۱۳۹۱ مرداد ۳, سه‌شنبه

حکومت پارسایان (5) عفو و رحمت، تکلیفی الهی

تاریخ نشان می دهد که حاکمان خودکامه و مستبد اصل را بر سختگیری و مجازات های سنگین برای مجرمان و متهمان می گذاشته اند و این را رمز موفقیت و پیروزی حکومت خود می دانسته اند. آنان با مجازات های سنگین هم مجرمان و متهمان را سرکوب کرده از سر راه خود بر می داشته اند و هم با ایجاد وحشت در میان سایر مردم، به آنان درس های لازم را می داده اند. اما روش و سیره امام علی(ع) متفاوت است و این نوع برخورد را نه درست و اخلاقی و خدایی می داند و نه موفق و کارا. این نوع برخورد نه پارسایانه و خداپسندانه است و نه سرانجام خوبی برای نظام و حکومت در پی دارد. آن حضرت در فرازی از عهد نامه مالک اشتر می فرماید:
«ای مالک... گاه از آنان [ملت] لغزش و خطا سر می زند. ناراحتی هایی به آنان عارض می گردد و به دست آنان عمدا یا سهوا کارهایی انجام می شود. در این موارد از عفو و گذشت خود آن مقدار به آنان عطا کن، که دوست داری خداوند از عفو و بخشایشش به تو عنایت کند. زیرا تو مافوق آنان، و پیشوایت مافوق تو و خداوند مافوق کسی است که تو را زمامدار قرار داده است؛ امور آنان را به تو واگذار کرده، و به وسیله آنها تو را آزمایش نموده است. هرگز خود را در مقام نبرد با خدا قرار مده! چرا که تو تاب و توان کیفر او را نداری و از عفو و رحمت او بی نیاز نیستی. هرگز از عفو و بخششی که نموده ای پشیمان مباش و هیچگاه از کیفری که نموده ای به خود مبال» (نهج البلاغه، نامه 53، ش 9-11).
عفو و بخشایش و نرمی و مدارا اصولی اخلاقی هستند که در متون دینی بسیار بر آنها تاکید شده است. خداوند تعالی کسانی را که از مردم در می گذرند از پارسایان و نیکوکاران شمرده است (آل عمران/134).  پیامبر خدا(ص) می فرماید: «خداوند بسیار بخشاینده و با گذشت است و گذشت کنندگان را دوست دارد» (کنز العمال، ح7005) و می فرماید: «بر شما باد به گذشت؛ زیرا که گذشت جز بر عزت بنده نمی افزاید. پس از یکدیگر گذشت کنید، تا خداوند شما را عزت بخشد» (کافی، ج2، ص108). و می فرماید: «هر کس پر گذشت باشد، عمرش طولانی شود» (اعلام الدین، ص315) و می فرماید: «از لغزش های خطاکاران در گذرید، تا بدین سبب خداوند شما را از مقدرات ناگوار نگه دارد» (تنبیه الخواطر، ج2، ص120).
این دستوری اخلاقی است و انسان عفو کننده انسانی متخلق است. او در واقع از حق خود گذشته و بنابراین از عدالت فراتر رفته است. به لحاظ شرعی و فقهی او مکلف به عفو و گذشت نبوده اما اگر می خواهد از مقام عادلان فراتر رود و به مقام رفیع محسنان وارد شود باید عفو و گذشت پیشه کند. انسان محسن و نیکوکار هرگز در پی انتقام نیست  و از عفو و گذشت لذت می برد. پیامبر خدا(ص) می فرماید: «هر کس در زمانی که قدرت دارد گذشت کند، خداوند در روز دشواری از او گذشت کند» (کنز العمال، ح7007) و امام علی(ع) می فرماید: «گذشت زکات پیروزی است» (نهج البلاغه، حکمت 211) و می فرماید: هرگاه بر دشمنت قدرت یافتی، گذشت از وی را شکرانه قدرت یافتنت بر او قرار بده» (همان، حکمت 11).
اما باز این توصیه ها اخلاقی است و فراتر از عدالت است و در واقع گذشت کننده از حق خود گذشته است. اما پرسش مهم این است که وقتی به حاکم توصیه شده است که از مردم گذشت کند و مجازات را اصل حتمی قرار ندهد و تا ممکن است از آنان در گذرد، آیا این یک توصیه اخلاقی به حاکم است؟ آیا وقتی حاکم عفو می کند از حق شخصی خود می گذرد؟ مگر حاکم نسبت به مردم، حتی خطاکاران، حقی دارد که از حق شخصی خود در گذرد؟
پاسخ از دستور امام(ع) به مالک اشتر در این باره روشن است. حاکم خادم ملت است و وقتی سخن از عفو و گذشت او می رود هرگز سخن از گذشت از حق شخصی نیست. در اینجا سخن از اخلاق نیست بلکه سخن از شریعت است. در نظام حکومت دینی شخص حاکم تنها به عنوان مجری و کسی که از طرف مردم وکالت دارد باید قانون را اجرا کند. اما قانون شریعت درباره اتهامات و جرائم این است که تا جایی که ممکن است و راهی دارد مجازاتی اعمال نشود و تا جایی که ممکن است مجازات اندک باشد و تا جایی که ممکن است مجازات تعیین شده یا بخشی از آن اعمال نشود و ... روح شریعت درباره مجازات مجرمان نه تنها این است که اصل، برائت و بی گناهی افراد است مگر اینکه با دلیل قطعی و روشن جرم کسی اثبات شود، بلکه مجازات یک هدف خاص قطعی نیست که حتما باید اعمال شود، بلکه اصل این است که مجازات در صورت امکان و تا جایی که مفسده ای به بار نیاورد اعمال نشود.
لحن سخن امام(ع) به مالک اشتر نشان می دهد که حضرت یک توصیه اخلاقی نمی کند. چرا که سخن از مجازات الهی و رو در رو قرار گرفتن با خدا به میان می آورد.
عفو حاکم یک عفو ملوکانه، آنگونه که دیکتاتورها و حاکمان خودکامه، که ملت را مملوک و برده خود می دانند، عفو می کنند، نیست. مردم در حکومت پارسایان ولی نعمت حاکم هستند و حاکم خدمتگزار مردم است. پس حقی ندارد که از آن درگذرد و اگر در برخی از حکومت ها و نظام ها که خود را دینی و اسلامی می خوانند سخن از عفو حاکم در رابطه با محکومین یا امثال آن می رود، اگر از رسوبات ذهنیت های حکومت های پادشاهی و دیکتاتوری نباشد، حداقل خطای در تعبیر است. در حکومت اسلامی عفو حاکم و رهبر در کار نیست، بلکه عفو نظامی است که مردم پایه اصلی آن هستند و حاکم به وکالت از مردم قانون عفو را اعمال می کند.
البته ممکن است در موردی برای حاکم اسلامی یک حق شخصی پیش بیاید مثل اینکه به او سوء قصد یا توهین شود یا مورد اتهام قرار گیرد و... و البته در این موارد این حق شخصی حاکم است و می تواند عدالت را اجرا کند و می تواند از حد عدالت فراتر رود و به سطح اخلاق وارد شود و عفو کند. و البته باز اگر حاکم اخلاقی عمل نکند و در حد عدالت بایستد این حق مردم است که او را حاکم خود نگه دارند یا او را نپذیرند، چرا که حکومت از آنِ مردم است.
به هر حال این درست است که در روایات آمده است که عفو و گذشت و نرمی بهترین نوع سیاست است، چنان که امام علی(ع) می فرماید: «نرمی به خرج دادن راس سیاست است» و می فرماید: «تحمل کردن، زیور سیاست است» (غررالحکم، ح5266 و 772). اما در سخن امام به مالک اشتر و نیز دیگر سخنان آن حضرت و دستورات دین، خود اجرای احکام و مجازات ها همراه با عفو و رحمت و محبت است و تکلیف الهی حکومت است که اینگونه رفتار نماید. بنابراین حکومتی که متهمی را مجازات می کند که جرمش ثابت نشده یا حتی دادگاه برای او تشکیل نشده، و حکومتی که به اندک بهانه ای مجازات سنگین برای مردم تعیین می کند و حکومتی که مخالفان و منتقدانش را به مجازات هایی محکوم می کند که هیچ سنخیتی حتی با جرم اتهامی اثبات نشده ندارد و ... نه تنها به اخلاق پایبند نیست، بلکه به شریعت نیز پایبند نیست و بنابراین اسلامی خواندن چنین نظامی خطایی بزرگ و نابخشودنی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر