۱۳۸۹ شهریور ۲۴, چهارشنبه

كوروش! آسوده نخواب

سخن از مردي بزرگ است كه هم در متون مقدس و هم تاريخ‌هاي غير ديني، دوست و دشمن بزرگش شمرده‌اند و مروت و جوانمردي و رافت و رحمت او را ستوده‌اند؛ مردي كه يگانه‌پرستي و دينداريش و نيز اخلاق پسنديده‌اش در متون ديني و تاريخي و نيز آثار باستاني مشهود است. (ر.ك. طباطبايي، الميزان، ج13، ذيل آيات 83-102 از سوره كهف).
كوروش كسي است كه مفسري مانند علامه طباطبايي او را همان ذوالقرنين قرآن مجيد دانسته و شواهد متعددي بر ايمان و اخلاق و بزرگواري او آورده و درباره او گفته است كه هرگاه بر قومي پيروز مي‌شد از خطاكاران آنان در مي‌گذشت و بزرگان آنان را گرامي مي‌داشت و به ضعيفان ايشان رحم مي‌كرد و به امور مفسدان و خائنان آنان رسيدگي مي‌كرد (همان).
كوروش شخصيتي است كه متون عهد قديم براي او احترامي خاص و كم‌نظير قائل است. او رهبري برگزيده الهي خوانده شده است:
«اكنون نيز درباره كوروش مي‌گويم كه او رهبري است كه من برگزيده‌ام و خواست مرا انجام خواهد داد» (اشعيا، 28:44).
«خداوند كوروش را برگزيده و به او توانايي بخشيده تا پادشاه شود و سرزمين‌ها را فتح كند و پادشاهان مقتدر را شكست دهد. خداوند دروازه‌هاي بابل را به روي او باز مي‌كند.... خداوند مي‌فرمايد: «اي كوروش، من پيشاپيش تو حركت مي‌كنم... زماني كه مرا نمي‌شناختي، من به تو توانايي بخشيدم، تا مردم سراسر جهان بدانند كه غير از من خدايي ديگر وجود ندارد و تنها من خداوند هستم...» (همان، 45: 1-8)
«اكنون نيز كوروش را بر انگيخته‌ام تا به هدف عادلانه من جامه عمل بپوشاند. من تمام راههايش را راست خواهم ساخت. او بي آنكه انتظار پاداش داشته باشد، شهر من اورشليم را بازسازي خواهد كرد و قوم اسير مرا آزاد خواهد ساخت
»(همان، 13:45).
و كوروش قوم موحد اسرائيل را كه در ميان آنان انبياي الهي بودند، از اسارت بابلي آزاد كرد و به موطن خود روانه كرد:
«در سال اول سلطنت كوروش، پادشاه پارس، خداوند آنچه را كه توسط ارمياي نبي فرموده بود، به انجام رساند. خداوند كوروش را بر آن داشت تا فرماني صادر كند.... اين است متن آن فرمان:
من، كوروش، پادشاه پارس، اعلام مي‌دارم كه خداوند، خداي آسمان‌ها... به من امر فرموده است كه براي او در شهر اورشليم كه در يهودا است خانه‌اي بسازم. بنابراين، از تمام يهودياني كه در سرزمين من هستند، كساني كه بخواهند مي‌توانند به آنجا بازگردند و خانه خداوند، خداي اسرائيل را در اورشليم بنا كنند. خدا همراه ايشان باشد!...
» (دوم پادشاهان، 22:36 و 23؛ عزرا، 1: 1و2).
سخنان فوق از مجموعه عهد قديم است و صاحب تفسير الميزان درباره آن مي‌گويد:
با صرف نظر از وحياني بودن اين سخنان، قوم يهود با تعصب مذهبي‌اي كه داشته‌اند يك مشرك مجوسي دوگانه پرست را مسح شده و هدايت شده و تاييد شده الهي و برگزيده خداوند نمي‌شمردند، پس كوروش اينگونه نبوده است (طباطبايي، پيشين).
به هر حال همانطور كه گفته شد، هم تاريخ و هم متون مقدس و هم يافته‌هاي باستاني همه حكايت از دينداري و بزرگواري و عدالت كوروش مي‌كنند. همه مي‌گويند، عدالت و آزادي و حقوق بشر دغدغه كوروش بزرگ بوده است. اما...
اما اينك اين كوروش مورد چه ستم‌هايي واقع مي‌شود. در غرب قرن بيست و يكم فيلم 300 ساخته مي‌شود و در آن، ايران دوران هخامنشی،که کوروش سر سلسله آن بود، سياه و همراه با بي‌ديني و توحش نشان داده مي‌شود؛ اموري كه به وضوح با تاريخ و باستان‌شناسي و متون مقدس يهودي-مسيحي ناسازگار است.
از سوي ديگر تنگ نظراني به نام دين، كوروش را كوچك و بي‌دين معرفي مي‌كنند و گويا نام پادشاه براي آنان مساوي با بي‌ديني و ستمگري است. اينان چه ظلم بزرگي به دين و تاريخ بشريت و تاريخ و فرهنگ كشور عزيزمان، ايران، مي‌كنند.
اما ظلم بزرگ‌تر از سوي كوچك‌هايي به كوروش مي‌شود كه با چسباندن خود به او تلاش مي‌كنند حقارت خود را جبران كنند. كسي كه مي‌گويد هر كس حزب رستاخيز را قبول ندارد از ايران برود به كوروش مي‌گويد كه آسوده بخواب كه ما بيداريم.كساني كه به مخالفان خود مي‌گويند از كشور بروند و مخالفان خود را خس و خاشاك و بزغاله به حساب مي‌آورند چه نسبتي با كوروش بزرگ دارند كه خود را به او مي‌چسبانند.
پس بايد بگوييم اي كوروش بزرگ! آسوده نخواب، چرا كه متعصبان كوته بين از تو به كوچكي ياد مي‌كنند، و كوچكان حقير خود را به تو مي‌چسبانند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر