امام علی(ع) در فرازی از عهدنامه مالک اشتر به
این نکته اشاره می فرماید که در حلقه خواص و نزدیکان حاکم و کسانی که مورد مشورت
حاکم قرار می گیرند نباید چاپلوسان و مداحان باشند بلکه باید افرادی باشند که
حقیقت را با صراحت بیان می کنند:
«ای مالک ... باید کسانی را برگزینی و از یاران
نزدیک خود در خلوت و اجتماع قرار دهی که در حق گویی از همه صریح ترند، و همه جا و
همه وقت در آنچه خدا برای دوستانش نمی پسندد و ممکن است از تو سر بزند با تو
همراهی نمی کنند. تا می توانی با پارسایان و راستگویان ارتباط برقرار کن و آنان را
چنان پرورش ده که تو را زیاد نستایند، و به خاطر کاری که انجام نداده ای شادمانت
نسازند. زیرا ستایش و مدح زیاد کبر و نخوت بار می آورد و انسان را به سرکشی می
کشاند» (نهج البلاغه، نامه 53، ش32-33).
مداحی و چاپلوسی را باید در مقابل حق گویی قرار
دهیم چرا که نقطه مقابل یکدیگرند. این دو ویژگی و عمل اخلاقی در متون دینی بسیار
مورد توجه قرار گرفته و اولی بسیار مذموم و ناپسند شمرده شده و دومی بسیار ارزشمند
و والا به حساب آمده است.
پیامبر خدا(ص) می فرماید: «به صورت مدح گویان
خاک بپاشید» (سنن ابن ماجه، ح3742؛ به نقل از گزیده میزان الحکمه، ص700) و می
فرماید: «از مدح و ستایش بپرهیزید، که آن سر بریدن است» (کنز العمال، ح8331) و می
فرماید: «اگر کسی با کاردی تیز و بران به کسی حمله کند، برای او بهتر است از اینکه
رودررو او را بستاید» (المحجة البیضاء، ج5، ص284).
مدح و ستایش در صورتی که راست و مطابق واقع باشد
ناصواب و مذموم است تا چه رسد به اینکه انسان بدکار و ستمگر ستوده شود. پیامبر
خدا(ص) می فرماید: «هرگاه بدکار ستوده شود، عرش بلرزد و پروردگار به خشم آید»
(اعلام الدین، ص313) و می فرماید: «هر کس حکمران ستمگری را مدح گوید و از
سرچشمداشت به او، خود را در برابرش خفیف و خوار گرداند، همسفر او به سوی آتش باشد»
(امالی الصدوق، ص347).
در مقابل صفت مداحی و چاپلوسی، حق گویی قرار
دارد. پیامبر خدا(ص) می فرماید: «با تقواترین مردم کسی است که حق را بگوید، چه به
سودش باشد و چه به زیانش» (همان، ص27) و می فرماید: «هان! مبادا ترس از مردم مانع
از آن شود که کسی حق را بداند و نگوید. بدانید که برترین جهاد سخن حقی است که در
برابر فرمانروایی ستمگر به زبان آورده شود» (کنز العمال، ح43588). امام علی(ع) به
فرزندش حسن(ع) چنین سفارش می کند: «فرزندم! تو را سفارش می کنم به ترس از خدا در
توانگری و تهیدستی و گفتن حق در حال خشنودی و خشم» (تحف العقول، کوتاه سخنان امام
علی«ع»).
دوستی مدح و ستایش نیز، صفتی است بدتر از مداحی، و انتقاد ناپذیری و زیر بار سخن
حق نرفتن صفتی است بسیار ناخوشایند. پیامبر خدا(ص) می فرماید: «دوست داشتن مدح و
ثنای مبالغه آمیز باعث می شود که انسان نسبت به دین کور و کر گردد و باعث می شود
که خانه ها خالی گردند» (تنبیه الخواطر، ج2، ص122). از این سخن گرانبها بر می آید
که مداحی و ستایش هم دین را بر باد می دهد و هم دنیا را. در جامعه ای که در آن
مداحی رواج دارد نه از دین چیزی می ماند و نه از مملکت و آبادانی کشور. امام
علی(ع) می فرماید: «کسی که تو را به آنچه نداری بستاید، اگر عاقل باشی، این کار در
واقع نکوهش توست» و می فرماید: «از کسی که تو را بی جهت مدح و ستایش می کند، پرهیز
کن، زیرا زود باشد که بی جهت نیز (توسط او) بی حرمت و بی آبرو گردی» (همان، ج2،
ص17).
و در سوی دیگر پیامبر خدا درباره حق پذیری می
فرماید: «حق چه کوچک باشد و چه بزرگ هر کس برایت آورد بپذیر هرچند دشمنت باشد، و
باطل را، چه کوچک باشد و چه بزرگ، هر کس برایت آورد نپذیر، هرچند دوستت باشد» (کنز
العمال، ح43152).
امام علی(ع) در سخنی زیبا هر دو جنبه را جمع می
کند و اهمیت آن را برای حاکم نشان می دهد: «خوش ندارم حتی در ذهن شما بگذرد که من
ستایش اغراق آمیز و شنیدن مدح و ثنا را دوست دارم. و من –بحمد الله- چنین نیستم و
و اگر هم به فرض دوست می داشتم که مرا مدح و ثنا گویند، این میل را به خاطر خضوع
در برابر خداوند سبحان که به عظمت و کبریایی زیبنده تر است، رها می کردم. ممکن است
مردم مدح و ستایش را پس از تحمل رنج و مشقت شیرین بیابند، لیکن شما مرا مدح و ثنا
نگویید زیرا (اینکه می بینید خود را به رنج و سختی می افکنم برای این است که) می
خواهم خود را از مسئولیت حقوقی که از جانب خدا و شما بر گردنم هست خارج سازم؛
حقوقی که هنوز از انجام آنها فراغت نیافته ام و واجبات و وظایفی که باید به جا
آورم. پس آنگونه که با زمامداران گردنکش سخن می گویند با من سخن مگویید و محافظه
کاری هایی که در حضور فرمانروایان سخت گیر می شود، در برابر من نکنید و با ظاهر
سازی و چاپلوسی با من رفتار ننمایید و گمان مبرید اگر حقی را به من پیشنهاد دهید
بر من گران می آید یا من در پی بزرگ نشان دادن خویشم. زیرا کسی که شنیدن حق، یا
عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد، عمل کردن به آن برای او دشوارتر خواهد بود. پس از
گفتن حق، یا مشورت در عدالت خودداری نکنید، زیرا خود را برتر از آنکه اشتباه کنم
نمی دانم و خود را از آن ایمن نمی دانم» (نهج البلاغه، خ216).
امام(ع) در توصیه به مالک اشتر هر دو جهت را
گوشزد می کند. کسانی را از یاران نزدیک خود و از حلقه مشاورانت قرار بده که دو
ویژگی داشته باشند، یکی اینکه حق را با صراحت تمام بگویند و دیگر اینکه اگر تو به
خطا رفتی آنان چشم بسته به دنبال تو نیایند. پس حاکم پارسا مداحان و ستایشگران و
چاپلوسان را گرد خود جمع نمی کند، بلکه به حقگویان میدان می دهد. حاکم پارسا و
نظام پارسا مداحی را رونق نمی دهد و حقگویان را به زندان نمی افکند. اگر در نظامی
و حکومتی همینکه بالاترین قدرت سخنی را به زبان آورد، فورا باید همگان آن را
همراهی کنند و هر کس کوچک ترین نقدی به زبان آورد باید هزینه سنگین آن را بپردازد،
چنین نظامی و حکومتی هیچ شباهتی به حکومت علی(ع) ندارد وبا اسلام فاصله زیادی
دارد.
پیامبر(ص) و علی(ع) در حکومت خود به مردم حق می
دادند و بلکه تشویق می کردند که سخنان و اعمالشان را نقادی کنند و حتی با آن
مخالفت ورزند. در حکومت علی(ع) نقادی و حق گویی نه تنها تشویق می شود بلکه تکلیف
مردم شمرده می شود و مداحی و چاپلوسی محکوم می شود. اما هستند حکومت هایی که در
آنها مداحی و چاپلوسی حرف اول را می زند و تنها راه ترقی و رسیدن به پست و مقام
همین است و حقگویی و انتقاد از دست دادن شغل و کار و حتی آزادی را در پی دارد. این
حکومت ها را هرگز نباید با حکومت علی(ع) مقایسه کرد. علی(ع) به مالک می فرماید مداحان
و چاپلوسان را طرد کن . اطرافیان خود را چنان پرورش ده که با تو مخالفت کنند و تو
را نقد کنند چرا که مداحی و ستایشگری انسان را به سرکشی و طغیان می کشاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر