دین پدیده ای است که با امور قدسی سر و کار دارد و به همین جهت از ظرافت و لطافت خاصی برخوردار است. این پدیده با اعماق ساحت وجودی انسان، و به تعبیر دینی، با قلب و دل انسان سر و کار دارد. همین عامل باعث شده است که در طول تاریخ انسان های بسیاری با اهدافی دنیوی از دین استفاده ابزاری کنند. این استفاده ابزاری گاهی به شکل و صورتی ساده و بسیط و گاهی بسیار پیچیده و دقیق بوده است. این امر با سطح آگاهی و دانش و بینش مردم مرتبط بوده و هر چه سطح مردم بالاتر بوده کار استفاده از دین مشکل تر بوده و در نتیجه راهکارها و برنامه هایی دقیق تر را می طلبیده است. در تاریخ ادیان شکل ساده این امر خود را به صورت ماجراهایی مانند گوساله سامری و شتر سرخ موی جنگ جمل نشان داده، اما گاهی نیاز به سیاست های پیچیده تری داشته به گونه ای که عمرو بن عاص ها مجبور بوده اند به مغز خود فشار آورند.
این فرایند تقدس بخشی و استفاده ابزاری از دین، از دنیا طلبان و هواپرستان تعجب نیست. اما مشکل آنجاست که گاهی انسان هایی که احیانا هم و غمشان دنیا نیست و درد دین دارند، خواسته یا نا خواسته، از همین حربه استفاده می کنند. موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در واقع یک نهاد حوزوی است که در راس آن حضرت استاد آیت الله مصباح یزدی قرار دارد. نشریه "پرتو سخن" متعلق به این موسسه است و در واقع مواضع سیاسی آن را منعکس می سازد. مواضع و سخنان این نشریه و این موسسه از این جهت برای اینجانب مهم است که ظاهرا تنها نشریه سیاسی حوزه علمیه است. این نشریه متعلق به موسسه ای است که خود را پایگاه نشر اسلام واقعی می داند، و البته از آنجا که ریاست آن بر عهده یک فیلسوف و استاد اخلاق و مجتهد است، طبیعی است که گروه هایی از توده های مردم به سخن و مواضع آن اعتماد کنند، که البته اعتماد بی چون و چرا بر سخن و موضع هیچ کس روا نیست.
فردی کاندیدای ریاست جمهوری می شود و به این منصب دست می یابد. هرگز روا نیست که عالمی دینی با استناد به خواب و مانند آن این فرد را موید امام غایب بخواند و بدین وسیله به یک فرد معمولی چنان قداست ببخشد که مخالف او گویا از دین خارج است. بازتاب این سخن در سطحی پایین تر این گونه است که در نشریه پرتو سخن، سخن گفتن با هر ادبیاتی در رابطه با مخالفان این فرد جایز و روا می شود.
به هر حال وقتی فردی موید به امام غایب می شود فراتر از نقد می گردد و البته روزی دیگر که او طبق معیارهای ما در مسیر صحیح گام بر نمی دارد، و می خواهیم او را نقد کنیم، مشکلات جدی برای اعتقادات مردم ایجاد می شود.
نشریه پرتو سخن در صفحه اول شماره های متعدد خود سخنان خانم محترمی را به صورت برجسته می آورد. این خانم، که همسر یکی از مسئولان مملکتی است، درباره شخصیت یک مسئول سیاسی به نهایت مبالغه می کند و حتی در کتابی این فرد را "معجزه هزاره سوم" می نامد. این خانم محترم به کسی که اندک انتقادی نسبت به این شخصیت سیاسی دارد، با ادبیاتی ناشایست سخن می گوید و نشریه "پرتو سخن" نسبت به انتشار آن ها هیچ کوتاهی نمی کند، و البته در دیگر نوشته های نشریه نیز از همین ادبیات پیروی می شود.
