اولین روز ماه ذی الحجة سالروز ازدواج علی(ع) و
فاطمه زهرا(س) است. این دو شخصیت دو الگو و اسوه دینی هستند و بنابراین همه جنبه
های زندگی آنان برای همگان درس آموز است. زندگی زناشویی یکی از مراحل مشکل و شاید
مشکل ترین مراحل زندگی است به گونه ای که همه ادیان به صورت های مختلف به آن توجه
کرده و در علوم معقول سیاست منزل را در کنار اخلاق و سیاست مدن یکی از شاخه های
حکمت عملی قرار داده اند. مطالعه زندگی زناشویی دو شخصیتی که از هر جهت از برجسته
ترین انسان ها هستند می تواند بیشترین کمک را به انسان هایی بنماید که در پی یک
زندگی پاک و اخلاقی و عادلانه هستند.
از سوی دیگر زندگی مشترک این دو اسوه می تواند
بر تعالیم و دستورات فقهی و اخلاقی دین در این زمینه پرتو افشانی کند به گونه ای
که معنای دستورات و گزاره های لفظی را آشکار سازد و هدف و مقصود شارع مقدس را
ازآنها بر ملا نماید.
اگر از آینه شریعت و فقه و احکام و مقرراتی که
در رساله های عملیه در رابطه با زندگی زناشویی آمده، به این مساله نگاه کنیم با
مشکلاتی بسیار جدی روبرو می شویم: اجازه خروج از خانه با مرد است و زن نمی تواند
بدون اجازه از خانه خارج شود؛ تمام مخارج خانه بر عهده مرد است و بر زن واجب نیست
که در هیچ کاری مشارکت کند؛ زن نه تنها مسئول نگهداری از کودک نیست، بلکه می تواند
برای شیردهی از مرد اجرت طلب کند؛ طلاق در دست مرد است و زن در صورتی که طلاق
بخواهد باید مرد را راضی کند؛ مساله نزدیکی جنسی و مقاربت تنها در اختیار مرد است
و تنها وظیفه دارد چهار ماه یک بار به اندازه ای که نام نزدیکی صدق کند و نه اینکه
به حد ارضای جنسی برسد، این عمل را انجام دهد...
اگر زندگی زناشویی این باشد محیط خانه به یک
جهنم تبدیل می شود و مشکلات بسیار زیاد روانی، عاطفی، اخلاقی و دینی را به وجود می
آورد. اگر چنین احکامی به صورت قوانین لازم الاجرا در آیند اکثریت قاطع، یعنی بیش
از 99 درصد مردان، قادر به ازدواج نیستند، چرا که نمی توانند برای خانه پیش خدمت
استخدام کنند یا به همسر به خاطر شیردادن یا نگهداری فرزند اجرت و حقوق بپردازند.
اگر زن نتواند با بستگان خود رابطه داشته باشد قطعا دچار بحران روحی و روانی خواهد
شد. اگر حکم نزدیکی همین باشد که گفته شد پس زن ارضای جنسی نمی شود و این مشکلات فردی
و اجتماعی زیادی را به بار می آورد و ... پس این احکام و دستورات به صورت ظاهری
آنها قابل اجرا نیستند و اگر هم قابل اجرا بودند قطعا باعث عسر و حرج و ظلم و بی
عدالتی و فساد می شدند.
اما وقتی سراغ زندگی زناشویی آن زوج الگو می
رویم، در آن هیچ سخنی و اثری از این احکام نمی بینیم. آن دو انسان برجسته در
ابتدای زندگی، خدمت پیامبر خدا(ص) می رسند تا کارهای خانه را بین آن دو تقسیم کند
و آن حضرت کارهای داخل خانه را به فاطمه(س) و کارهای خارج خانه را به علی(ع) می
سپارد (بحارالانوار، ج43، ص81). اما چرا این دو شخصیت بنا را بر تقسیم کار گذاشتند
و چرا برای تقسیم کار نزد پیامبر(ص) رفتند؟ مگر حکم این امور در شریعت نیامده بود؟
در حدیثی نقل شده است که روزی حضرت زهرا(س) خدمت
پدر بزرگوار رسید و از زیادی کارهای خانه، که در آن زمان بسیار سخت و طاقت فرسا
بود، شکایت کرده از پدر تقاضای کنیزی کرد تا به او کمک کند. پیامبر خدا(ص) در پاسخ
می فرماید که: دخترم! به خدا سوگند چهارصد فقیر در مسجد سکونت دارند که نه غذا
دارند و نه لباس. می ترسم اگر کنیز داشته باشی اجر و ثواب خدمت در خانه از تو فوت
شود. می ترسم علی در قیامت از تو مطالبه حق کند. آن حضرت سپس ذکری را به او تعلیم
می دهد که باعث آرامش او می شود (همان، ح43، ص85).
مطابق این حدیث حضرت زهرا به سختی در خانه کار
می کرده است و خود را طلبکار علی(ع) نمی دانسته است. این در حالی است که او قدرت
داشته چرا که پدرش حاکم مدینه بوده است. اما نکته عجیب در این حدیث این است که چرا
پیامبر(ص) به دختر نفرمود وظیفه تو نیست که در خانه کار کنی و وظیفه علی(ع) است که
برای تو پیشخدمت استخدام کند؟ عجیب تر اینکه می فرماید می ترسم علی در قیامت از تو
مطالبه حق کند. آیا اگر زهرا(س) تقاضای پیش خدمت می کرد یا از انجام کارهای خانه و
مشارکت در امور سر باز می زد حقی از شوهر خود تضییع کرده بود؟
در حدیثی دیگر آمده است که روزی پیامبر خدا(ص)
وارد خانه فاطمه(س) شد و مشاهده کرد که آن زوج گرامی با هم مشغول آسیاب کردن
هستند. حضرت پرسید کدام یک از شما بیشتر خسته هستید و علی(ع) پاسخ داد که فاطمه.
پیامبر(ص) جای فاطمه نشست و علی را در آسیاب کردن کمک کرد (همان، ص50). امام
صادق(ع) می فرماید علی(ع) هیزم و آب خانه را تهیه می کرد و خانه را جاروب می کرد و
فاطمه(ع) آسیاب می کرد و خمیر می کرد و نان می پخت (همان، ص151).
در منبع فوق و منابع دیگر حدیثی، مطالب زیادی
درباره زندگی این دو شخصیت و مشارکت آن دو در زندگی نقل شده است. در احادیث بسیار
زیادی سخن از این رفته که حضرت زهرا، هم کارهای خانه را انجام می داده و هم بچه
داری می کرده و نیز علی(ع) در همه کارها با همسر خود مشارکت می کرده است.
در روایتی آمده
است که فاطمه(س) در پاسخ علی(ع) گفت: از خدا حیا می کنم که چیزی از تو بخواهم که بر فراهم
آوردن آن توانایی نداشته باشی (مناقب ابن شهر آشوب، ج1، ص469، به نقل از شهیدی،
سید جعفر، زندگی فاطمه زهرا، ص82).
علی(ع) می فرماید: به خدا سوگند هرگز کاری نکردم
که فاطمه(س) از من خشمگین شود و فاطمه هم هیچگاه کاری نکرد که مرا خشمگین سازد
(مناقب خوارزمی، ص256، به نقل از امینی، ابراهیم، بانوی نمونه اسلام، ص104). و
فاطمه(س) از پدر بزرگوار خود نقل می کند که: بهترین مردان شما افرادی هستند که نسبت
به همسرانشان بیشتر احسان و مهربانی کنند (دلائل الامامه، ص7، به نقل از منبع
فوق).
روایات بسیار پر شماری درباره زندگی و همکاری و
مشارکت صمیمانه این زوج در اداره زندگی نقل شده است. از این روایات به روشنی
استفاده می شود که این دو شخصیت هرگز در پی اجرای احکامی که در شرع آمده، نبوده
اند. و بلکه از برخی از احادیث استفاده می شود که چسبیدن به آنها خلاف عدل و حق
است. در اینجا پرسش مهمی مطرح می شود. اگر این احکام و دستورات قابل اجرا نیستند و
اگر خود بزرگان دین آنها را عمل نمی کرده اند پس چرا وضع شده اند؟
به نظر می رسد که احکام دین همه یکسان نیستند و
هدف از وضع آنها یکی نیست. همان طور که برخی از احکام متناسب با زمان خاص و اوضاع
و احوال خاص بوده مانند احکام برده و کنیز، و برخی از احکام دائمی و همیشگی بوده
اند، مجموعه احکام را شاید بتوان با توجه به هدفی که برای آن وضع شده اند به چند
دسته تقسیم کرد:
1-احکام لازم الاجراء یا مطلوب الاجراء. برخی از
احکام دین، که تعداد آنها زیاد است، برای اجرا وضع شده اند یا مطلوب شارع آن است
که آنها؛ مانند احکامی که درباره اصل ازدواج و شیوه آن است و نیز احکام معاملات
مانند بیع و اجاره و ... برای مثال وقتی در شرع آمده است که در خرید و فروش باید
ثمن و مثمن مشخص باشد حتما لازم است که اینگونه باشد یا وقتی آمده است که نکاح و
ازدواج مستحب موکد است برای شارع امر ازدواج مطلوب است.
2-احکام اضطراری. این احکام به صورتی هستند که
اجرای آنها هرگز مطلوب نیست و حتی اگر هیچ انسانی هیچگاه آن را انجام ندهد برای
شارع مطلوب تر است. نمونه آن حکم جایز بودن طلاق است. با اینکه طلاق جایز است اما
مطلوب شارع آن است که هیچگاه اجرا نشود. طلاق برای موارد اضطراری است که البته مطلوب
دین آن است که خود آن حالت اضطراری هیچ گاه پیش نیاید.
3-احکام تعاملی یا بازدارنده؛ به نظر می رسد
برخی از احکام را در هیچ یک از دو دسته فوق نتوان گنجانید. این احکام نه مطلوب
شارع اجرای آنهاست و نه احکام اضطراری هستند. احکامی که در رابطه با زندگی زناشویی
و حقوق هر یک از دو طرف وارد شده از این قبیل هستند. مقصود و مطلوب شارع هرگز
اجرای آنها نیست. در رابطه با زندگی زناشویی مطلوب دین توافق طرفینی و همکاری و
مشارکت عادلانه و اخلاقی است. اما از آنجا که برای این مورد قانون مشخص و دقیقی
نمی توان تعیین کرد باید دو طرف متناسب با توانایی ها و نیازها و قوت و ضعف های
همدیگر خودشان زندگی مناسبی را تنظیم کنند. برای مثال اگر نیاز جنسی را در نظر
بگیریم، با این مشکل جدی روبرو هستیم که میزان میل و توانایی همه مردها و همه زنها
یکسان نیست. برخی از مردها میل و توانایی بسیار زیادی دارند و برخی دیگر از این
جهت ضعیف هستند و برخی بین این دو طرف طیف قرار دارند و همین طور زن ها. مرد و زنی
که با هم ازدواج می کنند دقیقا یک اندازه میل و توانایی ندارند و گاهی تفاوت آنان
زیاد است. حال سوال این است که آیا می توان قانون دقیقی برای این امر وضع کرد؟
قرآن مجید یک قانون کلی در این زمینه دارد که
البته بسیار انعطاف پذیر است: «احل لکم لیلة الصیام الرفثُ الی نسائکم هن لباس لکم
و انتم لباس لهن...» در شبهای روزه همخوابی با زنانتان بر شما حلال گردیده است.
آنان برای شما لباسی هستند و شما برای آنان لباسی هستید (بقره/187). در این آیه
سخن از حلال بودن مقاربت در شب های ماه مبارک رمضان است. این آیه پس از بیان حلال
بودن این امر به یک نکته کلی در رابطه با رابطه جنسی زن و شوهر اشاره می کند. هر
دو طرف به صورتی مساوی باید نیاز همدیگر را بر آورده سازند. در آیه ای دیگر از
تقوا به لباس تعبیر شده و سخن از لباس تقوا و پرهیزگاری به میان آمده است
(اعراف/26). پس زن و شوهر باید نیاز جنسی همدیگر را بر آورده سازند تا باعث
پرهیزگاری طرف مقابل شوند و هر کدام در این امر کوتاهی کنند حقی را ضایع کرده اند.
مردی که زنی را به همسری می گیرد حتما باید این نیاز او را بر آورده سازد و الا
ظالم و ستمکار است. و به همین صورت زن باید نیاز همسر را بر آورده سازد.
اما پرسش این است که اگر زن و مرد باید نیاز
همدیگر را بر آورده سازند و تخطی از این امر ظلم و حق کشی است، پس چرا در شریعت
آمده است که حق نزدیکی از آن مرد است و مرد تنها وظیفه دارد که چهارماه یکبار و آن
هم نه به صورتی که همسر او ارضاء شود، انجام دهد؟ پاسخ این است که از آنجا که برای
زندگی زناشویی قانون ریز و دقیقی نمی توان معین کرد، در شرع برخی از اختیارات و
حقوق به طور کامل به یک طرف داده شده، اموری به زن تعلق می گیرد و اموری به مرد که
هرکدام اگر بخواهند از این امر به عنوان یک حق مسلم خود استفاده کنند، زندگی فلج
می شود. در واقع این حقوق را شرع هرگز برای مطالبه حتمی و قطعی به دو طرف نداده
است، بلکه چه بسا مطالبه یا عمل به برخی از آنها ظلم روشن و قطعی است. در واقع این
حقوق برای این مشخص شده که هر دو طرف هنگامی که پای میز گفتگو برای تنظیم زندگی می
نشینند، معلوم باشد که هر کدام به صورت مشخص چه اموری را در دست دارند تا بتوانند
با یکدیگر معامله کنند و معلوم باشد هر کدام از چه چیزی کوتاه می آیند.
در اینجا باید به نکته ای اشاره کنیم و آن اینکه
اینگونه نیست که اگر از قوانین شرعی دست برداریم مساله رابطه زناشویی در قوانین
سکولار کاملا حل شده است. برای مثال در اکثر کشورهای غربی عمل مقاربت با رضایت هر
دو طرف باید صورت گیرد به این معنا که اگر یکی از دو طرف این عمل را با زور انجام
دهد تجاوز محسوب شده و مجازات دارد. تا اینجای کار مشکلی پیش نمی آید، اما پرسش
این است که اگر یکی از دو طرف هرگز به این عمل راضی نشد یا بسیار کم به این کار
راضی شد طرف دیگر چه باید انجام دهد؟ آیا حقوق او تضییع نشده است. در واقع اگر
بگوییم این امر تنها در اختیار مرد است، ممکن است حقوق زن تضییع شود و اگر بگوییم
در اختیار هر دو طرف است به معنای اینکه حق هر دو طرف است، هر یک از آنان ممکن است
حق دیگری را تضییع کند. اما مطابق سخنی که بیان کردیم هم هر دو طرف حق دارند و هم
تکلیف. هم هر یک از آنان حق دارند که ارضاء شوند و هم وظیفه دارند که طرف دیگر را
ارضاء کنند. در واقع این یک حق و تکلیف طرفینی است.
بنابراین در زندگی زناشویی، در همه جنبه ها،
همان طور که در زندگی آن زوج الگو و اسوه مشاهده کردیم، اصل بر توافق و گفت و
گو است، و حقوقی که در شریعت ذکر شده نه امکان اجرا دارند و نه مطلوب شارع اجرای
آنهاست. قرآن مجید در آیه ای می فرماید: «و اگر از جدایی میان آن دو [زن و شوهر]
بیم دارید پس داوری از خانواده شوهر و داوری از خانواده زن تعیین کنید، اگر سر سازگاری
دارند خدا بین آن دو توافق ایجاد خواهد کرد» (نساء/35). در این آیه سخن از گفت و
گو و مصالحه و توافق عرفی است و نه قوانین خط کشی شده.
در پایان باید به اصل اساسی و غیر قابل تغییر و
تخطی زناشویی، که در قرآن مجید مورد تاکید قرار گرفته است، اشاره کنیم. خداوند به
مردان می فرماید: «عاشروهن بالمعروف» با آنان به شایستگی و به صورتی پسندیده رفتار
کنید(نساء/19). روشن و واضح است که زن و شوهر باید با همدیگر به صورت پسندیده
برخورد کنند و اینکه مردان را دستور داده از این جهت بوده است که زنان در آن جامعه
و بیشتر جوامع دیگر در گذشته از موضع بسیار ضعیفی برخوردار بوده اند. به هر حال پسندیده
بودن یک عمل و یا ناپسند بودن آن را عرف و مردم تشخیص می دهند. این که مردی با زنی
ازدواج کند و او را به خانه برد و به او اجازه رفت و آمد با هیچ کس را ندهد و نیز
او را از نظر جنسی ارضاء نکند و او حق طلاق نداشته باشد و ... عرف مردم هرگز چنین
عملی را پسندیده نمی دانند بلکه ظالمانه می دانند، حتی اگر مرد امکان این را داشته
باشد که خدمتکار بگیرد و برای شیر دادن و بچه داری همسر اجرت بپردازد، باز این حق
را ندارد که همسر را از حقوق عاطفی و غریزی خود محروم سازد. چنین عملی هرگز
پسندیده نیست. و با آیه «عاشروهن بالمعروف» در تضاد است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر