۱۳۹۰ آبان ۴, چهارشنبه

نا درستی دینداری مقلدانه در سخنی از امام جواد(ع)

امام محمد تقی(ع) می فرماید:
«من اصغی الی ناطق فقد عبده، فان کان الناطق عن الله فقد عبد الله و ان کان الناطق ینطق عن لسان ابلیس فقد عبد ابلیس» هر کس به گوینده ای گوش سپارد، او را بندگی کرده است؛ اگر آن گوینده از خدا بگوید، شنونده خدا را عبادت کرده و اگر از طرف شیطان بگوید، شیطان را عبادت کرده است (تحف العقول، ص479؛ الکافی، ج6، ص434).
امام(ع) در این حدیث شریف به نکته بسیار مهمی اشاره می فرماید. همیشه کسانی بوده اند که از انسان ها دعوت می کرده اند که از آنان اطاعت کنند چرا که آنان حق و حقیقت را بیان می کنند. آنان مدعی بوده اند که راه نجات و رستگاری را می شناسند و انسان ها با تبعیت از آنان به نجات و رستگاری می رسند. آنان مدعی بوده اند که می دانند انسان چگونه به کمال می رسد و برنامه ای که آنان ارائه می دهند همگان را به کمال می رساند. آنان مدعی بوده اند که آنان با خدا ارتباط دارند یا نماینده او هستند و سخن او را بیان می کنند؛ و آنان مدعی بوده اند که دین درست و صحیح را می شناسند و به سوی آن دعوت می کنند. اموری مانند حق و حقیقت، نجات و رستگاری، کمال، خواست خدا و دین واقعی و درست اموری هستند که مطلوب اکثریت انسان ها و دغدغه اصلیشان بوده است. پس مدعیان این ادعا را داشته اند که مطلوب اصلی انسان ها را می شناسند و به سوی آن دعوت می کنند و اگر انسان ها بخواهند به مطلوب خود برسند باید گوش جان به آنان بسپارند و سخن آنان را بپذیرند. اما سخن امام جواد به گونه دیگری است. گوش جان سپردن و پذیرش بی چون و چرای سخن کسی مساوی و برابر با پرستش اوست. انسانی که انسان دیگر را معبود خویش سازد قطعا از هر کمال و سعادت و نجاتی دور شده است. هیچ انسانی در اطاعت محض از این و آن معذور نیست. هیچ انسانی حق ندارد که اختیار نجات و رستگاری و کمال خود را در دست افراد دیگر قرار دهد، چرا که این امر به معنای لگدمال کردن انسانیت خویش است. پیامبر خدا(ص) خرد و خردمندی را جانمایه و ذاتی آدمی می شمارد (روضة الواعظین، ص9) و کسی که از دیگران اطاعت محض می کند در واقع خرد خود را، که مغز و گوهر وجود اوست، نادیده گرفته است.
امام جواد(ع) در سخنی کوتاه این نکته را بیان می فرماید که بدون به کار گرفتن عقل و خرد کمال و نجات و سعادتی در کار نیست. آن حضرت می فرماید: «الکمال فی العقل» کمال آدمی در خردمندی است (الفصول المهمه، ص290).
پس مطابق سخن امام جواد(ع) انسانی که از دیگران اطاعت محض می کند عبد و بنده آنان می گردد و این بزرگترین گمراهی است. او باید سخن دیگران را بشنود اما هیچ گاه نباید عقل و خرد خود را کنار بگذارد بلکه او باید با این عقل و خرد، سخن را بسنجد و استدلال آن را بررسی نماید و صحت و سقم آن را وا کاود و سخنی را بپذیرد که عقل صحت و درستی آن را تایید کرده است.
آن حضرت در ادامه سخن خود نکته ای دیگر را بیان می فرماید. گویندگان و مدعیان ممکن است به سوی خدا دعوت کنند و سخن خدا را بیان کنند، اما از سوی دیگر ممکن است به سوی شیطان دعوت کنند و سخن او را بیان کنند. وقتی که اینگونه است پس انسان چاره ای ندارد  که سخن را بسنجد و خود تامل و تفکر کند تا کسی او را به بیراهه نبرد.
قرآن مجید در آیاتی این نکته را به روشنی بیان می کند که هیچ انسانی حق ندارد از دیگران تبعیت و پیروی محض کند و از چراغ هدایت عقل و خرد بهره نگیرد. انسان هایی که به جای تعقل و تدبر، از دیگران اطاعت می کرده اند به گمراهی کشیده شده اند و دین و دنیا و آخرت خود را تباه ساخته اند (احزاب/ 67-68؛ بقره/170؛ مائده/104؛ اعراف/78؛ زخرف/22 و 23 و ...).
ازآیات قرآنی بر می آید که دینداری دو گونه است، مقلدانه و محققانه. آیات فوق دینداری مقلدانه را به شدت محکوم می کند و در مقابل آیات بسیار زیادی انسان ها را به تامل و تفکر و تعقل دعوت می کنند. قرآن مجید شنیدن سخنان دیگران را نهی نمی کند بلکه آن را مطلوب می شمارد و به آن دستور می دهد. آنچه قرآن مجید مردم را از آن باز می دارد شنیدن و تبعیت کورکورانه است، اما شنیدن سخنان مختلف و تامل و تفکر در آنها و پذیرش مستدل ترین و محکم ترین آنها مطلوب آرمانی قرآن است. «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» پس بشارت بد به بندگان من آنان که اقوال مختلف را می شنوند و برترین را می پذیرند(زمر/17-18).
راه دینداری محققانه همین است و امام جواد(ع) در دو سخنی که از او نقل شد به همین راه دعوت می کند. بزرگان و پیشوایان اسلام همگی به همین راه دعوت می کرده اند. امام علی(ع) می فرماید: «از علم فرمان بر و جهل را نافرمانی کن، تا رستگار شوی» (غررالحکم، ح2309). و روشن است که تبعیت کورکورانه از دیگران به علم و قطع و یقین منتهی نمی شود. آن حضرت همچنین می فرماید:
«هان! بپرهیزید، بپرهیزید از فرمانبری مهتران و بزرگانتان! همانان که به حسب و نسب خود می نازند و بدین سبب خود را برتر از دیگران می پندارند... از این بی بتّه های مدعی بزرگی که آب تیره آنان را با آب زلال خود نوشیدید و بیماریشان را به سلامتی خود در آمیختید و باطلشان را به حق خود راه دادید، کسانی که اساس و بنیاد گناهانند، اطاعت و پیروی مکنید» (نهج البلاغه، خطبه 192).
سخن امام جواد(ع) کسی را مورد خطاب قرار می دهد که گوش به سخن دیگران می سپارد و اطاعت محض می کند. اما به صورت التزامی نکته دیگری را نیز در بردارد و آن اینکه کسانی که از مردم تبعیت محض و بی چون و چرا را طلب می کنند در واقع بندگی و بردگی آنان را می خواهند. کسانی که چنان حجیت و اعتباری برای سخن خود قائلند که هر گونه مخالفت و نقد از سوی مردم را جرم به حساب می آورند و برای مخالفان و منتقدان مجازات های سنگین تعیین می کنند در واقع خود را معبود مردم و مردم را بندگان خود می شمارند. اگر فرعون به مردم و ملت خود می گفت که «من بالاترین پروردگار شما هستم» (النازعات/24). در واقع از آنان اطاعت و پیروی محض و بی چون و چرا را طلب می کرد(اعراف/123؛ غافر/29). سیره و روش او این بود که ملت خود را خوار و خفیف می کرد تا از او پیروی بی چون و چرا کنند( زخرف/54). اما موسی(ع) ماموریتش این بود که با همین درخواست مبارزه کند و مردم را به تامل و تفکر دعوت کند. سیره و روش فرعونی دعوت به اطاعت محض و مجازات مخالف و منتقد بود در حالی که روش و سیره موسوی دعوت به شنیدن و تامل و تفکر و نقد بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر