف نظر طرف دوم را، که هرچند بیشتر طرفداران آن جوان بودند، اما طرفدار بیشتری داشت، پذیرفت و حرکت کرد. اما عبد الله ابی عده ای را تحریک کرد که پیامبر(ص) نظر جوان تر ها را قبول کرد و نظر با تجربه ها را نپذیرفت. او با این سخنان موفق شد سیصد نفر از قبیله اوس را (که حدود 30% کل لشکر پیامبر(ص) بود) از لشکر پیامبر جدا کند و با خود به مدینه بازگرداند. به هر حال پس از مشورت، پیامبر یک نظر را پذیرفته و آیا یک سرباز می تواند در زمان جنگ هم خود از میدان برگردد و هم دیگران را بازگرداند؟(فروغ ابدیت، ج2، ص449-454).
2-لشکر اسلام رو به دشمن و پشت به کوه احد اردو زد. کوه احد شکافی داشت که ممکن بود دشمن، سپاه اسلام را دور زده از پشت حمله کند. پیامبر اسلام(ص) پنجاه نفر تیرانداز ماهر را مامور نگهبانی از این دره کرد و به آنان دستور داد که در هر صورت چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم پست خود را ترک نکنید. لشکر اسلام با چند حمله لشکر کفر را تار و مار کرد. عده ای در میان سپاه اسلام نافرمانی کرده، از تعقیب دشمن دست برداشته، به جمع آوری غنائم پرداختند. در این هنگام چهل تن از پنجاه نفری که مامور نگهبانی دره کوه احد بودند پست خود را ترک کرده و به جمع آوری غنایم پرداختند و از فرمان فرمانده خود که با التماس از آنان می خواست که در پست خود بمانند و سخن پیامبر(ص) را به آنان یادآوری می کرد، سرپیچی کردند. در این هنگام دشمن که دره را خالی دید از پشت حمله کرد و نظم لشکر اسلام را به هم ریخته پیروزی لشکر اسلام را به شکست مبدل کرد(همان، ص458-467).
3- چون لشکر اسلام نظام خود را از دست داده عده زیادی میدان را ترک کرده فرار کردند و از کوه بالا رفتند و به سخن کسانی که آنان را نصیحت می کردند و از آنان می خواستند که از پیامبر(ص) دفاع کنند گوش فرا ندادند. برخی از اینان پا را از این هم فراتر گذاشته علیه پیامبر تبلیغ کرده شکست را بهانه کرده آن حضرت را به دغلبازی و فریب متهم کرده در اصل رسالت آن حضرت تشکیک کردند(آل عمران/153-155؛ فروغ ابدیت، ج2، ص467-471).
خداوند تعالی پس از اشاره به تخلفات و قاون شکنی های متعدد برخی از افراد، به چگونگی برخورد با آنان می پردازد و ابتدا سیره و روش پیامبر(ص) را نقل می کند و می ستاید و سپس در این باره توصیه هایی به آن حضرت می کند. ویژگی آن حضرت نرمش و مدارا است و نه سخت گیری. بیش ترین لطمه را در این میدان به مسلمانان فردی به نام عبد الله اُبی زده است که به نفاق معروف است. اما هیچ تاریخی نقل نکرده است که پیامبر(ص) برخوردی با این فرد کرده یا حتی او را از حقوقش محروم کرده باشد. پیامبر(ص) حتی با چنین افرادی مدارا می کرده و با او مانند دیگر مسلمانان برخورد می کرده است. به هر حال قرآن مجید این اخلاق پیامبر را می ستاید و پس از اینکه نافرمانی های جنگ احد را نقل می کند، می فرماید: «پس به برکت رحمت الهی نرم خو و مهربان شدی و اگر تند خو و سخت دل بودی قطعا از پیرامون تو پراکنده می شدند»(آل عمران/159). پس پیامبر متخلفان را مجازات نکرده و حتی آنان را طرد نکرده و بلکه آنان را جذب کرده است.
خداوند در ادامه سه توصیه بسیار مهم در این باره به پیامبر می کند:
1- «فاعف عنهم» از آنان در گذر. البته در آیات قبلی آمده است که خداوند آنان را عفو کرده است(آل عمران/155). پس اصل اساسی در حکومت نبوی و الهی عفو و گذشت است و نه مجازات و سخت گیری. در چنین حکومت هایی نه تنها نسبت به متهمی که جرمش در دادگاهی ثابت نشده، مجازات و سخت گیری اعمال نمی شود، بلکه حتی نسبت به کسانی که در میدان جنگ و در سخت ترین حالت تخلف کرده و جرم مرتکب شده اند و جرمشان ثابت و قطعی است، مجازاتی در کار نیست و عفو و بخشایش و رحمت جریان دارد.
2- «و استغفر لهم» برای آنان از خدا طلب بخشایش کن. در قسمت قبل خداوند از پیامبر درخواست کرد که متخلفان را ببخشاید و در این قسمت از او می خواهد که از خدا برای آنان طلب بخشایش کند. معلوم است که خدا برای بخشایش کسی نیاز به واسطه شدن کسی ندارد . پس ممکن است مقصود این باشد که این متخلفان حتی در ذهن پیامبر(ص) نباید با دیگران فرق گذاشته شوند.
3- «و شاورهم فی الامر» و در امور حکومتی با آنان مشورت کن. سنت و سیره پیامبر مشورت در امور حکومتی بود کما اینکه، همان طور که در ابتدای این نوشتار بیان شد، آن حضرت قبل از تصمیم گیری در همین جنگ احد با همه یاران خود مشورت کرد و نظر آنان را گرفت. پس این توصیه در اینجا به معنای این است که با متخلفان در جنگ باز هم مشورت کن. آنان حتی نباید از این حق خود، یعنی حق شرکت در امور اجتماعی و دخالت در آن، محروم شوند، تا چه رسد به حقوق دیگر مانند سهم بیت المال یا شغل و دیگر حقوق اولیه یک انسان.
آری! حکومت اسلامی پیامبر خدا اینگونه بود. در این حکومت حتی متخلفان و مجرمان مصونیت داشتند و این گونه نبود که مجرمان مورد ظلم و ستم و ضرب و شتم قرار گیرند، تا چه رسد به منتقدان و مخالفان.
در حکومت پیامبر(ص) متخلفان عفو می شدند و رحمت واسعه شامل حالشان می شد و اینگونه نبود که مجازات های سنگینی برای آنان تعیین شود، تا چه رسد به دلسوزان منتقدی که جرمشان خیرخواهی و نصیحت است. رسول خدا(ص) کسانی را که در پی براندازی بودند و توطئه می کردند، می بخشید و مجازات نمی کرد. اگر حکومت پیامبر(ص) اسلامی است آیا حکومت هایی را که مصلحان خیرخواه و نصیحت کنندگان دلسوز را برانداز و توطئه گرمعرفی می کنند و بدون محاکمه زندانی و حصر می کنند و یا با محاکمه های صوری و فرمایشی و فله ای و دسته جمعی و خارج از ضوابط شرعی و عرفی به زندان های طولانی مدت و مجازات های سنگین دیگر محکوم می کنند می توان اسلامی خواند؟
در حکومت پیامبر(ص) مجرمان و توطئه گران از حقوق اولیه خود محروم نمی شدند و اینگونه نبود که اینان از داشتن شغل یا حق تحصیل و دیگر امور محروم باشند، تا چه رسد به کسانی که جرمشان بیان حق است و برای اجرای قانون تلاش می کنند.
در حکومت پیامبر(ص) حتی مجرمان و توطئه گران در سرنوشت خود و جامعه دخالت می کردند و مورد مشورت واقع می شدند. و اینگونه نبود که خود پیامبر به تنهایی تصمیم بگیرد و دیگران را از دخالت در امور محروم کند تا چه رسد به اینکه زیردستان او و نظامیان همه کاره باشند و برای مردم تعیین تکلیف کنند و برای شخصیت های محبوب مردم شرط و شروط تعیین کنند.
آری حکومت پیامبر(ص) اینگونه بود و به همین معنا اسلامی بود و معیار اسلامی بودن هر نظامی همین امور است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر