۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

برخورد با مخالف در مكتب معصومین(ع)

بدون تردید هر نظام و هر مكتب و هر شخص، مخالفانی دارد كه به گونه‌ای دیگر می‌اندیشند. تاكنون هیچ نظام حكومتی بر روی زمین نبوده است كه مخالفانی، كم یا زیاد، نداشته باشد و هیچ مكتب فكری یا دینی روی زمین پیدا نشده كه همه انسان‌ها آن را بپذیرند و هیچ انسانی نباشد كه به گونه‌ای متفاوت بیاندیشد. هر انسانی نیز برای خود اندیشه یا دینی دارد و طرفدار یك نظام حكومتی است، اما انسان‌های دیگر با او موافق نیستند.
حال سؤال اساسی و مهم این است كه این نظام‌ها و مكاتب و ادیان با مخالفان خود چه برخوردی را باید داشته باشند؟ چه روشی را باید در پیش گرفت تا جامعه‌ای سالم و انسانی و اخلاقی داشته باشیم؟ از سخنان و سیره بزرگان اسلام و ائمه معصومین (ع) می‌توان منطق و روش روشنی را برداشت كرد مطابق این منطق برخورد با مخالف باید محترمانه و اخلاقی باشد به كاربردن الفاظ ركیك و ناسزا حتی برای مخالفی كه به ناحق دست به شمشیر برده و به قتل و غارت پرداخته است روا نیست. امام علی‌(ع) در بحبوحه جنگ صفین می‌شنود كه برخی از اصحاب او به لشكر معاویه دشنام می‌دهند. امام می‌فرماید كه من خوش ندارم كه شما فحش دهنده باشید. اگر شما برای آنان اعمالشان را توصیف كنید و وضعیتشان را بیان كنید سخن درست‌تری گفته‌اید و معذورتر هستید. به جای فحش و ناسزا برای حفظ خود ما و آنان و صلح و هدایت آنان دعا كنید. این روش باعث می‌شود كه جاهلان حق را بشناسند و عنودان دست از ستیزه بردارند (نهج‌البلاغه، خ206).
آن حضرت در میان اصحاب خود نشسته است. امام (ع) مسأله‌ای را بیان می‌كند. یكی از خوارج كه در آنجا حضور داشت با لحنی بسیار زشت گفت: «خدا این كافر ]علی(ع)[ را بكشد، چقدر دانا و فقیه است!» اصحاب خشمگین شده به سمت او حمله می‌كنند. امام می‌فرماید آرام! او ناسزایی گفته و دشنامی داده، كه در پاسخ او یا باید مقابله به مثل كرد و یا اینكه از گناه او درگذشت ]و معلوم است كه امام می‌خواهد بفرماید كه راه دوم را باید در پیش گرفت، و به هر حال برخورد خشن نباید كرد[ (نهج‌البلاغه، حكمت420).
در احادیثی آمده است كه امام علی(ع) در جنگ‌ها به لشكریان خود توصیه‌هایی می‌كرده، از جمله اینكه صدای خود را بلند نكنند و زیاد سخن نگویند و كسی از دشمن كه به آنان سلام كند جواب دهند و ... (وسائل الشیعه، ج11، كتاب الجهاد، باب34).
یكی از اصحاب امام صادق(ع) به نام مفضل ابن عمر به مسجد مدینه می‌رود و در گوشه‌ای می‌نشیند. در نزدیكی او برخی از ملحدان از جمله ملحد معروفی به نام ابن‌ابی العوجاء نشسته بودند و اصول اساسی اسلام را رد می‌كردند. مفضل عصبانی شده و به آنان ناسزا می‌گوید. آنان به او می‌گویند كه اگر تو طرفدار جعفرین محمد هستی روش او اینگونه نیست. او عصبانی نمی‌شود و ناسزا نمی‌گوید و سخن را با متانت گوش می‌دهد و پاسخ علمی می‌دهد. مفضل بر می‌خیزد و خدمت امام صادق‌(ع) می‌رسد و ماجرا را تعریف می‌كند. امام می‌فرماید ناراحت نباش و فردا به كلاس درس بیا. مفضل در درس آن حضرت شركت می‌كند كه نتیجه این كلاس كتاب معروف «توحید مفضل» است (مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، ص130-131).
آری! امام صادق به مخالف، حتی اگر كافر باشد، ناسزا نمی‌گوید و پاسخ علمی می‌دهد و راه حلی كه به طرفدار خود ارائه می‌كند كلاس درس است، چرا كه پاسخ مخالف را تنها با استدلال علمی می‌توان داد.
همین ابن ابی العوجای ملحد خدمت امام صادق(ع) می‌رسد و به بدترین شكل به امام و مسلمانان توهین می‌كند. او در مراسم حج و در رابطه با طواف به امام می‌گوید: «تا كی شما می‌خواهید مثل گاو دور این خرمن بچرخید؟». با این حال امام بدون اینكه خشمگین شود و كلمه ناشایستی به او بگوید با او وارد بحث می‌شود و جواب شبهات علمی او را می‌دهد (همان، ص131).
مرحوم شهید مطهری(ره) یكی از شاگردان مكتب امام صادق‌(ع) است. این شهید بزرگوار در نوشته‌ها و گفته‌های خود مكرر و با صراحت بیان می‌كند كه جواب مخالف را، حتی اگر اصول بنیادین اسلام را رد كند، تنها باید با استدلال و قلم داد و هر برخورد دیگری راه به بیراهه می‌برد و به زیان اسلام است (برای نمونه به منبع فوق مراجعه شود).
شاگرد دیگر این مكتب مرحوم آیت‌الله منتظری‌(قده) است. ایشان پس از اینكه جناب آقای دكتر سروش نظریه‌ای را در باب «كیفیت وحی» مطرح می‌كند با كهولت سن و سنگینی زخم‌های روزگار قلم به دست می‌گیرد و كتابی می‌نویسد و نظریه جناب دكتر سروش را رد می‌كند. اما سخن ایشان در مقدمه كتاب بسیار درس‌آموز است:
«چندی پیش در یكی از رسانه‌های خارجی مصاحبه‌ای از طرف دانشمند محترم جناب آقای دكتر عبدالكریم سروش (وفقه الله تعالی) در باب وحی و قرآن، مبنی بر اینكه مضمون وحی از ناحیه خداوند و صورت و قالب آن از خود پیامبر(ص) می‌باشد، منتشر شد و به دنبال آن سؤال‌ها و پاسخ‌های گوناگونی مطرح گردید. این نظر... در باره قرآن كه به اجماع اهل اسلام، معنا و مضمون و همچنین الفاظ و صورت آن از سوی مبدأ غیبی وحی بوده... به هیچ وجه پیش عموم دانشمندان مسلمان مقبول نمی‌افتد و بار عام نمی‌یابد. البته اظهار آن نظر زمینه میمون بازنگری حقیقت وحی و تحلیل معنای آن و جستجوی مجدد از ادله نقلی و عقلی آن را فراهم نمود و موجب جنب و جوش گروهی از دانشمندان و جهش در معرفت دینی گردید و به خاطر همین امر نیز باید محافل علمی از اظهار آن استقبال كرده و اندیشمندانه و اندیشورانه به آن بنگرند و آن را محققانه همراه با نزاكت و رعایت روش و ادب مناظره و عاری از كینه‌توزی و اغراض سیاسی مورد بررسی و تحقیق و نقد قرار دهند و از تكفیر و تفسیق كه به حقیقت، جهد عاجز است به شدت بگریزند» (سفیر حق و صفیر وحی، ص14-15).
آری! این روشی است كه این دو شاگرد مكتب امام صادق داشته‌اند و به دیگران نیز توصیه كرده‌اند (رحمة الله علیهما و اعلی الله مقامهما و كثر الله امثالهما). اما گویا جامعه ما از این روش و منش بسیار فاصله گرفته است. برخی از مطبوعات ما كه با هزینه بیت‌المال مردم اداره می‌شوند روشی عكس این را در پیش گرفته‌اند و ادبیات تخریب و ناسزا و فحاشی و تهمت را نه تنها در رابطه با غیر همدینان و سران كشورهای دیگر، بلكه در رابطه با شخصیت‌های شناخته شده خود ما روا می‌دارند. از یك شخصیت عالم شناخته شده (جناب حجت الاسلام فاضل میبدی) مقاله‌ای منتشر می‌شود و در آن سیره و روش معصومین در موضوعی بیان می‌شود. اما این مقاله به مذاق روزنامه ای (كیهان، 28/7/89) خوش نمی‌آید و آن را نمی‌پسندد. ولی جالب است كه آن روزنامه كه مدعی دفاع از دین و سنت است به جای اینكه استدلال نویسنده را پاسخ دهد شخص نویسنده را مورد آماج ناسزا و تهمت قرار می‌دهد و در این راه از به كار بردن هیچ لفظی كوتاهی نمی‌كند.
فحاشی و ناسزاگویی روش معمول روزنامه فوق است و در واقع هیچ انسان باشخصیتی از ناسزاگویی این روزنامه ناراحت نمی‌شود چرا كه مشی و روش آن «ناسزاگویی به شایستگان» است.
اما جالب است كه روزنامه فوق به بهانه این مقاله به تشكلی كه نویسنده فوق عضو آن است نیز می‌تازد و آن را «گروهك جعلی مجمع محققین و مدرسین» می‌خواند. ابتدا گمان كردم كه این هم فحش و ناسزایی است از سنخ آنچه روزنامه فوق هر آنكس را كه با آن روزنامه موافق نباشد، بی نصیب نمی‌گذارد. اما باكی نیست. همانطور كه در نگاشته «ادب سخن» نیز بیان كردم، این روزنامه مدرك اجتهاد عالمان حوزه علمیه قم را تایید یا رد می‌كند. سال‌هاست كه این روزنامه مرجع تقلید معتبر و جعلی، مجتهد معتبر و جعلی، محقق معتبر و جعلی و مدرس معتبر و جعلی را بیان می‌كند و در واقع مرجع تشخیص این امور گردیده است. پس «مجمع محققین و مدرسین» یك عنوان جعلی است چرا كه محقق و مدرس بودن اعضای آن هرگز مورد تایید آن روزنامه نبوده است. ولی این رد و انكار كیهان جای خوشحالی دارد چرا كه مردودین این نشریه هتاك مقبول مردم فهیم این آب و خاك‌اند. بگذریم از مجوز رسمی مجمع و ثبت آن در مراجع قانونی و احكام متعددی كه بسیاری از اعضای آن از امام راحل(قده) دارند و سوابق جهاد و مبارزه و تالیفات و تحقیقات آنان.
به هر حال سخن ناروا و ناسزا در رابطه با كسانی كه با اندیشه رایج همراه نیستند، امری بسیار متداول شده است. و البته در فضایی كه سیاستمداران و روحانیون مشهور، مخالفان خود و مخالفان اندیشه و جریان سیاسی خود را بزغاله، خس و خاشاك، گوساله، بوزینه و موجودات پایین‌تر می‌خوانند از دیگران چه انتظاری می‌توان داشت.
سخن را با سه حدیث از امام باقر(ع) پایان می‌دهم: «بهترین چیزی را كه دوست دارید به شما گفته شود، به مردم بگویید؛ زیرا خداوند از شخص لعنت كننده دشنام ده بد‌گوی از مؤمنان و ناسزاگوی بد دهن نفرت دارد» (بحار الانوار، ج78، ص181). «خداوند شخص ناسزاگوی بد دهن را دشمن دارد» (الكافی، ج2، ص324). «حربه فرو مایگان، زشت گویی است»‌(بحار الانوار، ج78، ص185).

۱ نظر:

  1. ا سلام خدمت استاد گرامي‌ام
    استاد گرامي، مقاله شما را با دقت مطالعه كردم و بهره فراوان بردم
    ولي اي كاش اين مطالب را به همفكران خود، مي‌گفتيد و عمل مي‌كرديد
    مطالب پاياني شما، نشان از بغض و كينه از طرف مقابل سياسي شما ست!
    خود به ما آموزانديد كه نبايد با نگاه بغض آلود اديان ديگر را بررسي كنيم؛ شما كه به هم دين خود اين گونه رفتار مي‌كنيد با اديان ديگر چگونه رفتار مي‌كنيد؟!
    شما كه دم از نهج البلافه مي‌دهيد، چرا به ظن و گمان اعتماد كرده و دچا جو گرفتگي شديد؟
    چرا به مردم و جامعه دروغ گفتيد و طبل تقلب كوفتيد، در حالي كه نه شما (كه هيج پشتوانه فعاليت‌هاي سياسي نداشته‌ايد و هميشه در كتاب خانه ها بوده‌ايد و تاكنون در نحوه اجراي رأي گيري نظارت نداشته‌ايد) و نه آنان كه شما از آنان حمايت مي كنيد، دليل محكمه پسند براي مردم نياورديد؟
    آيا احترام به خون شهيد واجب نيست؟ آيا دفاع از انقلاب اسلامي واجب نيست؟
    نكند شما و آنان كه از مورد حمايت شما هستند قصد داشتيد با بهائيت، منافقين، ملي مذهبي‌ها، آمريكا و اسرائيل همياري انقلاب اسلامي كنيد!!
    نمي‌دانم چه بگويم؟!!
    فقط دلم مي‌سوزد كه شما دم از احترام مي‌دهيد در حالي كه بدترين دشنام‌ها را از طرف‌ همين طرف‌داران شما شنيده‌ام!
    نمي‌دانم به تحقيقات ميداني و كتابخانه‌اي خود عمل كنم يا به سخناني كه سراسر نشان از بغض شما؟
    مقاله‌هاي شما را از سايت مقبول شما (جرس) پي گيري مي كنم! فقط ناراحتم كه آيا آن استاد منطقي كه در كلاس داشتيم و كتاب‌هايش در زيور كتابخانه ام و فكرهايم است، همين فردي است كه اين مقاله‌هايي كه سراسر مغالطه‌ است ـ كه نشان از بغض و كينه است ـ را قبول كنم/
    حق استادي واجب است و شما در منظومه فكري من، حكم ماه روشن را داريد، چرا كه به راحتي مي ‌توان انديشه‌هاي شما را پي‌گيري كرد
    ولي واقعا از اين يادداشت‌هاي سراسر بغض‌آلود و مغالطه را شما من شرمنده‌ام.
    گرچه با همين حال شما را دوست دارم
    اميد دارم كه نكند روزي همچون آخوند‌هايي همچون شريعت سنگلجي، اكبر گودرزي، تقي‌زاده و.... براي شما رخ دهد كه مطمئن هستم اين گونه نخواهد بود
    استاد گرامي بنده شما در حكم پدر هستيد ولي طيف سياسي كه شما براي انان (آقاي كديور و مهاجراني و گنجي و موسوي و كروبي و....) فعاليت مي‌كنيد، همچون گريه در برابر قبري است كه مرده‌اي در داخل آن نيست

    پاسخحذف