سرکار خانم رجبی، صاحب کتاب "معجزه هزاره سوم"، در سخنی که در شماره اخیر هفته نامه پرتو سخن(31/6/89) چاپ شده انتقاد هایی به آقای دکتر احمدی نژاد وارد کرده، که البته هم سخن ایشان و هم چاپ آن در نشریه جای تبریک دارد، چرا که همین که ما انسان های معمولی را قابل نقد بدانیم و آنان را بی جهت قدسی نکنیم، بسیار ارزشمند است و البته باید این مشی را تعمیم دهیم به گونه ای که همه مسئولان را، بی استثناء، در بر بگیرد.
این خانم محترم می گوید که:"دفاعش از احمدی نژاد، دفاع از گفتمان قرآن، اسلام و...بود و متاسفانه...ما شاهد یک واژگونی گفتمانی در دولت دهم هستیم...در هر حال معتقدم دولت در یک ورطه هولناک باستان گرایی گرفتار شده است...این باستان گرایی در نهایت به اسلام ستیزی و به تاسیس فرقه های انحرافی منجر خواهد شد..."(همان)
ایشان در ادامه، سخنان دکتر احمدی نژاد درباره کوروش را به شدت رد می کند.
از جهتی شجاعت این خانم محترم را می ستایم چرا که انسان مومن باید هرگاه تشخیص داد که مسیرش اشتباه بوده شجاعانه بازگردد. همچنین با این هم کاری ندارم که اینجانب درباره کوروش بزرگ با این خانم محترم و دیگر نویسندگان آن نشریه (برای نمونه، مقاله "ملاک در همه امور..."همان شماره) اختلاف بسیار جدی دارم و در نگاشته "کوروش آسوده نخواب!" آورده ام.
سخن اینجانب این است که وقتی کسی چنان بالا برده می شود که موید به امام غایب می شود یا "معجزه هزاره سوم" می گردد در روز دیگری که بوی اسلام ستیزی و فرقه سازی از سخنان و اعمال او برداشت می شود یا به قول نویسنده دیگر آن نشریه به شخصیتی تبدیل می شود که تابع محض و بی چون و چرای فرد دیگری است(مقاله، "ملاک در همه امور...") مشکل جدی برای دین مردم ایجاد می شود. آیا بهتر، بلکه درست و صحیح، این نیست که همه انسان های معمولی را زمینی و قابل نقد بدانیم، تا در نتیجه مجبور نباشیم مخالفان و منتقدان آنان را خارج از دین و مستحق هر گونه برخورد بدانیم؟
این فرایند تقدس بخشی و استفاده ابزاری از دین، از دنیا طلبان و هواپرستان تعجب نیست. اما مشکل آنجاست که گاهی انسان هایی که احیانا هم و غمشان دنیا نیست و درد دین دارند، خواسته یا نا خواسته، از همین حربه استفاده می کنند. موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در واقع یک نهاد حوزوی است که در راس آن حضرت استاد آیت الله مصباح یزدی قرار دارد. نشریه "پرتو سخن" متعلق به این موسسه است و در واقع مواضع سیاسی آن را منعکس می سازد. مواضع و سخنان این نشریه و این موسسه از این جهت برای اینجانب مهم است که ظاهرا تنها نشریه سیاسی حوزه علمیه است. این نشریه متعلق به موسسه ای است که خود را پایگاه نشر اسلام واقعی می داند، و البته از آنجا که ریاست آن بر عهده یک فیلسوف و استاد اخلاق و مجتهد است، طبیعی است که گروه هایی از توده های مردم به سخن و مواضع آن اعتماد کنند، که البته اعتماد بی چون و چرا بر سخن و موضع هیچ کس روا نیست.
فردی کاندیدای ریاست جمهوری می شود و به این منصب دست می یابد. هرگز روا نیست که عالمی دینی با استناد به خواب و مانند آن این فرد را موید امام غایب بخواند و بدین وسیله به یک فرد معمولی چنان قداست ببخشد که مخالف او گویا از دین خارج است. بازتاب این سخن در سطحی پایین تر این گونه است که در نشریه پرتو سخن، سخن گفتن با هر ادبیاتی در رابطه با مخالفان این فرد جایز و روا می شود.
به هر حال وقتی فردی موید به امام غایب می شود فراتر از نقد می گردد و البته روزی دیگر که او طبق معیارهای ما در مسیر صحیح گام بر نمی دارد، و می خواهیم او را نقد کنیم، مشکلات جدی برای اعتقادات مردم ایجاد می شود.
نشریه پرتو سخن در صفحه اول شماره های متعدد خود سخنان خانم محترمی را به صورت برجسته می آورد. این خانم، که همسر یکی از مسئولان مملکتی است، درباره شخصیت یک مسئول سیاسی به نهایت مبالغه می کند و حتی در کتابی این فرد را "معجزه هزاره سوم" می نامد. این خانم محترم به کسی که اندک انتقادی نسبت به این شخصیت سیاسی دارد، با ادبیاتی ناشایست سخن می گوید و نشریه "پرتو سخن" نسبت به انتشار آن ها هیچ کوتاهی نمی کند، و البته در دیگر نوشته های نشریه نیز از همین ادبیات پیروی می شود.
سرکار خانم رجبی، صاحب کتاب "معجزه هزاره سوم"، در سخنی که در شماره اخیر هفته نامه پرتو سخن(31/6/89) چاپ شده انتقاد هایی به آقای دکتر احمدی نژاد وارد کرده، که البته هم سخن ایشان و هم چاپ آن در نشریه جای تبریک دارد، چرا که همین که ما انسان های معمولی را قابل نقد بدانیم و آنان را بی جهت قدسی نکنیم، بسیار ارزشمند است و البته باید این مشی را تعمیم دهیم به گونه ای که همه مسئولان را، بی استثناء، در بر بگیرد.
این خانم محترم می گوید که:"دفاعش از احمدی نژاد، دفاع از گفتمان قرآن، اسلام و...بود و متاسفانه...ما شاهد یک واژگونی گفتمانی در دولت دهم هستیم...در هر حال معتقدم دولت در یک ورطه هولناک باستان گرایی گرفتار شده است...این باستان گرایی در نهایت به اسلام ستیزی و به تاسیس فرقه های انحرافی منجر خواهد شد..."(همان)
ایشان در ادامه، سخنان دکتر احمدی نژاد درباره کوروش را به شدت رد می کند.
از جهتی شجاعت این خانم محترم را می ستایم چرا که انسان مومن باید هرگاه تشخیص داد که مسیرش اشتباه بوده شجاعانه بازگردد. همچنین با این هم کاری ندارم که اینجانب درباره کوروش بزرگ با این خانم محترم و دیگر نویسندگان آن نشریه (برای نمونه، مقاله "ملاک در همه امور..."همان شماره) اختلاف بسیار جدی دارم و در نگاشته "کوروش آسوده نخواب!" آورده ام.
سخن اینجانب این است که وقتی کسی چنان بالا برده می شود که موید به امام غایب می شود یا "معجزه هزاره سوم" می گردد در روز دیگری که بوی اسلام ستیزی و فرقه سازی از سخنان و اعمال او برداشت می شود یا به قول نویسنده دیگر آن نشریه به شخصیتی تبدیل می شود که تابع محض و بی چون و چرای فرد دیگری است(مقاله، "ملاک در همه امور...") مشکل جدی برای دین مردم ایجاد می شود. آیا بهتر، بلکه درست و صحیح، این نیست که همه انسان های معمولی را زمینی و قابل نقد بدانیم، تا در نتیجه مجبور نباشیم مخالفان و منتقدان آنان را خارج از دین و مستحق هر گونه برخورد بدانیم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر