۱۳۹۰ آبان ۹, دوشنبه

توجه به عیب دیگران و چشم پوشی از عیب خود در سخنی از امام باقر(ع)

امام باقر(ع) می فرماید:
«کفی بالمرء غشّاً لنفسه ان یبصر من الناس ما یعمی علیه من امر نفسه او یعیب غیره بما لا یستطیع ترکه، او یؤذی جلیسه بما لا یعنیه» برای خودفریبی انسان و دغلکاری او نسبت به خودش همین کافی است که عیب دیگران را ببیند و بر همان عیب در خودش چشم پوشی کند، یا اینکه دیگران را به خاطر همان عیبی نکوهش کند که خودش قادر به ترک آن نیست، یا اینکه همنشین خود را به خاطر همان چیزی بیازارد که خودش به آن اهتمام نمی ورزد و اعتنا نمی کند (تحف العقول، ص305).
یک انسان متخلق و حق پرست به خوبی و نیکی عشق می ورزد و برای او فرقی نمی کند که این خوبی و نیکی کجا و در چه کسی و در چه مکانی باشد. او چون به خیر و احسان علاقه دارد هر جا باشد آن را می بیند و مدح می کند و می ستاید و برایش فرقی نمی کند که این خصلت نیکو یا عمل پسندیده در چه کسی باشد. حتی اگر دشمن او هم متصف به آن باشد آن را می ستاید. همین طور چنین انسانی از بدی و پلشتی و اعمال ناپسند نفرت دارد و برای او باز فرقی ندارد که این خصلت ها در چه شخصی و چه گروهی و چه مکانی باشد. او هم زشتی ها و بدی ها را در همه جا می بیند و تقبیح می کند و هم زیبایی ها و خوبی ها را در همه جا می بیند و تحسین می کند. علت این امر این است که چنین انسانی خالصانه به خوبی و زیبایی عشق می ورزد و لازمه این عشق این است که او نسبت به بدی و زشتی نفرت داشته باشد. او در این عشق و نفرت خود صادق است و همین صدق و راستی باعث می شود که دغدغه اصلی او این باشد که این خوبی ها و زیبایی ها را در خود ایجاد کند و بدی ها  و زشتی ها را از خود دور سازد و خود را از آنها بپیراید.
به همین جهت او بیش از اینکه به دیگران بپردازد، به خود می پردازد و همه وقت در پی آن است که عیب های خود را بشناسد تا در برطرف کردن آنها تلاش نماید.
امام علی(ع) می فرماید: «خوشا به حال کسی که عیب خودش او را از پرداختن به عیب های مردم باز دارد» (نهج البلاغه، خطبه 176) و می فرماید: «خردمند ترین مردم کسی است که بینای عیب خود باشد و کور عیب دیگران» (غررالحکم، ح3233) و امام صادق(ع) می فرماید: «سودمندترین چیزها برای انسان آن است که پیش از پرداختن به عیب های مردم به عیب های خود بپردازد» (کافی، 2، ص243).
این جنبه مثبت و بعد فضیلتی عمل بود. این یک فضیلت ارزنده است که انسان ها بیشتر به عیوب خود بپردازند و آن را ببینند و در برطرف کردن آن بکوشند و به عیوب دیگران کم تر بپردازند. اما بُعد رذیلتی آن همان چیزی است که امام باقر(ع) در حدیثی که نقل شد به آن پرداخته است. انسانی که عیبی را در دیگران می بیند و همان عیب را در خویشتن نمی بیند، یا به خاطر عیبی دیگران را سرزنش می کند که در خود او وجود دارد و نمی تواند آن را برطرف سازد، و نیز انسانی که دیگران را به خاطر عیبی اذیت می کند که در خود او هست ولی برای برطرف کردن آن تلاش نمی کند، چنین انسانی دچار رذیلت اخلاقی مهم خودفریبی شده است.
اگر انسان قبلی حق پرست و متخلق و خردمند بود، انسان دوم را باید از جمله منافقان به حساب آورد. امام علی(ع) می فرماید: «منافق کسی است که به طاعت خدا فرا خواند و خودش بدان عمل نکند و از معصیت باز دارد و خودش از آن باز نایستد» و می فرماید: «منافق ترین مردم کسی است که به اطاعت از خدا امر کند و خودش نافرمانی کند و از گناه باز دارد و خودش باز نایستد» (غررالحکم، ح3214 و 3309).
چنین انسانی از این جهت منافق است که وانمود می کند که فضایل اخلاقی و اعمال پسندیده را دوست دارد و نسبت به آن عشق می ورزد، و نسبت به رذایل اخلاقی و اعمال ناپسند نفرت دارد، در حالی که در واقع اینگونه نیست. اگر او در آنچه وانمود می کند صداقت داشته باشد باید فضیلت و عمل پسندیده یا رذیلت و عمل ناشایست را ببیند و آنها را تحسین یا تقبیح کند و برایش فرقی نکند که درباره چه کسی سخن می گوید. اگر واقعا عاشق فضیلت است و از رذیلت نفرت دارد باید دغدغه اصلی اش این باشد که خودش را به فضیلت ها بیاراید و از رذیلت ها بپیراید. او باید ابتدا در خود صداقت ایجاد کند تا اعمال و کردارش درست گردد، چنان که امام باقر(ع) می فرماید: «هر کس زبانش راست است اعمالش پاک است» (تحف العقول، ص305). و کسی که اینگونه نیست منافق است، چنان که امام سجاد(ع) می فرماید: «منافق نهی می کند و نهی نمی پذیرد، به آنچه دستور می دهد خودش عمل نمی کند» (الامالی الصدوق، ص399).
آری! منافق شعار می دهد و عمل نمی کند و دیگران را به خاطر همان عیبی مواخذه می کند که در خود او وجود دارد. دلیل این امر این است که او به همه ارزش های انسانی و دینی به صورتی ابزاری نگاه می کند. او به هیچ ارزش یا فضیلتی عشق نمی ورزد و از هیچ باطل و رذیلتی نفرت ندارد، اما از آنها در همه جا به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف دنیوی یا شیطانی خود استفاده می کند. در واقع عیبی بالاتر از این وجود ندارد که کسی دچار رذیلت خودفریبی گردد و انسانی که خود را فریب دهد احمق است. امام علی(ع) می فرماید: «بزرگ ترین عیب این است که از چیزی خرده گیری که مانند آن در خودت وجود دارد» و می فرماید: «هر کس عیب های مردم را ببیند و آنها را زشت شمارد و همان عیب ها را در خودش بپسندد، احمق واقعی است» (نهج البلاغه، حکمت 353 و 349).
این صفت منافق است که بیشتر به عیب دیگران توجه می کند، اما مومن بیشتر وظیفه خود می داند که عیب دیگران را بپوشاند. امام باقر(ع) می فرماید: «مومن در مقابل مومن وظیفه دارد که هفتاد گناه بزرگ او را بپوشاند» (الکافی، ج2، ص207) و پیامبر خدا(ص) می فرماید: «هر کس از برادر خود گناهی بداند و آن را بپوشاند، خداوند در روز قیامت گناهان او را بپوشاند» (گزیده میزان الحکمه، ص578).
به هر حال اگر انسان ها و نظام ها و حکومت ها و نهاد ها می خواهند به صفت دین و ایمان و خردمندی و فضایل اخلاقی متصف باشند هرگز نباید از ارزش ها استفاده ابزاری کنند، چرا که این امر نفاق است. اگر قدرت ها و نهاد های بین المللی برای حقوق بشر ارزش قائلند و به آن واقعا اعتقاد دارند، هرگز نباید در این رابطه گزینشی عمل کنند و هر جا حقوق بشر نقض می شود آن را اعلام، و با آن مبارزه کنند. نه اینکه یک عمل در یک جا زشت و محکوم باشد و در جای دیگری نباشد.
این نفاق است که نظامی و دولتی و مجلسی دیگران را به چیزی محکوم کنند که بدتر از آن در کشور خود او و توسط خود او رخ می دهد؛ نظامی دیگران را به استبداد و دیکتاتوری متهم کند و خود صدای ملتش را در گلو خفه کند و هر مخالف و منتقدی را به سختی مجازات کند و هرگز اجازه اعتراض و اظهار نظری را ندهد.
این نفاق است که مجلس کشور و نظامی که خود را دینی می خواند به کشورهای دیگر درباره تضییع حقوق بشر تذکر دهد در حالی که خودش در مقابل تضییع حقوق ملت خود یا سکوت کند و یا همراهی و تایید کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر