۱۳۹۰ دی ۲, جمعه

میلاد مصلح بزرگ، عیسی مسیح، مبارک باد

مسیحیان جهان 25 دسامبر را به عنوان سالگرد تولد حضرت عیسی مسیح(ع) جشن می گیرند. عیسی مسیح شخصیتی است که برای پیروان دو دین که بیشترین پیرو را در میان ادیان جهان دارند و در واقع حدود نیمی از ساکنان جهان را در بر می گیرند، یعنی مسیحیت و اسلام، احترام و تقدس دارد. هر چند مسلمانان الوهیت عیسی مسیح را که در بخش هایی از عهد جدید مطرح شده و مسیحیان امروزی عموما آن را قبول دارند، نمی پذیرند، اما آنان این شخصیت را یکی از بزرگ ترین پیامبران الهی به حساب می آورند که برای اعتلای حق و حقیقت و اصلاح دین و اجتماع تلاش فراوان کرد و در این راه مورد زجر و آزار قرار گرفت و هزینه بسیار پرداخت. مسمانان مطابق قرآن مجید موظف و مکلف هستند که این شخصیت بزرگ را تکریم و تمجید کنند و به عنوان پیامبری الهی به او، در کنار سایر پیامبران، ایمان آورند. به نظر مسلمانان هر سخنی که ثابت شود از آن عیسی مسیح(ع) است دارای حجیت و اعتبار است و ارزش دینی دارد.
هرچند مسلمانان نظام الاهیاتی رایج مسیحی، به ویژه جایگاه عیسی مسیح در این نظام، را نمی توانند بپذیرند، چرا که این نظام را با متون دینی و نظام الهیاتی خود ناسازگار می یابند، اما تعالیم اخلاقی و معنوی ای که از این شخصیت به یادگار مانده و در متون مقدس هر دو دین بازتاب یافته، گنجینه ای گرانبهاست که می تواند مورد استفاده پیروان هر دو دین و سایر انسان ها قرار گیرد. این گنجینه گرانبها در واقع از مشترکات دو دین است که می تواند و باید پایه و اساس گفت و گو و تعامل قرار گیرد.
در سنت اسلامی روایات زیادی وجود دارد که بزرگان اسلام از عیسی مسیح یا درباره او نقل کرده اند. مجموعه ای از این روایات در کتابی به نام «عیسی(ع) در روایات شیعه» توسط آقای مهدی منتظرقائم گزینش شده و توسط آقای محمد لگنهاوسن به انگلیسی برگردان شده است (که البته جای برگردان آن به فارسی خالی است).
با مروری بر مطالب اناجیل، بویژه انجیل متی، و نیز روایاتی که در اسلام درباره سخنان عیسی(ع) وجود دارد، دو نکته مهم بیش از دیگر امور خودنمایی می کند و گویا تاکید بر آنها بیش از سایر مطالب است. یکی اینکه حضرت عیسی بر اخلاق و محبت و رحمت، بسیار تاکید کرده و گویا مهم ترین انحراف دین در زمان آن حضرت این بوده است که دین از این امور خالی شده است. در واقع این امور روح دین است و دین بدون آنها جسدی بی ارزش بیش نیست. عیسی مسیح یک مصلح بزرگ است، به این معنا که در صدد است بزرگ ترین و مهم ترین انحرافی را که در دین رخ داده، یعنی روح از پیکر آن خارج شده، جبران و اصلاح کند و این روح را به بدن برگرداند. نکته دیگری که در سخنان عیسی(ع) خودنمایی می کند این است که گویا در این انحراف عالمان دین بیشترین نقش را داشته اند. حضرت عیسی این عالمان را به دنیا پرستی و هواپرستی متهم می کند و بارها آنان را از عذاب الهی می ترساند. اشاره ای به برخی از سخنان آن حضرت در این دو محور خالی از لطف نیست.
انجیل متی باب های پنجم تا هفتم یک موعظه نسبتا طولانی حضرت عیسی را در بردارد که به موعظه روی کوه موسوم است. در واقع در این موعظه شکوهمند حضرت عیسی از مردم دعوت می کند که از سطح شریعت فراتر رفته به سطح اخلاق گام نهند و از عدالت فراتر رفته به سطح عفو و ایثار عروج نمایند. آن حضرت در این موعظه بر انجام شریعت تاکید می کند و می گوید: «گمان مبرید که آمده ام تا تورات موسی و نوشته های سایر انبیاء را منسوخ کنم. من آمده ام تا آنها را تکمیل نمایم و به انجام رسانم ... پس اگر کسی از کوچک ترین حکم آن سرپیچی کند و به دیگران نیز تعلیم دهد که چنین کنند، او در ملکوت آسمان از همه کوچک تر خواهد بود. اما هر که احکام خدا را اطاعت نماید و دیگران را نیز تشویق به اطاعت کند، در ملکوت آسمان بزرگ خواهد بود» (متی، 5:17-19).
اما سخن و پیام اصلی این خطابه و موعظه این است که انسان ها باید با اینکه شریعت را رعایت می کنند، از سطح آن بالاتر بروند و به سطح اخلاق برسند. فراز هایی از این خطابه به روشنی این نکته را آشکار می سازد:
«شنیده اید که به اولین گفته شده است که قتل مکن و هر که قتل کند سزاوار حکم شود، لیکن من به شما می گویم، هر که به برادر خود بی سبب خشم گیرد، مستوجب حکم باشد و هر که برادر خود را راقا [ابله] خواند مستوجب قصاص باشد و هر که احمق گوید، مستوجب آتش جهنم بود. پس هرگاه هدیه خود را به قربانگاه ببری و آنجا به خاطرت آید که برادرت بر تو حقی دارد، هدیه خود را پیش قربانگاه واگذار و رفته، اول با برادر خویش صلح نما و بعد آمده، هدیه خود را بگذران» (متی، 5:21-24).
فقره فوق به روشنی نشان می دهد که اخلاق و حقوق انسان ها از احکام شرعی بالاتر و مهم تر است. در فرازی دیگر از این خطابه آمده است:
«شنیده اید که می گویند با دوستان خود دوست باش، و با دشمنانت دشمن؛ اما من می گویم که دشمنان خود را دوست بدارید، و هر که شما را لعنت کند، برای او دعای برکت کنید؛ به آنانی که از شما نفرت دارند، نیکی کنید، و برای آنانی که به شما ناسزا می گویند و شما را آزار می دهند، دعای خیر نمایید ... اگر فقط آنانی را که شما را دوست می دارند، محبت کنید، چه برتری بر مردمان پست دارید، زیرا ایشان نیز چنین می کنند. اگر فقط با دوستان خود دوستی کنید، با کافران چه فرقی دارید، زیرا اینان نیز چنین می کنند» (همان، 43-48).
اوج این زندگی اخلاقی فقره ای است که گاهی در میان برخی از مسلمانان مورد بحث و مناقشه واقع شده است:
«شنیده اید که گفته شده است: چشمی به چشمی و دندانی به دندانی؛ لیکن من به شما می گویم با شریر مقاومت مکنید! بلکه هر که به رخساره راست تو طپانچه [سیلی] زند، دیگری را نیز به سوی او بگردان؛ و اگر کسی خواهد با تو دعوا کند و قبای تو را بگیرد، عبای خود را نیز بدو واگذار، و هر گاه کسی تو را برای یک میل مجبور سازد دو میل همراه او برو» (همان، 38-41).
درباره این فراز از خطبه برخی از این جهت تشکیک کرده اند که این دستور، ظالم پروری و زیر بار ظلم رفتن را در پی دارد و این امری مذموم و ناپسند است. اما ذکر چند نکته دراین باره برای روشن شدن مطلب مفید است:
1-به نقل انجیل یوحنا، هنگامی که عیسی را دستگیر کرده به خانه رئیس کاهنان آوردند، رئیس کاهنان از آن حضرت چیزی پرسید و او پاسخ داد. پاسخ او برای برخی از اطرافیان کاهن خوشایند نبود: «وقتی این را گفت، یکی از سربازن که در آنجا ایستاده بود، به عیسی سیلی زد و گفت: آیا به کاهن اعظم این طور جواب می دهی؟ عیسی بدو جواب داد: اگر دروغ گفتم، دلیل بیاور و اگر حقیقت را گفتم چرا می زنی» (یوحنا، 18: 22-23). پس عیسی در عمل در مقابل ظالمان نه تنها طرف دیگر صورت خود را نیاورده بلکه اعتراض نیز کرده است. بنابراین باید معنای سخن قبلی عیسی(ع) را به گونه دیگری فهمید.
2-برخی از عالمان مسلمان شبیه همین سخن را از حضرت عیسی از انجیل یا منبعی دیگر نقل کرده و تایید کرده اند. صاحب کتاب تحف العقول این سخن را به گونه ای اندکی متفاوت به عیسی نسبت می دهد: «ای بنده های بد! اگر پیراهن یکی از شماها را ربودند عبا را نیز بدهید، و اگر سیلی زدند گونه دیگر را نیز در اختیار بگذارید، و هر که تا مسافت یک میل شما را مجبور کرد یک میل دیگر نیز با او بروید» (تحف العقول، ص547). ظاهرا صاحب کتاب تحف العقول این مطالب را از انجیل متی نقل نمی کند چرا که ترتیب مطالب کاملا متفاوت است. پس احتمال اینکه او از منابع اسلامی نقل کند وجود دارد.
3-در حدیثی از امام صادق(ع) چنین نقل شده است: «عیسی ابن مریم(ع) به برخی از یارانش چنین فرمود: آنچه را که برای خود نمی پسندی نسبت به هیچ کس انجام مده، واگر کسی به طرف راست صورت تو ضربتی بزند طرف چپ را نیز به سمت او آور»(بحار الانوار، ج14، ص287).
پس باید نتیجه بگیریم که اولا سخن حضرت عیسی به معنای زیر بار ظلم رفتن و ظالم پروری نیست چرا که خود آن حضرت در جایی که ظالمی سیلی به او زده اعتراض کرده است. و ثانیا منابع اسلامی نیز به گونه ای این سخن را نقل کرده اند. سخن حضرت عیسی این است که یک دیندار و بویژه کسی که می خواهد پرچم دین را حمل کند باید توجه داشته باشد که امر دین با خشونت و انتقام جویی پیش نمی رود، چرا که دین با قلوب انسان ها سر و کار دارد و قلوب انسان ها با عفو و گذشت و نرمش و مدارا بهتر و بیشتر رام می شود و با خشونت و انتقام جویی فراری می شود.
صاحب کتاب تحف العقول مطالب زیادی درباره اخلاقیات، که گاهی با مطالب موعظه روی کوه در انجیل متی بسیار شبیه است و گاهی مطالب دیگری است که هم جهت با آن موعظه است، نقل می کند (تحف العقول، ص534-552).
اصلاح گری حضرت عیسی به این است که تلاش می کند روح را به پیکر مرده دین بازگرداند. در واقع عالمان، دین را به یک مجموعه احکام خشک و بی روح تبدیل کرده بودند. عشق و اخلاق از دین رخت بربسته بود و تنها احکام ظاهری فقهی باقی مانده بود. حضرت عیسی(ع)، هم این انحراف را گوشزد می کند و هم عالمان را به سبب انحرافی که در دین ایجاد کرده اند به شدت مواخذه می کند. آن حضرت در گفت و گویی با یکی از این عالمان می گوید اصل و اساس و روح دین عشق و محبت است:
«یکی از عالمان دین از عیسی پرسید: ای استاد در میان احکام دین کدام یک از همه مهم تر است؟ عیسی جواب داد: خداوند را که خدای توست، با تمام قلب و جان و عقل خود دوست داشته باش. این اولین و مهم ترین حکم خداست. دومین حکم که به اندازه اولی مهم است این است که همسایه [همنوع] خود را به اندازه خود دوست بدار. تمام احکام خدا و کتاب های انبیا در این دو حکم خلاصه می شود» (متی، 22:35-40).
نمونه ای از این انحراف را می توان در بحثی که بین عیسی(ع) و عالمان درباره حکم روز شنبه و ممنوعیت کار در این روز رخ داده مشاهده کرد. در باب دوازدهم از انجیل متی چنین نقل شده است که حواریان حضرت عیسی در روز شنبه از شدت گرسنگی تعدادی خوشه گندم را از مزرعه ای چیده و دانه های گندم را خوردند. عالمان به عیسی اعتراض کردند که چرا شاگردان تو حکم شنبه (یعنی ممنوع بودن کار در روز شنبه در شریعت یهودی) را رعایت نمی کنند و در این روز کار می کنند. حضرت می فرماید اگر شما این سخن خدا را که در عهد قدیم آمده است که: «رحمت می خواهم، نه قربانی» می فهمیدید این اشکال را نمی کردید. همچنین عالمان به عیسی اعتراض می کنند که چرا او در روز شنبه کسی را شفا داده است. آن حضرت می فرماید آیا اگر حیوانی از شما در روز شنبه در چاه بیفتد آن را بیرون نمی آورید؟! (متی، باب 12). در انجیل مرقس در نقل این ماجرا یک جمله اضافه وجود دارد و آن اینکه: «حکم شنبه برای انسان مقرر شد نه انسان برای شنبه» (مرقس، 2:27).
باب بیست و سوم از انجیل متی در واقع یک نقد نسبتا مفصل از عملکرد عالمان دین است:
«عالمان دینی و فریسیان بر کرسی موسی نشسته اند و احکام او را تفسیر می کنند. پس آنچه به شما می گویند نگاه دارید و بجا آورید، لیکن مثل اعمال ایشان مکنید، زیرا می گویند و نمی کنند. زیرا بارهای گران و دشوار را می بندند و بر دوش مردم می نهند و خود نمی خواهند آنها را به یک انگشت حرکت دهند. و همه کارهای خود را می کنند تا مردم ایشان را ببینند. حمایل های خود را عریض و دامن های قبای خود را پهن می سازند و بالا نشستن در ضیافت ها و کرسی های صدر کنیسه ها را دوست دارند و تعظیم در کوچه ها را و اینکه مردم آنان را آقا آقا بخوانند ...
وای بر شما ای عالمان دین و فریسیان ریاکار که نعناع و شوید و زیره را عُشر [ده یک] می دهید و اعظم احکام شریعت یعنی عدالت و رحمت و ایمان را ترک کرده اید! می بایست آنها را به جا آورده، اینها را نیز ترک نکرده باشید. ای راهنمایان کور که پشه را صافی می کنید و شتر را فرو می برید!
وای بر شما ای عالمان و فریسیان ریاکار، از آن رو که بیرون پیاله و بشقاب را پاک می نمایید و درون آنها مملو از جبر و ظلم است ... اول درون پیاله و بشقاب را طاهر ساز تا بیرونش طاهر شود» (انجیل متی، باب 23).
در روایات اسلامی نیز از حضرت عیسی(ع) نقل شده است که عالمان دین را با تعبیر: «وای بر شما ای عالمان بد» مورد خطاب قرار می داده و آنان را به شدت مواخذه می کرده است. آن حضرت عالمان را به این جهت مواخذه می کرده که به دنیا روی آورده و احکام خدا را انجام نمی داده اند (الکافی، ج2، ص319؛ بحار الانوار، ج2، ص39).
صاحب کتاب تحف العقول روایات متعددی را از حضرت عیسی نقل می کند که عالمان دین را به خاطر اعمال ناشایستشان مورد مواخذه قرار می دهد. برخی از این روایات شبیه برخی از فقرات باب 23 از انجیل متی است، اما برخی از آنها ظاهرا در اناجیل نیامده است:
«به راستی شما را می گویم تن چه سودی می دهد در صورتی که ظاهرش درست باشد و درونش تباه...»
«وای بر شما ای بندگان دنیا! آیا به وسیله علم و دانش شما را به همه مردمان سلطنت ندادند و آن را دور انداختید و بدان عمل نکردید و به دنیا روی آوردید و بر اساس آن حکم می کنید و برای آن زمینه سازی می کنید ...»
«به راستی به شما می گویم یک مداحی دروغین و توجیه و تبرئه دینی، سرآمد همه بدیهای تعیین شده است و دوستی دنیا سرآمد هر خطایی است»
«به درستی به شما می گویم، هرگاه عیب یکی از شما را گویند خشم کند از سخن حق، و هرگاه مدح او را به ناحق گویند بدانچه در او نیست شاد گردد»
«به راستی به شما می گویم که اگر ستمدیده ای را با سخن خود یا عمل خود یا خشم خود یاری نکنید این امر در ملکوت آسمان بسیار عظیم و فجیع خواهد بود...» (تحف العقول، ص544-550).
بنابراین می توان گفت هم از منابع اسلامی و هم اناجیل موجود بر می آید که حضرت عیسی(ع) درصدد اصلاح دین بوده است. در واقع عالمان دین به خاطر دنیا پرستی و هواپرستی خود دین را از مغز و روح و پیام اصلی تهی و خالی کرده بودند. در دین از عشق و محبت و اخلاق خبری نبود و آنچه از آن مانده بود احکامی خشک و بی روح بود. حضرت عیسی(ع)، هم عالمان دین را بدین سبب که دین را تحریف کرده بودند مورد مواخذه قرار می دهد و هم تلاش می کند که روح را به این پیکر بی جان برگرداند و اخلاق و عشق و محبت را در راس احکام دین قرار دهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر