۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

آزادی بیان و اندیشه در نظام دینی شهید مطهری(ره)


در یکی از نشریات چشمم به تیتری خورد که در آن سخن از «شادی روح شهید مطهری» رفته بود و از آنجا که از علاقه مندان آن اندیشمند کم نظیر هستم این تیتر توجهم را به خود جلب کرد. اما مطالعه مطلب تعجب و تاسفم را برانگیخت. آن تیتر و مطلب به قرار زیر بود:
«آیا علی مطهری می تواند روح شهید مطهری را شاد کند؟»
«يکي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در مطلبي که به تازکي در وبلاگ شخصي‌اش منتشر شده، به بررسي دلايل انتخاب علي مطهري در هيأت نظارت بر مطبوعات پرداخت.
دکتر مهدي کوچک‌زاده، نماينده مردم تهران در مجلس، در وبلاگ خود در خصوص انتخاب علي مطهري به عضويت هيأت نظارت بر مطبوعات نوشته است: در اين انتخابات، علي مطهري که به واسطه عملکردش مورد عنايت و لطف دوم خردادي‌هاي مجلس است توانست با کسب راي آن‌ها در مجموع 90 رأي را از آن خود کند و به اين مسؤوليت برگزيده شود. به نظرم همين که ايشان عملکردي داشت که مخالفين بسياري از شعارهايش به او رأي داده‌اند، جاي تأمل زيادي دارد. با اين حال اميدوارم در اين مسؤوليت، مواضع خود را در مورد مخالفت با ليبراليسم فرهنگي از ياد نبرد. قطعاً اگر به همين يک شعار خود عمل کند، روح استاد شهيد علامه مطهري را خشنود خواهد ساخت و آزردگي ناشي از دوستي اهالي تساهل و تسامح فرهنگي و ديني با خودش را نيز جبران خواهد نمود.»(پرتو سخن، 28/7/89).
اما واقعا چه چیزی روح مرحوم شهید مطهری را شاد می کند؟ از خود ایشان می پرسیم:
«من مكرر در نوشته های خودم نوشته ام : من هرگز از پيدايش افراد شكاك‏ در اجتماع كه عليه اسلام سخنرانی كنند و مقاله بنويسند ، متأثر كه نمی شوم‏ هيچ ، از يك نظر خوشحال هم می‏شوم چون می‏دانم پيدايش اينها سبب می‏شود كه چهره اسلام بيشتر نمايان بشود وجود افراد شكاك و افرادی كه عليه دين‏ سخنرانی می‏كنند ، وقتی خطرناك است كه حاميان دين آنقدر مرده و بی روح ‏باشند كه در مقام جواب بر نيايند يعنی عكس العمل نشان ندهند اما اگر همين مقدار حيات و زندگی در ملت اسلام وجود داشته باشد كه در مقابل‏ ضربت دشمن عكس العمل نشان بدهد ، مطمئن باشيد كه در نهايت امر به نفع‏ اسلام است همان طوری كه در طول سی چهل سال اخير ، كسروی پيدا شد عليه‏ شيعه بالخصوص و احيانا عليه اسلام چيزها نوشت توده ايها آمدند در مسائل‏ ماديگری حرفها زدند و به اساس اسلام اعتراض كردند ، افراد ديگری پيدا شدند كه به نام حمايت از مليت ايرانی عليه اسلام سخنانی گفتند اينها بدون اينكه خودشان بخواهند و قصد داشته باشند ، به طور غير مستقيم آنقدر به اسلام خدمت كردند كه خدا می‏داند يعنی وقتی كسروی آن كتابها را نوشت‏ تازه دست علمای اسلام رفت روی كاغذ و مسائلی را كه در طول چند قرن در اثر اينكه اعتراض و تشكيك و ايرادی نشده بود پرده هايی از ابهام روی‏ آنها را گرفته بود و كم كم خرافات و اوهامی هم درباره آنها پيدا شده بود ، تشريح كردند اصلا مردم نمی دانستند مثلا در باب امامت چه بايد بگويند ، در باب تشيع چه بايد بگويند ، در باب تقيه جه بايد بگويند ، در باب‏ بداء چه بايد بگويند آنوقت علما شروع كردند به آشكار ساختن حقايق از زير پرده های اوهامی كه در طول چند قرن در اثر نبودن شكاك و اين دشمنان‏ خدمتگزار به وجود آمده بود ، و يك سلسله از مسائل خيلی بهتر روشن شد توده ايها آمدند چقدر توانستند به طور غير مستقيم بدون اينكه خودشان‏ بخواهند به منطق فلسفی و منطق اجتماعی اسلام خدمت بكنند يعنی اينها سبب‏ شدند كه دستهای علمای اسلام از آستين بيرون آمد و چه آثار نفيسی در اين‏ زمينه منتشر شد»(پیرامون جمهوری اسلامی، ص 134-135).
ایشان هم چنین می فرماید:
«علما راجع به علل پيدايش و گسترش تمدن‏ اسلامی خيلی بحث كرده اند دو علت اساسی برايش ذكر نموده اند اولين علت‏ تشويق بيحدی است كه اسلام به تفكر و تعليم و تعلم كرده است چون اين ديگر در متن قرآن است علت دومی كه برای پيدايش و گسترش تمدن اسلام ذكر كرده‏ اند كه چطور شد اسلام توانست از ملتهای مختلف نامتجانس كه قبلا از يكديگر كمال تنفر را داشتند چنين وحدتی به وجود آورد ؟ ، احترامی است كه‏ اسلام به عقائد ملتها گذاشت به قول خودشان تسامح و تساهلی كه اسلام و مسلمين راجع به عقائد ملتهای مختلف قائل بودند»(همان،ص127).
و باز می فرماید:
«يكی از صفحات بسيار درخشان تاريخ اسلام كه متأسفانه مذاهب ديگر در اينجا صفحات تاريخشان سياه و تاريك است ، همين مسئله آزادی عقيده ای‏ بود كه مسلمين پس از آنكه حتی حكومت را در دست گرفتند به ملتها دادند و اين نظير ندارد»(همان، ص126).
هم چنین می فرماید:
«اينست آزادی در تفكر پس اسلام كه رشته تقليد را از اساس پاره كرده‏ است و می گويد من اصول دين را بدون آنكه آزادانه آنرا درك كرده باشيد نمی پذيرم ، چنين مكتبی آيا اصلا امكان دارد كه مردم را مجبور بكند به‏ اينكه بيائيد اسلام را به زور بپذيريد ؟»(همان، ص125).
ایشان درباره مشکلاتی که عدم آزادی به بار می آورد می فرماید:
« اگر به بهانه اينكه اين ملت رشد ندارد ... آزادی را برای هميشه از او بگيرند ، اين‏ ملت تا ابد غير رشيد باقی می‏ماند رشدش به اينست كه آزادش بگذاريم ولو در آن آزادی ابتدا اشتباه هم بكند صد بار هم اگر اشتباه بكند باز بايد آزاد باشد»(همان، ص122).
ایشان درباره سلب آزادی و ایجاد جامعه تک صدایی می گوید:
« هر مكتبی كه به‏ ايدئولوژی خود ايمان و اعتقاد و اعتماد داشته باشد ، ناچار بايد طرفدار آزادی انديشه و آزادی تفكر باشد و به عكس هر مكتبی كه ايمان و اعتمادی‏ به خود ندارد جلو آزادی انديشه و آزادی تفكر را ميگيرد اينگونه مكاتب‏ ناچارند مردم را در يك محدوده خاص فكری نگه دارند و از رشد افكارشان‏ جلوگيری كنند اين همان وضعی است كه ما امروز در كشورهای كمونيستی‏ ميبينيم در اين كشورها ، بدليل وحشتی كه از آسيب پذير بودن ايدئولوژی‏ رسمی وجود دارد ، حتی راديوها طوری ساخته ميشود كه مردم نتوانند صدای‏ كشورهای ديگر را بشنوند و در نتيجه يك بعدی و قالبی ، آنچنان كه‏ زمامداران ميخواهند ، بار بيايند من اعلام ميكنم كه در رژيم جمهوری اسلامی‏ هيچ محدوديتی برای افكار وجود ندارد و از باصطلاح كاناليزه كرده انديشه ها ، خبر و اثر نخواهد بود همه بايد آزاد باشند كه حاصل انديشه ها و تفكرات‏ اصيلشان را عرضه كنند»(پیرامون انقلاب اسلامی،ص11).
ایشان درباره آزادی بیان برای غیر مسلمانان و ملحدان در جامعه اسلامی می گوید:
« من به همه اين دوستان غير مسلمان اعلام ميكنم ، از نظر اسلام تفكر آزاد است ، شما هر جور كه ميخواهيد بينديشيد ، بينديشيد ، هر جور ميخواهيد عقيده خودتان را ابراز كنيد - بشرطی كه فكر واقعی خودتان باشد - ابراز كنيد ، هر طور كه ميخواهيد بنويسيد ، بنويسيد ، هيچ كس ممانعتی نخواهد كرد. 
من در همين دانشكده ، چند سال پيش نامه ای نوشتم به شورای دانشكده و درآن تذكر دادم ، يگانه دانشكده ای كه صلاحيت دارد يك كرسی را اختصاص‏ بدهد به ماركسيسم همين دانشكده الهيات است ولی نه اينكه ماركسيسم را يك استاد مسلمان تدريس كند ، بلكه استادی كه واقعا ماركسيسم را شناخته‏ باشد و به آن مومن باشد ، و مخصوصا به خدا اعتقاد نداشته باشد ميبايد به‏ هر قيمتی شده از چنان فردی دعوت كرد تا در اين دانشكده مسائل ماركسيسم را تدريس كند بعد ما هم ميائيم و حرفهايمان را ميزنيم ، منطق خودمان را ميگوئيم هيچ كس هم مجبور نيست منطق ما را بپذيرد نبايد اينگونه فكر كرد كه چون اينجا دانشكده الهيات است ، نبايد در آن‏ ماركسيسم تدريس بشود خير ماركسيسم بايد تدريس شود ، آنهم توسط استادی‏ كه معتقد به ماركسيسم است»(همان، ص13-14).
ایشان در رابطه با آزادی در صدر اسلام و تاثیر آن بر بقای اسلام می گوید:
«شما كی در تاريخ عالم ديده ايد كه در مملكتی كه همه مردمش احساسات مذهبی دارند به غير مذهبی ها آن اندازه‏ آزادی بدهند كه بيايند در مسجد پيامبر يا در مكه بنشينند و حرف خودشان‏ را آنطور كه دلشان ميخواهد بزنند ، خدا را انكار كنند ، منكر پيامبری‏ شوند ، نماز و حج و را رد كنندو بگويند ما اينها را قبول نداريم ، اما معتقدان مذهب با نهايت احترام با آنها برخورد كنند.
در تاريخ اسلام از اين نمونه های درخشان فراوان ميبينيم و بدليل همين‏ آزاديها بود كه اسلام توانست باقی بماند اگر در صدر اسلام در جواب كسيكه‏ ميامد و ميگفت من خدا را قبول ندارم ، ميگفتند بزنيد و بكشيد ، امروز ديگر اسلامی وجود نداشت اسلام باين دليل باقيمانده كه با شجاعت و با صراحت با افكار مختلف مواجه شده است.»(همان، ص18).
ایشان در رابطه با آزادی اندیشه و بیان در جمهوری اسلامی می گوید:
« همانطوريكه رهبر و امام ما مكرر گفته اند در حكومت اسلامی‏ احزاب آزادند ، هر حزبی اگر عقيده غير اسلامی هم دارد ، آزاد است ...احزاب و افراد در حدی كه عقيده خودشان را صريحا ميگويند ، و با منطق‏ خود به جنگ منطق ما ميايند ، آنها را ميپذيريم»(همان، ص17).
«هر كس ميبايد فكر و بيان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنين صورتی است‏ كه انقلاب اسلامی ما ، راه صحيح پيروزی را ادامه خواهد داد اتفاقا تجربه‏ های گذشته نشان داده است كه هر وقت جامعه از يك نوع آزادی فكری - ولو از روی سوء نيت - برخوردار بوده است اين امر بضرر اسلام تمام نشده ، بلكه در نهايت بسود اسلام بوده است اگر در جامعه ما ، محيط آزاد برخورد آراء و عقايد به وجود بيايد بطوری كه صاحبان افكار مختلف بتوانند حرفهايشان را مطرح كنند و ما هم در مقابل ، آرا و نظريات خودمان را مطرح‏ كنيم ، تنها در چنين زمينه سالمی خواهد بود كه اسلام هر چه بيشتر رشد ميكند... به اعتقاد من تنها طريق درست برخورد با افكار مخالف همين است و الا اگر جلوی فكر را بخواهيم بگيريم ، اسلام و جمهوری اسلامی را شكست داده ايم‏»(همان، ص63-64).
پس آنچه روح مرحوم شهید مطهری را شاد می کند آزادی بیان و اندیشه، حتی برای کفار و ملحدان است، چرا که این امر باعث رشد و شکوفایی و بقای اسلام و موفقیت جمهوری اسلامی میشود و آنچه او را آزرده می سازد جلوگیری از آزادی بیان و اندیشه و ایجاد تک صدایی است چرا که این امر باعث نابودی اسلام و نظام می شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر