محمد تقی فاضل میبدی
شاید هیچ دینی به مانند اسلام علم وعالم را در ترازوی نقد و ارزش نگذاشته باشد.وعالمان را به عنوان وارثان پیامبر یاد نکرده باشد.در کنار این تعریف و ارج گذاری ،پیامبراسلام(ص) عالمان دین را به عالمان صالح و فاسد تقسیم کرد.و فرمود: عالمان صالح موجب صلاح جامعه و عالمان فاسد موجب فساد جامعه هستند . (تحف العقول کلمات پیامبر) ،فاصله میان عالم صالح با عالم فاسد آنقدر زیاد است که از امام عسکری(ع) سوال شد بهترین انسان کیست؟حضرت فرمود:بهترین انسان عالم شایسته است .باز سوال شد بدترین انسان؟ فرمود: و بدترین انسان عالم ناشایست است. فساد عالم دینی تنها به این نیست که ، خود ، کار ناشایسته ای را انجام دهد و " چون به خلوت میرود آن کار دیگر می کند " بلکه ازعمده فساد عالمان، سکوت آنان در برابر فساد های موجود در جامعه است،که این خود فسادی بزرگ است . ازجاهایی که قرآن عتاب گونه با اهل کتاب سخن گفته آنجاست که دانایان قوم برای حفظ مصالح خود حقایق را با روشهای باطل پوشاندند وحال آنکه عالم به حقیقت بودند(آل عمران/71). پیمان عمده خداوند با فقیهان وعالمان بی قراری دربرابر ظلم حاکمان بوده است.امام علی (ع) فرمود : ... و ما اخذ الله علی العلما ء ، ان لا یقاروا علی کظة ظالم و لا سغب مظلوم ...( نهج البلاغه خ 3 ) خداوند از عالمان پیمان گرفته است تا در برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی ستمکشان آرام نگیرد . یعنی مهمترین رسالت فقیهان و دین شناسان ایستادگی در برابر تفاوت های طبقاتی و تبعیض های قومی و نابرابری های اقتصادی در جامعه است .در نگاه اسلام ،فقر در کنار کفر قرار گرفته و منشا فسادهای بزرگی درجامعه خواهد شد.بی تفاوتی در برابر فقر فقیران همانند بی تفاوتی دربرابر کفر کافران است. امام حسین (ع) در خطابی به یکی از فقیهان اهل مدینه فرمود : از پندی که خدا به اولیای خود داده است عبرت بگیرید ، در آن جا که گفته است : لولا ینهاهم الربانیون و الاحبار عن قولهم الاثم ... چرا عالمان دینی و احبار، مردمان را از گفتار گناه آلود باز نداشتند ؟... خداوند بر آن جهت عیب گرفت ، که از ستمکاران که در میان ایشان بودند کارهای زشت و مایه تباهی می دیدند و آنان را از آن کارها باز نمی داشتند . ( الحیاۀ ج 2 ص 455) در این بیان آشکار است که وظیفه عالمان و فقیهان ، تنها تدریس و تحقیق در حوزه ها و دانشگاهها نمی تواند باشد ، بلکه آنان به عنوان "امنای رسل " باید در برابر ناهمواری های سیاسی و اقتصادی ، بفرموده امام علی (ع) ، آرام نگیرند .و در برابر هرگونه ظلمی بایستند. بر کسی پوشیده نیست که در ایران امروز ، حاکمیت جامعه از آن فقیهان شمرده میشود. و مجاری امور در دست عالمان. حال ، هر گاه در این جامعه فسادی در سطح اجتماع ، چه در عرصه فرهنگی و چه در عرصه اقتصادی و سیاسی رخ دهد ، مسئولیت آن نخست، متوجه عالمان دین است. و اگر رشد و تکاملی در عرصه های فوق نصیب جامعه گردد ، آن نیز ، به پای فقیهان و عالمان دین نوشته میشود. در روایت آمده است که عالمان دین، حاکمان بر والیان سیاسی هستند ،(العلما ء حکام علی الملوک)حکومت بر ملوک به معنای حکوت سیاسی نیست؛بلکه حاکمیت فکری و ارشادی و،احیانا،اعتراضی است؛ یعنی یک فقیه نمی تواند در برابر اشتباه و یا فساد سیاسی حاکمان بی تفاوت بنشیند و از مسؤلیت به دور باشد ؛ بلکه یک فقیه همواره باید،بر اساس مسئولیت علمی؛ امر و نهی خود را بر سر حاکمان فرو ریزد و منافع توده های محروم را بر منافع حکومت ، هر چند دینی ، مقدم بدارد . امام جواد فرمود : علما اگر از نصیحت و راهنمایی خودداری ورزند خیانت کرده اند و اگر راه گم کرده ای را ببینند و راه را به او ننمایند ، یا مرده ای را ببینند و او را زنده نکنند ، کار بسیار بدی کرده اند ، زیرا که خدای متعال از آنان در کتاب خود پیمان گرفته است که مردمان را امر به معروف و نهی از منکر کنند و به گناه و تجاوز کمک نکنند ( الحیاة ، ج2 ،ص459). نمی توان مجاری امور را در دست کسانی که به ستم و شبهه عمل کنند ، دید و هیچ فریادی از سر دلسوزی ونیک خواهی برنیاورد . امام حسین به عالمان دین خطاب می کند : اگر شما (در برابر حاکمان) تحمل رنج می کردید و بی تفاوت نمی ماندید کارها به دست شما بود ، یعنی بر اساس کتاب و سنت . اما چون با امکاناتی که داشتید ، ستمگران را تقویت کردید و کارهای خدا را به دست ایشان سپردید تا به شبهه عمل کنند و به فرمان شهوت خود به کار برخیزند . سبب تسلط یافتن ستمگران ، فرار شما از مرگ و شیفتگی به زندگی است. (تحف العقول ، ص 172) در اینجا روشن میشود که وظیفه عالم دینی تنها بیان احکام شرعی نیست و اجتهاد و تدوین و تکثیر رسایل یکی از کارهای اوست . از مهمترین وظایف فقیهان دین ، مرزبانی از کرامت و شرافت آدمیان است و این که حقوق انسان ها در این دنیا به دست ستمگران تضییع نگردد. این که امام حسین (ع) خطاب به عالمان می فرماید : " فاسلمتم الضعفاء فی ایدیهم فمن بین مستعبد مقهور و بین مستضعف علی معیشتة مغلوب ، یعنی شما ناتوان را به دست ایشان (ستمگران ) تسلیم کردید ، تا بعضی به بردگی و تحمّل فشار ناگزیر شدند و بعضی ناتوان و از طلب روزی محروم گشتند ... مردمان همچون خادمان و بندگان ایشان شدند و از دفاع خود ناتوان ماندند ... ." یعنی به مرزهای شرافت و کرامت آدمیان تجاوز شد و فقر و فساد و تباهی و سرگردانی همه جا را فرا گرفت و شما خاموش نشستید . بنابراین نسبت عالمان دین با حاکمان سیاسی نسبت امر به معروف و نهی از منکر،ودرصورت لزوم انتقاد و اعتراض است و این که در برابر هر نوع انحرافی باید از خاستگاه دین فریاد برآورند و پناهگاه محرومان و توده های مردم باشند و به جای تقرب به قدرت، مردم را مقرب خود نمایند . و به جای زبان مدح و تعریف زبان نقد و تحلیل به کار گیرند. اضافه میگردد که عالمان دانشگاهی در برابر انحراف حاکمان ،همان مسئولیتی را عهده دارند که عالمان حوزوی. دراین جا سخن از رویارویی عالمان و حاکمان نیست،بلکه سخن از ارشادپذیری مدیران سیاسی از مدیران فکری است.دولت همواره باید در اداره جامعه نسخه کار خود را از مدیران فکری مستقل از دولت بگیرد؛بلکه توجه حاکمان به منتقدان سیاسی در راستای تقویت بنیان نظام سیاسی است.اعتلای ,کلمه حق, در برابر پیشوایان سیاسی جامعه به معنای انتقاد از عملکرد حاکمان است.و این وظیفه ،بیشتر،بر دوش عالمان حوزه و دانشگاه سنگینی می کند.و دولت باید با چهره ای گشاده و شرح صدر به سخن ناقدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر گوش کند.امام علی(ع) فرمود اگر سنت انتقاد ترک شود اشرار شما بر جامعه مسلط میشوند(لاتترکوا الامر بالمروف والنهی عن المنکر فیولی علیکم شرارکم)استقلال حوزه ها و عالمان از دستگاههای سیاسی برای این است که بتوانند چشم نظارت و کنترل بر جامعه باشند.و این استقلال هیچگاه به معنای رویارویی نیست؛بلکه به معنای اشراف علمی و فکری بر جامعه است.به گفته شهید مطهری:ویژگی مهم حوزه های شیعی در برابر اهل سنت استقلال آنان از حکومتهاست .امید است این استقلال برای همیشه بماند تا رسالت راستین عالمان دین انجام پذیرد.
شاید هیچ دینی به مانند اسلام علم وعالم را در ترازوی نقد و ارزش نگذاشته باشد.وعالمان را به عنوان وارثان پیامبر یاد نکرده باشد.در کنار این تعریف و ارج گذاری ،پیامبراسلام(ص) عالمان دین را به عالمان صالح و فاسد تقسیم کرد.و فرمود: عالمان صالح موجب صلاح جامعه و عالمان فاسد موجب فساد جامعه هستند . (تحف العقول کلمات پیامبر) ،فاصله میان عالم صالح با عالم فاسد آنقدر زیاد است که از امام عسکری(ع) سوال شد بهترین انسان کیست؟حضرت فرمود:بهترین انسان عالم شایسته است .باز سوال شد بدترین انسان؟ فرمود: و بدترین انسان عالم ناشایست است. فساد عالم دینی تنها به این نیست که ، خود ، کار ناشایسته ای را انجام دهد و " چون به خلوت میرود آن کار دیگر می کند " بلکه ازعمده فساد عالمان، سکوت آنان در برابر فساد های موجود در جامعه است،که این خود فسادی بزرگ است . ازجاهایی که قرآن عتاب گونه با اهل کتاب سخن گفته آنجاست که دانایان قوم برای حفظ مصالح خود حقایق را با روشهای باطل پوشاندند وحال آنکه عالم به حقیقت بودند(آل عمران/71). پیمان عمده خداوند با فقیهان وعالمان بی قراری دربرابر ظلم حاکمان بوده است.امام علی (ع) فرمود : ... و ما اخذ الله علی العلما ء ، ان لا یقاروا علی کظة ظالم و لا سغب مظلوم ...( نهج البلاغه خ 3 ) خداوند از عالمان پیمان گرفته است تا در برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی ستمکشان آرام نگیرد . یعنی مهمترین رسالت فقیهان و دین شناسان ایستادگی در برابر تفاوت های طبقاتی و تبعیض های قومی و نابرابری های اقتصادی در جامعه است .در نگاه اسلام ،فقر در کنار کفر قرار گرفته و منشا فسادهای بزرگی درجامعه خواهد شد.بی تفاوتی در برابر فقر فقیران همانند بی تفاوتی دربرابر کفر کافران است. امام حسین (ع) در خطابی به یکی از فقیهان اهل مدینه فرمود : از پندی که خدا به اولیای خود داده است عبرت بگیرید ، در آن جا که گفته است : لولا ینهاهم الربانیون و الاحبار عن قولهم الاثم ... چرا عالمان دینی و احبار، مردمان را از گفتار گناه آلود باز نداشتند ؟... خداوند بر آن جهت عیب گرفت ، که از ستمکاران که در میان ایشان بودند کارهای زشت و مایه تباهی می دیدند و آنان را از آن کارها باز نمی داشتند . ( الحیاۀ ج 2 ص 455) در این بیان آشکار است که وظیفه عالمان و فقیهان ، تنها تدریس و تحقیق در حوزه ها و دانشگاهها نمی تواند باشد ، بلکه آنان به عنوان "امنای رسل " باید در برابر ناهمواری های سیاسی و اقتصادی ، بفرموده امام علی (ع) ، آرام نگیرند .و در برابر هرگونه ظلمی بایستند. بر کسی پوشیده نیست که در ایران امروز ، حاکمیت جامعه از آن فقیهان شمرده میشود. و مجاری امور در دست عالمان. حال ، هر گاه در این جامعه فسادی در سطح اجتماع ، چه در عرصه فرهنگی و چه در عرصه اقتصادی و سیاسی رخ دهد ، مسئولیت آن نخست، متوجه عالمان دین است. و اگر رشد و تکاملی در عرصه های فوق نصیب جامعه گردد ، آن نیز ، به پای فقیهان و عالمان دین نوشته میشود. در روایت آمده است که عالمان دین، حاکمان بر والیان سیاسی هستند ،(العلما ء حکام علی الملوک)حکومت بر ملوک به معنای حکوت سیاسی نیست؛بلکه حاکمیت فکری و ارشادی و،احیانا،اعتراضی است؛ یعنی یک فقیه نمی تواند در برابر اشتباه و یا فساد سیاسی حاکمان بی تفاوت بنشیند و از مسؤلیت به دور باشد ؛ بلکه یک فقیه همواره باید،بر اساس مسئولیت علمی؛ امر و نهی خود را بر سر حاکمان فرو ریزد و منافع توده های محروم را بر منافع حکومت ، هر چند دینی ، مقدم بدارد . امام جواد فرمود : علما اگر از نصیحت و راهنمایی خودداری ورزند خیانت کرده اند و اگر راه گم کرده ای را ببینند و راه را به او ننمایند ، یا مرده ای را ببینند و او را زنده نکنند ، کار بسیار بدی کرده اند ، زیرا که خدای متعال از آنان در کتاب خود پیمان گرفته است که مردمان را امر به معروف و نهی از منکر کنند و به گناه و تجاوز کمک نکنند ( الحیاة ، ج2 ،ص459). نمی توان مجاری امور را در دست کسانی که به ستم و شبهه عمل کنند ، دید و هیچ فریادی از سر دلسوزی ونیک خواهی برنیاورد . امام حسین به عالمان دین خطاب می کند : اگر شما (در برابر حاکمان) تحمل رنج می کردید و بی تفاوت نمی ماندید کارها به دست شما بود ، یعنی بر اساس کتاب و سنت . اما چون با امکاناتی که داشتید ، ستمگران را تقویت کردید و کارهای خدا را به دست ایشان سپردید تا به شبهه عمل کنند و به فرمان شهوت خود به کار برخیزند . سبب تسلط یافتن ستمگران ، فرار شما از مرگ و شیفتگی به زندگی است. (تحف العقول ، ص 172) در اینجا روشن میشود که وظیفه عالم دینی تنها بیان احکام شرعی نیست و اجتهاد و تدوین و تکثیر رسایل یکی از کارهای اوست . از مهمترین وظایف فقیهان دین ، مرزبانی از کرامت و شرافت آدمیان است و این که حقوق انسان ها در این دنیا به دست ستمگران تضییع نگردد. این که امام حسین (ع) خطاب به عالمان می فرماید : " فاسلمتم الضعفاء فی ایدیهم فمن بین مستعبد مقهور و بین مستضعف علی معیشتة مغلوب ، یعنی شما ناتوان را به دست ایشان (ستمگران ) تسلیم کردید ، تا بعضی به بردگی و تحمّل فشار ناگزیر شدند و بعضی ناتوان و از طلب روزی محروم گشتند ... مردمان همچون خادمان و بندگان ایشان شدند و از دفاع خود ناتوان ماندند ... ." یعنی به مرزهای شرافت و کرامت آدمیان تجاوز شد و فقر و فساد و تباهی و سرگردانی همه جا را فرا گرفت و شما خاموش نشستید . بنابراین نسبت عالمان دین با حاکمان سیاسی نسبت امر به معروف و نهی از منکر،ودرصورت لزوم انتقاد و اعتراض است و این که در برابر هر نوع انحرافی باید از خاستگاه دین فریاد برآورند و پناهگاه محرومان و توده های مردم باشند و به جای تقرب به قدرت، مردم را مقرب خود نمایند . و به جای زبان مدح و تعریف زبان نقد و تحلیل به کار گیرند. اضافه میگردد که عالمان دانشگاهی در برابر انحراف حاکمان ،همان مسئولیتی را عهده دارند که عالمان حوزوی. دراین جا سخن از رویارویی عالمان و حاکمان نیست،بلکه سخن از ارشادپذیری مدیران سیاسی از مدیران فکری است.دولت همواره باید در اداره جامعه نسخه کار خود را از مدیران فکری مستقل از دولت بگیرد؛بلکه توجه حاکمان به منتقدان سیاسی در راستای تقویت بنیان نظام سیاسی است.اعتلای ,کلمه حق, در برابر پیشوایان سیاسی جامعه به معنای انتقاد از عملکرد حاکمان است.و این وظیفه ،بیشتر،بر دوش عالمان حوزه و دانشگاه سنگینی می کند.و دولت باید با چهره ای گشاده و شرح صدر به سخن ناقدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر گوش کند.امام علی(ع) فرمود اگر سنت انتقاد ترک شود اشرار شما بر جامعه مسلط میشوند(لاتترکوا الامر بالمروف والنهی عن المنکر فیولی علیکم شرارکم)استقلال حوزه ها و عالمان از دستگاههای سیاسی برای این است که بتوانند چشم نظارت و کنترل بر جامعه باشند.و این استقلال هیچگاه به معنای رویارویی نیست؛بلکه به معنای اشراف علمی و فکری بر جامعه است.به گفته شهید مطهری:ویژگی مهم حوزه های شیعی در برابر اهل سنت استقلال آنان از حکومتهاست .امید است این استقلال برای همیشه بماند تا رسالت راستین عالمان دین انجام پذیرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر