به کجا می رویم؟ اخلاق به کجا رفته است؟ با قرآن مجید چه کرده ایم؟ روایات شریف را به کدام موزه سپرده ایم؟ انسانیت و جوانمردی را به کدام برهوت پرتاب کرده ایم؟ هرگز نمی خواهم از کسی دفاع کنم. اما آیا حرمت بزرگ تر و پیش کسوت در دین ما مورد تاکید قرار نگرفته است؟ شخصیتی مثل آیت الله هاشمی رفسنجانی عمر خود را در راه دین و مملکت گذاشته است. نمی خواهم بگویم که شخصیتی که در طول عمر این نظام همیشه در صحنه بوده خطایی مرتکب نشده، چرا که او هم مانند همگان در طول مسیر تجربه کسب کرده است. به هر حال اگر ما شعار امام خمینی(ره) را می دهیم، یادمان نرود که هاشمی نزد امام چه جایگاهی داشته و امام چه سخنانی درباره او گفته است. باز تاکید می کنم که مقصودم این نیست که چرا هاشمی را نقد می کنیم. اینجانب نه تنها هاشمی، بلکه هیچ غیر معصومی را فراتر از نقد نمی دانم. پریشانیم از سخنان بی ادبانه است. این بی ادبی چرا رواج یافته است؟ آیا از باب این است که "الناس علی دین ملوکهم"؟ نمی دانم!
به این تیتر توجه فرمایید :"ظاهرا آقای هاشمی درس های خود را خوب نخوانده است" این جمله در نشریه ای متعلق به یک موسسه حوزوی، که در راس آن یک استاد اخلاق حوزه قرار دارد، به صورت تیتر آمده است(پرتو سخن، 7/7/89). این جمله در آن نشریه منسوب به فردی به نام آقای دکتر کچوئیان است که سمت عضویت شورای عالی انقلاب فرهنگی را نیز دارد.
به تیتر دیگری که در همان نشریه و همان شماره آمده است توجه فرمایید :"هاشمی به جای تلاش برای آزادی بقیه فتنه گران، فرزند خود را تحویل دهد". جمله فوق منسوب به آقای رسایی است که به هر حال به مجلس راه یافته است. گویندگان این دو جمله را نشریه پرتو سخن "دکتر کچوئیان، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی" و "حجة الاسلام رسایی، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی " معرفی می کند. این در حالی است که نام آیت الله هاشمی رفسنجانی مکرر در همین شماره یا "هاشمی" است و یا "هاشمی رفسنجانی". بگذریم!
اعتراض آقای رسایی به آقای هاشمی رفسنجانی این است که چرا با خانواده زندانیان سیاسی ملاقات کرده و البته گاهی سخن دل خانواده ها را کشف کرده و از زبان آنان به آقای هاشمی بی ادبی کرده است :"آنان از هاشمی مطالبه می کنند تا پاسخگو باشد، زیرا آنان به تصور خود راس فتنه را هاشمی رفسنجانی می دانند". به هرحال این سخنانی است که از عالم غیب بر ایشان کشف شده است. اما اصل اتهام آقای هاشمی این است که هیچ مقامی در جمهوری اسلامی نباید خانواده زندانیان سیاسی را بپذیرد و با آنان ملاقات کند. به آنان هیچ مقامی نباید پاسخگو باشد. آنان دردهای خود را نباید بتوانند به هیچ کس بگویند. هاشمی این قوانین آسمانی و انسانی را نقض کرده است!
اعتراض آقای دکتر کچوئیان، که ظاهرا درس های خود را خیلی خوب خوانده است، در رابطه با وقف دانشگاه آزاد است. روشن و واضح است که اموال دانشگاه آزاد ملک شخصی هیچ کس نیست و به هرصورت، از اموال عمومی است. اما آیا این اموال جزو اموال دولتی است که بتوان آن را به هر صورتی خرج کرد؟ اگر بخشی یا همه اموال این دانشگاه متعلق به دولت است قطعا آن بخش یا همه می تواند یا باید به دولت برگردد. اما اگر بخشی از این اموال یا همه آن از طریق دیگری تهیه شده باشد، برای مثال مردم زمین را بخشیده باشند یا در ساخت واحد های دانشگاه یا خرید تجهیزات آن مشارکت کرده باشند این اموال دولتی نیست، هرچند ملک شخصی هم نیست. دو سوال در اینجا مطرح است:
1-آیا این اموال را با اینکه ملک شخصی هیات موسس نیست این هیات می تواند وقف کند؟ آیا صرف در اختیار بودن و تحت تصرف بودن برای وقف کفایت می کند؟ این مساله نیاز به فتوای فقهی دارد و به هر حال چندین مجتهد یا مرجع تقلید در این هیات حضور دارند.
2-اگرمردم اموالی را به این دانشگاه بخشیده اند، آنان چه قصد و نیتی داشته اند، آیا قصد وقف داشته اند؟ به هر حال پاسخ این سوال را نیز باید فقیهانی که عضو هیات موسس هستند بدهند. این یک قضیه خارجیه است. مردمی به هیات موسس یک دانشگاه غیرانتفاعی اعتماد کرده و اموالی را بخشیده اند. آیا کسی که مالی را به دانشگاه غیر انتفاعی، که هیات موسس خاصی دارد، می بخشد این اموال را به دولت بخشیده است؟ ظاهرا امر به این سادگی نیست. به نظر می رسد که دراین باره باید اعضای هیات موسس و به ویژه فقیهان حاضر در آن نظر دهند چرا که در واقع آنان از طرف مردم وکیل و معتمد بوده اند.
به هر حال این مساله جای بحث تخصصی دارد و به این راحتی نیست که آقای دکتر کچوئیان بگویند :"ما این حکم (وقف دانشگاه آزاد) را ابطال می کنیم و در مقابل خدا هم قرار نمی گیریم". درست است که شما درس های خود را خوب خوانده اید، و درست است که ممکن است که شما به راحتی چنین کاری یا اعمالی مانند آن را انجام دهید، اما مشروع بودن عمل شما جای بحث جدی دارد.
سخن ما درباره محتوا نبود و فقط خواستم اشاره ای به شبهه ناک بود بحث کرده باشم. سخن در ادب سخن بود. اگر آقای دکتر کچوئیان می گوید :"آقای هاشمی درس های خود را خوب نخوانده " آقای حسین شریعتمداری احساس وظیفه می کند که به فقهای هیات موسس دانشگاه آزاد درس بدهد، آن هم نه تنها درس فقه بلکه درس اخلاق هم! ایشان در نوشتاری تحت عنوان "اول چاه و...!"، که در روزنامه کیهان(10/7/89)آمده، به فقهایی مانند حضرت آیت الله موسوی اردبیلی و آیت الله موسوی بجنوردی و دیگران می گوید شما در این مساله ذی نفع هستید چرا که خودتان عضو هیات موسس هستید، پس نمی توانید در رابطه با آن فتوا دهید. مطابق سخن ایشان پیامبر(ص) نباید درباره شئون نبوت و اختیارات پیامبر و مانند آن و امام علی(ع) درباره شئون و اختیارات امامت و امام خمینی درباره اختیارات ولی فقیه و... سخن بگویند اینان باید اول چاه را پر کنند. پس پیامبر(ص) و علی(ع) اول باید از نبوت و امامت استعفا دهند و بعد در رابطه با این امور سخن بگویند!
ایشان در این نوشتار صاحب نظر بودن برخی از این فقها را رد کرده است. کار ایشان از جهتی جای سپاس دارد چرا که تکلیف طلاب علوم دینیه را روشن کرده است. از این پس طلاب می توانند برای اخذ مدرک اجتهاد به روزنامه کیهان مراجعه کنند.
اما از یک نکته نباید چشم پوشی کنم و آن اینکه در این نوشتار ایشان به هیچ کس فحش و ناسزای رکیک نگفته است و این جای سپاس دارد.
سخن ما در ادب سخن بود. پیامبر اسلام(ص) می فرماید :"ادب نیکو زیور سخن است"(غررالحکم، ح2004).امام علی(ع) می فرماید: "مردم به ادب نیک نیازمند ترند تا به زر و سیم"(غررالحکم، ح3590). و می فرماید: "هرچیزی نیازمند خرد است و خرد نیازمند ادب"(همان، ح6911). و امام حسین(ع) می فرماید: "آن را که خرد نیست، ادب نیست"(بحارالانوار، ج78، ص111). امام علی(ع) می فرماید: "بهترین ادب آن است که انسان در حد و مرز خود بماند و از اندازه خویش تجاوز نکند"(غررالحکم، ح3241). و می فرماید: "زنهار، از به زبان آوردن سخنان زشت؛ زیرا که فرومایگان را گرد تو جمع می کند و گرانمایگان را از تو می رماند"(همان، ح2722).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر