امام علی(ع) در نامه 51 نهج البلاغه که به
عهدنامه مالک اشتر معروف است، یک دوره فشرده از آیین شهریاری پارسایانه را بیان می
فرماید. این نامه را می توان به بخش های متعددی تقسیم و از هر بخش درس های لازم را
گرفت. این نامه اینگونه آغاز می شود:
«به نام خداوند بخشاینده مهربان؛ این دستوری است
که بنده خدا علی، امیر مومنان به مالک ابن حارث اشتر در حکمی که برای او صادر
کرده، داده است، یعنی هنگامی که او را والی و فرماندار مصر قرار داد تا مالیات های
آن سرزمین را جمع آوری کند، با دشمنان آن سرزمین بجنگد، به اصلاح اهل آن همت گمارد
و به عمران و آبادانی شهرها، قصبات، روستاها و قریه های آن بپردازد».
پس حکومت و ولایت پارسایانه تنها و تنها باری
است بر دوش انسان که کم تر انسانی می تواند این بار را صحیح و سالم به منزل
برساند. این بار چنان سنگین است که شخصیتی مانند علی(ع) نگران آن است که مبادا
نتوانسته باشد وظایف خود را در رابطه با آن انجام دهد (نهج البلاغه/خ216). مسئولیت
سنگینی که اگر ترس از خدا به خاطر شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت الهی نبود آن
حضرت قطعا آن را رها می کرد (نهج البلاغه/خ3).
ولایت و فرماندهی در یک نظام پارسایانه و خدایی
تنها و تنها اجرای مسئولیت و انجام وظیفه است و تنها با نگاه خدمتگزاری باید به آن
نگریست. این شان و جایگاهی نیست که کسی بر آن تکیه زند و از مواهب آن بهره مند
گردد و به آن افتخار کند. آن مسئولیتی سنگین است که اندک لغزش و کوتاهی چه بسا
سقوط انسان را در پی دارد و دنیا و آخرت او را بر باد می دهد.
لحن امام علی(ع) در آغاز این نامه لحنی یادآور
وظیفه و مسئولیت است و نه لحن حاکمی که بر کسی منت می گذارد که او را به پست و
مقامی رسانده است. این امارت نه هدیه ای گرانبها و شیرین، بلکه بار مسئولیتی سنگین
است که اگر مواظب نباشی به نابودی تو منتهی می شود.
امام(ع) در ابتدای این عهدنامه چهار وظیفه اصلی
حکومت را بیان و مشخص می کند.
1-فرماندار مصر وظیفه دارد که مالیات های آن
سرزمین را گردآوری کند. اگر حکومت از خود مردم باشد و تنها هدفش خدمتگزاری باشد
روشن است که هزینه خدمتگزاری بر عهده مردم است. حاکم باید در نظامی عادلانه و منظم
مالیات ها را گردآوری کرده به آن سر و سامان دهد.
2-فرماندار مصر وظیفه دارد که با دشمنان آن
سرزمین بجنگد و خطر آنها را دفع نماید. مهم ترین وظیفه حکومت تامین امنیت و
استقلال و حفظ تمامیت ارضی مملکت است و در این راه باید تلاش کند. وقتی حکومت با
سیاست ها و روش های غلط و نادرست پشتوانه مردمی خود را از دست می دهد مجبور است
برای بقای خود با قدرت های خارجی بسازد. در این صورت است که حتی کشورهای کوچک و
ضعیف برای او دندان تیز می کنند و به بخش هایی از سرزمین او چشم می دوزند و از
منابع مشترک استفاده شایان می کنند. حکومتی که از پشتوانه مردمی قوی و قدرتمند
برخوردار نباشد مجبور است در معاهدات و قراردادها چه در مسائل ارضی مورد اختلاف و
چه در امور دیگر دست پایین را داشته باشد و از حقوق ملت خود به آسانی بگذرد. اما حکومت
پارسایان خود را خادم ملت می داند و هرگز حقوق آنان را تضییع نمی کند. چنین حکومتی
که در دل ملت جای دارد از اقتدار ملی برخوردار است و هیچ قدرتی نمی تواند او را
تهدیدی کند و چشم طمع به سرزمین او و منابع او داشته باشند. پس اگر حاکم وظیفه
دارد که از سرزمین خود دفاع کند قبل از آن وظیفه دارد که اقتدار ملی را حفظ کرده
به آن ارتقا بخشد و این مهم بدون تکیه بر مردم هرگز محقق نخواهد شد.
3-فرماندار مصر وظیفه دارد که به اصلاح اهالی آن
سرزمین همت گمارد. اصلی ترین و مهم ترین دغدغه یک حاکم پارسا و پرهیزگار باید
اصلاح تمام عیار جامعه باشد. همت اصلی او باید این باشد که وضعیت معیشت و فرهنگ و
رفاه و شغل و امور دیگر یکایک شهروندان خود را متناسب با زمان تامین کند. سیاست
اصلی او باید اصلاح امور مردم باشد و نه حفظ و بقای خود. رسیدگی به وضعیت مردم و
مبارزه با فقر و بیکاری و فساد و فحشا و ... مهم ترین وظیفه حکومت است و حکومتی که
نتواند این امور را انجام دهد هرگز نباید خود را خدایی و دینی به حساب آورد و هرگز
حفظ آن واجب نیست. حکومت وظیفه دارد که فضایی ایجاد کند که مردم بتوانند عادلانه
کنار هم زندگی کنند به گونه ای که حقوق هیچ انسانی تضییع نگردد. توجه به حقوق انسان
ها و ایجاد نظامی عادلانه و عاری از تبعیض و رانت و فساد و رشوه و دست اندازی به
بین المال مردم کار اصلی حکومتی است که خود را پارسا، پرهیزگار و دینی و خدایی می
داند، و اگر در این امور موفق نباشد یا به آن اهمیت ندهد دفاع از آن نه تنها واجب
نیست بلکه دفاع از حکومت جور است.
4-فرماندار
مصر وظیفه دارد که به آبادانی شهرها، قصبات و روستاهای آن کشور بپردازد. سیاست
حکومت پارسایان باید بر آبادانی باشد چرا که در سایه آبادانی است که شغل ایجاد می
شود و فقر از بین می رود و در نتیجه اگر کشور درست مدیریت شود، فساد و رشوه و دزدی
رو به نابودی می رود و هزینه آن بسیار سنگین می گردد. ممکن است حاکمی رفاه و
ارزانی کوتاه مدت با واردات بی رویه ایجاد کند اما از آنجا که این رفاه و ارزانی و
فراوانی برخاسته از آبادانی نیست به زودی زائل می شود و حتی زیرساخت ها را نابود
می کند و فقر و مسکنت و بدبختی به وجود می آورد. حاکم عدل و صالح هدف اصلی اش
تبلیغات کوتاه مدت و فریب مردم نیست، بلکه آبادانی کشور است هرچند این امر باعث
شود که در کوتاه مدت نزد مردم موفق ننماید. حکومتی که برای تبلیغات کوتاه مدت خود
و موفق جلوه دادن خود سیاست هایی را در پیش می گیرد که نه تنها به آبادانی مملکت
منتهی نمی شود بلکه به ویرانی و نابودی کشاورزی و دامداری و صنعت و .. منجر می
شود، هرگز پارسا و پرهیزگار نیست.
آری! اینها اهداف اصلی و وظایف مهم حکومت در
مکتب علی(ع) است و نظامی که خود را علوی می خواند و شعار آن حضرت را می دهد باید
سیاست هایش در راستای سخنان آن بزرگوار باشد. حکومتی که با سخنان و آرمان های آن
حضرت نه تنها فاصله زیاد دارد، بلکه حتی در راستا و مسیر آرمان های او حرکت نمی
کند و هیچ شباهتی با منویات او ندارد بهتر است، بلکه لازم و ضروری است، که از نام
آن حضرت استفاده نکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر