پایبندی یک حکومت به عهد و پیمان خود و وعده هایی که می دهد و سخنانی که می گوید یکی از معیارهای مهمی است که می توان با آن میزان ریشه داری و حقانیت و درستی یک حکومت را سنجید. این امر بدین جهت است که وفاداری نسبت به عهد و پایبندی به قول و وعده از اموری است که در همه ادیان و مکاتب مورد تاکید قرار گرفته و همگان آن را مهم ترین ارزش به حساب می آورند. این پایبندی برای حکومتی که خود را دینی می داند و مدعی است که قوانین و اعمالش منطبق بر دینی خاص است، اهمیت بیشتری دارد. حکومتی که خود را اسلامی می داند باید اعمال و کردارش منطبق بر شریعت و اخلاق اسلامی باشد. دین مبین اسلام پایبندی به پیمان را دستور می دهد و می گوید عهد و پیمان را در هیچ صورتی و با هر کسی که بسته شده باشد، هرگز نباید نقض کرد.
خداوند می فرماید: «اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا» به پیمان خود وفا کنید زیرا که از پیمان پرسش خواهد شد(الاسراء، 34). و می فرماید:«یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود» ای کسانی که ایمان آورده اید به قرارداد های خود وفا کنید(مائده،1). این دستورها عام است وبنابراین حتی اگر طرف عهد و پیمان غیر مسلمان یا کافر یا مشرک باشد باز مسلمان باید به آن وفا کند. خداوند تعالی در آیه ای دیگر به این امر تصریح می کند:«فما استقاموا لکم فاستقیموا لهم» پس تا [مشرکان] با شما [بر سر عهد] پایدارند، با آنان پایدار باشید(توبه،7). امام باقر(ع) می فرماید: خداوند به هیچ کس اجازه نداده است که از پیمان خود تخلف کند چه طرف او نیکوکار باشد و چه بدکار(الکافی، ج2، ص169).
پس حکومتی که خود را اسلامی می داند باید به این امور پایبند باشد و الا اسلام را تنها وسیله ای برای اهداف خود قرار داده است. اگر وفای به عهد و پیمان و انجام وعده ها و قول ها از مهمترین دستورات دین اسلام است و در شرع مقدس و اخلاق اسلامی بر آنها تاکید شده است، حکومتی که خود را اسلامی می داند باید بیش از هر حکومت دیگری به این امور پایبند باشد و در اعمال و کردار او چه در داخل کشور و چه در صحنه های بین المللی این امور مشهود باشد.
اگر حکومت اسلامی معاهدات بین المللی را امضا می کند یا آنها را می پذیرد واقعا باید به آنها پایبند باشد، چرا که همان طور که از آیات و روایات آشکار است، پایبندی به تعهدات، حتی نسبت به غیر همدینان، واجب و لازم است. همچنین دولتی که مدعی اسلامی بودن است باید به تعهدات خود نسبت به ملت خود و وعده هایی که به آنان می دهد پایبند باشد. این روزها سخنی مطرح است که، اگر درست باشد، نمونه ای از تخلف از عهد و وعده است.
نقل می شود که دولت چند ماه قبل اعلام کرده است به ورزشکارانی که در بازی های آسیایی مدال بیاورند جوایزی تعلق می گیرد. اما گویا خانمی پس از کسب مدال طلا برای گرفتن جایزه خود مراجعه می کند و با این پاسخ روبرو می شود که شرط گرفتن جایزه آن است که متاهل شوی(تبیان).
وقتی چنین خبری پخش می شود برای جهانیان و نیز ملت ایران سوالات متعددی مطرح می شود. آیا این اقدام دولت با تعالیم اسلام سازگار است؟ آیا شریعت اسلامی چنین کاری را اجازه می دهد؟ آیا قوانین جمهوری اسلامی، که ادعا می شود ریشه در فقه اسلامی دارد، این عمل را اجازه می دهد؟ آیا این اقدام با اخلاق اسلامی سازگاری دارد؟ به هر حال عرف جهانیان این عمل را غیر اخلاقی و غیر عادلانه به حساب می آورد.
در فقه اسلامی بابی وجود دارد به نام «جُعاله»: «جُعاله آن است که انسان قرار بگذارد در مقابل کاری که برای او انجام می دهند مال معینی بدهد، مثلا بگوید هر کس گم شده مرا پیدا کند ده تومان به او میدهم»(توضیح المسائل مراجع، ج2، ص352). وقتی جاعل(یعنی کسی که انجام کاری را طلب می کند) این را اعلام کرد اگر کسی آن عمل را در وقت مقرر انجام داد، جاعل باید مالی را که وعده داده بپردازد و بعد از انجام عمل نمی تواند شرط جدید اضافه کند. اگر جاعل بخواهد پس از اعلام و قبل از انجام عمل از سخن خود برگردد باید اجرت کسانی را که برای انجام عمل اقدام کرده اند، به اندازه ای که کار انجام داده اند، بپردازد(همان).
به گمان من وقتی دولت اعلام می کند که هر کس برای این مملکت افتخار بیافریند و مدال کسب کند فلان مبلغ یا فلان شیء را به او می دهد، این یک «جُعاله» است و تخلف از آن مشروع نیست و بعد از کسب مدال نمی تواند شرطی جدید اعلام کند و حتی ورزشکار می تواند به مراجع قانونی شکایت کند.
به فرض که این امر تحت عنوان «جُعاله» قرار نگیرد، قطعا تحت عناوین دیگری قرار می گیرد که مطابق آنها نیز تکلیف دولت در این زمینه قطعی است. یکی از این عناوین عهد و پیمان است. در آیات متعددی از قرآن مجید بر وفای به عهد تاکید شده و در برخی از این آیات وفای به عهد از ویژگی های فرد مؤمن شمرده شده است (مؤمنون، 8؛ معارج، 32).پیامبر اسلام(ص) می فرماید:«کسی که پیمان شکن باشد دین ندارد»(گزیده میزان الحکمه، ص568).امام علی(ع) می فرماید:«به خدا یقین ندارد، کسی که عهد و پیمان خود را رعایت نکند» (غررالحکم، ح 9577). آن حضرت خطاب به مالک اشتر می فرماید: «هیچ یک از فرایض خداوند مثل وفای به عهد نیست که مردم، با وجود داشتن خواهش های گوناگون و آراء و اندیشه های متفاوت، در بزرگداشت آن یکدل باشند»(نهج البلاغه، نامه 532). از این سخن حضرت، که در آن وفای به عهد را یکی از مهم ترین وظایف حاکم می شمارد، بر می آید که وفای به عهد نه تنها تکلیف الهی است، بلکه از آنجا که همه انسان ها آن را محترم می دانند، پس تکلیف انسانی و عقلی و فطری نیز می باشد.
یکی دیگر از عناوین مهم که در دین بر آن تاکید شده است «وعده» است. خداوند تعالی می فرماید:
«یا ایها الذین آمنوا لمَ تقولون ما لا تفعلون. کبُر مقتاً عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون» ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا چیزی می گویید که انجام نمی دهید. نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید(الصف، 2 و 3).
پیامبر خدا(ص) می فرماید: «وعده، دَین است، وای بر کسی که وعده دهد و خُلف وعده کند، وای بر کسی که وعده دهد و خُلف وعده کند، وای بر کسی که وعده دهد و خُلف وعده کند»(کنز العمال، ح6865). امام علی(ع) می فرماید: «هرگز وعده ای نده که در انجام آن مطمئن نیستی»(غررالحکم، 10297). امام رضا(ع) می فرماید: «ما خاندانی هستیم که وعده خود را دََینی بر گردن خویش می بینیم، چنان که رسول خدا(ص) چنین بود»(بحار، ج75، ص97).
بنابراین مسلم و قطعی است که وقتی دولتی که خود را اسلامی می داند به ملت خود وعده ای می دهد یا عهدی می بندد بر او واجب است که به گفته خود پایبند باشد و شریعت و اخلاق اسلامی هرگز تخلف را اجازه نمی دهد.
این امر در موردی که ذکر شد قبح بیشتری دارد، چرا که سال های قبل هرگز سخن از این نبوده است که شرط گرفتن جایزه متاهل بودن است و افراد متعددی با اینکه متاهل نبوده اند جوایز را دریافت کرده اند. حال که برای اولین بار برای یک خانم چنین شرطی گذاشته می شود برای جهانیان شائبه تبعیض بین زن و مرد پیدا می شود.
به هر حال دولتی که به ارزش های دینی و دستورات اخلاقی و شرعی دین پایبند نباشد نمی تواند انتظار داشته باشد که مردم به این امور پایبند باشند. علاوه بر این، عمل حکومتی که خود را دینی می داند، اگر نادرست باشد، به دین لطمه می زند و آن را در دید جهانیان پایین می آورد. به هر حال اگر مواردی اینگونه درست باشد کسانی که نگران اخلاق جامعه هستند باید انگشت اتهام را به سوی حکومت بگیرند. آیا مردم می توانند به سخن و وعده و تعهد چنین حکومتی اعتماد کنند؟ و البته امیدوارم که خبر نادرست باشد.
استاد عزیز سلام!
پاسخحذفگاه استفاده از آثار ادبی و اشعار هم وبلاگتان را جذابتر میکند.
مثل این حکایت از دفتر 5 مثنوی که تفسیر سیاسیاش با خودتان:
حکایت مات کردن دلقک سید شاه ترمد را:
شاه با دلقک همی شطرنج باخت
مات کردش زود خشم شه بتاخت
گفت شه شه و آن شه کبرآورش
یک یک از شطرنج میزد بر سرش
که بگیر اینک شهت ای قلتبان
صبر کرد آن دلقک و گفت الامان
دست دیگر باختن فرمود میر
او چنان لرزان که عور از زمهریر
باخت دست دیگر و شه مات شد
وقت شه شه گفتن و میقات شد
بر جهید آن دلقک و در کنج رفت
شش نمد بر خود فکند از بیم تفت
زیر بالشها و زیر شش نمد
خفت پنهان تا ز زخم شه رهد
گفت شه هی هی چه کردی چیست این
گفت شه شه شه شه ای شاه گزین
کی توان حق گفت جز زیر لحاف
با تو ای خشمآور آتشسجاف
(مثنوی، دفتر پنجم)
(شه شه: کیش!)