یکی از کسانی که نام او را در فهرست اصحاب امام
علی(ع) برشمرده اند فردی به نام عبیده سلمانی مرادی است (آیت الله ناظم زاده قمی 1110
نفر از اصحاب امام علی(ع) را در کتاب «اصحاب امام علی(ع)» معرفی کرده است). شیخ طوسی
در رجال طوسی او را از اصحاب امام علی(ع) و برقی نیز در رجال برقی او را از بزرگان
اصحاب امام(ع) شمرده است. گفته شده است که او محضر پیامبر(ص) را درک نکرده و دو
سال پس از وفات آن حضرت ایمان آورده است و از اصحاب مورد اعتماد امام علی(ع) بوده
و در جنگ نهروان نیز حضور داشته است. همچنین گفته می شود که او در فقه نیز مورد
رجوع بوده و برخی از فقها برای حل مسائل مشکل با او مکاتبه می کرده اند (تاریخ
بغداد، ج11، ص117-120؛ تهذیب التهذیب، ج5، ص445، به نقل از اصحاب امام علی(ع)، ج2،
ص822).
این اجمالی از زندگی و شخصیت علمی عبیده سلمانی
و جایگاه او نزد امام علی(ع) بود. ماجرایی بین این فرد و امام علی(ع) پیش آمده که
بسیار درس آموز است. در واقع این ماجرا نوع رابطه امام با یاران و اصحاب خود و نیز
نگاه اصحاب به آن حضرت را به خوبی نشان می دهد. اما متن ماجرا:
امام علی(ع) عازم جنگ با معاویه است و مردم را
دعوت به یاری می کند و مردم عموما دعوت او را اجابت می کنند. اما گروهی که عبیده
سلمانی جزو آنان است خدمت امام می رسند و می گویند: ما همراه شما حرکت می کنیم،
اما وارد اردوگاه نظامی شما نخواهیم شد، بلکه در محل جداگانه ای اردو می زنیم و
... هنگامی که برایمان مشخص شد که کدامیک از شما –علی ومعاویه- گناه و ستمگری می
کند و خواستار چیزی است که برایش حرام بوده و جایز نیست، آنگاه علیه وی و به نفع
طرف مقابل وارد جنگ خواهیم شد».
امام در واکنش به این درخواست سخن شکوهمندی را
بیان می فرماید، سخنی که ویژه آن امام همام است و با مشی و منش عموم مدعیان دین در
طول تاریخ تفاوت اساسی دارد. سخن حضرت این است:
«مرحبا و اهلا، هذا هو الفقه فی الدین و العلم
بالسنة، من لم یرضِ بهذا فهو جائرٌ خائن» آفرین بر این طرز تفکر و اندیشه، در واقع
این همان تفقه در دین و علم به سیره و سنت نبوی(ص) است و هر کس به این اندیشه و
تصمیم راضی نباشد، بدانید که ظالم به مسلمانان و خائن به اسلام است (وقعة صفین، ص
115، به نقل از «اصحاب امام علی(ع)»، ج2، ص823).
در این پاسخ کوتاه نکات بسیار مهمی نهفته است که
در واقع شیوه دینداری صحیح و درست را بیان می کند:
1-آگاهی عمیق دینی با تحقیق و بررسی دقیق حاصل
می شود و نه از تبعیت و تقلید کورکورانه. در واقع بصیرت دینی هیچ سنخیتی با اطاعت
محض و بی چون و چرای از این و آن ندارد، هرچند تبعیت شونده شخصیتی مانند علی(ع)
باشد. تفاوت کسانی که در پی این بوده اند که از دین استفاده ابزاری کنند و کسانی
که می خواسته اند به دین و معنویت خدمت کنند در همین بوده است که گروه اول مردم را
به تبعیت محض و چشم بسته دعوت می کرده اند، در حالی که دسته دوم در پی این بوده
اند که چشم مردم را باز کنند و آنان را از پیروی و اطاعت محض باز دارند و به تامل
و تفکر وادارند. مروری بر آیات قرآن مجید نشان می دهد که دعوت به مطالعه و تحقیق و
تامل و اندیشه بخش مرکزی و اصلی دعوت انبیا را تشکیل می داده است. آنان از مردم
تبعیت محض را طلب نمی کرده اند، بلکه از آنان می خواسته اند که سخنشان را بشنوند و
در آن تامل و تفکر کنند و اگر آن را حق یافتند بپذیرند.
2-تنها راه شناخت دین و سنت پیامبر تحقیق و تفحص
است. بی تردید با مرور زمان گرد و غبار چهره نورانی دین را می پوشاند و آن را تیره
و تار می سازد. دین در گذر قرن ها مورد سوء استفاده های زیادی قرار می گیرد و
تغییرات ناخوشایندی در آن ایجاد می شود به گونه ای که چه بسا پذیرش چشم بسته آن نه
تنها انسان را به نجات و رستگاری رهنمون نمی شود، بلکه چه بسا باعث بدبختی دنیوی و
هلاکت اخروی می گردد. انسانی که می خواهد دیندار باشد وظیفه دارد که دین حقیقی و
واقعی را بشناسد. اما این شناخت تنها با تحقیق و تامل و بررسی عقلانی و دقیق حاصل
می شود. بنابراین تحقیق و بررسی و تفکر هم اصل پیام دین است و هم تنها راه شناخت
دین صحیح و درست.
3-هیچ شخصیتی و هیچ نظامی از قبل و به صورت
پیشینی درست و بر حق و دینی و اسلامی نیست و مطابق این سخن گرانبهای امام علی(ع)
حقانیت و دینی بودن هرکس و هر نظامی را باید با عملش و خواسته هایش سنجید. امام
علی(ع) داماد پیامبر و از بنی هاشم است و سوابقش در اسلام روشن است. از آن هنگام
که در نوجوانی به پیامبر(ص) ایمان آورد، تا هنگامی که در جوانی در بستر پیامبر
خوابید و حاضر شد به خاطر پیامبر جان خود را به خطر اندازد، و تا میدان های مجاهدت
در راه خدا که تنها در جنگ احد به خاطر دفاع از جان پیامبر هفتاد زخم کاری برداشت
و ... اما همه اینها دلیل نمی شود که حکومت علی بر حق باشد. حق بودن حکومت او را
اعمال او و نظام تحت حکومت او مشخص می کند. هر حکومتی که اهل گناه و ستم و تجاوز
باشد آن حکومت بر حق نیست و فرقی نمی کند که حاکم چه کسی باشد. حکومتی که دغدغه
اصلی اش حقوق ملت نباشد و به راحتی حقوق اولیه انسان ها را پایمال کند و آنان را
مورد ظلم و ستم قرار دهد هرگز بر حق نیست و فرقی نمی کند حاکم از چه صنف و گروه و
وابسته به چه خاندان و تیره و طائفه ای باشد. حتی اگر کسی عضو خانواده پیامبر باشد
باز باید عملش حقانیتش را به اثبات برساند. بر باطل بودن معاویه و بر حق بودن
علی(ع) نیز باید در عمل این دو نمایان باشد، چنان که یکی برای حقوق انسان ها هیچ
ارزشی قائل نیست و حکومت را برای خود حکومت می خواهد و دیگری حکومت را تنها برای
احقاق حق می خواهد و برای خود حکومت هیچ ارزش و بهایی قائل نیست (نهج البلاغه،
خطبه 33).
و باز مطابق این سخن، عبیده سلمانی و هم حزبی
هایش به نکته دیگری برای سنجش حکومت حق و حکومت باطل اشاره کرده اند و امام آن را
تایید کرده است. حاکم از مردم چه درخواستی دارد و آیا مجاز است که چنین درخواستی
داشته باشد؟ اگر حاکمی از مردم خود اطاعت محض و بی چون و چرا را طلب می کند یا از
آنان اموری را طلب می کند که انجام آنها جایز نیست، چنین حاکمی بر حق نیست. حاکمی
که برای ملت خود احترام قائل نیست و از آنان می خواهد که در برابر او خوار و ذلیل
باشند و صرفا هر چه را که او می گوید عمل کنند و هرگاه او می گوید به صحنه بیایند
و هرگاه او می خواهد در خانه بنشینند و تنها نقش سیاهی لشکرهایی را داشته باشند که
پشت سر موکب همایونی بدوند تا عظمت و شوکتی برای حکومت او باشند و... چنین حاکمی
درخواستی غیر مشروع از ملت خود دارد و بر حق نیست. حاکمی بر حق است که حکومت را حق
ملت می داند و هرگز حاضر نیست با ذلت انسانی برای خود شکوه و عظمت کسب کند (نهج
البلاغه، حکمت 37 و 322).
4-امام(ع) دراین سخن کوتاه می فرماید کسی که این
پیشنهاد را نپذیرد ستمگر است. این ابتدایی ترین حق یک انسان است که بخواهد برای
تصمیم های مهم زندگی اش تحقیق و تفحص کند. این حق انسان هاست که در سرنوشت کشور و
مملکت خود دخالت کنند و لازمه این شرکت در ساختن کشور این است که آزادانه تحقیق کنند
و هر کس و هر نهاد و هر نظامی که به گونه ای جلوی این امر را بگیرد در واقع حقوق
اولیه انسان ها را پایمال کرده است. اگر امام علی(ع) درخواست گروه عبیده سلمانی را
رد می کرد معنایش این بود که شما وظیفه دارید بدون مطالعه و تحقیق و به صورت چشم
بسته حقانیت حکومت مرا بپذیرید و در رکاب من به میدان بیایید و جان خود را به خطر
اندازید. آیا چنین درخواستی از یک انسان در واقع انکار انسانیت او نیست. پیامبر
خدا(ص) می فرماید: «جانمایه آدمی خرد اوست و کسی که خرد ندارد دین ندارد» (روضة
الواعظین، ص9). مطابق این حدیث شریف تفاوت انسان با دیگر حیوانات این است که انسان،
خردمند است و برای تصمیم های خود از خرد خود بهره می گیرد. حال اگر از کسی خواسته
شود که بدون تحقیق و تفکر به چیزی گردن نهد آیا معنایش این نیست که از انسانیتش
دست بردارد؟
5-و باز امام(ع) می فرماید کسی که این درخواست
را رد کند و نپذیرد خائن است. چنین کسی در بزرگترین امانتی که به او سپرده شده است
خیانت کرده است. او خائن به دین خداست چرا که به جای دعوت به حق و حقیقت به خویشتن
دعوت کرده است. کسی که می گوید مرا بدون تحقیق بپذیرید معنایش این است که من مساوی
حق هستم و حقانیت من نیاز به سنجش ندارد. چنین انسانی خویشتن را فراتر از نقد و
بررسی می داند و این عبور از مرزهای تعیین شده دین است. علاوه بر این، اینکه کسی
مردم را به پذیرش بدون تحقیق دعوت کند در واقع اصلی ترین پیام دین را که دعوت به
تفکر و تعقل است زیر پا گذاشته و در واقع دین خدا را منحرف کرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر