۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

مراوده با مردم در حکومت نبوی و علوی

بدون تردید حکومتی که دغدغه اصلی اش اجرای حق و عدل است با مردم خود مراوده و ارتباط تنگاتنگی دارد، چرا که این امر باعث می شود حاکم مسائل و مشکلات و دردهای مردم را از نزدیک ببیند و لمس کند و با تشخیص درست درد در پی درمان آن باشد. امام علی(ع) خطاب به مالک اشتر، که او را به ولایت مصر می گمارد، می فرماید: "مبادا که خویشتن را زیاد از حد از مردم پنهان نگه داری، زیرا روی نهان داشتن حکمران از عموم مردم، نوعی تنگ حوصلگی و سبب کم اطلاعی از امور است، و حکمران اگر از مردم روی نهان کند، باعث می شود که مردم از حقایق پشت پرده آگاه نشوند و از این رو کارهای بزرگ و مهم در نظر آنان کوچک و بی اهمیت می آید و کارهای کوچک، بزرگ. زیبا زشت جلوه می کند و زشت زیبا، و حق و باطل در هم آمیخته می شود"(نهج البلاغه، نامه 53).
و امام صادق(ع) می فرماید:
"هرکه عهده دار امری از امور مردم شود و عدالت پیشه کند و درِ خود را به روی مردم باز گذارد و پرده اش را کنار زند و به کارهای مردم رسیدگی نماید، برخداست که در روز قیامت او را از ترس و هراس ایمن گرداند و او را به بهشت برد"(تنبیه الخواطر، ج2، ص165).
پس اینکه حاکم با مردم مراوده داشته باشد مفید و سودمند، و بلکه لازم و ضروری است. اما این مراوده باید هماهنگ و در جهت هدف اصلی حکومت باشد. حاکم خدمتگزار مردم است و مراوده او باید در راستای این خدمتگزاری باشد. وگرنه حاکمان جور نیز با مردم مراوداتی داشته اند، اما هدف آنان چیز دیگری بوده است. در سخن امام علی آمده بود که حاکم باید با مردم مراوده داشته باشد تا حقایق را به آنان بگوید. پس یکی از اهداف مراوده پاسخگویی به مردم است. اما حاکمان جور نه برای شناخت حقایق و نه برای پاسخگویی به مردم، بلکه برای نشان دادن اقتدار خود و یا برای شنیدن مداحی مردم نسبت به خود نزد مردم می آیند. حاکم حق نزد مردم می آید تا سخن و انتقادات مردم را بشنود تا حقایق برای او آشکار شود و به مردم نیز پاسخگو باشد. حاکمان جور نیز نزد مردم می آیند تا مداحی مردم را بشنوند و کرنش آنان را ببینند و قدرت و شوکت خود را به رخ مردم و جهانیان بکشند.
چه زیبا می فرماید مولای وارستگان:
"خوش ندارم حتی در ذهن شما بگذرد که من ستایش اغراق آمیز وشنیدن مدح و ثنا را دوست دارم. و من-بحمد الله-چنین نیستم. و اگر هم (به فرض) دوست می داشتم که مرا مدح و ثنا گویند، این میل را به خاطر خضوع در برابر خداوند سبحان که به عظمت و کبریایی زیبنده تر است، رها می کردم. ممکن است مردم مدح و ستایش را پس از تحمل رنج و مشقت(در کاری) شیرین بیابند. لیکن شما مرا مدح و ثنا نگویید؛ زیرا دغدغه من آن است که خود را از مسئولیت حقوقی که از جانب خدا و شما بر گردنم هست، خارج سازم؛ حقوقی که هنوز از انجام آنها و انجام واجبات و وظایفی که باید به جا آورم، فراغت نیافته ام. پس آنگونه که با زمامداران گردنکش سخن می گویند و محافظه کاری هایی که در حضور فرمانروایان خشمگین می شود، در برابر من نکنید و با ظاهر سازی و چاپلوسی با من رفتار ننمایید"(نهج البلاغه، خ216).
پیامبر خدا(ص) می فرماید: "از مدح و ستایش بپرهیزید، که آن سر بریدن است"(کنزالعمال، ح8331). و می فرماید: "به صورت مدح گویان خاک بپاشید"(سنن ابن ماجه، ح3742).
امام علی(ع) در بخشی از نامه خود به مالک اشتر می فرماید:
"به اهل پارسایی و راستی بپیوند و آنان را چنان تربیت کن که در ستایش تو اغراق نکنند و با ستودن کار بیهوده ای که نکرده ای دلشادت نسازند؛ زیرا که ستایش زیاد، خود پسندی آرد، و به سرکشی و تکبر کشاند"(نهج البلاغه/ نامه 53).
امام علی(ع) نه تنها مدح و ثنا را نمی پذیرد و به شدت رد می کند، بلکه درخواست می کند که سخن حق را به او بگویند:
"هرگز گمان مبرید سخن حقی که به من گفته اید بر من سنگین است و نیز گمان نکنید من در پی بزرگ ساختن خویشتنم، زیرا کسی که شنیدن حق و یا عرضه عدالت به او برایش مشکل باشد، عمل به آن برایش مشکل تر است. پس از گفتن حقیقت و مشورت دادن برای عدالت خودداری مکنید زیرا من خود را برتر از آن نمی دانم که اشتباه کنم و از آن در کارهای خود ایمن نیستم، مگر اینکه خداوند مرا حفظ کند. من و شما بندگان و مملوک خداوندی هستیم که جز او خدایی نیست"(نهج البلاغه، خ216).
پس در حکومت نبوی و علوی اگر حاکم نزد مردم می رود هدف شنیدن مدح و ثنا نیست بلکه هدف شنیدن سخن حق و پاسخگویی در قبال مردم است. همچنین حاکم حق برای نشان دادن اقتدار خود در انظار ظاهر نمی شود که چنین امری مذموم است. همان طور که بسیار معروف است سیره و روش پیامبر اسلام اینگونه بود که با اصحاب به صورت گرد و دایره می نشستند تا مجلس بالا و پایین نداشته باشد و همه مساوی باشند و کسی که وارد مجلس می شد نمی توانست پیامبر را از مکان او بشناسد.
روزی پیامبر اسلام(ص) به جناب قبرستان بقیع رهسپار شد. اصحاب آن حضرت در پی ایشان به حرکت در آمدند. آنان به احترام پیامبر عقب تر از ایشان حرکت می کردند. ناگاه پیامبر ایستاد و دستور داد که همه جلو بروند و آن حضرت در پی آنان به راه خود ادامه داد. چون علت این عمل را پرسیدند فرمود: من صدای کفش های شما را شنیدم و ترسیدم چیزی از تکبر، به وجودم راه یابد(کنزالعمال، ح8878).
امام علی(ع) به مالک اشتر می فرماید: "بپرهیز از خود پسندی و تکیه کردن به آنچه که خود پسندی می آورد" و می فرماید "با مستمندان در یک مجلس عمومی بنشین...و در آن مجلس برای خداوندی که تو را آفریده است فروتنی نما و سربازان و یارانت را که جزو محافظان و نگهبانان تو هستند از آنان دور بدار، تا هر که می خواهد سخن بگوید بدون لکنت زبان و بی ترس و واهمه مطالبش را اظهار کند. چرا که من از رسول خدا(ص) بارها شنیدم که می فرمود: امتی که در آن حق ناتوان، بدون ترس و واهمه از قدرتمندان گرفته نشود هرگز روی رستگاری نمی بیند. همچنین درشتی و درماندگی و ناتوانی آنان در سخن گفتن را تحمل کن و کم حوصلگی و تکبر را از خود دور گردان"(نهج البلاغه، نامه 53).
جا دارد که در اینجا به سخن امام علی(ع) هنگامی که وارد شهر انبار شد اشاره کنم. مردم از اسب خود پیاده شده در پی آن حضرت می دویدند. چون آن حضرت علت را پرسید گفتند ما اینگونه امیران خود را احترام می کنیم. حضرت فرمود چه عمل ناشایستی انجام می دهید که در دنیا خود را به عذاب و خواری می اندازید و در آخرت نیز مجازات می شوید(نهج البلاغه/حکمت 37)
از آنجا که امام علی(ع) در پی نشان دادن اقتدار و شوکت خود نیست پس مراوده او با مردم نه باعث تحقیر مردم می شود و نه باعث آزار و اذیت آنان است و نه رفت و آمد او هزینه گزافی است بر بیت المال مردم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر