در نوشتار قبلي بيان شد كه امام حسين(ع) پس از ورود به
كربلا براي اصحاب و ياران خو خطبه خواند و پس از اشاره به وضعيت سقوط كرده جامعه
خود و اينكه فضايل اخلاقي و انساني در آن مرده است، به بيان اين پرداخت كه در چنين
جامعهاي مرگ بر حيات ترجيح دارد. سپس درباره علت سقوط اينگونه جامعه فرمود: «مردم
بندگان دنيا ميباشند و دين لقلقه زبانشان است. حمايت و پشتيباني انسانها از دين
تا جايي است كه زندگياشان در رفاه باشد و آنگاه كه در بوته آزمايش قرار گيرند
دينداران اندك خواهند بود» (تحف العقول، ص174 و ...).
آن حضرت در روز عاشورا پس از تنظيم صفوف لشگر خود، قدري از
خيمهها فاصله گرفته به لشكر دشمن نزديك شد و با صدايي بلند براي آنان خطبه خواند.
سخن اصلي اين خطبه همين نكته فوق است، و آن اين كه علت اصلي سقوط جامعه و اينكه
مردم شمشير به دست گرفتهاند تا فرزند پيامبر خود را ،كه صرفا آنان را به صلاح
دعوت ميكند، به قتل برسانند، همين دنيا
پرستي است. آن حضرت ميفرمايد:
«اي مردم! سخن مرا بشنويد و در جنگ و خونريزي شتاب مكنيد تا
من وظيفه خود را كه نصيحت و موعظه شماست انجام بدهم و انگيزه سفر خود را به اين
منطقه توضيح بدهم. اگر سخن مرا پذيرفتيد و با من از راه انصاف درآمديد راه سعادت
را دريافته و حجتي براي جنگ با من نداريد؛ و اگر دليل مرا نپذيرفتيد و از راه
انصاف نيامديد همه شما دست به دست هم بدهيد و هر تصميم و انديشه باطلي كه داريد
درباره من به اجرا گذاريد و مهلتم ندهيد...
اي بندگان خدا
تقواي الهي پيشه كنيد و از دنيا بر حذر باشيد كه اگر بنا بود همه دنيا به يك نفر
داده شود و يا يك فرد براي هميشه در دنيا بماند پيامبران براي بقاء سزاوارتر بودند
و جلب خشنودي آنان بهتر بود و چنين حكمي پسنديدهتر بود. ولي هرگز! زيرا خداوند
دنيا را براي فاني شدن خلق نموده كه تازههايش كهنه و نعمتهايش زايل و شادي و
سرورش به غم و اندوه مبدل خواهد گرديد. دنيا منزلي پست و خانهاي موقت است؛ پس
براي آخرت خود توشهاي برگيريد و بهترين توشه آخرت تقوا و پرهيزگاري است، پس تقوا
پيشيه كنيد، باشد كه رستگار شويد.
اي مردم! خداوند، دنيا را محل زوال و فنا قرار داد كه اهل
خويش را تغيير داده و وضعشان را دگرگون ميسازد. فريب خورده كسي است كه دنيا فريبش
دهد و نگون بخت كسي است كه شيفته آن گردد. اي مردم! دنيا شما را فريب ندهد كه هر
كس بدان تكيه كند نااميدش سازد و هر كس به وي طمع كند مأيوسش گرداند. شما اينك به
امري هم پيمان شدهايد كه خشم خدا را برانگيخته است و .....» (اين خطبه با تفاوتهايي
در طبري، ج7، ص328-329 و ارشاد مفيد، ص234 و مقتل خوارزمي، ج1، ص253 و .... آمده
است).
همانطور كه از اين سخن امام بر ميآيد مهمترين عاملي كه
باعث سقوط انسان ميگردد اسارت نفس او در دام دنيا است. جماعتي فساد و تباهي تمام
عيار جامعه را ميدانند و نيز اين را ميدانند كه وظيفه انساني و دينياشان اقدام
براي اصلاح جامعه است و همچنين اين را ميدانند كه امام حسين(ع) شخصيتي است كه
صلاحيت و شأنيت رهبري جامعه را دارد و ميتواند امت اسلامي را از اين منجلاب نجات
دهد. اينان با اين آگاهيها از امام(ع) دعوت ميكنند تا رهبري جامعه را بر عهده
گيرد و متعهد ميشوند كه او را ياري دهند. اما چه ميشود كه همين انسانها يا سكوت
ميكنند و دست از ياري او برميدارند يا شمشير به دست ميگيرند و كمر به قتل او ميبندند
و حتي در جنگ اصول انساني و جوانمردي را رعايت نميكنند؟ اين عمق فساد و تباهي يك
جامعه است كه از فساد و تباهي فرد فرد جامعه ناشي شده است.
حكومت اموي فاسد است و از هر حربهاي براي رسيدن به اهداف
خود استفاده ميكند. اما تمام اين حربهها در صورتي كارگر ميافتند كه افراد جامعه
اسير دنيا باشند. يزيد انسانها را ميخرد و ساكت ميكند و يا به خدمت ميگيرد. اما اين
خريدن در صورتي ممكن است كه قيمت انسانها ارزان باشد. اگر انسانيت در جايگاه خودش
قرار گرفته باشد هرگز كسي مانند يزيد قادر به پرداخت هزينه گرانبهاي آن نيست. وقتي
بازار مكاره ای برپا ميشود و انسانهايي كه قدر و اندازه خود را نميشناسند حاضر
ميشوند كه خود را به ثمن و قيمت ناچيزي بفروشند، يزيد به خريداري توانمند تبديل
ميشود. قيمت انسان نه پست و مقام است و نه مال و منال و نه هيچ چيز ديگر از امور
دنيا. اگر قيمت انسان اين امور باشد فردي مانند يزيد ميتواند آن را فراهم كند چرا
كه اين امور را با غصب و مكر و زور به دست آورده است.
انساني كه فساد و تباهي و ظلم و ستم را ميبيند و به خاطر
به دست آوردن چيزي از امور دنيا يا از دست ندادن چيزي از امور دنيا سكوت ميكند يا
تباهي را توجيه ميكند يا حتي به ياري مفسد و ظالم بر ميخيزد، در واقع خود را ميفروشد
و قيمتي ناچيز ميگيرد. پس اگر افراد جامعه قيمت و ارزش خود را بدانند و دست از
ارزان فروشي بردارند، بازار مكاره تعطيل ميشود و خريداراني مانند يزيد عاجز و
ناتوان ميگردند. اگر انسانها بهفمند كه بالاتر و ارزشمندتر از آن هستند كه دنيا
قيمت و ثمنشان باشد، خود را از اسارت دنيا آزاد ميسازند و اين باعث ميشود كه
جامعه اصلاح شود. انسان آزاد، زبانش تيز است و سخن ميگويد و فساد و تباهي را
محكوم ميكند و چون اين امر فراگير شود فساد برچيده ميشود.
به هر حال، عامل اصلي تباهي و فساد جامعه دنياپرستي است.
پيامبر خدا(ص) ميفرمايد: «دنيا خانه كسي است كه خانه ندارد و مال كسي است كه مالي
ندارد و كسي براي دنيا جمع ميكند كه عقل ندارد» (مسند احمد، ج 6، ص71؛ به نقل از
مجيدي خوانساري، نهج الفصاحه، ص248). و ميفرمايد: هيچ يك از شما از دنيا انتظاري ندارد جز بينيازي
طغيانآور، فقرآور، مرض فسادآور، پيري خوار كننده و مرگ مهيا كننده» (المستدرك علي
الصحيحين، ج4، ص320؛ به نقل از همان). پيامبر خدا(ص) با اينكه بر كار و تلاش و
ايجاد يك زندگي متعارف تاكيد ميكند و ميفرمايد: «بهترين شما كسي است كه از هر دو
دنیا بهرهمند شود، زيرا دنيا راه رسيدن به آخرت است و شما سربار مردم نباشيد»
(كنزالعمال، ح6334) و ميفرمايد «دنياي خود را اصلاح نماييد و آنچنان براي سعادت
اخروي تلاش نماييد كه گويا فردا خواهيد مرد» (الفردوس، ج1، ص101). اما ميفرمايد:
«در دنيا چون ميهمانان باشيد؛ مسجدها را خانههاي خود قرار دهيد، دلهايتان را به
مهرباني عادت دهيد؛ بسيار تفكر و ندبه نماييد؛ هوسها شما را به بيراهه نبرد تا
بناهايي را بسازيد كه در آنها ساكن نميشويد و داراييهايي را جمع كنيد كه خودتان
نميخوريد و آرزوهايي كنيد كه به آنها نميرسيد» (بحار الانوار، ج73، ص81).
به هر حال بايد به دنيا پرداخت و بايد زندگي دنيوي را آباد
كرد، اما نبايد اسير آن بود. پيامبر خدا(ص) ميفرمايد: «دنيا شيرين و سرسبز است؛
پس هر كس از راه حق بدان دست يازد، برايش مبارك باد و چه بسا كساني در خواهشهاي نفساني
خويش فرورفتهاند كه روز قيامت برايشان جز آتش جهنم سودي ندارد» (مسند احمد، ج6،
ص410؛ به نقل از نهجالفصاحه، ص252) و ميفرمايد: «دنيا سربسر و شيرين است؛ هر كس
از راه حلال در آن مالي كسب نمايد و در راه حق انفاق كند، خداوند او را پاداش داده
و به بهشت ميبرد؛ و هر كس از غير راه حلال مالي به دست آورد و در راه باطل مصرف
نمايد، خداوند خانهخواري و ذلت را بر او روا ميدارد» (شعب الايمان ، ح5527؛ به
نقل از همان).
پس با اينكه دنيا ارزشمند است و بايد براي آن تلاش كرد، اما
اسير دنيا شدن و از هر طريقي در پي كسب آن رفتن و به هر طريقي آن را خرج كردن باعث
سقوط و تباهي انسان و در نتيجه كل جامعه ميگردد. جامعهاي از فساد و تباهي رهايي
مييابد و اصلاح ميشود كه افراد آن خود را از اسارت دنيا آزاد كرده باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر