امام علی(ع) می فرماید:
"چهار چیز نشانه افول دولت هاست: فرو گذاشتن اصول، چسبیدن به فروع، مقدم داشتن فرومایگان و عقب زدن مردمان با فضیلت و لایق"( غرر الحکم، ح 10965).
چهار امری که امام می فرماید دو به دو در مقابل هم قرار می گیرند، یعنی حکومتی که اصول را فرو می گذارد به فروع می چسبد و حکومتی که مردمان با فضیلت را پس می زند فرومایگان را بر مسند می نشاند. و البته این دو امر می تواند علامت و نشانه حق بودن یا باطل بودن حکومت ها باشد. و شاید بتوان گفت آنچه در حکومت علوی اصل است در حکومت اموی مساله ای بی اهمیت است و آنچه برای علی بی اهمیت است در حکومت معاویه اصل الاصول است.
برای علی عدالت اصل اساسی است.علی همه چیز را به پای عدالت می ریزد. چرا که عدالت مقوم حکومت علوی است و اگر این اصل از آن گرفته شود با حکومت اموی فرقی ندارد. برای علی نیز حفظ نظامی که مجری عدالت است اهمیت دارد و واجب است. علی تلاش می کند نظام حکومت عادلانه خود را حفظ کند، اما نه به قیمت زیرپا گذاشتن عدالت، چرا که در این صورت با دست خود نظام را از بین برده و حکومت علوی را به حکومت اموی تبدیل کرده است.
در حکومت علی نه تنها حقوق مردم اصل است، چنان که آن را مکرر و به صورت های مختلف، از جمله در عهدنامه مالک اشتر، مورد تاکید قرار داده است، بلکه خود حکومت را هم حق مردم می شمرد و می فرماید:
"امر خلافت مربوط به شما است و کسی در آن حقی ندارد، جز آن کسی که او را برای امارت برگزیده اند. من در مقابل شما حقی ندارم جز اینکه حافظ کلید های بیت المال شما هستم"(کامل ابن اثیر، ج3، ص 193، به نقل از سبحانی، جعفر، مسایل جدید کلامی).
بنابراین در حکومت علی جان، مال و آبروی همه مردم، چه موافق و چه مخالف و چه مسلمان و چه غیر مسلمان اصل است و نسبت به آنها حساسیت نشان می دهد و نه تنها خود به آنها تجاوز نمی کند، بلکه وقتی تجاوز دیگران را می شنود داد و فریاد او بلند می شود. برای علی اخلاق اصل است و به همین جهت در حکومت او دروغ و فریب و حیله جایی ندارد.
اما در حکومت اموی امر به عکس است. بیت المال مردم حرمتی ندارد و دست اندازی به آن جرم نیست و حداکثر یک مساله فرعی است؛ کشته شدن انسان ها اهمیتی ندارد و حداکثر یک فرع است و نه اصل؛ اموال و آبروی انسانها چندان مهم نیستند. و سرانجام نه تنها اخلاق اصل نیست، بلکه سیاست در آن حکومت مساوی است با دروغ گویی و فریب و حیله. در واقع این امور مقومات حکومت اموی هستند، چنان که امام علی(ع) فرق سیاست خود را با معاویه اینگونه بیان می کند:
"سوگند به خدا که معاویه از من سیاستمدارتر نیست، اما او نیرنگ می زند و مرتکب انواع گناه می شود. اگر نیرنگ ناپسند و ناشایست نبود من سیاستمدارترین مردم بودم، ولی هر نیرنگی گناه است، و هر گناهی نوعی کفر است؛ در قیامت هر غدار و مکاری پرچم خاصی دارد که به آن وسیله شناخته می شود. به خدا سوگند من با کید و مکر اغفال نمی شوم و در رویارویی با شداید ناتوان نمی گردم"(نهج البلاغه، خ200).
آری! از آنجا که معاویه حکومت را برای قدرت خود می خواهد پس برای حفظ آن به هر کاری دست می زند و برای او اصل این می شود که مخالفان و منتقدان را سرکوب و زندانی و هر صدای مخالفی را در گلو خفه کند.
امام علی در بخش دوم سخن خود معیار و نشانه دیگری را بیان می کند. از آنجا که برای علی اجرای حق و عدالت مهم است قطعا افراد لایق و با فضیلت در حکومت او جایگاه والاتری دارند و بلکه پست های کلیدی در دست آنان است. اما این افراد در حکومت اموی جایی ندارند و کنار زده می شوند. انسان های با فضیلت بی عدالتی ها و ظلم های حکومت اموی را بر نمی تابند و سیاست های مبتنی بر دروغ و فریب را همراهی نمی کنند.
انسان های با فضیلت برای پست و مقام جایگاهی و ارزشی قائل نیستند و تنها به عنوان ابزار احقاق حق به آن نگاه می کنند. این پست و مقام نیست که به شأن و منزلت آنان می افزاید بلکه آنان هستند که منزلت پست و مقام را بالا می برند. اما فرومایگان بی مقدار هویتی ندارند و تلاش می کنند از پست و مقام برای خود شأنی به دست آورند. اینان حقیقت و عدالت و اخلاق را فدای پست و مقام خود می کنند. اینان با حکومت اموی هماهنگ و جور هستند. و اینجاست که کسانی که در حکومت علوی بالاترین جایگاه را دارند در حکومت اموی پس زده می شوند و کسانی که در حکومت علوی جایی ندارند در حکومت اموی مناصب حساس را در دست دارند.
امام علی(ع) در رابطه با گزینش افراد برای پست ها به مالک اشتر می گوید: "افرادی را که در گفتن حق از همه صریح تر، و در مساعدت و همراهی نسبت به آنچه خداوند برای اولیایش دوست نمی دارد، به تو کمتر کمک می کند، مقدم دار، خواه موافق میل تو باشند یا نه؛ به اهل ورع و صدق و راستی بپیوند..."(نهج البلاغه، نامه 53).
چهار امری که امام می فرماید دو به دو در مقابل هم قرار می گیرند، یعنی حکومتی که اصول را فرو می گذارد به فروع می چسبد و حکومتی که مردمان با فضیلت را پس می زند فرومایگان را بر مسند می نشاند. و البته این دو امر می تواند علامت و نشانه حق بودن یا باطل بودن حکومت ها باشد. و شاید بتوان گفت آنچه در حکومت علوی اصل است در حکومت اموی مساله ای بی اهمیت است و آنچه برای علی بی اهمیت است در حکومت معاویه اصل الاصول است.
برای علی عدالت اصل اساسی است.علی همه چیز را به پای عدالت می ریزد. چرا که عدالت مقوم حکومت علوی است و اگر این اصل از آن گرفته شود با حکومت اموی فرقی ندارد. برای علی نیز حفظ نظامی که مجری عدالت است اهمیت دارد و واجب است. علی تلاش می کند نظام حکومت عادلانه خود را حفظ کند، اما نه به قیمت زیرپا گذاشتن عدالت، چرا که در این صورت با دست خود نظام را از بین برده و حکومت علوی را به حکومت اموی تبدیل کرده است.
در حکومت علی نه تنها حقوق مردم اصل است، چنان که آن را مکرر و به صورت های مختلف، از جمله در عهدنامه مالک اشتر، مورد تاکید قرار داده است، بلکه خود حکومت را هم حق مردم می شمرد و می فرماید:
"امر خلافت مربوط به شما است و کسی در آن حقی ندارد، جز آن کسی که او را برای امارت برگزیده اند. من در مقابل شما حقی ندارم جز اینکه حافظ کلید های بیت المال شما هستم"(کامل ابن اثیر، ج3، ص 193، به نقل از سبحانی، جعفر، مسایل جدید کلامی).
بنابراین در حکومت علی جان، مال و آبروی همه مردم، چه موافق و چه مخالف و چه مسلمان و چه غیر مسلمان اصل است و نسبت به آنها حساسیت نشان می دهد و نه تنها خود به آنها تجاوز نمی کند، بلکه وقتی تجاوز دیگران را می شنود داد و فریاد او بلند می شود. برای علی اخلاق اصل است و به همین جهت در حکومت او دروغ و فریب و حیله جایی ندارد.
اما در حکومت اموی امر به عکس است. بیت المال مردم حرمتی ندارد و دست اندازی به آن جرم نیست و حداکثر یک مساله فرعی است؛ کشته شدن انسان ها اهمیتی ندارد و حداکثر یک فرع است و نه اصل؛ اموال و آبروی انسانها چندان مهم نیستند. و سرانجام نه تنها اخلاق اصل نیست، بلکه سیاست در آن حکومت مساوی است با دروغ گویی و فریب و حیله. در واقع این امور مقومات حکومت اموی هستند، چنان که امام علی(ع) فرق سیاست خود را با معاویه اینگونه بیان می کند:
"سوگند به خدا که معاویه از من سیاستمدارتر نیست، اما او نیرنگ می زند و مرتکب انواع گناه می شود. اگر نیرنگ ناپسند و ناشایست نبود من سیاستمدارترین مردم بودم، ولی هر نیرنگی گناه است، و هر گناهی نوعی کفر است؛ در قیامت هر غدار و مکاری پرچم خاصی دارد که به آن وسیله شناخته می شود. به خدا سوگند من با کید و مکر اغفال نمی شوم و در رویارویی با شداید ناتوان نمی گردم"(نهج البلاغه، خ200).
آری! از آنجا که معاویه حکومت را برای قدرت خود می خواهد پس برای حفظ آن به هر کاری دست می زند و برای او اصل این می شود که مخالفان و منتقدان را سرکوب و زندانی و هر صدای مخالفی را در گلو خفه کند.
امام علی در بخش دوم سخن خود معیار و نشانه دیگری را بیان می کند. از آنجا که برای علی اجرای حق و عدالت مهم است قطعا افراد لایق و با فضیلت در حکومت او جایگاه والاتری دارند و بلکه پست های کلیدی در دست آنان است. اما این افراد در حکومت اموی جایی ندارند و کنار زده می شوند. انسان های با فضیلت بی عدالتی ها و ظلم های حکومت اموی را بر نمی تابند و سیاست های مبتنی بر دروغ و فریب را همراهی نمی کنند.
انسان های با فضیلت برای پست و مقام جایگاهی و ارزشی قائل نیستند و تنها به عنوان ابزار احقاق حق به آن نگاه می کنند. این پست و مقام نیست که به شأن و منزلت آنان می افزاید بلکه آنان هستند که منزلت پست و مقام را بالا می برند. اما فرومایگان بی مقدار هویتی ندارند و تلاش می کنند از پست و مقام برای خود شأنی به دست آورند. اینان حقیقت و عدالت و اخلاق را فدای پست و مقام خود می کنند. اینان با حکومت اموی هماهنگ و جور هستند. و اینجاست که کسانی که در حکومت علوی بالاترین جایگاه را دارند در حکومت اموی پس زده می شوند و کسانی که در حکومت علوی جایی ندارند در حکومت اموی مناصب حساس را در دست دارند.
امام علی(ع) در رابطه با گزینش افراد برای پست ها به مالک اشتر می گوید: "افرادی را که در گفتن حق از همه صریح تر، و در مساعدت و همراهی نسبت به آنچه خداوند برای اولیایش دوست نمی دارد، به تو کمتر کمک می کند، مقدم دار، خواه موافق میل تو باشند یا نه؛ به اهل ورع و صدق و راستی بپیوند..."(نهج البلاغه، نامه 53).
salam ostad .rahandazi weblogetuno tabrik migam.amirian
پاسخحذف