۱۳۹۱ آبان ۳۰, سه‌شنبه

در مكتب حسيني (7) در جامعه سقوط کرده مرگ به از حیات است



امام حسين(ع) در دوم محرم الحرام وارد كربلا شد و در ميان ياران و نزديكان خود خطبه‌اي خواند كه در آن وضعيت جامعه خود را به خوبي به تصوير كشيد:
«اما بعد؛ پيش آمد ما همين است كه مي‌بينيد. وضعيت زمان بسيار دگرگون گرديده و زشتي‌ها نمايان و نيكي‌ها و فضيلت‌ها از محيط ما رخت بر بسته است. از فضايل انساني چيزي باقي نمانده است؛ مگر اندكي به اندازه قطراتي كه ته ظرف مي‌ماند. مردم در زندگي ننگين و ذلت باري به سر مي‌برند كه نه به حق عمل، و نه از باطل روگرداني مي‌شود. شايسته است كه در چنين محيط ننگين، شخص با ايمان و با فضيلت  فداكاري و جانبازي كند و به سوي فيض ديار پروردگارش بشتابد. من در چنين محيط ذلت‌باري مرگ را جز سعادت و زندگي با ستمگران را جز رنج و نكبت نمي‌دانم. مردم بندگان دنيا مي‌باشند و دين تنها لقلقه زبانشان است. حمايت و پشتيبانيشان از دين تا آنجاست كه زندگيشان در رفاه است و آنگاه كه در بوته آزمايش قرار گيرند دينداران اندك خواهند بود» (تحف العقول، ص174؛ مقتل خوارزمي، ج2، ص5؛ لهوف، ص69).
شايد بتوان اين سخن امام(ع) را به سه بخش تقسيم كرد. يكي اينكه جامعه سقوط كرده و مبتذل چه جامعه‌اي است و چه ويژ‌گي‌هايي دارد؟ دوم اينكه انسان در يك جامعه اين چنيني چه وظيفه‌اي دارد؟ و سوم اينكه چه عاملي باعث مي‌شود كه جامعه سقوط كند و به ابتدال كشيده شود؟ بنابراين می توان بحث را در سه محور پي گرفت:
1-  ويژ‌گي‌هاي جامعه غير انساني؛ امام(ع) جامعه خود را يك جامعه سقوط كرده و غير انساني مي‌داند. انساني بودن يك جامعه به اين است كه فضايل انساني بر آن حاکم باشد. هرچند تعريف انسان به «حيوان اخلاقي» دقيق نيست، اما مهمترين دستاورد عقل و خرد آدمي همين اخلاق فضيلت مندانه است. پس مي‌‌توان گفت جامعه‌اي انساني است كه در آن فضايل اخلاقي شكوفا شده باشد و اگر اينگونه نباشد در واقع انسان‌ها در جامعه‌اي حيواني زندگي مي‌كنند، يا به تعبير دقيق‌تر، انسان‌هايي كه به ورطه حيوانيت سقوط كرده‌اند براي خود اجتماعي تشكيل داده اند.
اما بايد توجه داشت كه در اين سخن از نام حيوان به خطا و از روي ناچاري استفاده مي‌شود، چرا كه در جامعه حيواني اگر فضايل اخلاقي حاكم نيست رذايل اخلاقي هم حاكم نيست. مشكل جامعه انساني سقوط كرده اين است كه نه تنها در آن فضايل حاكم نيست بلكه رذايل حكومت مي‌كند. اگر براي حيوان صداقت و راستي معنا نمي‌دهد كذب و دروغ و فريب و خدعه و حيله و مكر و تقلب هم معنا نمي‌دهد. اين ويژگي‌ جامعه حيواني نيست كه در آن دروغ جريان دارد و حرف اول و آخر را مي‌زند، اين ويژگي جامعه انساني سقوط كرده است كه در آن همه چيز به دروغ ختم مي‌شود.جنازه جوانی چند روز پس از بازداشت از بازداشتگاه بیرون آورده میشود  و مسئولان دستپاچه شده و مي‌خواهند از اين مخمصه بيرون آيند.اینجاست که ضد و نقیض گوییها آغاز میشود. یک مقام  با شتاب مي‌گويد كه هيچ آثار شكنجه در اين فرد ديده نشده است. اما چون  خلاف آن آشکار مي‌شود فرد ديگري  سخن او را توجیه می کند و خطایی بر خطا می افزاید تا اینکه مقام مسئولي در كمال وقاحت مي‌گويد كه فتنه‌گران زنداني 88 او را شكنجه كرده‌اند و با خود نمي‌گويد كه در زندان حتي توالت اپن و باز است و در سلولي كه پنجره آن باز است و نگهبان دائما دركنار آن قدم مي‌زند چگونه مي‌شود كه كساني از زندانيان فردي را شكنجه كنند. از اين گذشته مگر مسئولان زندان مسئول امنيت و سلامت زندانيان نيستند؟ البته فورا مسئولان زندان اين سخن را تكذيب كرده مي‌گويند در زندان دوربين مدار بسته است و نمي‌تواند چنين چيزي رخ دهد.
مقصود اين است كه چرا اولين راه حل دروغ است. بايد به مسئولان عرض كنيم كه راه حل مشكل اين است كه دروغگويان مجازات شوند. اگر دروغگويان مجازات نشوند و جلو دروغگويي گرفته نشود حتي جايي كه فساد آشكار مي‌شود يك فرد ساده و درجه چهار يا پنج مجازاتي جزئي و صوري را متحمل مي‌شود و متخلفان اصلي بر سر پست خود مي‌مانند و بلكه ارتقاي مقام مي‌گيرند. گويا مصلحت نيست كه متهمان اصلي فساد مالي و امور ديگر محاكمه و مجازات شوند. و تا چنين است درب بر همين پاشنه خواهد چرخيد.
2- وظيفه انسان در جامعه سقوط كرده؛ امام(ع) مي‌فرمايد اساسا زندگي در جامعه‌اي كه در آن فضايل انساني و اخلاقي مرده است و رذايل حاكم است، زندگي نيست. زندگي در چنين جامعه‌اي زندگي حيواني يا بدتر از آن است و مرگ بهتر از اين زندگي است. يك انسان شريف، كه اندكي از فطرت سالم و روحيه انساني برخوردار باشد، حيات در چنين جامعه‌اي برايش جز زجر و شكنجه و آزار نيست. براي او چنين جامعه‌اي به معناي واقعي كلمه يك دوزخ است. مرگ براي او رهايي از يك دوزخ است و به همين دليل مرگ نه تنها براي او تلخ و ناگوار نيست بلكه شيرين و گواراست ،و به همين جهت از آن استقبال مي‌كند. يك انسان شريف كه از فضايل انساني برخوردار است بايد با اين وضع مبارزه كند و تلاش كند تا جامعه و انسان‌ها را از اين وضع نكبت‌بار برهاند. اما اين تلاش و اين جهاد ممكن است براي او هزينه بسيار سنگيني داشته باشد. او از حقوق اوليه و مسلم خود محروم مي‌شود و ممكن است زنداني و محصور گردد و يا شغل و زندگي خود را از دست دهد يا متهم و بي‌آبرو گردد و يا كشته شود... اما او بايد بداند كه با دادن همه اين هزينه‌ها چيزي را از دست نداده است چرا كه زندگي در جامعه‌اي كه در آن تنها رذايل حاكم‌اند، به گونه‌اي كه بوي تعفن آن از فرسنگ‌ها استشمام مي‌شود، براي يك انسان شريف چندان جذاب نيست.
3-عامل سقوط جامعه؛ مطابق اين سخن امام(ع)، علت اصلي سقوط يك جامعه خود افراد آن جامعه هستند. وقتي افراد جامعه قدر و منزلت خود را نمي‌شناسند و گوهر گرانبهاي وجود خود را به ثمن بخس و ناچيزي مي‌فروشند، جامعه به ابتذال كشيده مي‌شوند. انسان‌هايي كه خود را نشناخته‌اند به دنيا و مواهب آن مي‌چسبند و دين و اخلاق و انسانيت براي آنان به اموري صرفا ظاهري و روبنايي تبديل مي‌شوند. و اين انسان سقوط كرده است و انسان سقوط كرده تنها  می تواند يك جامعه سقوط كرده بسازد. در نوشتار بعدي با تفصيلي اندگي بيشتر به اين موضوع خواهيم پرداخت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر