عنوان فوق برگرفته از وصيتي است كه امام علي(ع)، پس از ضربت خوردن و در بستر براي دو فرزند دلبندش فرموده است (نهج البلاغه/نامه 47). آن حضرت در جاي ديگر ميفرمايد:
«براي زوال نعمت خدا و شتاب خشم و انتقام او، هيچ چيز كارگرتر از ستمگري نيست؛ زيرا خداوند دعاي ستمديدگان را ميشنود وهمواره در كمين ستمگران است» (نهجالبلاغه، نامه53).
و ميفرمايد:
«ستمگري، قدم را ميلغزاند، نعمتها را سلب ميكند و امتها را به نابودي ميكشاند» (غرر الحكم، ح1734).
و از ميان ستم ها از همه بدتر ستمي است كه ستمديده فريادرسي جز خداوند نداشته باشد. پيامبر خدا ميفرمايد: «خشم خداوند سخت است بر آن كه به كسي ستم كند كه ياوري جز خدا نمييابد» (كنزالعمال، ح7605). و امام علي(ع) ميفرمايد كيفر ستم به كسي كه ياوري جز خدا ندارد زودتر از کیفر ساير گناهان و ستمها به ستمگر ميرسد (بحار الانوار، ح75، ص320). امام باقر(ع) ميفرمايد پدرم هنگام وفات وصيتي به من كرد و فرمود پدرانش نيز همين وصيت را كردهاند: «زنهار از ستم كردن به كسي كه در برابر تو ياوري جز خدا نمييابد» (الكافي، ج2، ص331).
و بزرگترين ظلم و ستم در اسلام قتل نفس بيگناه است. خداوند تعالي ميفرمايد: «هر كس كسي را بدون حق قصاص يا بيآنكه بر روي زمين فساد و تبهكاري كرده باشد بكشد، مثل آن است كه همه مردم را كشته باشد» (مائده/32) و ميفرمايد: «هر كس مومني را عمدا بكشد، كيفرش دوزخ است كه در آن جاويدان خواهد بود. و خدا بر او خشم ميگيرد و لعنتش ميكند و عذابي بزرگ برايش آماده ساخته است» (نساء/93).
پيامبر اسلام ميفرمايد: «سركشترين مردم كسي است كه بيگناهي را كه قصد كشتن او را نداشته، بكشد و غير زننده خود را بزند» (امالي الصدوق، ص28). و ميفرمايد: «در روز قيامت نخستين چيزي كه درباره آن ميان مردم داوري مي شود، خون است» (كنز العمال، ح39887). و ميفرمايد: «اگر همه دنيا نابود شود، نزد خدا اهميتش كمتر از خوني است كه به ناحق ريخته شود» (الترغيب و الترهيب، ج3، ص293). و ميفرمايد: «هر كس با نيم كلمه حرف در كشتن مومني كمك كند، روز قيامت خدا را ديدار ميكند در حالي كه بر پيشاني او نوشته شده است: محروم از رحمت خدا» (كنزالعمال، ح39895).
پس در متون ديني و سخنان بزرگان ما ظلم و ستم به بندگان خدا بدترين گناه، و ستم به انسان بي پناه بدترين ستم، و قتل نفس بيگناه بالاترین ستم و گناه است. اما اين عجيب است كه همين حادثه در جامعه و نظامي كه شعارش اسلام است، رخ ميدهد و كساني كه خود را پرچمدار و مدافع دين ميدانند نه تنها از كنار اين ظلم وحشتناك راحت ميگذرند، بلكه تلاش ميكنند كه آن را كوچك و فرعي نشان دهند و حتي براي آن محمل نظري و تئوري نيز درست كنند. در صفحه اول نشريه پرتو سخن، كه تحت اشراف يك فقيه و فيلسوف و مدرس اخلاق حوزه علميه قم اداره ميشود، چنين تيتري آمده است: «وقتي يك بحث فرعي، اصلي ميشود» اين تيتر، عنوان سرمقاله نشريه (14/7/89) است كه توسط مدير مسئول نوشته شده است. نويسنده اين سرمقاله به روزنامه جمهوري اسلامي مورخ 8/7/89 اعتراض شديدي دارد كه چرا بيانیه خانواده قربانيان كهريزك را تيتر كرده است. ايشان پس از بيان اينكه نبايد كشته شدن چند نفر توسط نيروهاي خودسر را اينگونه بيان كرد، نكاتي را بيان ميكند كه قسمتهايي از آن را نقل ميكنيم:
«معلوم نيست كه چرا «جمهوري اسلامي» حداقل در برخي از موارد مسائل فرعي كشور را در جايگاه امور اصلي مينشاند كه مورد مذكور در اين نوشتار تنها يك مصداق از آن است و اين برخلاف نص صريح فرمايش رهبر معظم انقلاب است»
«به نظر ميرسد دستهايي در كار است كه مساله كهريزك را نه تنها بيش از حد بزرگ جلوه دهد بلكه آن را به زخمي كهنه و فرساينده روح و جان مردم تبديل نمايد كه هوشياري مسئولان مربوطه و آحاد ملت ما ميتواند اين امر را خنثي كند»
«بر مجازات آمران تاكيد شده است كه البته موضوعي به حق و صحيح است؛ اما نبايد از اين نكته غافل شد كه اين سران فتنه بودند كه اين ماجرا را رقم زدند و بايد پاسخگوي تمام خونها و خسارتهاي مادي ومعنوي باشند».
بسيار جالب است. جنايتي دردآور در درون يك جامعه رخ داده است جواناني از فرزندان اين ملت به جرم شركت در راهپيمايي (هر چند به گفتة مسئولان بدون مجوز وغير قانوني) دستگير و به زنداني وحشتناك منتقل ميشوند. در آن زندان كه حتي براي نگهداري حيوان مناسب نيست چنان مورد ضرب و شتم قرار ميگيرند كه عدهاي از آنان كشته ميشوند. اين حادثه يك حادثه جزئي فرعي است!!! واي بر ما! چه بر سر اسلام ميآوريم! آيا اسلام اين است؟! روايات و آيات را مرور كنيم. آيا اين مصداق آشكاري از ظلم و ستم به بي پناهان و قتل و خونريزي نيست؟ پناه بر خدا از فريب شيطان! اين نيروهاي خودسر چه كساني هستند كه كليد حل معماها شدهاند. هر جا رسوايي به بار ميآيد پاي اينان به وسط كشيده ميشود، از قتلهاي زنجيرهاي تا حمله به خانه شخصيتها و تا حادثه جانكاه كهريزك.
و باز بسيار جالب است. بهتر است كه نيروهاي خودسر هم دستشان از اين جنايت هولناك پاك گردد و جرم را بر گردن، به گفته نويسنده، سران فته بيندازيم. چه استدلال روشن و قاطعي و چه برهان آشكاري! برهاني كه در تاريخ بي سابقه نيست. در بحبوحه جنگ صفين امر بر عدهاي از انسانهاي ظاهر بين كج فهم مشتبه شده است كه آيا علي بر حق است يا معاويه. در همين جنگ عمار ياسر به شهادت ميرسد. همگان اين سخن پيامبر را شنيدهاند كه عمار ياسر به دست طائفه طاغي و ياغي كشته خواهد شد. اين امر باعث ميشود كه در ميان دو اردوگاه ولولهاي ايجاد شود و پايگاه و جايگاه معاويه به خطر افتد. عمرو ابن العاص دست به كار ميشود و مشكل را حل ميكند. سخن عمرو، كه عده زيادي را قانع ميكند، اين است كه: درست است كه پيامبر درباره عمار اين سخن را فرموده و پيامبر درست فرموده است. اما قاتل عمار كيست؟ معاويه يا علي؟ چه كسي عمار را به ميدان آورد؟ مگر نه اين است كه علي(ع) او را به ميدان آورد؟ پس قاتل عمار علي(ع) است نه معاويه. اين استدلال براي انسانهاي كج فهم سبك مغز قانع كننده است. اما كسي كه به خود اجازه اندكي تعقل و تامل ميدهد ميگويد كه مطابق اين استدلال قاتل شهداي احد نيز پيامبر(ص) است.
بگذريم. تلاش براي كم رنگ كردن ظلم و ستم، آن هم از نوع وحشتناك آن، ستمي بزرگ به دين و مملكت و ملت است.
خداوند تعالي ميفرمايد: «به كساني كه ستم كردهاند متمايل مشويد كه آتش (دوزخ) به شما ميرسد، و در برابر خدا براي شما دوستاني نخواهد بود، و سرانجام ياري نخواهيد شد» (هود/113).
آري، روز قيامت ديگر دوستان حزبي انسان نميتوانند انسان را ياري دهند. پس به ظلم و ستم كمك نكنيم و براي آن محمل نسازيم. پيامبر خدا ميفرمايد:
«چون روز قيامت شود مناديي ندا دهد: كجايند ستمگران و ياران آنان؟ آن كه دواتي براي آنان ليقه كرده، يا سر كيسهاي را براي آنان بسنه، يا قلمي براي آنان در مركب فرو برده است. پس آنان را نيز با ستمگران محشور كنيد (بحارالانوار، ج75، ص311)
و امام صادق(ع) ميفرمايد: «ستمگر و ياري دهندهاش و كسي كه به ستم او راضي باشد، هر سه در ستم شريكند» و ميفرمايد: «اگر بنياميه كسي را نمييافتند كه برايشان بنويسد و ماليات جمعآوري كند و برايشان بجنگد، هرگز نميتوانستند حق ما را سلب كنند» (الكافي، ج2، ص333 و ج5، ص106).
و ميفرمايد:
«ستمگري، قدم را ميلغزاند، نعمتها را سلب ميكند و امتها را به نابودي ميكشاند» (غرر الحكم، ح1734).
و از ميان ستم ها از همه بدتر ستمي است كه ستمديده فريادرسي جز خداوند نداشته باشد. پيامبر خدا ميفرمايد: «خشم خداوند سخت است بر آن كه به كسي ستم كند كه ياوري جز خدا نمييابد» (كنزالعمال، ح7605). و امام علي(ع) ميفرمايد كيفر ستم به كسي كه ياوري جز خدا ندارد زودتر از کیفر ساير گناهان و ستمها به ستمگر ميرسد (بحار الانوار، ح75، ص320). امام باقر(ع) ميفرمايد پدرم هنگام وفات وصيتي به من كرد و فرمود پدرانش نيز همين وصيت را كردهاند: «زنهار از ستم كردن به كسي كه در برابر تو ياوري جز خدا نمييابد» (الكافي، ج2، ص331).
و بزرگترين ظلم و ستم در اسلام قتل نفس بيگناه است. خداوند تعالي ميفرمايد: «هر كس كسي را بدون حق قصاص يا بيآنكه بر روي زمين فساد و تبهكاري كرده باشد بكشد، مثل آن است كه همه مردم را كشته باشد» (مائده/32) و ميفرمايد: «هر كس مومني را عمدا بكشد، كيفرش دوزخ است كه در آن جاويدان خواهد بود. و خدا بر او خشم ميگيرد و لعنتش ميكند و عذابي بزرگ برايش آماده ساخته است» (نساء/93).
پيامبر اسلام ميفرمايد: «سركشترين مردم كسي است كه بيگناهي را كه قصد كشتن او را نداشته، بكشد و غير زننده خود را بزند» (امالي الصدوق، ص28). و ميفرمايد: «در روز قيامت نخستين چيزي كه درباره آن ميان مردم داوري مي شود، خون است» (كنز العمال، ح39887). و ميفرمايد: «اگر همه دنيا نابود شود، نزد خدا اهميتش كمتر از خوني است كه به ناحق ريخته شود» (الترغيب و الترهيب، ج3، ص293). و ميفرمايد: «هر كس با نيم كلمه حرف در كشتن مومني كمك كند، روز قيامت خدا را ديدار ميكند در حالي كه بر پيشاني او نوشته شده است: محروم از رحمت خدا» (كنزالعمال، ح39895).
پس در متون ديني و سخنان بزرگان ما ظلم و ستم به بندگان خدا بدترين گناه، و ستم به انسان بي پناه بدترين ستم، و قتل نفس بيگناه بالاترین ستم و گناه است. اما اين عجيب است كه همين حادثه در جامعه و نظامي كه شعارش اسلام است، رخ ميدهد و كساني كه خود را پرچمدار و مدافع دين ميدانند نه تنها از كنار اين ظلم وحشتناك راحت ميگذرند، بلكه تلاش ميكنند كه آن را كوچك و فرعي نشان دهند و حتي براي آن محمل نظري و تئوري نيز درست كنند. در صفحه اول نشريه پرتو سخن، كه تحت اشراف يك فقيه و فيلسوف و مدرس اخلاق حوزه علميه قم اداره ميشود، چنين تيتري آمده است: «وقتي يك بحث فرعي، اصلي ميشود» اين تيتر، عنوان سرمقاله نشريه (14/7/89) است كه توسط مدير مسئول نوشته شده است. نويسنده اين سرمقاله به روزنامه جمهوري اسلامي مورخ 8/7/89 اعتراض شديدي دارد كه چرا بيانیه خانواده قربانيان كهريزك را تيتر كرده است. ايشان پس از بيان اينكه نبايد كشته شدن چند نفر توسط نيروهاي خودسر را اينگونه بيان كرد، نكاتي را بيان ميكند كه قسمتهايي از آن را نقل ميكنيم:
«معلوم نيست كه چرا «جمهوري اسلامي» حداقل در برخي از موارد مسائل فرعي كشور را در جايگاه امور اصلي مينشاند كه مورد مذكور در اين نوشتار تنها يك مصداق از آن است و اين برخلاف نص صريح فرمايش رهبر معظم انقلاب است»
«به نظر ميرسد دستهايي در كار است كه مساله كهريزك را نه تنها بيش از حد بزرگ جلوه دهد بلكه آن را به زخمي كهنه و فرساينده روح و جان مردم تبديل نمايد كه هوشياري مسئولان مربوطه و آحاد ملت ما ميتواند اين امر را خنثي كند»
«بر مجازات آمران تاكيد شده است كه البته موضوعي به حق و صحيح است؛ اما نبايد از اين نكته غافل شد كه اين سران فتنه بودند كه اين ماجرا را رقم زدند و بايد پاسخگوي تمام خونها و خسارتهاي مادي ومعنوي باشند».
بسيار جالب است. جنايتي دردآور در درون يك جامعه رخ داده است جواناني از فرزندان اين ملت به جرم شركت در راهپيمايي (هر چند به گفتة مسئولان بدون مجوز وغير قانوني) دستگير و به زنداني وحشتناك منتقل ميشوند. در آن زندان كه حتي براي نگهداري حيوان مناسب نيست چنان مورد ضرب و شتم قرار ميگيرند كه عدهاي از آنان كشته ميشوند. اين حادثه يك حادثه جزئي فرعي است!!! واي بر ما! چه بر سر اسلام ميآوريم! آيا اسلام اين است؟! روايات و آيات را مرور كنيم. آيا اين مصداق آشكاري از ظلم و ستم به بي پناهان و قتل و خونريزي نيست؟ پناه بر خدا از فريب شيطان! اين نيروهاي خودسر چه كساني هستند كه كليد حل معماها شدهاند. هر جا رسوايي به بار ميآيد پاي اينان به وسط كشيده ميشود، از قتلهاي زنجيرهاي تا حمله به خانه شخصيتها و تا حادثه جانكاه كهريزك.
و باز بسيار جالب است. بهتر است كه نيروهاي خودسر هم دستشان از اين جنايت هولناك پاك گردد و جرم را بر گردن، به گفته نويسنده، سران فته بيندازيم. چه استدلال روشن و قاطعي و چه برهان آشكاري! برهاني كه در تاريخ بي سابقه نيست. در بحبوحه جنگ صفين امر بر عدهاي از انسانهاي ظاهر بين كج فهم مشتبه شده است كه آيا علي بر حق است يا معاويه. در همين جنگ عمار ياسر به شهادت ميرسد. همگان اين سخن پيامبر را شنيدهاند كه عمار ياسر به دست طائفه طاغي و ياغي كشته خواهد شد. اين امر باعث ميشود كه در ميان دو اردوگاه ولولهاي ايجاد شود و پايگاه و جايگاه معاويه به خطر افتد. عمرو ابن العاص دست به كار ميشود و مشكل را حل ميكند. سخن عمرو، كه عده زيادي را قانع ميكند، اين است كه: درست است كه پيامبر درباره عمار اين سخن را فرموده و پيامبر درست فرموده است. اما قاتل عمار كيست؟ معاويه يا علي؟ چه كسي عمار را به ميدان آورد؟ مگر نه اين است كه علي(ع) او را به ميدان آورد؟ پس قاتل عمار علي(ع) است نه معاويه. اين استدلال براي انسانهاي كج فهم سبك مغز قانع كننده است. اما كسي كه به خود اجازه اندكي تعقل و تامل ميدهد ميگويد كه مطابق اين استدلال قاتل شهداي احد نيز پيامبر(ص) است.
بگذريم. تلاش براي كم رنگ كردن ظلم و ستم، آن هم از نوع وحشتناك آن، ستمي بزرگ به دين و مملكت و ملت است.
خداوند تعالي ميفرمايد: «به كساني كه ستم كردهاند متمايل مشويد كه آتش (دوزخ) به شما ميرسد، و در برابر خدا براي شما دوستاني نخواهد بود، و سرانجام ياري نخواهيد شد» (هود/113).
آري، روز قيامت ديگر دوستان حزبي انسان نميتوانند انسان را ياري دهند. پس به ظلم و ستم كمك نكنيم و براي آن محمل نسازيم. پيامبر خدا ميفرمايد:
«چون روز قيامت شود مناديي ندا دهد: كجايند ستمگران و ياران آنان؟ آن كه دواتي براي آنان ليقه كرده، يا سر كيسهاي را براي آنان بسنه، يا قلمي براي آنان در مركب فرو برده است. پس آنان را نيز با ستمگران محشور كنيد (بحارالانوار، ج75، ص311)
و امام صادق(ع) ميفرمايد: «ستمگر و ياري دهندهاش و كسي كه به ستم او راضي باشد، هر سه در ستم شريكند» و ميفرمايد: «اگر بنياميه كسي را نمييافتند كه برايشان بنويسد و ماليات جمعآوري كند و برايشان بجنگد، هرگز نميتوانستند حق ما را سلب كنند» (الكافي، ج2، ص333 و ج5، ص106).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر