این روزها کلمه «بصیرت» زیاد به گوش می خورد و گاهی شهروندان به «با بصیرت» و «بی بصیرت» تقسیم می شوند که ظاهرا تحصیل کرده ها و اندیشمندان جامعه بیشتر در دسته دوم جای می گیرند. اکسیر «بصیرت» داروی دردهای جامعه ما گشته و کسانی هم توزیع این دارو را وظیفه خود تشخیص داده اند و اغلب نظامیان به جای اندیشمندان این وظیفه را بر عهده گرفته اند. «بصیرت» واژه ای است که در متون دینی مکرر آمده و در ادعیه از خداوند «بصیرت دینی» خواسته می شود. در طول تاریخ دین بی بصیرتی مردم مشکل اصلی انبیا بوده و همین عامل بهترین سرمایه و ابزار در دست امثال عمرو بن عاص بوده است که با استفاده از آن به راحتی بتواند باطل را حق و حق را باطل جلوه دهد. و همین مشکل باعث شده است که فردی مانند علی(ع) با چاه درد دل کند. بصیرت به معنای روشن بینی است و جامعه ای که دارای بینش درست باشد، در راه مصالح خویش درست گام بر می دارد. اما این بصیرت یا بینش چگونه حاصل می شود؟ امام علی(ع) می فرماید: «هر که بیندیشد، بینا شود»(کافی، ج2، ص55) و می فرماید: «هر که در آنچه آموخته است، بسیار اندیشه کند، دانش خود را استوار گرداند و آنچه را نمی فهمیده است، بفهمد»(غررالحکم، ح8917). و می فرماید: «هیچ دانشی چون اندیشیدن نیست»(نهج البلاغه، حکمت113). امام حسن مجتبی(ع) می فرماید: «اندیشیدن، مایه زنده دلی صاحب بصیرت است»(بحارالانوار، ج78، ص115). و می فرماید: «شما را به تقوای الهی و تداوم اندیشه سفارش می کنم، زیرا که اندیشیدن پدر و مادر همه خوبی هاست»(تنبیه الخواطر، ج1 ،ص52). پس بصیرت و بینش از اندیشه برخیزد و اگر بخواهیم جامعه ای به بصیرت برسد باید همان طور که از روایات فوق پیداست، مردم را به اندیشه دعوت کنیم، نه به تبعیت کورکورانه. امام علی(ع) انسان با بصیرت را اینگونه تعریف می کند: «با بصیرت کسی است که بشنود و بیاندیشد»(گزیده میزان الحکمه، ص104). مشکل همه پیامبران این بوده که مردم حاضر به شنیدن سخن آنان و اندیشه کردن در آن نبوده اند. البته انبیاء مردم را نه به تبعیت کورکورانه، بلکه به شنیدن و اندیشیدن دعوت می کرده اند. خداوند در آیات متعددی از قرآن مجید از انسان ها می خواهد که در آیات او، اعم از آیاتی که در جهان طبیعت هستند و آیاتی که به وسیله انبیاء فرستاده است، تامل و تدبر کنند. انسانی که آیات خداوند را می بیند یا می شنود و درباره آنها تامل می کند و می اندیشد صاحب بصیرت می گردد. اساسا بصیرت امری است که انسان باید کسب کند و امری است که باید جزو وجود انسان گردد و در درون انسان جای بگیرد. این حالت و ویژگی را نمی توان به زور به کسی داد یا از او گرفت. بصیرت با تبعیت کورکورانه هیچ سازگاری ندارد و به همین جهت قرآن مجید کسانی را که دین نیاکان خود را بدون اندیشه می پذیرند مورد نکوهش قرار می دهد(مائده/104). همچنین قرآن مجید اهل کتاب را به این متهم می کند که عالمان خود را ربّ خود قرار داده اند(توبه/31) و در روایات آمده است که مقصود این است که از عالمان خود اطاعت محض می کرده اند(ر.ک.المیزان، ذیل آیه فوق). پس قرآن مجید تبعیت کورکورانه را در حد شرک به خدا قرار داده است. پیروی بدون اندیشه از یک انسان معمولی بصیرت نیست بلکه بستن چشم است. و چه گمراه است جامعه ای که در آن کسانی که به اندیشه دعوت می کنند متهم به بی بصیرتی شوند و کسانی که به تبعیت کورکورانه دعوت می کنند صاحبان بصیرت تلقی شوند. آری! بصیرت مردم یک جامعه بزرگ ترین نعمت و بزرگ ترین سرمایه است. اما این بصیرت اینگونه حاصل می شود که از اندیشمندان دعوت شود که افکار خود را تبیین کنند و بر آنها استدلال آورند و مردم این اندیشه ها و این استدلال ها را بشنود و در آنها اندیشه کنند و بهترین را برگزینند. چه زیبا قرآن مجید می فرماید: «فبشر عباد الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه» بشارت باد بر بندگانی که سخنان را می شنوند و بهترین را بر می گزینند(الزمر،17-18). مرحوم شهید مطهری به روشنی بر این نکته تاکید می کند که در اسلام جایی برای تقلید کورکورانه نیست: «این است آزادی در تفکر.پس اسلام...رشته تقلید را از اساس پاره کرده است و می گوید من اصول دین را بدون آنکه آزادانه آن را درک کرده باشد نمی پذیرم»(پیرامون جمهوری اسلامی، ص125). پس تقلید کورکورانه ناروا و ممنوع است و اندیشه و تفکر یک تکلیف است و با انجام این تکلیف است که جامعه رشد می کند: «اينها هم يك سلسله مسائل است كه اصلا بشر را بايد در اين مسائل آزاد گذاشت تا به حد رشد و بلوغ اجتماعی لازم برسد از جمله اينهاست رشد فكری همين طوری كه برای شناوری بايد مردم را آزاد گذاشت ، از نظر رشد فكری هم بايد آنها را آزاد گذاشت اگر به مردم در مسائلی كه بايد در آنها فكر كنند از ترس اينكه مبادا اشتباه بكنند ، به هر طريقی آزادی فكری ندهيم يا روحشان را بترسانيم كه در فلان موضوع دينی و مذهبی مبادا فكر بكنی كه اگر فكر بكنی و يك وسوسه كوچك به ذهن تو بيايد ، به سر در آتش جهنم فرومیروی ، اين مردم هرگز فكرشان در مسائل دينی رشد نمی كند و پيش نمی رود دينی كه از مردم در اصول خود تحقيق میخواهد ( و تحقيق هم يعنی به دست آوردن مطلب از راه تفكر و تعقل ) خواه نا خواه برای مردم آزادی فكر قائل است میگويد اصلا من از تو " لا اله الا الله " ی را كه در آن فكر نكرده ای و منطقت را به كار نينداخته ای نمی پذيرم نبوت و معادی را كه تو از راه رشد فكری انتخاب نكرده ای و به آن نرسيده ای من از تو نمی پذيرم پس ناچار به مردم آزادی تفكر میدهد مردم را از راه روحشان هرگز نمی ترساند ، نمی گويد مبادا در فلان مسئله فكر بكنی كه اين ، وسوسه شيطان است و اگر وسوسه شيطان در تو پيدا شد به سر در آتش جهنم میروی در اين زمينه احاديث زيادی هست»(پیرامون جمهوری اسلامی ص 123-124).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر